خبز (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خُبْز (به ضم خاء و سکون باء) از
واژگان نهج البلاغه و به معنی نان است. از اين ماده سه مورد در
نهج البلاغه ذکر شده است.
خُبْز به معنی نان است.
آنجا كه در وصف موسى كه گفت «ربّ لما انزلت الىّ من خير فقير» فرموده:
«وَاللهِ، مَا سَأَلَهُ إِلاَّ خُبْزاً يَأْكُلُهُ» «به
خدا قسم از خدا نخواست مگر نانى كه بخورد.»
(شرحهای خطبه:
)
دوم: روزى
آن حضرت در رابطه با
اوباش فرمود: چون جمع شوند ضرر رسانند و چون پراكنده شوند نفع مىرسانند، گفتند
ضرر رساندن در وقت جمع شدن معلوم است،
نفع رساندن به وقت پراكنده شدن چطور فرمود:
«يَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهَنِهِمْ، فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ، كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ، وَالنَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ، وَالْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ.» «اهل صنعت به
صنعت خويش بر مىگردند، مردم از آنها بهرهمند مىگردند مانند بر گشتن بنّا به بنايش و بافنده به محل بافندگى و نانوا به نانوائيش.»
(شرحهای حکمت:
)
از اين ماده سه مورد در نهج البلاغه ذکر شده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «خبز»، ج۱، ص۳۲۴.