• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خاندان خاتون‌آبادی (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خاندان خاتون آبادى، از خاندانهاى علمى مشهور و پرنفوذ در اصفهان و سپس تهران كه منصب رسمى امامت جمعه در اين دو شهر (اصفهان: قرن دوازدهم تا چهاردهم، تهران: قرن سيزدهم تا پيروزى انقلاب اسلامى) را داشتند. اجداد آنها از ساداتِ حسينىِ ساكن در مدينه بودند كه نسبشان به حَسَنِ اَفْطَس، نوه امام زين‌العابدين عليه‌السلام، می‌رسد. يكى از اين سادات به نام حسن به دعوت حاكم خراسان به مشهد رفت، دختر حاكم را به همسرى گرفت او نقيب‌النقباى خراسان شد. پس از وفات وى فرزندانش به شهر قم و سپس تعدادى از آنها به اصفهان رفتند؛ از جمله عمادالدين بن حسن بن جلال‌الدين كه سرسلسله خاندان خاتون آبادى است. (محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۹۱ـ ۲۹۲)؛ كتابى، ج ۱، ص ۵۳ـ۵۴) محمدباقر كتابى (كتابى، ج ۱، ص ۵۳ـ۵۴) با استناد به شجره‌نامه‌اى از خاتون آباديها، ورود سيدحسن به خراسان را اواخر قرن نهم و عمادالدين را نسل چهارم از فرزندان او (محمدحسين خاتون آبادى، گ ( ۲۹۱)) دانسته است.
در پى بروز طاعون در اصفهان، عمادالدين به خاتون آباد، از روستاهاى اصفهان، رفت و تا پايان عمر در آنجا ماند. ازاين رو اولاد و احفادش خاتون آبادى خوانده شده‌اند. دو تن از فرزندان او، ميراسماعيل و ميرعلى، از خاتون آباد به روستاى نزديك آن، گَوَرت، رفتند و در آنجا اقامت گزيدند. اسماعيل در ۱۰۳۳ درگذشت. مدفن او در بقعه شاه‌مراد در گورت محل توجه مردم بوده است. (عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۰۶؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ ( ۲۹۲)؛ حبيب آبادى، ج ۱، ص۱۳۰) يكى از اعقاب ميرعلى، ميرمحمدصادق منجم خاتون آبادى (متوفى ۱۲۴۴) است كه در نجوم و استخراج تقويم بسيار تبحر داشته است. (حبيب آبادى، ج ۴، ص ۱۲۲۱)

بيشتر مشاهير خاندان خاتون آبادى از نسل دو پسر ميراسماعيل، يعنى ميرمحمدصالح و ميرمحمدباقر، هستند. محمدصالح دو پسر داشت: ميرعبدالواسع و ميرمحمدرفيع. پس از وفات محمدصالح در جوانى، برادرش محمدباقر زوجه او را كه سيدةالنساء دختر سيدحسين عبدالوهابى سبزوارى بود، به همسرى گرفت و از او صاحب چهار فرزند پسر به نامهاى اسماعيل، عبدالحسين، عبداللّه و محمد و دو دختر به نامهاى فاطمه و آمنه شد. بنابراين عبدالواسع و محمدرفيع از ناحيه مادر، برادران و از ناحيه پدر، پسران عموى اينان (فرزندان محمدباقر) هستند. محمدباقر خاتون آبادى از محمدتقى مجلسى حديث شنيد. وى بيش از شصت سال در گورت زندگى كرد و در ۱۰۶۰ درگذشت و در همانجا به خاك سپرده شد. چندين جُنگ مشتمل بر ادعيه از او برجاى ماند. (عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۱۷؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۹۰ـ ((۲۹۳

مشاهيرخاندان خاتون آبادى از نسل محمدصالح بن اسماعيل: پسر بزرگ او، عبدالواسع، در جوانى به اصفهان رفت و در آنجا اقامت گزيد. پس از او برادرانِ تنى و ناتنى و برخى ديگر از بستگانش نيز به اصفهان رفتند. وى از نزديكان محمدتقى مجلسى بود و از او حديث شنيد. عبدالواسع و برادرش محمدرفيع هر دو در اواخر قرن يازدهم درگذشتند. مدفن عبدالواسع در نجف است. (عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۳۹ـ ۵۴۰؛ عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۴۳ـ ۵۴۴؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ ۲۹۰)ـ ۲۹۱)؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۹۳))

مشهورترين فرزند عبدالواسع، محمدصالح خاتون آبادى، امام جمعه و شيخ‌الاسلام اصفهان و داماد محمدباقر مجلسى، و نخستين امام جمعه اصفهان از خاندان خاتون آبادى است. خواهرزاده محمدصالح، ابوالحسن شريف بن محمدطاهر فتونى (متوفى ۱۱۳۸ يا ۱۱۳۹)، عالم دينى ساكن نجف، با سه واسطه جدِّ مادرىِ محمدحسن نجفى (فقيه بزرگ امامى قرن سيزدهم و مؤلف جواهرالكلام) است. (محمدحسين خاتون آبادى، گ ( ۲۸۸)؛ آل‌محبوبه، ج ۲، ص ۳۹۹ـ۴۰۰)

مشهورترين فرزندان محمدصالح عبارت‌اند از: ۱) ميرمحمد حسين خاتون آبادى، امام جمعه اصفهان و صاحب آثار فراوان. ۲) ميرمحمد جعفر كه برخى فرزندان واعقاب او از عالمان دينى بودند. (مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص ۱۴) ۳) محمد، معروف به شهيد كه از طريق پدر، برادرِ ميرمحمدحسين بود. وى در علم كلام مهارت داشت و از شاگردان آقاجمال‌الدين خوانسارى بود. وى كه در دوران حكومت شاه طهماسب دوم ملاباشى بود در ۱۱۴۸ پس از نشست معروف دشت مغان در پى امتناع از قبول نظر نادرشاه، شهيد شد. از او آثارى برجاى مانده است. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج۶، ص۹۷؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۱۲، ص۳۲۸) به گفته برخى منابع، مزار «پير سيّد» در تنكابن مدفن پسر او، محمدعلى، است كه از اصفهان به تنكابن رفته و در آنجا ساكن شده بود و سيدمحمدهاشم تنكابنى، عالم و صاحب چند اثر، از احفاد اوست؛ (آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكواكب، ص ۵۰۹؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۳، ص ۶۱۹ـ۶۲۰؛ حبيب آبادى، ج ۵، ص ۱۶۹۵ـ۱۶۹۶) اما در صحت اين انتساب ترديد شده است. (سمامى حائرى، ص۳۳۰ـ ۳۳۱؛ سمامى حائرى، ص ۳۴۸(

پسران ميرمحمد‌حسين خاتون آبادى، ميرمحمد‌مهدى و ميرعبدالباقى بودند.

(۱ ميرمحمدمهدى، امام جمعه اصفهان بود. او در ۱۱۸۳ درگذشت. (حبيب آبادى، ج ۲، ص ۳۱۹ـ ۳۲۰؛ حبيب آبادى، ج ۲، ص ۵۴۸) پس از او امامت جمعه اصفهان به برادرش، عبدالباقى و سپس به اعقاب عبدالباقى منتقل شد. در تهران نيز منصب امامت جمعه به اعقاب محمدمهدى بن محمد حسين رسيد. نوه محمدمهدى كه هم نام او و فرزند مرتضى بود، در ۱۱۸۵ يا ۱۱۸۶ به دنيا آمد. او از عالمان دينى بود و در اصفهان به تدريس و اقامه جماعت اشتغال داشت. فتحعلى شاه قاجار پس از وفات امام جمعه تهران، در ۱۲۳۶ وى را به تهران فراخواند و ضمن تكريم فراوان به امامت جمعه اين شهر منصوب كرد. ميرمحمدمهدى بن مرتضى خاتون آبادى، مشهور به آقابزرگ، در فقه و حديث تبحر داشت و نخستين امام جمعه تهران از اين خاندان بود. او در ۱۲۶۳ درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد. شرح نهج‌البلاغه به فارسى از آثار اوست. (حبيب آبادى، ج ۵، ص ۱۷۰۳؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۴، ص ۱۴۸ـ۱۴۹(

برادرزاده و داماد محمدمهدى، ابوالقاسم، پسر محمدمحسن خاتون آبادى، در ۱۲۱۵ در اصفهان به دنيا آمد. او در ۱۲۳۷ به همراه جمعى از عالمان اصفهان براى تعزيت فتحعلى شاه در وفات پسرش، رهسپار تهران شد و مورد توجه شاه قرار گرفت و چون ميرمحمدمهدى پسر نداشت، شاه او را نايب امام جمعه تهران كرد. او فقه، اصول وحكمت را از عالمان تهران فراگرفت و سپس به نجف رفت و نزد كسانى چون شيخ حسن كاشف الغطاء درس خواند. ميرزا ابوالقاسم خاتون آبادى، مشهور به آقا، پس از بازگشت به تهران به تدريس و تصدى امور دينى مردم پرداخت و پس از وفات عمويش، محمدشاه قاجار او را به امامت جمعه تهران منصوب كرد. وى در ۱۲۷۰ يا ۱۲۷۱ درگذشت و در بيرون دروازه تهران (به سمت شهررى) به خاك سپرده شد. در دوره ناصرالدين شاه بر قبر او عمارتى مجلل با گنبد فيروزه‌اى بنا گرديد. اين بنا - معروف به «سَرِ قبرِآقا» - اكنون در جنوب شرقى شهر تهران واقع شده است. رساله عمليه، منتخب‌الفقه و رساله‌اى درباره بُلدانِ مَفتوحُ العَنوة از آثار اوست. (نامه دانشوران ناصرى، ج ۲، ص ۳۸۸ـ ۳۹۰؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۳، ص ۱۴۵ـ ۱۴۶؛ بامداد، ج۱، ص۵۵؛ حبيب آبادى،ج۲،ص۵۴۹؛ مصطفوى، ج ۱، ص ۴۳۷)

برادرميرزاابوالقاسم، ميرزامرتضى، ملقب به صدرالعلما (متوفى ۱۳۰۱) امام جماعت مسجد سيدعزيزاللّه تهران بود و در كنار برادر خود به خاك سپرده شد. پس از او برادر ديگرش محمد باقر، ملقب به صدر العلما، جانشين او شد. از پسران محمد باقر، جعفر صدر العلما (متوفى ۱۳۳۵، مدفون در مشهد) و يحيى صدرالعلما (متوفى ۱۳۷۰، مدفون در نجف)، از عالمان دينى نافذالكلمه و مورد توجه مردم بودند. (اعتمادالسلطنه، ص ۲۱۳؛ اعتمادالسلطنه، ص ۲۲۱؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص ۲۲۳ـ۲۲۴؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم ۵، ص ۳۵۵؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم ۵، ص ۵۸۶؛ بامداد، ج ۱، ص ۲۴۱؛ حبيب آبادى، ج ۲، ص ۵۴۸) پسر ديگر محمدباقر صدرالعلما، ميرزامحسن مجتهد، نيز از عالمان دينى متنفذ تهران و از فعالان نهضت مشروطه بود كه در ۱۳۳۵ كميته مجازات او را به قتل رساند. وى داماد سيدعبداللّه بهبهانى بود. (عمادالكُتاب، ص ۲۳ـ۲۴؛ عمادالكُتاب، ص ۲۲۵؛ عاقلى، ج ۱، ص ۱۱۹(

فرزند ميرزا ابوالقاسم، زين‌العابدين، در ۱۲۶۱ به دنيا آمد. پس از وفات پدرش، چون زين‌العابدين خردسال بود عمويش، مرتضى صدرالعلما، تا ۱۲۸۰ نماز جمعه را اقامه كرد و از آن پس، امامت جمعه به او واگذار شد. زين‌العابدين خاتون آبادى با دختر يكى از ثروتمندان تهران ازدواج كرد و از او دو پسر داشت: ابوالقاسم و محمد. وى پس از وفات همسرش، ضياءالسلطنه دختر ناصرالدين شاه را به همسرى گرفت. سيدجواد ظهيرالاسلام و شمس‌السلطنه (همسر محمد مصدق، نخست وزير ايران از ۱۳۳۰ـ ۱۳۳۲ش) فرزندان او از اين همسر بودند. (بامداد، ج ۱، ص ۵۵؛
حبيب آبادى، ج ۵، ص۱۶۵۰ـ ۱۶۵۱؛ محبوبى اردكانى، ص۴۴۰)

ميرزا زين‌العابدين پس از وفات حاج ملاعلى كنى در ۱۳۰۶، توليت مدرسه فخريه (مروى) را برعهده گرفت. وى در ۱۳۲۱ يا ۱۳۲۲ درگذشت و در كنار پدرش به خاك سپرده شد. (اعتمادالسلطنه، ص۱۹۲؛ حبيب آبادى، ج۵، ص ۱۶۵۱؛ شريف رازى، ص ۴۲۰(

بزرگترين پسر زين‌العابدين، ميرزاابوالقاسم، در ۱۲۸۲ به دنيا آمد. در ۱۳۰۴ به نجف رفت و نزد ميرزاحبيب اللّه رشتى و شريعت اصفهانى درس خواند. او داماد مظفرالدين شاه شد و پس از وفات پدر، به امامت جمعه تهران منصوب گرديد و در۱۳۰۶ش درگذشت. (آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم ۱، ص۶۸ـ۶۹؛ محبوبى اردكانى، ص ۴۴۶؛
عاقلى، ج ۱، ص۲۲۷) آثارش عبارت‌اند از: مقصدالطالب فى شرح المكاسب (تهران ۱۳۱۴ و ۱۳۶۸) و رساله‌هايى درباره قاعده لاضرر (تهران ۱۳۲۳) و تسامح در ادلّه سنن (تهران ۱۳۲۳). (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۴، ص ۱۷۳؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۷، ص۱۰؛ مشار، ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۴ش، ج ۱، ستون ۲۲۹ـ۲۳۰)

ميرزاابوالقاسم از مخالفان مشروطيت بود. در منابع تاريخ نهضت مشروطه ايران به اقدامات او در اين باره اشاره شده است. وى پس از فتح تهران و خلع محمدعلى شاه قاجار در ۱۳۲۷، به سفارت روسيه پناهنده شد، سپس به اروپا رفت و پس از چندى با موافقت حكومت به ايران بازگشت. كميسيونى متشكل از مشروطه خواهان كه پس از فتح تهران، اداره امور كشور را در دست گرفته بودند او را از امامت جمعه بركنار كردند و برادرش ميرمحمد، معروف به امام‌زاده، را - كه از مشروطه خواهان عضو اين كميسيون بود - به جاى او منصوب كردند. (بامداد، ج ۱، ص ۵۶؛ عاقلى، ج ۱، ص ۶۳؛ عاقلى، ج ۱، ص ۶۵(

ميرمحمد در نجف نزد ميرزاحسين خليلى تهرانى، آخوند ملامحمدكاظم خراسانى و سيدمحمدكاظم طباطبايى يزدى درس خوانده بود. وى خطبه سلطنت احمدشاه قاجار را خواند و تا زمان وفاتش در ۱۳۲۴ش امام جمعه تهران بود. محمد خاتون آبادى در واقعه كشف حجاب با رضاشاه مخالفت كرد. وى در مقبره خانوادگى در سر قبر آقا به خاك سپرده شد. (آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم ۵، ص۲۱۰؛ شريف رازى، ص ۴۲۱ـ ۴۲۲؛ عاقلى، ج ۱، ص ۶۷(

ديگر فرزند ميرزازين‌العابدين، سيدجواد ظهيرالاسلام، كه علوم قديم و جديد آموخته بود نيز داماد مظفرالدين شاه بود. وى چند بار به سمت نايب‌التوليه مدرسه عالى سپه‌سالار منصوب شد و اقدامات عمرانى قابل توجهى در مدرسه انجام داد. همچنين دو بار (در ۱۲۹۵ش و ۱۲۹۸ش) نايب‌التوليه آستان قدس رضوى شد. وى در دوره اول و دوم، نماينده مجلس سنا بود. ظهيرالاسلام در ۱۳۴۴ش در ۸۴ سالگى درگذشت و در سرِ قبر آقا به خاك سپرده شد. (سحاب، ص۱۱۵ـ۱۱۹؛ سحاب، ص ۱۲۲ـ۱۲۳؛ محبوبى اردكانى، ص ۴۴۸؛ مؤتمن، ص ۲۳۳؛ شريف رازى، ص ۴۲۲ـ۴۲۳(

پس از وفات ميرمحمد، سيدحسن امامى، فرزند ابوالقاسم (امام جمعه عزل شده(، امام جمعه تهران شد. وى در ۱۲۸۱ش در تهران به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايى را در مدرسه‌اى روسى گذراند و سپس براى فراگيرى علوم دينى به نجف رفت. در ۱۳۰۷ش براى تحصيل در رشته حقوق عازم سويس شد و پس از اخذ درجه دكترىِ اين رشته و بازگشت به ايران، افزون بر عهده‌دار شدن مناصب قضايى، به تدريس حقوق در دانشگاه پرداخت. او علاوه بر امامت جمعه تهران، نمايندگى و رياست دوره هفدهم مجلس شوراى ملى را برعهده داشت كه به دنبال بعضى وقايع سياسى و اعتراض مردم به عملكرد او در همراهى با حكومت، در ۱۳۳۱ش از رياست مجلس استعفا داد و مدتى در خارج از ايران به سر برد. (مكّى، ص۶۸ـ۷۱؛ مكّى، ص ۱۲۰ـ ۱۲۳؛ مكّى، ص ۳۰۴؛ عاقلى، ج۱،ص۳۸۳؛ عاقلى، ج۱،ص ۴۶۶؛ عاقلى، ج۱،ص ۴۶۸ـ۴۶۹؛ عاقلى، ج۱،ص ۴۷۱؛ مباركيان، ص ۱۲۵ـ۱۲۶)

مهمترين اثر او حقوق مدنى، شرح تفصيلى قانون مدنى ايران، است كه به گفته خودش در مقدمه كتاب، آن را در دوران اقامت در خارج از كشور نوشته است. كتاب بارها به چاپ رسيده است و هنوز هم يكى از مهمترين منابع اين شاخه از حقوق به شمار مى‌رود.

سيدحسن امامى قبل از پيروزى انقلاب اسلامى از ايران خارج شد و در ۱۳۵۸ش در ژنو درگذشت. وى آخرين امام جمعه تهران از خاندان خاتون آبادى است. (شريف رازى، ص۴۲۲؛ مباركيان، ص ۱۲۶؛ اطلاعات، ش ۱۵۸۸۲، ۲ تير ۱۳۵۸، ص ۱)

۲) ميرعبدالباقى، از عالمان بزرگ و نافذالكلمه اصفهان بود كه به تدريس علوم دينى و اقامه جماعت اشتغال داشت. عبدالباقى خاتون آبادى نزد چند تن از عالمان، از جمله پدرش و نيز محمدقاسم بن محمدصادق سراب تنكابنى، يوسف بن احمد بحرانى (صاحب الحدائق‌الناضرة) و ميرزا ابوالقاسم مدرّس درس خواند يا از آنان اجازه روايت گرفت. پسرش محمدحسين، علامه بحرالعلوم، محمدمهدى بن هدايت اللّه اصفهانى و على بن محمدعلى طباطبايى از او اجازه روايت داشتند. (خوانسارى، ج ۲،ص ۳۶۱؛ حبيب آبادى، ج ۲، ص ۳۱۶؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۴۳۶ـ۴۳۸؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۴۹۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۴۱۳ـ۴۱۵؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۳، ص ۶۳۹ـ۶۴۰(

عبدالباقى پس از وفات برادرش، محمدمهدى، امام جمعه اصفهان شد و در ۱۲۰۷ درگذشت. مدفن او در نجف است. (حبيب آبادى، ج ۲، ص ۳۱۷؛ حبيب آبادى، ج ۲، ص ۳۱۹ـ۳۲۰؛ خوانسارى، ج۲، ص۳۶۱) آثارش عبارت‌اند از: اكمال الاعمال كه استدراكى است بر الاقبال سيدبن طاووس (متوفى ۶۶۴)، الجامع در اعمال و آداب ماه رمضان و رياض رضوان درباره زيارات امام رضا عليه‌السلام. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۲، ص۲۸۲؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج۵، ص۲۸؛ حبيب آبادى، ج ۲، ص۳۱۶)

آقابزرگ طهرانى (طبقات: الكواكب، ص ۲۳۶) در نسب نامه مختصرى كه براى مشاهير اين خاندان ترسيم كرده، محمدصالحِ آقابزرگ (عالم دينى ساكن هندوستان) را فرزند عبدالباقى خاتون آبادى معرفى كرده است در حالى كه او فرزند عبدالباقى بن محمدصالح مازندرانى (داماد محمدتقى مجلسى) است. (آقااحمد كرمانشاهى، ج ۱، ص ۱۰۵ـ ۱۰۶؛ آقااحمد كرمانشاهى، ج ۱، ص ۱۱۱) پسرانِ عبدالباقى خاتون آبادى، ميرمحمد و ميرمحمد حسين بودند.

محمدحسين، مشهور به محمدحسين صغير و ملقب به سلطان‌العلما، نزد پدرش و آقامحمدباقر بهبهانى درس خواند و از محمدطاهر اصفهانى اجازه روايت داشت .كسانى چون زين‌العابدين خوانسارى، حمزة بن حسين و ميرزاهدايت اللّه مشهدى نزد او درس خواندند يا از وى اجازه روايت داشتند. ميرمحمدحسين، پس از پدرش امام جمعه اصفهان شد و در ۱۲۳۳ درگذشت. (خوانسارى، ج ۲، ص ۳۶۴؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۱، ص ۳۹۶ـ۳۹۷؛ حبيب آبادى، ج ۲، ص۳۲۰؛ حبيب آبادى، ج ۳، ص ۹۵۹؛ حسينى اشكورى، ج ۱، ص ۳۲۲؛ حسينى اشكورى، ج ۴، ص ۴۳؛ موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۸۶ـ ۳۸۷) برخى از آثارش عبارت‌اند از: رساله عمليه، مصابيح‌القلوب (در فقه؛ فارسى)، ردّ شبهات پادُريانِ نصرانى (پادُرى) و رسالهاى درباره مُنَجَّزاتِ مريض. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج۱۰، ص ۲۱۵؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۱، ص ۲۱۵؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۲۳، ص ۱۷؛ استادى، ج ۲، ص۱۷۰؛ حبيب آبادى، ج ۳، ص ۹۵۹) همچنين وى پس از هجوم روسيه به ايران، رساله جهاديه‌اى نگاشت كه در رسايل و فتاواى جهادى (تدوين محمدحسن رجبى، تهران ۱۳۷۸ش، ص ۱۲۱ـ۱۷۰) چاپ شده است.

پس از ميرمحمدحسين سلطان‌العلما، برادرش ميرمحمد (متوفى ۱۲۴۴) و سپس فرزند ميرمحمدحسين، ميرزاحسن (متوفى ۱۲۴۸) امام جمعه اصفهان شدند. مدفن ميرزاحسن در اصفهان مشهور به «سَرِ قبر آقا» است. بعد از او پسرانش، به ترتيب، ميرمحمدمهدى (متوفى ۱۲۵۴)، ميرسيدمحمد (متوفى ۱۲۹۱) و ميرمحمدحسين (متوفى ۱۲۹۸) كه هر سه عالمان دينى بودند عهده دار منصب امامت جمعه در اصفهان شدند. ميرمحمدحسين به سبب مخالفت با ظلال سلطان در ۱۲۹۶ از امامت جمعه بركنار شد. (گزى برخوارى، ص ۶۱ـ۶۲؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص ۴۸۰ـ ۴۸۱؛
مهدوى، ۱۴۰۴، ج ۱، ص۳۱۳ـ ۳۱۵؛ مهدوى، ۱۴۰۴، ج ۲، ص۳۵۱(

امام جمعه بعدى اصفهان، ميرزامحمدعلى خاتون آبادى بود كه در ۱۳۰۰ درگذشت و در مقبره محمدباقر مجلسى به خاك سپرده شد. چند رساله فقهى از او برجاى مانده است. پدرش ميرزاجعفر و جدّش ميرمحمد، پسر ميرعبدالباقى خاتون آبادى، نيز در همين مكان دفن شده‌اند. (گزى برخوارى، ص ۶۳؛ گزى برخوارى، ص ۷۱؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص ۴۴۷(

پس از وفات محمدعلى، حاج‌ميرزا هاشم خاتون آبادى (۱۲۵۰ـ ۱۳۲۱)، فرزند محمد بن حسن، كه در اصفهان و نجف درس خوانده بود، امام جمعه شد. مدفن او، سر قبر آقاست. وى در اواخر عمر، به سبب پاره‌اى وقايع، توجه و اعتماد مردم را از دست داد. پس از او ابتدا فرمان امامت جمعه به نام فرزند خردسالش، سيدحسن، مشهور به امامچى (متوفى ۱۳۶۵) صادر شد و ميرزامحمدصادق، فرزند ميرزامحمدعلى خاتون آبادى، به عنوان نايب امام، امامت جمعه را برعهده داشت. اما سيدحسن پس از بلوغ نتوانست به جايگاه علمى و معنوى مناسبى دست بيابد، ازاين رو فرمان امامت جمعه به نام ميرزامحمدصادق صادر شد. پس از درگذشت محمدصادق در ۱۳۴۸، اصفهان تا ۱۳۶۸ امام جمعه نداشت. در ۱۳۶۸ فرمان امامت جمعه براى ميرمحمد‌مهدى بن ميرابوطالب خاتون آبادى از اعقاب ميرمحمدباقر بن ميراسماعيل صادر شد. وى از شاگردان ابوالقاسم دهكردى، محمدحسين فشاركى و سيدمهدى درچهاى بود و در ۱۳۹۵ درگذشت و در بقعه علامه مجلسى دفن شد. با مرگ او منصب امامت جمعه اصفهان از خاندان خاتون آبادى خارج شد. (حبيب آبادى، ج ۴، ص ۱۳۷۸ـ۱۳۷۹؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص۵۳۶ـ۵۳۷؛ مهدوى، ۱۴۰۱، ج ۱، ص۳۱۶ـ ۳۱۷؛
كتابى، ج ۱، ص۶۰(

مشاهير خاندان خاتون آبادى از نسل محمدباقر بن اسماعيل: ۱) محمداسماعيل (اسماعيل) بن محمدباقر، در ۱۰۳۱ در خاتون آباد به دنيا آمد و نزد كسانى چون محمدتقى مجلسى، رفيع‌الدين نائينى و محمد بن شرف‌الدين على جزايرى (مشهور به ميرزا جزايرى) درس خواند يا از آنان اجازه روايت گرفت. وى حدود پنجاه سال در اصفهان به تدريس و ارشاد مردم مشغول بود، (عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۰۵؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ ( ۲۸۹)؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكواكب، ص ۶۰ـ۶۲) در اواخر عمر عزلت گزيد و در يكى از حجره‌هاى مدرسه‌اى كه خود در تخت فولاد بنا كرده بود، اقامت كرد تا اينكه در ۱۱۱۶ درگذشت و در همان حجره به خاك سپرده شد. از او چند اثر عام‌المنفعه در اصفهان و خاتون آباد برجاى ماند. در عهد شاه سلطان‌حسين صفوى بر قبر او بنايى ساخته شد كه به تكيه خاتون آبادى معروف است و بسيارى از مشاهير اين خاندان در آنجا دفن شده‌اند. (عبدالحسين خاتون آبادى، تتميم، ص ۵۵۵ـ ۵۵۶؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ ( ۲۸۹)؛ مهدوى، ۱۳۷۰ش، ص ۱۱۲ـ۱۱۴(

برخى آثارش عبارت‌اند از: شرح اصول كافى، شرح حديث عمران صابى، تفسير قرآن، رساله‌اى درباره نماز جمعه كه در آن خواندن نماز جمعه به قصد وجوب عينى را بدعت دانسته است، نوروزيه، حاشيه بر شرح اشارات، معالم‌الدين، منهاج‌اليقين)هر دو درباره اصول دين) و زادالمسافرين و تحفةالسالكين. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۴، ص ۲۶۱؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۶، ص۱۱۰؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۳، ص ۹۵؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۳، ص ۲۰۳؛ آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۲۴، ص ۳۸۱ـ۳۸۲؛ حائرى، ج۱۰، بخش ۱، ص ۴۹۶ـ ۴۹۸؛ حائرى، ج۱۰، بخش ۳، ص ۱۳۲۵ـ۱۳۳۲(

فرزند او محمدباقر، از نخستين مدرّسان مدرسه چهارباغ و عالمى مشهور، پرنفوذ و صاحب تأليفات بود. اعقاب او غالباً متولى و مدرّس مدرسه چهارباغ بودند. پسران او محمد و محمداسماعيل (مشهور به اسماعيلِ ثالث، متوفى ۱۱۶۰) مدرّس علوم دينى بودند. (عبدالحسين خاتون آبادى، تتميم، ص ۵۶۳ـ۵۶۵؛ عبدالحسين خاتون آبادى، تتميم، ص ۵۶۹)

فرزند ميرمحمداسماعيلِ ثالث، ميرزا ابوالقاسم مشهور به مدرّس است كه در علوم كلام و حكمت، فقه، تفسير و حديث تبحر داشت و نزديك به سى سال در جامع عباسى (نام كنونى آن: مسجد امام) اقامه جماعت مى‌كرد. وى از مشهورترين مدرّسان اصفهان بود كه ساليان طولانى در مدرسه چهارباغ تدريس كرد و اولاد و احفادش تا مدتها با عنوان مدرّس شناخته مى‌شدند. (حبيب آبادى، ج۱، ص۱۳۱؛ كتابى، ج۱، ص۳۳۸) ميرزا ابوالقاسم فلسفه را نزد ملااسماعيل خواجويى و آقامحمد بيدآبادى خواند و فقه و اصول و حديث را از سيدمحمدمهدى طباطبايى بحرالعلوم در عتبات عراق فراگرفت. بحرالعلوم هم حكمت و كلام را نزد او آموخت. ابوالقاسم جعفر بن حسين خوانسارى و ملاعلى نورى از شاگردان او بودند. وى در ۱۲۰۲ درگذشت و در نجف به خاك سپرده شد. برخى آثارش عبارت‌اند از: شرح نهج‌البلاغه، تفسير قرآن و حاشيه بر چند كتاب حديثى از جمله كتاب مَن‌لايَحضُرُه الفقيه و الاستبصار. (خوانسارى، ج ۱، ص ۱۱۹؛ خوانسارى، ج ۴، ص ۴۰۸؛ خوانسارى، ج ۷، ص ۱۲۲؛ آقابزرگ طهرانى، طبقات: الكرام، قسم ۱، ص ۵۰ـ۵۱؛ حبيب آبادى، ج ۱، ص ۱۳۱ـ۱۳۲(

نوه ميرزا ابوالقاسم، محمدصادق بن محمدرضا، در ۱۲۰۷ متولد شد و نزد كسانى چون ميرزاى قمى و ملاعلى نورى درس خواند. وى در فقه، حديث، كلام، رياضيات و علوم غريبه تبحر داشت و ساليان زيادى به تدريس و اقامه جماعت مشغول بود و شاگردان زيادى تربيت كرد. او در ۱۲۷۲ درگذشت. كتابش كشف‌الحق معروف به اربعينِ خاتون آبادى در احوال امام زمان است. پسر او ميرزامحمدحسين نايب‌الصدر از شاگردان شيخ مرتضى انصارى و حاج‌ملاعلى كنى بود. وى شجره‌نامه مفصّلى براى خاندان خاتون آبادى نوشت. او در ۱۳۲۶ درگذشت و در تكيه خاتون آبادى اصفهان به خاك سپرده شد. (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۱۳، ص ۳۸؛ حبيب آبادى، ج۲، ص۳۲۴ـ۳۲۶؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص۲۸۹(

فرزند محمدحسين نايب‌الصدر، ميرمحمدصادق، از عالمان دينى مشهور در اصفهان بود. وى در نجف نزد آخوند خراسانى و سيدمحمدكاظم يزدى درس خواند و گفته شده در نگارش كفايَة الاصول به آخوندخراسانى كمك مى‌كرد. محمدصادق از مدرّسان بزرگ بود و بسيارى از عالمان اصفهان نزد او درس خواندند. وى در ۱۳۴۸ درگذشت و در تكيه سيدالعراقين در تخت فولاد به خاك سپرده شد. چند رساله فقهى و اصولى از او برجاى ماند. (آقابزرگ طهرانى، طبقات: نقباء، قسم۲، ص۸۶۹ـ ۸۷۰؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص۳۷۹ـ۳۸۰) ميرمحمدصادق خاتون آبادى، جدّ مادرىِ سيدمحمدحسين بهشتى است.

برادر ميرمحمدصادق، ابوالفضل خاتون آبادى (متوفى ۱۳۸۸، مدفون در قم) نيز مدرّس علوم دينى بود. (مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص۳۸۰(

برخى احفاد ابوالقاسم مدرّس از نسل فرزند ديگرش، محمد، از صوفيان اصفهان بودند. مدفن غالب آنان تكيه آغاباشى (در كنار تكيه خاتون آبادى) است. (كتابى، ج۱، ص۳۷۹ـ ۳۸۰؛ كتابى، ج۱، ص ۴۱۵ـ۴۱۹؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص۱۴۱ـ۱۴۳؛ مهدوى، ۱۳۷۰ش، ص ۵۲ـ۵۳(

يكى از اعقاب برادرِ ابوالقاسم مدرّس (ابوالمحسن بن محمد اسماعيلِ ثالث) هم از عالمان مشهور اصفهان بوده است: عبدالحسين بن مهدى بن ميرمعصوم، مشهور به سيدالعراقين. وى در ۱۲۹۴ در اصفهان متولد شد. علوم دينى را در آنجا و نجف فراگرفت و از استادانش به تصديق اجتهاد نايل شد. سپس به اصفهان بازگشت و به تدريس و اقامه جماعت پرداخت. او از مشهورترين مدرّسان مدرسه چهارباغ و آخرين مدرّس سرشناس آن تا پيش از تعطيل مدرسه (در مقطعى از دوره حكومت پهلوى اول) بود. سيدالعراقين در ۱۳۵۰/۱۳۱۰ش درگذشت و در تخت فولاد به خاك سپرده شد. بعدها بر قبر او بقعه‌اى بنا كردند كه به بقعه سيدالعراقين معروف است. وى از كسانى چون شيخ الشريعه اصفهانى روايت مى‌كرد و سيدشهاب الدين مرعشى نجفى از او اجازه روايت داشت. (مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص۳۶۰؛ مرعشى نجفى، ص۷۳ـ ۷۴)

(۲ عبدالحسين بن محمدباقر در ۱۰۳۹ به دنيا آمد. وى نزد كسانى چون محمدتقى مجلسى، محمدباقر سبزوارى، ميرزارفيعا طباطبايى، ميرمحمدمؤمن حسينى استرآبادى، ملاعبداللّه تونى و احمد تونى درس خواند و يا از آنان حديث شنيد و اجازه روايت گرفت. (عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۰۹؛ عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۱۶؛ عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۲۱؛ عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۲۴؛ عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۳۰ ـ۵۳۱؛ عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۳۳؛ عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۳۵) عبدالحسين در ۱۱۰۵ درگذشت و در تكيه باباركن‌الدين در تخت فولاد به خاك سپرده شد. (عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۰۹؛ مهدوى، ۱۳۷۰ش، ص ۷۱ـ۷۳)

وى تأليفاتى داشته است. (مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص ۹۲) مشهورترين اثر عبدالحسين خاتون آبادى، وقايع السِّنين و الاَعوام به فارسى است و سه «مقصد» دارد: از خلقت آدم تا ميلاد پيامبر اكرم، ولادت پيامبر اكرم تا سال يازدهم هجرى و از آن سال تا زمان وفات مؤلف. اهميت اين كتاب، كه به ترتيبِ سال تدوين شده، محتواى آن بر گزارش رويدادهايى است كه در حكومت صفويان، به ويژه در زمان حيات مؤلف، رخ داده و او ناظر آنها بوده است. همچنين اطلاعاتى كه وى درباره دانشمندان و بزرگان معاصر خود ارائه مى‌دهد بسيار ارزشمند، بااهميت و موثق است.

نگارش وقايعِ پس از درگذشت مؤلف، تا ۱۱۹۳ ادامه يافته و به كتاب ضميمه شده است. به گفته حبيب آبادى (حبيب آبادى، ج ۳، ص ۶۷۳) چند نفر از خاندان عبدالحسين خاتون آبادى، هريك پس از ديگرى، وقايع را نوشته‌اند. به نظر مى‌رسد ملحقات برخى سالها را فرزندش، محمدحسين (متولد ۱۰۷۳)، نگاشته باشد، زيرا وى چند بار ميراسماعيل خاتون آبادى را عمو و فرزندش ميرمحمدباقر خاتون آبادى (متولد(۱۰۷۰ را پسرعموى خود معرفى كرده و او را سه سال بزرگتر از خود دانسته است. (حبيب آبادى، ج ۳، ص ۵۲۱؛ حبيب آبادى، ج ۳، ص ۵۲۳، تتميم، ص ۵۵۲؛ تتميم، ص ۵۵۵) وقايع السنين و الاعوام با تصحيح محمدباقر بهبودى در ۱۳۵۲ش به چاپ رسيده است.

فرزند عبدالحسين، ميرمحمدمعصوم (متوفى ۱۱۵۵) زاهد و اهل رياضت بود و مزارش در تخت فولاد موردتوجه و احترام بوده است. پسر او، عبدالغنى (متوفى ۱۱۶۱) شيخ الاسلام اصفهان بود. بانوى مجتهده معاصر، نصرت‌بيگم امين (مشهور به بانوامين، متوفى ۱۳۶۲ش) از احفاد ميرمحمدمعصوم خاتون آبادى است. (عبدالحسين خاتون آبادى، تتميم، ص ۵۵۱؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص ۹۳؛ مهدوى، ۱۳۴۸ش، ص ۴۴۵(

نوه عبدالحسين، عبدالكاظم پسر محمدصادق (متوفى۱۱۵۱، مدفون در نجف) شجره‌نامه مفصّلى براى خاندان خاتون آبادى نگاشته است. آقابزرگ طهرانى اين شجره‌نامه را در نجف ديده، در تأليفاتش از آن استفاده كرده و بر ارزش و اهميت آن تأكيد كرده است. (الذريعة، ج ۸، ص۲۲۰ـ۲۲۱؛ الذريعة، ج۱۳، ص۳۸ـ۳۹)

۳ ) محمد بن محمدباقر، در ۱۰۴۷ در خاتون آباد به دنيا آمد و از كسانى چون محمدباقر سبزوارى و محمدباقر مجلسى، علوم دينى را فراگرفت، حديث شنيد و اجازه نقل حديث دريافت كرد. او حدود پنجاه سال در جامع عباسى به تدريس علوم دينى پرداخت. ميرمحمدحسين خاتون آبادى يكى از شاگردان او بود. محمد خاتون آبادى در ۱۱۳۳ درگذشت و در كنار قبر برادرش محمداسماعيل، در يكى از حجره‌هاى تكيه خاتون آبادى، به خاك سپرده شد. از آثارش مى‌توان به كتاب الاربعين و رساله‌هايى در موضوعات گوناگون از جمله فقه و اصول فقه اشاره كرد (محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۹۰)(

گفتنى است كه دختر محمدباقر، فاطمه، همسر محمدِ گَوَرتى بود كه به سبب وصلت با اين خاندان ملقب به شريف شد. آنها از اصفهان به نجف مهاجرت كردند. پسرشان، عبدالرحيم شريف، كه در علوم گوناگون به ويژه رياضيات و نجوم مهارت داشت و پس از تحصيل در اصفهان، ساكن نجف اشرف شده بود، با سه واسطه، جدّ پدرى محمدحسن نجفىِ صاحب جواهر است. (محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۸۹ـ۲۹۰)؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۹۲)؛ آل‌محبوبه، ج ۲، ص ۳۹۹ـ۴۰۰)

تراجم‌نويسان از عالمان بسيارى با عنوان خاتون آبادى نام برده‌اند كه در برخى موارد نسب آنها به طور كامل بيان نشده و ازاين رو - به رغم شهرت و داشتن تأليفات - چگونگى انتسابشان به اين خاندان روشن نيست. ميرمحمدحسين خاتون آبادى در رسالهاى مختصر (در چند برگ) به بررسى شرح حال بعضى از عالمان خاندانش پرداخته است. به كمك اين رساله كه نسخه خطى آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى (مجموعه ش۵۵۰۱) موجود است، مى‌توان برخى ابهامات را برطرف كرد يا كاهش داد از جمله :

۱) ملااحمد خاتون آبادى پسر محمدمهدى. (زنده در ۱۱۵۵) وى عالم دينى و متبحر در علوم رياضى و نجوم، استاد عبداللّه بن نورالدين جزايرى و نويسنده معرفةالتقويم بود كه چند بار به چاپ رسيده است. (مشار، ۱۳۴۴ش، ستون ۴۷۵؛ حسينى اشكورى، ج ۱، ص ۱۳۹) با استناد به اين رساله (محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۸۸ـ ۲۸۹)؛ محمدحسين خاتون آبادى، گ (۲۹۲)) جدّ پدرى او محمدمؤمن خاتون آبادى، همسر آمنه، دختر ميرمحمدباقر بن ميراسماعيل خاتون آبادى است؛ بدين ترتيب آمنه مادربزرگ ملااحمد است.

۲) ميرمحمدرضا بن ميرمحمدمؤمن خاتون آبادى. (متوفى ۱۱۳۵ و مدفون در تخت فولاد) در كتاب‌هاى تراجم گزارشى از شرح زندگانى وى نيامده و گاه شرح حال او با شرح حال ميرمحمدرضا حسينى منشى‌الممالك (از عالمان دينى اصفهان) خلط شده است. (زنوزى، روضه ۴، قسم ۴، ص ۴۱۷ـ ۴۱۸، پانويس) آثارش عبارت‌اند از: جَنّات ُالخُلود كه كتابى دايرةالمعارفى است جدول بندى شده )آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۵، ص۱۵۰ـ۱۵۱) و خزائن‌الانوار و معادن‌الاخبار (آقابزرگ طهرانى، الذريعة، ج ۷، ص۱۵۳) كه تفسيرى فارسى است و در ۱۳۸۶ش در تهران به چاپ رسيده است. مصحح در مقدمه اين كتاب (خزائن الانوار و معادن‌الاخبار، ص ۲۰) او را فرزند محمدمؤمن بن ميرعبدالرفيع بن محمدصالح خاتون آبادى و آمنه، دختر عمادالدين محمد، دانسته است. اما عبدالحسين خاتون آبادى (برادرِ مادرىِ ميررفيع) هنگام ذكر نام فرزندان او، نامى از محمدمؤمن نبرده است. (عبدالحسين خاتون آبادى، ص ۵۴۴) با استناد به نسخه خطىِ ياد شده، به احتمال زياد پدر ميرمحمدرضا، محمدمؤمن خاتون آبادى و مادر او آمنه، دختر ميرمحمدباقر بن ميراسماعيل است.

۳ ) محمدابراهيم بن محمدنصير خاتون آبادى. (متوفى ۱۱۴۸) عالم، اديب، مدرّس علوم دينى، شيخ الاسلام مشهد و صاحب تأليفات بسيار. همچنين پسرش محمدحسين (متوفى ۱۱۵۹، مدفون در مشهد)، شيخ الاسلام منصوب از ناحيه نادرشاه افشار و صاحب آثارى است. (موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۴۴ـ۳۴۵؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۲، ص ۳۶۲ـ۳۶۳) با استناد به رساله مذكور (محمدحسين خاتون آبادى، گ ( ۲۸۸)) محمدابراهيم خاتون آبادى، پسر دايىِ ميرمحمدصالح خاتون آبادى (داماد محمدباقر مجلسى) است.
منابع:
(۱) آقااحمد كرمانشاهى، مرآت الاحوال جهان‌نما: سفرنامه، قم ۱۳۷۳ش؛
(۲) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذريعة الى تصانيف الشيعة، چاپ على‌نقى منزوى و احمد منزوى، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۳) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، طبقات اعلام‌الشيعة: الكرام البررة، قسم ۱ـ۲، مشهد ۱۴۰۴، قسم ۳، چاپ حيدر محمدعلى بغدادى و خليل نافى، قم ۱۴۲۷؛
(۴) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، طبقات اعلام‌الشيعة: الكواكب المنتشرة فى القرن الثانى بعد العشرة، چاپ على‌نقى منزوى، تهران ۱۳۷۲ش؛
(۵) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، طبقات اعلام‌الشيعة: نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، مشهد، قسم ۱ـ۴، ۱۴۰۴، قسم ۵، چاپ محمد طباطبائى بهبهانى، ۱۳۸۸ش؛
(۶) جعفربن باقر آل‌محبوبه، ماضى النجف و حاضرها، بيروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۷) رضا استادى، فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه عمومى حضرت آيةاللّه العظمى گلپايگانى، ج ۲، قم: دارالقرآن الكريم، (بی‌تا.)؛
(۸) محمدحسن بن على اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، در چهل سال تاريخ ايران، چاپ ايرج افشار، ج ۱، تهران: اساطير، ۱۳۶۳ش؛
(۹) مهدى بامداد، شرح حال رجال ايران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجرى، تهران ۱۳۵۷ش؛
(۱۰) عبدالحسين حائرى، فهرست كتابخانه مجلس شوراى ملى، تهران، ج۱۰، بخش ۱، ۱۳۴۷ش، بخش ۳، ۱۳۴۸ش؛
(۱۱) محمدعلى حبيب آبادى، مكارم‌الآثار، اصفهان، ج ۱ـ۵، ۱۳۳۷ـ (۱۳۵۵ش)؛
(۱۲) احمد حسينى اشكورى، تراجم الرجال، قم ۱۴۲۲؛
(۱۳) عبدالحسين بن محمدباقر خاتون آبادى، وقايع السنين و الاعوام، يا، گزارشهاى ساليانه از ابتداى خلقت تا سال ۱۱۹۵ هجرى، چاپ محمدباقر بهبودى، تهران ۱۳۵۲ش؛
(۱۴) محمدحسين بن محمدصالح خاتون آبادى، احوال‌العلماء من اقارب المؤلف، نسخه خطى كتابخانه (ش ۱) مجلس شوراى اسلامى، ش ۷ر۵۵۰۱؛
(۱۵) محمدرضا بن محمدمؤمن خاتون آبادى، خزائن الانوار و معادن‌الاخبار، چاپ مريم ايمانى خوشخو، تهران ۱۳۸۶ش؛
(۱۶) خوانسارى، روضات الجنات؛
(۱۷) محمدحسن بن عبدالرسول زنوزى، رياض‌الجنة، روضه ۴، قسم ۴، چاپ على رفيعى، قم ۱۳۸۶ش؛
(۱۸) ابوالقاسم سحاب، تاريخ مدرسه عالى سپه‌سالار، (تهران ۱۳۲۹ش)؛
(۱۹) محمد سمامى حائرى، بزرگان تنكابن، قم ۱۳۷۲ش؛
(۲۰) محمد شريف رازى، اختران فروزان رى و طهران، يا تذكرةالمقابر فى احوال المفاخر، قم : مكتبةالزهراء، (بی‌تا.)؛
(۲۱) باقر عاقلى، روزشمار تاريخ ايران از مشروطه تا انقلاب اسلامى، تهران ۱۳۷۶ش؛
(۲۲) محمدحسين عمادالكُتاب، كميته مجازات و خاطرات عمادالكتاب، چاپ محمدجواد مرادى‌نيا، تهران ۱۳۸۴ش؛
(۲۳) محمدباقر كتابى، رجال اصفهان (در علم و عرفان و ادب و هنر)، اصفهان ۱۳۷۵ش ؛
(۲۴) عبدالكريم بن مهدى گزى برخوارى، تذكرة القبور، چاپ ناصر باقرى بيدهندى، قم ۱۳۷۱ش؛
(۲۵) عباس مباركيان، چهره‌ها در تاريخچه نظام آموزش عالى حقوق و عدليه نوين، تهران ۱۳۷۷ش؛
(۲۶) حسين محبوبى اردكانى، تعليقات حسين محبوبى اردكانى بر المآثر و الآثار، در چهل سال تاريخ ايران، چاپ ايرج افشار، ج ۲، تهران: اساطير، ۱۳۶۸ش؛
(۲۷) شهاب‌الدين مرعشى‌نجفى، الاجازة الكبيرة، او، الطريق و المَحَجَّة لثمرة المُهْجَة، اعداد و تنظيم محمد سمامى حائرى، قم ۱۴۱۴؛
(۲۸) خان‌بابا مشار، فهرست كتاب‌هاى چاپى عربى، تهران ۱۳۴۴ش؛
(۲۹) خان‌بابا مشار، مؤلفين كتب چاپى فارسى و عربى، تهران ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۴ش؛
(۳۰) محمدتقى مصطفوى، آثار تاريخى طهران، ج ۱، تنظيم و تصحيح ميرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۱ش؛
(۳۱) حسين مكّى، وقايع سی‌ام تير ۱۳۳۱، با تجديدنظر و اضافات، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۳۲) على مؤتمن، راهنما، يا، تاريخ و توصيف دربار ولايتمدار رضوى(ع)، مشهد ۱۳۴۸ش؛
(۳۳) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانى، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛
(۳۴) مصلح‌الدين مهدوى، تذكرةالقبور، يا، دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان ۱۳۴۸ش؛
(۳۵) مصلح‌الدين مهدوى، زندگينامه علامه مجلسى: تاريخ علمى واجتماعى اصفهان در قرن ۱۱ هجرى، اصفهان ( (۱۴۰۱؛
(۳۶) مصلح‌الدين مهدوى، لسان الارض، يا، تاريخ تخت فولاد، اصفهان ۱۳۷۰ش؛
(۳۷) نامه دانشوران ناصرى، قم: دارالفكر، (۱۳۳۸ش(.



جعبه ابزار