حکم اطاعت از مفسدان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند متعال مسلمانان را از
اطاعت از مفسدان و کسانی که قصد
اصلاح را ندارند، نهی فرموده است.
خداوند متعال مسلمانان را از
اطاعت از مشرکان نهی میفرماید: «... ولا تتبع سبیل المفسدین؛
...و از روش مفسدان پیروی منما.»
حضرت موسی (علیهالسلام) برادرش هارون (علیهالسلام) را امر به اصلاح و
اجتناب از پیروی روش
اهل فساد میکند، و حال آنکه
هارون (علیهالسلام) هم خود پیغمبری مرسل و معصوم از
معصیت و پیروی اهل فساد بوده، و قطعا موسی بهتر از هر کس به مقام برادرش عارف بوده، پس قطعا مقصود آن حضرت از این کلام نهی هارون از کفر و
معصیت نبوده، بلکه مقصودش این بوده که در اداره امور مردم به آراء مفسدین ایشاءن گوش ندهد، و مادامی که موسی (علیهالسّلام) غائب است از آنان پیروی ننماید.
از جمله ادله این معنا یکی کلمه «واصلح» است که دلالت میکند بر اینکه مراد از جمله «لا تتبع سبیل المفسدین» همان اصلاح امور ایشان و بر حذر بودن از این است که در میان ایشان روشی را پیش گیرد که مطابق سلیقه مفسدین و مورد پیشنهاد آنان باشد.
«ولا تطیعوا امر المسرفین• الذین یفسدون فی الارض ولا یصلحون؛
و اطاعت فرمان مسرفان نکنید•همانها که در
زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.»
ظاهرا مراد از امر مسرفان، امر در مقابل نهی است، به قرینه اینکه از اطاعت آن نهی فرموده، هر چند بعضی از مفسرین
احتمال دادهاند که به معنای شأن باشد؛ بنا بر این مراد از اطاعت امر آنان
تقلید عامیانه و پیروی کورکورانه ایشان، در اعمال و روش زندگی است، آن روشی که آنان سلوکش را دوست میدارند، و مراد از مسرفین چه اینکه کلمه آمر به آن معنا باشد و چه به این معنا،
اشراف و بزرگانی هستند که دیگران آنان را پیروی میکنند خطابی هم که در آیه است (اطاعت مکنید) به عموم تابعین ایشان است.
نتیجه انحراف انسان از فطرت، فساد و
افساد در زمین بالمآل عذاب و هلاک است؛ توضیح اینکه عالم هستی در عین تضاد و تزاحمی که بین اجزایش هست به نحو خاصی به هم مرتبط و پیوسته است و آن رشته
ارتباط خاص، اجزای عالم را هم آغوش و هماهنگ یکدیگر کرده و در اثر این هم آغوشی و هماهنگی هر موجودی را به نتیجه و اثر رسانده است، عینا مانند دو کفه ترازو، که در عین ناسازگاری با هم و
اختلاف شدیدی که با هم دارند، به طوری که هر یک به هر قدر به طرفی متمایل شود آن دیگری به همان قدر به طرف مخالف آن متمایل میشود، در عین حال هر دو در تعیین وزن کالا متوافقند و منظور از ترازو هم همین است، عالم انسانی هم که جزئی از عالم کون است این چنین است، یک فرد انسانی با آن قوا و ادوات مختلف و متضادی که دارد، این
فطرت را دارد که افعال و اعمال خود را تعدیل کند، به طوری که هر یک از قوایش به حظ و بهره ای که دارد برسد، و عقلی دارد که با آن میان خیر و شر تمیز داده، حق هر صاحب حقی را به آن برساند.
پس عالم هستی و تمام اجزای آن با نظامی که در آن جاری است به سوی غایات و نتایجی صالح پیش میرود، نتایجی که برای همان نتایج خلق شده، و باز این عالم هستی که مجموعش به سوی یک هدف در حرکت است، هر یک از اجزایش راهی جداگانه دارد غیر از آن راهی که سایر اجزاء دارند، راهی که آن جزء با اعمال مخصوص به خودش آن راه را طی میکند، بدون اینکه از وسط راه به سوی چپ و راست آن متمایل گشته، یا به خاطر
افراط و تفریط بکلی از آن منحرف شود، چون اگر (متمایل و یا منحرف) بشود در نظام طرح شده خللی روی میدهد و به دنبال آن
غایت خود آن جزء و غایت همه عالم رو به تباهی میگذارد.
و این هم ضروری و واضح است، که بیرون شدن یک جزء از آن خطی که برایش ترسیم شده و تباهی آن نظمی که برای آن و غیر آن لازم بوده، باعث میشود سایر اجزاء با آن هماهنگی نکنند و در عوض با آن بستیزند، اگر توانستند آن را به راه راستش بر میگردانند و به وسط راه و حد
اعتدال بکشانند که هیچ، و اگر نتوانستند، نابودش نموده آثارش را هم محو میکنند، تا صلاح خود را حفظ نموده و عالم هستی را بر قوام خود باقی بگذارند و از
انهدام و تباهی نگه بدارند.
انسانها نیز که جزئی از اجزای عالم هستی هستند، از این کلیت مستثنی نیستند، اگر بر طبق آنچه که فطرتشان به سوی آن هدایتشان میکند رفتار کردند، به آن سعادتی که بر ایشان مقدر شده میرسند و اگر از حدود فطرت خود تجاوز نمودند، یعنی در
زمین فساد راه انداختند، خدای سبحان به قحط و گرفتاری، و انواع عذابها و نقمتها گرفتارشان میکند، تا شاید به سوی
صلاح و سداد بگرایند.
و اگر همچنان بر انحراف و فساد خود بمانند و به خاطر اینکه فساد در دلهایشان ریشه دوانیده از آن دل بر نکنند، آن وقت به عذاب
استیصال گرفتارشان میکند و زمین را از لوث وجودشان پاک میسازد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم اطاعت».