خاندانجهانبانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خاندان جهانبانی از خاندانهای بزرگ دوره
قاجاریه و
پهلوی است که اعضای این خانواده پستهای بزرگ و مهم سیاسی و نظامی را به دست آوردند و سهم زیادی در سیاست و نظام این مملکت داشتهاند. این خاندان ارتباط نسبی و سببی با شاهان
قاجار و پهلوی داشته و دار و دسته آنها در کشور و دربار نفوذ زیادی داشتند.
این مقاله مشتمل است بر شرح حال چند تن از مشهورترین افراد این خاندان:
معروفترین شخص از این خاندان را میتوان امانالله جهانبانی معروف به
ضیاءالدوله داشت که در سال ۱۲۸۶ (ه. ق) در
تهران به
دنیا آمد. او از نوادگان
فتحعلی شاه قاجار است که در مدرسه دارالفنون درس خواند.
او نوه سیفالله میرزا پسر چهل و دوم فتحعلی شاه بود.
وی انسانی بینهایت تندخو، غیور و شخصی شدیدا
عصبانی بود.
او که به زبان روس و فرانسه مسلط بود، مدتی در وزارت انطباعات سمت مترجمی داشت و بعد وارد بریگارد قزاق شد و بعد از چندی درجه سرتیپی و میرپنج و سپس امیر تومان را به دست آورد. در سال ۱۹۰۰م به همراه اسدالله شمس آرا به اروپا سفر کرد و به تحصیل و کسب دانش پرداخت.
در سال ۱۳۲۵ در کابینه اتابک، معاون مستفیالممالک که وزیر جنگ بود، شد و در واقع با شایستگی و مدیریتی که داشت اداره وزارتخانه برعهده وی بود. در سال ۱۳۳۰ که روسها به
تبریز حمله نمودند، وی از آنجا فرار و به کنسولگری انگلیس پناه برد.
وی تا سال ۱۹۱۱م فرمانروایی ایالت آذربایجان را بر عهده داشت و نیروهای این منطقه را تحت کنترل خود داشت.
پس از استعفای مخبرالسلطنه از ایالت آذربایجان که در سال ۱۳۲۹ هجری بود، ضیاءالدوله کفیل استانداری این دیار شد و به لقب ضیاءالدوله ملقب گردید
که با این وجود امور حکومتی این ایالت به وی واگذار شده بود. وی در جوانی با دختر شمسالشعرا که خواهر شهابالدوله شمس ملک آرا و لسان الحکما شمس بود،
ازدواج کرد و از او سه پسر داشت و در نهایت در سن ۴۵ سالگی،
در اثر
خودکشی، در بیست
صفر ۱۳۳۰ درگذشت.
خاندان جهانبانی، جزء خاندانهای اشرافی ایران به شمار میرود جزء خاندانهایی که پیش از دهه ۱۳۴۰ به سرمایهگذاری در شهرها روی آورده بودند، لذا از خانوادههای ثروتمند ایرانی به شمار میروند.
امانالله جهانبانی در سال ۱۲۷۰ در تهران به دنیا آمد. وی فرزند امانالله ضیاءالدوله از نوادگان فتحعلی شاه قاجار است. وی تحصیل کرده مدرسه نظامی پیترزبورگ روسیه است.
او غائله سمیتقو در
آذربایجان را به طور کلی خاتمه داد.
در سوم شهریور سال ۱۳۲۰ امانالله به عنوان وزیر کشور در کابینه فروغی مشغول به کار شد،
در کابینه دوم
محمد فروغی به سمت وزارت راه رسید و جای دکتر
محمد سجادی نشست.
در کابینه علی سهیلی نیز وزیر جنگ شد.
او از جمله سناتورهایی بود که شش دوره در مجلس سنا شرکت داشت.
سپهبد جهانبانی با همین درجه بازنشسته شد و در نهایت در سن ۸۳ سالگی در سال ۱۳۵۳ در تهران درگذشت.
(برای اطلاعات بیشتر به مقاله وی مراجعه شود.)
محمدحسین جهانبانی در سال ۱۲۷۲ در تهران دیده به جهان گشودند. وی که از نوادگان فتحعلی شاه بود، پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، برای ادامه تحصیل، به
روسیه عزیمت نمود و در مدارس نظامی آنجا به تحصیل پرداخته و در سال ۱۲۹۵ به ایران بازگشت.
وی علاقه وافری به مطالعه کتب داشته و به ترجمه برخی کتب پرداخته است، خود او در مقدمه کتاب نفت و خون در شرق که مترجم این کتاب بود، نوشته است: من کتب مختلفی که خارجیان راجع به ایران نوشتهاند، را خواندهام و در جاهایی که نویسنده اشتباه و یا اغراق کرده، حاشیهای بر آن زدهام.
وی نخستین رئیس ستاد لشکر شرق بود، در آن زمان وی درجه سرهنگی داشت.
بعد از ماجرای اخراج امانالله جهانبانی و به تبع آن اخراج تمام جهانبانیها، سرتیپ
محمدحسین جهانبانی، فامیلی خود را تعویض ننمود و از
ارتش اخراج شد؛ اما پس از مدتی عریضهای به شاه نوشت و خدمات گذشته خود را متذکر شد که مورد قبول
رضاشاه قرار گرفت و به دستور او در وزارت کشور در سمت مدیر کل وزارتخانه شروع به کار کرد.
وی که تا این زمان سرهنگ بود، در ۲۶
بهمن سال ۱۳۲۲، زمانی که مدیر کل در وزارت کشور بود، به درجه سرتیپی نائل آمد و رئیس شهربانی شد؛
اما وی در سوم فروردین سال ۱۳۲۳ که تنها چند ماه از ریاست او در شهربانی میگذشت، از سمت خود استعفا داد.
وی در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ با زاهدی هم پیمان بود و با وی همکاری نزدیکی داشت که در نتیجه، زمانیکه سپهبد فضلالله زاهدی به نخست وزیری رسید و
مصدق کنار رفت، سرتیپ محمدحسین جهانبانی، معاون وزیر کشور که خود زاهدی بود، شد.
او در این زمان گرداننده انتخابات مجلس هجدهم نیز بود. وی در آغاز انتخابات شهرستانها گفت: در تمام ایران یک نفر نماینده بدون دستور من از صندوق در نخواهد آمد.
در کابینه دوم
زاهدی که در دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۳ بسته شد، جهانبانی به عنوان وزیر مشاور وارد کابینه شد و شروع به کار کرد. وی فردی
ادیب و
فاضل و احساساتی بود و چند کتاب به زبان فارسی برگرداند که مورد تقدیر برخی نویسندگان قرار گرفت. وی در دهم اردیبهشت سال ۱۳۳۳ در سن ۶۱ سالگی، زمانی که پست وزارت مشاور را بر عهده داشت، به
همدان سفر کرد و در بازگشت از آنجا، در اثر تصادف از دنیا رفت.
منصور جهانبانی در سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. (البته دکتر عاقلی او را متولد سال ۱۲۸۰ در تبریز میداند)
وی برادر کوچکتر امانالله و پسر ضیاءالدوله از اشراف زادگان ایرانی بود که بعد از اتمام تحصیلات مقدماتی، وارد مدرسه نظام شد و بعد از فارغ التحصیلی در سال ۱۲۹۶ با درجه ستوان دومی وارد خدمت در ارتش شد.
در سال ۱۳۰۱ با درجه سروانی به فرانسه رفت و در پاریس وارد دانشکده نظامی سنسیر شد و دوره آن را به پایان رساند. بعد از اخراج امانالله، او نیز از ارتش اخراج شد و وارد وزارت راه شد و به عنوان رئیس اداره راه در شوسه به کار ادامه داد. بعد از آن فامیلی خود را به شه بنده تغییر داد و به سبب آن دوباره وارد ارتش شد و مدتی بعد فرماندهی تیپ اردبیل را برعهده گرفت.
بعد از آن ریاست اداره پلیس راه آهن منصوب شد و در این پست بود که درجه سرتیپی و بعد از آن سرلشکری را دریافت کرد. دختر او منیژه جهانبانی، با غلامرضا پهلوی ازدواج کرد.
ازدواج منیژه با غلامرضا پهلوی که فرزند پنجم رضا شاه از توران امیر سلیمانی بود.
موجب شد تا زمینه پستهای بالاتر بر روی منصور بازگردد و او به سمت معاون وزارت راه رسید و در ۲۲ مهر سال ۱۳۴۶ با درجه سرلشکری بازنشسته شد.
وی به همراه دکتر انصاری، مجید رهنما، دکتر
جعفر ندیم، عصار و اعتضادی عضویت نمایندگی دائم سازمان ملل بود
و همیشه به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل، در جلسات آن شرکت میکرد. بعد از بازنشستگی به عنوان سناتور به کار خود ادامه داد و سه دوره سناتور بود.
وی در سال ۱۲۸۶ در تهران به دنیا آمد. او از نوادگان
فتحعلی شاه قاجار و دختر عبدالله میرزا جهانبانی است.
بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، برای ادامه تحصیل به
فرانسه رفت و از آن کشور فارغالتحصیل شد
و به ایران بازگشت و به شغل فرهنگی در مدارس کشور اشتغال ورزید. وی مدتی در دبیرستان شاه رضای
مشهد به حرفه ناظمی مدرسه پرداخت و بعد از آن حدود پنج سال کارمند بانک ملی بود.
بعد از آن به تهران آمد و مدرسهای دخترانه به نام ایران تاسیس کرد و به علت این که این مدرسه نسبت به سایر مدارس از سطح بالاتری برخوردار بود. در تهران معروف شد و اسم و رسمی برجای گذاشت. در کنار این مشاغل فرهنگی، به کارهای دولتی نیز روی آورد و به دبیر کلی جمعیت خیریه فرح منصوب شد و مدتی بعد به عنوان نائب رئیس شورای ورزشی بانوان ایران مشغول به کار شد.
بعد از انقلاب سفید خانم جهانبانی توانست از فرصت پیش آمده، استفاده کند و به عنوان نماینده تهران در مجلس شورای ملی وارد شود.
البته لازم به ذکر است که برای ورود به مجلس شورای ملی، وی از طرف حزب ایران نوین به عنوان کاندیدا معرفی شد، چون او ریاست شورای زنان حزب را بر عهده داشت و با حمایت این حزب وارد مجلس شد
و در دورههای ۲۱ و ۲۲ و ۲۳ مجلس حضور داشت.
او ازاعضای نهضت ائتلافی ششم بهمن بود.
در دوره هفتم مجلس سنا، توانست به عنوان نماینده تهران راهی مجلس سنا شود و از اعضای این مجلس گردد.
قبل از ورود به مجلس مدتی به عنوان هیئت مدیره بانوان فرهنگی مشغول به کار بود و همین طور در گروه طرفداران پیش آهنگی نیز عضویت داشت.
با زحمات فراوانی که در مشاغل خود کشید و با گرفتن رای اعتماد، در نهایت در سال ۱۳۵۴ به سناتوری انتخاب شد و نام او به عنوان یکی از زنان سناتور ایران درج گردید.
وی در جوانی با یکی از فرزندان ضیاءالدوله
ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام
ایران بود. وی در ۴
آبان ۱۳۷۴ در تهران درگذشت.
وی در سال ۱۲۷۵ در تهران به دنیا آمد. او فرزند سرلشکر حبیبالله جهانبانی (سرلشکر حبیب الله جهانبانی فرزند جهانگیر میرزا در سال ۱۲۵۰ در تهران به دنیا آمد در ۱۴ دیماه ۱۳۰۰، رضاخان با تصویب
احمد شاه به او درجه سرلشکری اهدا کرد در سال ۱۳۰۶ به علت سوء جریانی که در اداره مباشرت به وجود آمد، وی
متهم به اهمال و سستی گردید و از کار اخراج شد. وی که به سردار منتخب معروف بود در سال ۱۳۲۱ درگذشت)
از نظامیان دوره قاجار و پهلوی بود. بعد از پایان تحصیلات مقدماتی وارد دانشکده نظام شد. در موضوع شورش لهاکخان که در این زمان وی درجه سرهنگی داشت، دو هنگ مجهز به فرماندهی سرهنگ کیکاووسی و دیگری به فرماندهی یاور ضرابی به سرعت به تعقیب شورشیان پرداختند و قائله را به کل خواباندند.
او از خاندان جهانبانی است به سبب موضوع اخراج کلیه جهانبانیها، نام فامیلی خود را به کیکاووسی تغییر داد و از اخراج فرار کرد.
او در آذربایجان آجوردان و مترجم کلنل فیلیپوف فرمانده نیروی اعزامی جهت سرکوبی سمیتقو بود، کسی که در همین زمان متمرد شده بود.
در شهریور ماه سال ۱۳۲۰ به فرماندهی لشکر اول منصوب شد و جای سرلشکر کریم بوذر جمهوری نشست. چند مدتی در این سمت بود تا این که به فرماندهی لشکر
کرمان و مکران برگزیده شد و در همین زمان توانست استانداری کرمان را نیز به دست آورد. در اول فرودین ماه سال ۱۳۲۳، او درجه سرلشکری خود را دریافت نمود.
در دورههای هجدهم و نوزدهم مجلس شورای ملی از طرف مردم زاهدان وارد مجلس شد و به عنوان وکیل مردم زاهدان در مجلس انجام وظیفه نمود و در نهایت در سال ۱۳۳۵ در سن ۶۰ سالگی درگذشت.
سرسلسله این خاندان سیفاللّه میرزا، چهلودومین پسر
فتحعلیشاه قاجار ، بود که در ۱۴
رجب ۱۲۲۹ در
تهران به دنیا آمد.
سیف اللّه میرزا پس از تحصیلات مقدماتی، در ۱۲۵۲ به حکومت
سمنان منصوب گردید و پس از آن به حکومت
قزوین و سپس
ملایر و
تویسرکان رسید.
ضیاءالدوله اماناللّهمیرزا، فرزند جهانگیرمیرزا و نوه سیفاللّهمیرزا. وی در ۱۲۸۶ در تهران متولد شد، در مدرسه
دارالفنون در رشته نظامی تحصیل کرد و زبانهای روسی و
فرانسه را بهخوبی یاد گرفت. پساز مدتی به
قزاقخانه رفت و درجه سلطانی (سروانی) گرفت و مراحل ترقی را به سرعت پیمود و درجه میرپنجی (سرتیپی) و امیرتومانی (سرلشکر) گرفت.
وی در ۱۳۲۳ به ریاست ستاد قزاقخانه منصوب شد، اما با بروز جنبش مشروطه و ریاست
لیاخوف روسی بر تشکیلات قزاق
ایران و عملکرد قزاقخانه در مخالفت با
مشروطه ، از سمت خود کناره گرفت و به مشروطهخواهان پیوست و به نمایندگی
مجلس دوره اول (۱۸
شعبان ۱۳۱۴ ـ ۲۲
جمادی الاولی ۱۳۲۶) برگزیده شد. پس از مدتی کوتاه از نمایندگی کناره گرفت و در کابینه میرزا علیاصغرخان
اتابک اعظم به معاونت
وزارت جنگ گماشته شد. جهانبانی در دوره
استبداد صغیر انزوا پیشه کرد و پس از روی کار آمدن مجدد مشروطهخواهان، فرماندهی قشون و سرپرستی ایالت
آذربایجان را برعهده گرفت و در همین سمت لقب
ضیاءالدوله یافت. تلاش مستمر ضیاءالدوله در مقابله با تجاوز روسها به خطه آذربایجان منجربه ایجاد سپاهی منظم و کارآمد گردید. ضیاءالدوله به دلیل همکاری نزدیک با انجمن مشروطهخواهان
تبریز و از جمله شخص
ثقه الاسلام تبریزی و بازگذاشتن دست مجاهدان تبریزی در مقابله با تجاوز روسها و منعکس کردن حقایق تجاوز روسها به
حکومت مرکزی، مورد نفرت شدید روسها بود. در پی اشغال تبریز از سوی روسها، وی به کنسولگری
انگلیس پناه برد و در شرایطی که مذاکراتی میان نمایندگان روس و انگلیس بر سر مرگ و زندگی ضیاءالدوله برقرار بود خود در
صفر ۱۳۳۰ به زندگیاش خاتمه داد. جنازه او را در بارگاه
سید حمزه در تبریز به خاک سپردند.
سردار منتخب حبیباللّه جهانبانی، فرزند جهانگیرمیرزا. وی در ۱۲۸۸ متولد شد و پس از انجام تحصیلات مقدماتی وارد مدرسه قزاقخانه شد، دورههای تعلیمی را سپری کرد و به مقام امیری نایل آمد و به درجه
امیرتومانی و سرداری رسید و از احمدشاه لقب سردار منتخب گرفت. در قشون جدیدالتأسیس
رضاشاه با درجه امیرلشکری به ریاست اداره سررشتهداری (دفترداری) و مباشرت (کارپردازی) قشون منصوب گردید. در ۱۳۱۷ ش خاندان جهانبانی نفوذ خود را از دست داد و به تبع آن، سرلشکر جهانبانی به
زندان افتاد و پس از آزادی، نامخانوادگی کیکاووسی را برای خود برگزید. وی در ۱۳۲۱ ش در تهران درگذشت.
اسداللّه ملکآرا ملقب به شهابالدوله، فرزند عبدالحسین میرزا
شمسالشعراء . وی در ۱۲۸۸ در تهران متولد شد. تحصیلات مقدماتی را در این شهر به اتمام رسانید و پس از تحصیل در مدرسه دارالفنون، به انگلستان رفت و در رشته
تلگراف تحصیل نمود و به ایران بازگشت و در تلگرافخانه با عنوان مترجم مشغول به کار شد و در همین سمت لقب
شهابالدوله گرفت. بعد از صدور فرمان مشروطیت، چون تحصیلکرده
اروپا بود و افکار آزادیخواهانه داشت، از طرف طبقه اعیان، خانها و ملاکان به نمایندگی دوره اول
مجلس شورای ملی انتخاب شد. او در انتخابات دوره دوم با رأی مردم به مجلس رفت.
و در ۱۳۲۸ در کابینه میرزاحسن خان
مستوفیالممالک به وزارت پست و تلگراف منصوب شد. پس از سقوط دولت مستوفیالممالک مدت کوتاهی به حکومت
یزد منصوب شد. او مجدداً در کابینههای بعدی مستوفیالممالک سمت
وزارت معارف و اوقاف و سپس فوائد عامه (وزارت راه) و در ۱۳۳۴ در کابینه عبدالحسینمیرزا فرمانفرما وزارت معارف و اوقاف را بر عهده گرفت.
سپس به حکومت کردستان منصوب شد و در ۱۳۳۷ به ریاست تشریفات دربار
احمدشاه منصوب گردید. شهابالدوله در ۱۳۰۰ ش در کابینه
قوامالسلطنه به وزارت پست و تلگراف رسید. هنگام خلع قاجاریه عدهای از درباریان به زندان افتادند که شهابالدوله هم جزء آنها بود ولی حبس او چندان طول نکشید و رضاشاه او را استاندار
کردستان کرد.
پس از
شهریور ۱۳۲۰ شهابالدوله ابتدا استاندار
کرمانشاه و سپس استاندار
فارس شد. در انتخابات دوره دوم سنا به سناتوری انتخاب شد و چهار سال
سناتور بود. وی در ۱۳۳۸ ش درگذشت. قسمتی از خاطرات خود را در سالنامه دنیا در زمان حیات منتشر کرد.
سپهبد اماناللّه جهانبانی، نصرتاللّه فرزند اماناللّه میرزا (ضیاءالدوله). در ۱۳۰۸ متولد شد و بعد از فوت پدرش، اماناللّه خوانده شد. در ۱۳۱۹ برای ادامه تحصیل در رشته نظام عازم
روسیه شد.
پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی به دانشکده نظامی راه یافت و از آن دانشکده فارغالتحصیل گردید. در ۱۹۱۴ به هنگام آغاز
جنگ جهانی اول به ایران بازگشت و با درجه سلطانی (سروانی) وارد
دیویزیون (لشکر) قزاق شد و به فرماندهی توپخانه
آتریاد (واحد) پادگان کرمانشاه رسید. در ۱۳۳۷، در بحبوحه جنگ اول جهانی، برای ادامه تحصیل در دانشگاه جنگ به روسیه رفت و مدتی نیز در اروپا به مطالعه در امور نظامی پرداخت.
وی مقارن کودتای
اسفند ۱۲۹۹ وارد ایران شد و در ۱۳۰۰، با ارتقا به درجه سرتیپی،
رئیس ارکان حرب (ستاد ارتش) شد. وی در ۱۳۰۱ ش فرمانده لشکر و والی آذربایجان گردید و همزمان اختیارات سیاسی و نظامی این منطقه را در دست گرفت. از دستاوردهای مهم وی در این سمت، وادار ساختن
اسماعیل سمیتقو و یارانش به متواری شدن به خاک
ترکیه و فتح قلعه
چهریق (مرکز فعالیت آنان) بود که دریافت نشان
ذوالفقار را برای وی به دنبال داشت. سرپرستی محصلان ارتشی در خارج از کشور به مدت سه سال (۱۳۰۲ـ ۱۳۰۵ ش) و فرماندهی لشکر
خراسان از دیگر مأموریتهای او بود. اماناللّه در
فروردین ۱۳۰۷ به پاس تلاش مؤثر در ایجاد امنیت در مناطق خراسان و
سیستانوبلوچستان درجه سرلشکری گرفت. در ۱۳۱۰ ش مجدداً به اروپا رفت و در دانشگاه جنگ در
پاریس تحصیل کرد و پس از بازگشت به سمتهایی چون ریاست بازرسی
ارتش ، فرماندهی دانشگاه جنگ و ریاست اداره کل صناعت منصوب گردید.
دو سال در سمت اخیر بود که ناگهان و به دلیل نامعلومی (گویا گزارش خلاف واقعی از سوی مختاری رئیس شهربانی آن زمان)، در اول
مرداد ۱۳۱۶ عزل و از ارتش
اخراج شد و یکسال زندانی گردید.
عصبانیت رضاشاه از او به حدی بود که دستور داد تمام جهانبانیها از ارتش پاکسازی شوند یا نام خود را تغییر دهند و تعدادی از اعضای این خاندان نامخانوادگی خود را تغییر دادند. پس از استعفای رضاشاه و خروج وی از ایران، سرلشکر جهانبانی به خدمت دعوت گردید و درجه او نیز داده شد. وی در کابینه
ذکاءالملک فروغی ابتدا وزیر کشور و بعد وزیر راه شد. در کابینه
علی سهیلی به وزارت جنگ منصوب گردید. وی مشاغل دیگری نیز داشت و در ۱۳۵۳ ش درگذشت.
از او چند اثر باقی مانده است، از جمله مرزهای ایران و
شوروی ، عملیات قشون در بلوچستان و سرباز ایرانی و مفهوم آب و خاک: زندگینامه خودنوشت. اصلاح امور نظامیان و سامان دادن به رتبههای آنان از جمله اقدامات وی بود.
سرتیپ محمدحسین جهانبانی، نوه سیفاللّهمیرزا. در ۱۳۱۰ متولد شد. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، برای ادامه تحصیل به روسیه رفت و دوره
دانشکده افسری را طی نمود و در ۱۳۳۴ به ایران بازگشت و با درجه
یاوری در قزاقخانه مشغول بهکار شد. در ۱۳۰۱ ش با درجه سرهنگ دومی، رئیس ستاد لشکر غرب، و در ۱۳۰۴ ش پس از انتقال به
ژاندارمری ، رئیس ستاد ژاندارمری شد و بعد از مدتی کوتاه به معاونت و سپس
کفالت ژاندارمری کل کشور منصوب گردید و سرانجام حاکم نظامی
بهبهان شد و در خلع سلاح
عشایر آن منطقه کوشش زیادی کرد. پس از مغضوب شدن اماناللّه جهانبانی، محمدحسین جهانبانی نیز از ارتش اخراج گردید. وی در دوره دوم نخستوزیری سهیلی مدتی کوتاه رئیس
شهربانی کل کشور گردید. او در کودتای ۲۸ مرداد با سرلشکر
فضلاللّه زاهدی همکاری نزدیک داشت و در زمان زمامداری زاهدی به معاونت و بعداً سرپرستی وزارت کشور منصوب گردید. وی در
اردیبهشت ۱۳۳۳ درگذشت.
(۱) احمدمیرزاقاجار، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۲) اماناللّه جهانبانی، سرباز ایرانی و مفهوم آب و خاك: زندگینامه خودنوشت سپهبد اماناللّه جهانبانی، ویراسته
محمد بقایی (ماكان)، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۳) دولتهای ایران از میرزا نصراللّهخان مشیر الدوله تا میرحسین موسوی ، بر اساس دفتر ثبت كابینههای نخستوزیری، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،۱۳۷۸ ش.
۴- اسداللّه میرزا شهاب الدوله، «داستان كودتای حوت ۱۲۹۹»، سالنامه دنیا، سال ۱۳ (۱۳۳۶ ش).
(۵) ضرغام بروجنی، جمشید، دولتهای عصر مشروطیت، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۶) عاقلی، باقر، بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، تهران، مصاحبه، ۱۴ بهمن ۱۳۸۵.
(۷) همو، خاندانهای حكومتگر ایران، تهران ۱۳۸۴ ش.
(۸) مسعود عرفانیان، «شاهزاده امان اللّه میرزا جهانبانی (ضیاءالدّوله)»، در سایه سار مهربانی: ستایش میلاد و كارنامه دكتر منصوره اتّحادیه ( نظام مافی )، خواسته و ویراسته مصطفی زمانینیا، تهران: كتاب سیامك، ۱۳۸۳ ش.
(۹)
احمد كسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان ، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۰) مروارید، یونس، از مشروطه تا جمهوری: نگاهی به ادوار مجلس قانونگذاری در دوران مشروطیت ، تهران ۱۳۷۷ ش.
(۱۱) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۱۲) مهدیقلی هدایت، طلوع مشروطیت ، چاپ امیراسماعیلی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۳) حسین یكرنگیان، سیری در تاریخ ارتش ایران: از آغاز تا پایان شهریور ۱۳۲۰، تهران ۱۳۸۴ ش.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خاندان جهانبانی»، تاریخ بازیابی۹۵/۵/۱۸. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خاندان جهانبانی»، شماره۵۲۶۳.