خاندان رضائی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خاندان رضائی از جمله خاندانهای مهم
زمان پهلوی دوم بودند که توانستند در امور اقتصادی از ثروتمندان و صاحباعتباران
رجال شوند و از طریق
ثروت خود نقش مهمیرا در امور سیاسی ایفا نمایند.
اعضای اصلی و سیاسی این خاندان شامل سه
برادر بود که در بین این سه برادر، برادر بزرگتر، علی توانست یکی از سرمایهداران بزرگ کشور شود و لقب
سلطانآهن را به خود اختصاص دهد.
پدر این سه برادر محمدرضا سلدوز بود و بر طبق برخی از گفتهها از
تبریز به
سبزوار آمد و در آنجا همسری برای خود برگزید و سکونت نمود.
البته مردم سبزوار همیشه نسبت به
رفتار و اعمال برداران رضایی معترض بودند. به همین علت بارها با نامهنگاری و امضای
طومار خواهان برخورد با آنها شدند. در اینجا به یکی از این طومارها که با امضاهای متعدد خطاب به تیمور بختیار، ریاست وقت
ساواک نوشته شده است، اشاره میشود:
«سالهاست اهالی شاه دوست و وطن پرست سبزوار دچار مصایب و بلیاتی شدهاند و این وضع بر اثر اعمال نفوذ و مداخلات بیجای برادارن رضایی و معدودی فامیل آنهاست که متاسفانه احدی از آنها مقام شامخ
وکالتمجلس را اشغال کرده و با سوء استفاده از این مقام... سلطه
نامشروع خود را مستقر نموده و نفوذ بیحد و حصری برای خود تدارک کردهاند... ، اگر مداخلات ناروای آقایان رضایی که کوچکترین علاقهای در سبزوار ندارند، خاتمه شود و سوء استفادههایی که شده رسیدگی گردد، آسایش خاطر اهالی فراهم شده و مزید دعاگویی و امتنان عمومیخواهد بود».
علی رضایی در سال ۱۲۹۸ش در
تهران متولد شد.
پدرش حاج میرزا محمدرضا معروف به سلدوز از
تجار بسیار معتبر سبزوار بود و میزان دارائی وی در آن
ایام از سه میلیون ریال تجاوز میکرد. گذشته از اینکه تاجر و ملاک بود، در کمک به مردم نیز
ید طولائی داشت. پس از چندین
ازدواج را در اواخر
عمر از خانوادهی محترمیدر تهران زنی گرفت و صاحب چند
فرزند شد؛ ولی قبل از آنکه بچهها به
سن رشد برسند، درگذشت و پس از چندی
همسر جوان او به
عقد و ازدواج حاج محمدتقی اسکوئی درآمد و در حقیقت این شخص
اطفال حاج محمدرضا را بزرگ کرده و واقعا در
حق آنها پدری نمود.
علی چندی در سبزوار تحصیل کرد و پس از آنکه به سن رشد رسید، وارد بازار سبزوار شد و کار
تجارت را دنبال کرد.
با عنایت به حسن
شهرت پدرش و تلاش و ذوقی که از خود به اثبات رسانده بود، موجب شد همه او را در کار کمک و مساعدت نمایند و به همین دلیل خیلی زود کارش رونق گرفته و املاک تازهای خریداری کرد. علاوه بر آن
معادن متعددی از دولت اجاره کرد و بعد
حجره خود را به تهران انتقال داده وارد معاملات واردات آهن شد و تدریجا در بازار تهران اسم و رسمیپیدا کرد و با محافل سیاسی و تجاری ارتباط یافت.
در دورهی هیجدهم، کاندیدای نمایندگی
مجلس از سبزوار شد؛ ولی کرسی وکالت را به برادر کوچکتر از خود به نام محمود سپرد تا سنگری هم در مجلس شورای ملی داشته باشند. در انتخابات دورهی نوزدهم، همچنان کرسی وکالت سبزوار متعلق به او بود. این بار برادر دیگر خود را که در آمریکا مشغول تحصیل بود، به تهران حاضر نموده، با تهیه مقدمات، او را به
پارلمان فرستاد. در دوره بیستم نیز شغل وکالت نصیب برادرش شد. علی رضائی برای خود تشکیلات اقتصادی وسیعی داشت و همچنین در دستگاه وسیع خود بسیاری از سیاستمداران بزرگ کشور را ارتزاق مینمود که از آن جمله جمشید آموزگار بود. «جمشید آموزگار به سهمینامرئی که در تشکیلات وسیع علی رضائی داشت، قانع بود. او با خشکی و دوری گرفتن از
فساد میکوشید تا همچنان نامزد نخستوزیری باقی بماند.
»
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، محمدرضا شاه به هر سرمایهداری اجازه میداد که برای خود بانکهای به خصوصی داشته باشند و یا
سهام عمده موجود در بانکها را خریداری نمایند. از جمله این سرمایهداران علی رضائی بود.
بازار آهن کاملا در اختیار علی رضائی قرار داشت و تولید و واردات آن در
انحصار وی بود. فقط یکی از کارخانجات وی مجتمع عظیم تولید لوله و آهن نورد
خوزستان بود.
که البته در خصوص زمین کارخانجات نورد درگیریهای با فروشنده آن به وجود آمد.
علی رضائی برای بازار خود در ایران شگرد خاصی داشت و همیشه آهن را در ایران بهاندازهای توزیع مینمود که
بازار سیاه داشته باشد، ولی اتفاق نمیافتاد که کمبود آن محسوس گردد. آهن تولید شده در کارخانجات رضائی، به تدریج قیمت خود را به ۵/۱ برابر آهنی رساند که از ونزوئلا خریده میشد و پس از طی این مسیر طولانی با کشتی، در بنادر تخلیه میگردید، و کیلویی یک ریال عوارض گمرکی آن هم به جیب دولت میرفت. در مقابل این «
محبت مخصوص»، رضائی ناگزیر بود، همیشه دسته
چک خود را در بغل داشته باشد و در هر فرصت ارقام نجومیروی آن بنویسد، و به اسدالله علم برای کمک به مخارج جشنهای
تخت جمشید، به ساختن شهیاد، به دفتر شهبانو برای خرید تابلوهای هنری و تشویق هنرمندان نوگرا، به دفتر اشرف برای تامین مخارج زندگی و کاخها و کارمندان او در ایران و... بپردازد. در هر فرصتی و در هر روز او مجبور به دادن اعانههایی به حسابهای مخصوص دربار میشد، پرداختها که گاهی در ماه از ۲۰ میلیون تومان که قیمت یک
کارخانه بود،
تجاوز میکرد، به هر حال از مصرفکننده
فقیر گرفته میشد.
رضائی در ۱۳۵۴ کاندیدای
مجلس سنا شد و سرانجام از تهران به عنوان سناتور انتخابی به مجلس سنا راه یافت.
«در انتخابات این دوره (دوره هفتم مجلس سنا در سال ۱۳۵۴ه. ش) حدود سی نفر از افراد ناباب و هوچی و فرصتطلب نیز انتخاب شده بودند تا در مواقع لزوم از وجود آنها بهرهگیری شود؛ چنانچه در نیمه دوم ۱۳۵۷ این برنامه به مرحله اجرا درآمد. در انتخابات مجلس سنا در این دوره غالب کرسیهای مجلس را سرمایهداران تازه به دوران رسیده اشغال کردند. علی رضائی، محمدعلی مهدوی، کاظم کورس و ابراهیم نیکپور در زمره این افراد بودند.
»
در سال ۱۳۵۷ه. ش رژیم شاهنشاهی در اقدامیتبلیغاتی درصدد برآمد به جهت مبارزه با فساد، بسیاری از بلندپایگان دولتی و سرمایهداران مشهور را دستگیر نماید و به عنوان فاسد اقتصادی روانه زندان نماید. به همین جهت گروه بسیاری از سرمایهداران آن زمان از جمله سناتور علی رضائی از سوی
دادگستری تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند. ولی علی رضائی به جهت اینکه از مصونیت سیاسی برخوردار بود، قبل از اینکه از وی سلب
مصونیت شود، از طریق دادسرای تهران به خارج از کشور فرار کرد.
فردوست در کتاب خویش وی را از کسانی میداند که از فساد مالی حکومت و با سوء استفادههای مالی و در حالی که سرمایه اولیه هم از آن خودش نبوده است، به ثروت افسانهای دست یافتهاند.
محمود رضائی فرزند حاج محمدرضا سلدوز، در ۱۳۰۲ش در سبزوار متولد شد. در کودکی
پدر خود را از دست داد
و مادرش شوهر دیگری انتخاب کرد که بازرگانی شریف و خداپرست بود و سه فرزند همسر خود را تحت
حضانت خود قرار داد و نه تنها سیصد هزار تومان ثروت آنها را حفظ کرد، بلکه در اثر معاملات صحیح، آن را چند برابر نمود. محمود رضائی تحصیلات خود را در حد دیپلم ادامه داد، سپس به شغل تجارت پرداخت و در زمینههای مختلف از قبیل خرید و فروش و باغداری و کشاورزی و
معدن و غیره مشغول شد و تدریجا در شهر سبزوار موقعیتی پیدا کرد.
در دورهی هیجدهم قانونگزاری در
سن سیسالگی کاندیدای مجلس شد و از همان سبزوار به وکالت انتخاب گردید. در دورهی نوزدهم کرسی وکالت را به برادر کوچکتر از خود واگذار نموده و به همان شغل تجارت ادامه پرداخت. وی همراه برادرهای دیگر خانوادهای کاملا اقتصادی را تشکیل داده بودند.
بعد از انقلاب به اروپا رفت و چون چیزی از اموال خود را نتوانسته بود با خود ببرد، از نظر مالی و اقتصادی در فشار قرار گرفت و سرانجام در سال ۱۳۷۵ش با اسلحه کمری
خودکشی کرد.
قاسم رضایی در سال ۱۳۰۴ش در سبزوار متولد شد،
بعد از اخذ دیپلم به آمریکا رفت و تحصیلات خود را ادامه داد. از دانشگاه نبراسکا فوقلیسانس در علوم تجاری گرفت. از طرف دانشگاه تهران به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی اعزام گردید و موفق شد مدرک دکترای علوم اداری آن دانشگاه را دریافت نماید.
از دانشگاه پاریس دکترای حقوق بینالمللی عمومیاخذ نمود. بعد از مراجعت به ایران، در دانشکدهی علوم اداری به تدریس پرداخت.
در سال ۱۳۳۵ه. ش دورهی بیستم از طرف حوزه انتخابیه سبزوار به عنوان نماینده به مجلس شورای ملی راه یافت.
در این زمان وی کمتر از سی سال سن داشت. قاسم رضائی در سال ۱۳۴۲ه. ش در کابینه حسنعلی منصور به سمت معاون نخستوزیر و رئیس سازمان جلب سیاحان منصوب شد. وی همچنین جهت شرکت و عضویت در دولت به عضویت
حزب ایران نوین درآمد. همچنین وی در کابینه بعدی یعنی در کابینه امیرعباس هویدا به عنوان معاون نخستوزیر و رئیس سازمان جلب سیاحان در دولت حضور داشت.
همچنین وی به بخش خصوصی رفت و به شغل تجارتی اشتغال ورزید. چند واحد تولیدی تاسیس کرد، سپس با همکاری برادران خود به تاسیس بانکی به نام «شهریار» همت گماشتند. رشتههای فعالیت تجارتی او توسعه زیادی یافت.
در کار
استخراج معادن وارد شد، وی علاوه بر داشتن سرمایه از هوش و
عقل تجاری استفاده نموده و با بردن
سود فراوان، پیشرفت زیادی نمود.
سایت پژوهه، برگرفته شده از مقاله «خاندان رضائی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۰۳.