حکم (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حَکَم (به فتح حاء و کاف)، از
واژگان قرآن کریم به معنای منع برای اصلاح، منع از
فساد و
قضاوت است. مشتقات این واژه در
قرآن کریم به کار رفته است، به صورت:
تَحْكیم (به فتح حاء)، به معنی حکم و حاکم قرار دادن؛
اَحْكام (به همزه مفتوح و سکون حاء)، به معنی استوار و محکم کردن؛
تَحاکُم، به معنی مخاصمه و محاکمه را پیش حاکم بردن؛
حُکْمُ (به ضم حاء و سکون کاف)، به معنی قضاوت و داوری و نیز دستور و قضاوت خدا.
حَکَم به معنی منع برای اصلاح
و قضاوت است. در
اقرب الموارد قید اصلاح ذکر نشده است.
در
قاموس و
صحاح آن را داوری گفته است.
در
مجمع البیان ذیل
آیه ۳۲ بقره گوید:
احکام به معنی اتقان و استوار کردن است و
حکیم کسی است که مانع از فساد باشد.
در صحاح هست: «الْحَکِیمُ: الْمُتْقِنُ لِلْاُمُورِ» حکیم کسی است که کارها را استوار و محکم کند.
معنای اوّلی این کلمه همان منع از فساد و منع برای اصلاح است و آن در تمام موارد صادق است. قضاوت و داوری که یکی از معنای آن است در حقیقت منع از فساد و برای اصلاح است همچنین است استوار کردن و غیره.
در اینجا لازم است به چند مورد از موارد استعمال این کلمه و مشتقات آن اشاره شود:
(اِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ) (زيرا
خداوند در ميان بندگانش به
عدالت حكم كرده است.)
(وَاِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ) (و اگر داورى كنى، با عدالت در ميان آنها داورى كن.)
در این دو مورد و نظائر آن، حکم به معنی قضاوت و داوری است که یک نوع منع از فساد و برای اصلاح است.
(فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ) (به پروردگارت
سوگند كه آنها
ایمان نخواهند آورد، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند...)
تحکیم به معنی حکم و حاکم قرار دادن است یعنی نه قسم به پروردگارت
مؤمن نمیشوند تا آنکه در اختلافشان تو را حکم و داور قرار دهند.
(فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ) احکام به معنی استوار و محکم کردن است یعنی: «خدا آنچه را که
شیطان القاء کرده نسخ میکند سپس
آیات خود را استوار مینماید.»
(کِتابٌ اُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ) (اين كتابى است كه آياتش استوار گرديده؛ سپس هر مطلبى در جايگاه خود بيان شده و از نزد خداوند حكيم و آگاه نازل گرديده است.)
احکام در مقابل تفصیل واقع شده و مرحله قبلی تفصیل است و در آن مرحله، تفصیل و تشتّت نیست. ممکن است مراد از «اُحْکِمَتْ» آن باشد که آیات قرآن با تمام اختلاف مضامین و دستورهای گوناگون و معارف متفاوت، همه دارای یک هدف و یک غرض است و در تمام آنها، همان غرض جاری و ملحوظ است یعنی: «این کتابی است که آیات آن روی یک غرض استوار شده و سپس با ملاحظه همان غرض تفصیل داده شده و از هم جدا شده است.» چنانکه
المیزان گفته است. و ممکن است مراد آن باشد که آیات آن ابتدا به صورت بسیط بر قلب
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) القاء شده و سپس به وسیله
جبرئیل (علیهالسّلام) و زبان مبارک آن حضرت تفصیل داده شده است.
فرض کنید کسی هزار متر مربع زمین دارد و میخواهد از آن به نحوی استفاده کند. دفعة به خاطرش میافتد که آن را چند دستگاه خانه بسازد و بفروشد آن خانهها در مرحله اوّل در ذهن او کاملا فشرده و بسیطند و اصلا نمیداند کدام محل در بند و کدام محل صحن و کجا حمّام و کجاها اطاق و... خواهد شد ولی وقتی که مهندس نقشه آنها را روی کاغذ آورد، اطاقها، صحنها حمّامها، زیر زمینها از هم جدا و معیّن میگردند.
قرآن کریم نیز ابتدا به صورت بسیط و فشرده و در قالب خداشناسی و
هدایت مردم به قلب شریف حضرت ختمی مرتبت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از جانب خداوند القاء شده و سپس زبان آن حضرت و آمدن جبرئیل آن را مفصّل کرده و به صورت آیات فعلی در آورده است. و این مستلزم نزول مکرّر قرآن است که در «نزل» انشاء اللّه خواهد آمد.
(یُرِیدُونَ اَنْ یَتَحاکَمُوا اِلَی الطَّاغُوتِ...) (در حالى كه مىخواهند براى داورى نزد
طاغوت و حكّام باطل بروند؟!)
تحاکم مخاصمه و محاکمه را پیش حاکم بردن است. در اقرب گوید: «تَحَاکَمُوا اِلَی الْحَاکِمِ: تَخَاصَمُوا اِلَیْهِ» یعنی میخواهند محاکمه پیش طغیانگر ببرند.
(وَعِنْدَهُمُ التَّوْراةُ فِیها حُکْمُ اللَّهِ...) (در حالى كه
تورات نزد ايشان است؛ و در آن، حكم خدا آمده است.)
مراد از حکم، دستور و قضاوت خداست. در آیاتی نظیر
(آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ...) (آنها كسانى هستند كه
کتاب آسمانی و حكم و
نبوّت به آنان داديم...)
شاید منظور از حکم قوّه تشخیص و درک امور و شاید قضاوت و داوری روی کتاب باشد.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «حکم»، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۳.