• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خ (خاء)، خ (خاء)، از همخوان‌ها، نهمین حرف الفبای فارسی، هفتمین حرف الفبای عربی، دهمین حرف الفبای اردو و بیست و چهارمین حرف در ترتیب ابجدی می‌باشد.




ارزش عددی آن در حساب جمل ششصد است.



«خ» را خای ثَخِذ، منقوطه و معجمه نیز می‌نامند.
[۱] علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل «خ»، تهران ۱۳۵۵ش.
[۲] فیروزالدین، فیروزاللغات اردو جامع، ذیل «خ»، لاهور: فیروز سنز.
[۳] دهخدا، ذیل «خ».




«خ» در اختصارات به معنای کتاب خطی یا نسخه خطی و نیز به معنای مؤخر است و اگر بر حرفی واقع شود، علامت تخفیف است.
[۴] محمد رضا مامقانی، معجمالرموز و الاشارات، ج۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹، قم ۱۴۱۱.




از نظر عرفا که برای حروف، رموز و مراتب و عوالمی قائلاندــ «خ» از عالم غیب و ملکوت و در مرتبه هفتم است
[۵] ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۳۰۱، سفر ۱، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.





۵.۱ - واژه خ در زبان فارسی


واج «خ» به لحاظ آواشناسی، همخوانی است سایشی، ملازی، بیواک و سخت.

۵.۲ - جایگاه تلفظ حرف خ


اندامهای تولیدکننده آن انتهایی‌ترین قسمت عقب زبان و قسمت پایانی نرمکام‌اند.

۵.۳ - چگونگی تلفظ حرف خ


عقب زبان، که روبه روی زبان کوچک قرار دارد، بالا می‌رود و در مقابل نرمکام و در فاصله کمی از آن قرار می‌گیرد و بدین ترتیب، مجرای تنگی برای گذر هوا پدید می‌آید.
جریان هوا با فشار از مجرای تنگ می‌گذرد و سایش تولید می‌کند، گاهی شدت فشار هوا موجب لرزش زبان کوچک می‌‌گردد.
[۶] یداللّه ثمره، آواشناسی زبان فارسی: آواها و ساخت آوایی هجا، ج۱، ص۶۰ـ ۶۱، تهران ۱۳۷۸ش.


۵.۴ - نظر ابن سینا


ابن سینا
[۷] ابن سینا، مخارج الحروف، ج۱، ص۷۳، یا، اسباب حدوث الحروف، دو روایت از متن رساله با مقابله و تصحیح و ترجمه از پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۴۸ش.
تولید این واژه را همانند تولید واژه «ح»
[۸] الفتوحات المکیة، سفر ۱، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
دانسته، با این اختلاف که مخرج آن بیرونی‌تر و موضع سختتر و رطوبت کمتر است و هوا در همه سطح کام می‌غلتد.

۵.۵ - نظر لازار و دیهیم


لازار «خ» را نظیر صوت ch در زبان آلمانی، مثلا در واژه buch ( کتاب )، و دیهیم
[۹] گیتی دیهیم، درآمدی برآواشناسی عمومی، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، تهران ۱۳۵۸ش.
این واج را همتای «ر» در لهجه پاریسی ( زبان فرانسه ) دانسته است.



تحولات تاریخی «خ» در زبان فارسی به این صورت است :
این واژه در فارسی بازمانده اصوات gh, q هند و اروپایی و kو g آریایی قدیم است، در برخی موارد، «خ» از فارسی باستان تا فارسی جدید بدون دگرگونی باقی‌مانده است، بهویژه در آغاز واژه
[۱۰] مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۲۳۵ـ۲۴۰، تهران ۱۳۸۰ش.
: اوستایی : xratav/xara، فارسی میانه: xrat/xar، فارسی نو: خِرَد/خر.

۶.۱ - تبدیل واژه خ به ه


«خ» باستانی در بعضی موارد به «ه» /h/ بدل شده است: اوستایی: suxra/suxra، فارسی میانه : suxr/suhr، فارسی نو : سرخ/سُهر، سهر در واژه‌های ترکیبی باقی‌مانده است، مانند سهراب و سهرورد ( گل سرخ).

۶.۲ - حذف واژه خ


واژه «خِ» باستانی گاه در تحول حذف شده است: فارسی باستان: rautas-taxma، فارسی میانه: rustahm، فارسی نو: رستم.
در فارسی باستان، خوشه‌های دوهمخوانی، سههمخوانی و چهارهمخوانی از واج «خ» وجود داشته است که در میان واژه، بین دو واکه قرار می‌گرفتند.
خوشه دوهمخوانی xr گاه به xl بدل شده‌است.
اغلب در این تحول، قلب صورت گرفته و به شکل rx یا lxدر آمده، مانند tÁxrدر فارسی میانه که در فارسی نو به talx (تلخ) بدل شده است.
گاهی از واجِ «خ» حذف شده و تنها «ش» باقیمانده است: فارسی باستان: xsap، فارسی میانه:šap، فارسی نو: شب .
البته در مواردی xš تا فارسی نو باقی‌مانده است، مثل درخشش، آذرخش، بخشیدن و غیره.
از گروه صوتی xv (خْوْ) باستانی، واج/ v/ حذف شده است، ولی هنوز در رسم الخط و صورت مکتوبِ زبان نشان داده می‌شود.
این گروه صوتی، بازمانده sv هند و اروپایی است که در فارسی باستان به «(h) uv» و در اوستایی به xv بدل شده است
[۱۱] مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۲۴۱ـ۲۴۳، تهران ۱۳۸۰ش.
: اوستایی: xva®har، فارسی میانه: xvÁhar، فارسی نو: (xÁhar) خواهر.
«xv» در خط اوستایی با نشانه متمایز از نشانه حرف «خ» نوشته می‌شده است.
[۱۲] پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۵۰، تهران ۱۳۶۵ش.

خواجه نصیرالدین طوسی
[۱۳] محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ جلیل تجلیل، (تهران) ۱۳۶۹ش.
گروه صوتی «خْوْ» را (مثلا در واژه خوش) یک حرف دانسته که از ترکیب حرفی که مخرج آن آخر کام است با حرف واو حادث شده است و دلیل وی آن است که «خْوْ» در وزن شعر به جای یک حرف به کار می‌رود.
خانلری
[۱۴] پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۵۰، تهران ۱۳۶۵ش.
و ادیب سلطانی
[۱۵] میرشمس الدین ادیب سلطانی، درآمدی بر چگونگی شیوهی خط فارسی، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۷۸ش.
xv را واج ملازی و لبی دانسته‌اند.
تلفظ آوای xv در فارسی دری قرون نخستین اسلامی
[۱۶] میرشمس الدین ادیب سلطانی، درآمدی بر چگونگی شیوهی خط فارسی، ج۱، ص۴۲، تهران ۱۳۷۸ش.
وجود داشته است.
بعدها که تلفظ اصیل آن از میان رفت، واوِ آن را واو معدوله خواندند، هنوز در افغانستان و تاجیکستان و بعضی گویش‌های ایرانی، xv را به صورت اصلی آن ادا می‌کنند.
[۱۷] پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۵۰، تهران ۱۳۶۵ش.
گروه صوتی xt دوره باستان در موارد اندکی در فارسی نو به ft بدل شده است
[۱۸] مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۲۴۴، تهران ۱۳۸۰ش.
:فارسی باستان: yÙxta، فارسی میانه: yuxt، فارسی نو: جفت.
در برخی گویش‌ها نیز چنین تبدیلی صورت گرفته است، مثلا در گویش سیوندی forden به معنای خوردن است.
[۱۹] میرشمس الدین ادیب سلطانی، درآمدی بر چگونگی شیوهی خط فارسی، ج۱، ص۴۱، تهران ۱۳۷۸ش.


۶.۳ - واژه خ در زبان عربی


جایگاه تولید واج «خ» در عربی و فارسی متفاوت است، این واج در عربی نیز سایشی، نرم و بیواک و جفت واکدار آن «غ» است.

۶.۳.۱ - جایگاه ادای این حرف در زبان عربی


زبانشناسان متقدم عرب جایگاه تولید این واج را ابتدای حلق دانسته‌اند
[۲۰] عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۵۷۳ـ۵۷۴، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
[۲۱] محمود بن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فی النحو، ج۱، ص۴۶۴، چاپ ی پ بروخ، اسلو ۱۸۷۹.
[۲۲] محمود بن عمر زمخشری، المفصّل فی علم اللغة، ص۱۸۸، چاپ محمد عزالدین سعیدی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
، که به اعتقاد برخی زبانشناسان معاصر عرب، منظور همان نرمکام است.
[۲۳] کمال بشر، «الاصوات عند و سیبویه»، ج۱، ص۲۲۸، در ۱۶ مقاله تحقیقی به زبان عربی درباره سیبویه (کنگره جهانی بزرگداشت دوازدهمین سده درگذشت سیبویه، دانشگاه شیراز از ۷ تا ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۵۳)، به اهتمام احمد افشار شیرازی، شیراز: دانشگاه شیراز، ۱۳۶۸ش.
[۲۴] محمود عکاشه، اصوات اللغة: دراسة فی الاصوات و مخارجها و صفاتها و تماثلها و تخالفها بین القدماء و المحدثین، ج۱، ص۳۹، قاهره ۱۴۲۸/۲۰۰۷.

«خ» در عربی همواره یکی از حروف اصلی ریشه است که می‌تواند در هر سه جایگاه فاءالفعل (خَرَجَ)، عین الفعل (صَخِبَ) و لام الفعل (مَرَخَ) قرار گیرد.
[۲۵] ابن جنّی، سِرُّ صناعة الأِعراب، ج۱، ص۱۶۹، چاپ احمد فرید احمد، (قاهره).


۶.۳.۲ - دیدگاه ابن جنی


به نظر ابن جنّی، خاء و حاء بدل از یکدیگر نیستند و مجزا و مستقل از هماند.
ابن جنّی به برخی مثال‌هایی که در آثار دانشمندان پیش از وی آمده و در آن‌ها خاء و حاء را بدل از هم و مساوی گرفته‌اند اشاره کرده است
[۲۶] ابن جنّی، سِرُّ صناعة الأِعراب، ج۱، ص۱۶۹، چاپ احمد فرید احمد، (قاهره).
، اما به نظر وی
[۲۷] ابن جنّی، الخصائص، ج۲، ص۱۵۸، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت.
، تفاوت‌های ظریفی در معانی این جفت کلمات وجود دارد، مثلا در آیه ۶۶ سوره‌الرحمن : «فیهِما عَینانِ نَضّاخَتان»، اگر تلفظ «نَضّاحتان» باشد به معنای اندک بودن و کم فشار بودن آب چشمه‌هاست و اگر «نَضّاختان» باشد زیاد بودن و پرفشار بودن آب را می‌رساند.

۶.۳.۳ - دیدگاه ابن سکیت


ابن سکّیت در کتاب الابدال
[۲۸] ابن سِکّیت، کتاب الابدال، ج۱، ص۹۹ـ۱۰۱، چاپ حسین محمد شرف، قاهره ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
مثال‌هایی از ابدال «ح» به «خ» ذکر کرده است.
بنابه قول وی، یحیی بن یَعْمر
[۲۹] سوره مزمّل/سوره۳۹، ایه۷.
«سَبْحاً» را «سَبخاً» قرائت نموده است.
به نوشته ابن سکیت، فراء معنای این دو کلمه را یکی دانسته است، اگرچه دیگران «سبحاً» را به معنای آرامش و «سَبخاً» را به معنای خواب دانسته‌اند.

۶.۳.۴ - دیدگاه سیبویه


سیبویه در الکتاب،
[۳۰] عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۵۸۷، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
در مبحث ادغام حروف هم مخرج (قریبا لمخرج)، به ادغام غین با خاء و بر عکس آن اشاره کرده است.
به نظر وی، در «اَدْمَغ خَلَفناً» ادغام این دو حرف (اَدْمَ خّلَفاً) نیکوست، چرا که غین، حرفی حلقی و واکدار است که با خاءِ نرم و بیواک تفاوت دارد.
زمخشری نیز در المفصّل فی علم اللغة
[۳۱] محمود بن عمر زمخشری، المفصّل فی علم اللغة، ص۴۶۹، چاپ محمد عزالدین سعیدی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
در همین باب مثال‌هایی آورده است.
سیبویه
[۳۲] عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۲۴۴، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
«خ» را یکی از حروف استعلا (ص، ض، ط، ظ، ق، غ، خ) دانسته است که مانع اماله یا افتادگیِ الف می‌گردند، زیرا به هنگام تولید اصوات استعلا، زبان به سوی نرمکام افراشته می‌شود.
به نظر او،
[۳۳] عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۲۴۴، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
اگر قبل یا بعد از الف، یکی از این حروف باشد، الف بر آن غالب می‌شود. مثال: خامِدٌ، غائبٌ، ناخِلٌ، واغِلٌ.

۶.۳.۵ - واج خ در زبان سامی آغازین


بررسی تاریخی واج «خ» در زبان عربی نشان می‌دهد که این واج در زبان سامی آغازین نیز وجود داشته و به تعاقب آن در بسیاری از شاخه‌های زبان‌های سامی باقی‌مانده است، مثلا در عربی و حبشی و اکدی، البته در زبانهای عبری و آرامی معادلِ «خ»، واجِ «ح» است .

۶.۴ - واژه خ در اردو


فرهنگ نویسان زبان اردو، این واج را همانند عربی واجی حلقی دانسته‌اند،
[۳۴] فیروزالدین، فیروزاللغات اردو جامع، ذیل «خ»، لاهور: فیروز سنز، (بیتا).
[۳۵] احمد دهلوی، فرهنگ آصفیّه، ذیل «ح»، لاهور ۲۰۰۳.
اما وثوقی
[۳۶] حسین وثوقی، «مقایسه دستگاه صوتی زبان فارسی و زبان اردو» در مجموعه خطابه‌های نخستین کنگره تحقیقات ایرانی، ج۱، ص۳۳۳،  به کوشش مظفر بختیار، تهران: دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۵۰ش.
در مقایسه دستگاه صوتی زبان فارسی و اردو، واج «خ» را در اردو همتای این واج در زبان فارسی دانسته و آن را سایشی، ملازی و بیواک وصف کرده است.

۶.۵ - واژه خ در زبان ترکی


در الفبای امروزی ترکیه، نشانه h معادل واج‌های «ه، ح و خ» است.
در ترکی باستان، آوای «خ» وجود نداشته است، اما در الفبای زبان‌های سغدی، اویغوری، مانوی و براهمی برای نوشتن واژه‌های دخیلی که دارای این آوا بوده‌اند، حرف «خ» به کار رفته است، در ترکی قراخانی، خوارزمی و چغتایی نیز که به الفبای عربی نوشته می‌شدندــ وضع به همین منوال بوده است، در برخی لهجه‌های قدیم ترکی، «خ» گونهای تغییریافته از آوای «غ» (یا «ق») بوده، مثلا در اویغوری، قاغان به خاقان بدل شده است



(۱) ابن جنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت .
(۲) ابن جنّی، سِرُّ صناعة الأِعراب، چاپ احمد فرید احمد، (قاهره).
(۳) ابن سِکّیت، کتاب الابدال، چاپ حسین محمد شرف، قاهره ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۴) ابن سینا، مخارج الحروف، یا، اسباب حدوثالحروف، دو روایت از متن رساله با مقابله و تصحیح و ترجمه از پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۴۸ش.
(۵) ابن عربی، الفتوحات المکیة، سفر ۱، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۶) میرشمس الدین ادیب سلطانی، درآمدی بر چگونگی شیوهی خط فارسی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۷) مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۸) یداللّه ثمره، آواشناسی زبان فارسی: آواها و ساخت آوایی هجا، تهران ۱۳۷۸ش.
(۹) پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، تهران ۱۳۶۵ش.
(۱۰) دهخدا.
(۱۱) احمد دهلوی، فرهنگ آصفیّه، لاهور ۲۰۰۳.
(۱۲) گیتی دیهیم، درآمدی برآواشناسی عمومی، تهران ۱۳۵۸ش.
(۱۳) محمود بن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فی النحو، چاپ ی پ بروخ، اسلو ۱۸۷۹.
(۱۴) محمود بن عمر زمخشری، المفصّل فی علم اللغة، چاپ محمد عزالدین سعیدی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۵) عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۱۶) محمود عکاشه، اصوات اللغة: دراسة فی الاصوات و مخارجها و صفاتها و تماثلها و تخالفها بین القدماء و المحدثین، قاهره ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
(۱۷) فیروزالدین، فیروزاللغات اردو جامع، لاهور: فیروز سنز.
(۱۸) کمال بشر، «الاصوات عند و سیبویه»، در ۱۶ مقاله تحقیقی به زبان عربی درباره سیبویه (کنگره جهانی بزرگداشت دوازدهمین سده درگذشت سیبویه، دانشگاه شیراز از ۷ تا ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۵۳)، به اهتمام احمد افشار شیرازی، شیراز: دانشگاه شیراز، ۱۳۶۸ش.
(۱۹) محمد رضا مامقانی، معجم الرموز و الاشارات، قم ۱۴۱۱.
(۲۰) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، چاپ جلیل تجلیل، (تهران) ۱۳۶۹ش.
(۲۱) علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، تهران ۱۳۵۵ش.
(۲۲) حسین وثوقی، «مقایسه دستگاه صوتی زبان فارسی و زبان اردو» در مجموعه خطابه‌های نخستین کنگره تحقیقات ایرانی، ج۱، به کوشش مظفر بختیار، تهران: دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۵۰ش.


 
۱. علی اکبر نفیسی، فرهنگ نفیسی، ذیل «خ»، تهران ۱۳۵۵ش.
۲. فیروزالدین، فیروزاللغات اردو جامع، ذیل «خ»، لاهور: فیروز سنز.
۳. دهخدا، ذیل «خ».
۴. محمد رضا مامقانی، معجمالرموز و الاشارات، ج۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹، قم ۱۴۱۱.
۵. ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۳۰۱، سفر ۱، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۶. یداللّه ثمره، آواشناسی زبان فارسی: آواها و ساخت آوایی هجا، ج۱، ص۶۰ـ ۶۱، تهران ۱۳۷۸ش.
۷. ابن سینا، مخارج الحروف، ج۱، ص۷۳، یا، اسباب حدوث الحروف، دو روایت از متن رساله با مقابله و تصحیح و ترجمه از پرویز ناتل خانلری، تهران ۱۳۴۸ش.
۸. الفتوحات المکیة، سفر ۱، چاپ عثمان یحیی، قاهره ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۹. گیتی دیهیم، درآمدی برآواشناسی عمومی، ج۱، ص۵۱ـ۵۲، تهران ۱۳۵۸ش.
۱۰. مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۲۳۵ـ۲۴۰، تهران ۱۳۸۰ش.
۱۱. مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۲۴۱ـ۲۴۳، تهران ۱۳۸۰ش.
۱۲. پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۵۰، تهران ۱۳۶۵ش.
۱۳. محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، ج۱، ص۳۰ـ۳۱، چاپ جلیل تجلیل، (تهران) ۱۳۶۹ش.
۱۴. پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۵۰، تهران ۱۳۶۵ش.
۱۵. میرشمس الدین ادیب سلطانی، درآمدی بر چگونگی شیوهی خط فارسی، ج۱، ص۴۰، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۶. میرشمس الدین ادیب سلطانی، درآمدی بر چگونگی شیوهی خط فارسی، ج۱، ص۴۲، تهران ۱۳۷۸ش.
۱۷. پرویز خانلری، تاریخ زبان فارسی، ج۲، ص۵۰، تهران ۱۳۶۵ش.
۱۸. مهری باقری، واجشناسی تاریخی زبان فارسی، ج۱، ص۲۴۴، تهران ۱۳۸۰ش.
۱۹. میرشمس الدین ادیب سلطانی، درآمدی بر چگونگی شیوهی خط فارسی، ج۱، ص۴۱، تهران ۱۳۷۸ش.
۲۰. عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۵۷۳ـ۵۷۴، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۲۱. محمود بن عمر زمخشری، کتاب المفصّل فی النحو، ج۱، ص۴۶۴، چاپ ی پ بروخ، اسلو ۱۸۷۹.
۲۲. محمود بن عمر زمخشری، المفصّل فی علم اللغة، ص۱۸۸، چاپ محمد عزالدین سعیدی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲۳. کمال بشر، «الاصوات عند و سیبویه»، ج۱، ص۲۲۸، در ۱۶ مقاله تحقیقی به زبان عربی درباره سیبویه (کنگره جهانی بزرگداشت دوازدهمین سده درگذشت سیبویه، دانشگاه شیراز از ۷ تا ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۵۳)، به اهتمام احمد افشار شیرازی، شیراز: دانشگاه شیراز، ۱۳۶۸ش.
۲۴. محمود عکاشه، اصوات اللغة: دراسة فی الاصوات و مخارجها و صفاتها و تماثلها و تخالفها بین القدماء و المحدثین، ج۱، ص۳۹، قاهره ۱۴۲۸/۲۰۰۷.
۲۵. ابن جنّی، سِرُّ صناعة الأِعراب، ج۱، ص۱۶۹، چاپ احمد فرید احمد، (قاهره).
۲۶. ابن جنّی، سِرُّ صناعة الأِعراب، ج۱، ص۱۶۹، چاپ احمد فرید احمد، (قاهره).
۲۷. ابن جنّی، الخصائص، ج۲، ص۱۵۸، چاپ محمدعلی نجار، (قاهره ۱۳۷۲ـ ۱۳۷۶/ ۱۹۵۲ـ ۱۹۵۷)، چاپ افست بیروت.
۲۸. ابن سِکّیت، کتاب الابدال، ج۱، ص۹۹ـ۱۰۱، چاپ حسین محمد شرف، قاهره ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۲۹. سوره مزمّل/سوره۳۹، ایه۷.
۳۰. عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۵۸۷، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۳۱. محمود بن عمر زمخشری، المفصّل فی علم اللغة، ص۴۶۹، چاپ محمد عزالدین سعیدی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۳۲. عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۲۴۴، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۳۳. عمروبن عثمان سیبویه، الکتاب، ج۴، ص۲۴۴، چاپ امیل بدیع یعقوب، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۳۴. فیروزالدین، فیروزاللغات اردو جامع، ذیل «خ»، لاهور: فیروز سنز، (بیتا).
۳۵. احمد دهلوی، فرهنگ آصفیّه، ذیل «ح»، لاهور ۲۰۰۳.
۳۶. حسین وثوقی، «مقایسه دستگاه صوتی زبان فارسی و زبان اردو» در مجموعه خطابه‌های نخستین کنگره تحقیقات ایرانی، ج۱، ص۳۳۳،  به کوشش مظفر بختیار، تهران: دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۵۰ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خ»، شماره۶۷۰۷.    



جعبه ابزار