خلافت آدم(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مفسران در اینکه مقصود از خلیفه و جانشین در آیات چیست، اختلاف نظر دارند.
در گفت و گوى خدا با ملائكه آمده است: «إِنِّى جاعِلٌ فِىالأَرضِ خَليفَةً» . (بقره:۳۰) مفسّران در اينكه مقصود از اين خليفه چه كسى، و جانشين كيست، ونيز در ملاك آن، بر يك نظر نيستند. به گفته ابنعباس، ساكنان نخست زمين، جنّيانى اهل فساد و خونريز بودند و خداوند آدم را جاىگزين آنان كرد.(طبری، جامعالبيان، ج۱، ص۲۸۸) برخى آدم را جانشين فرشتگان در زمين مىدانند.(شیخ طوسی، التبيان، ج۱، ص۱۳۱) به نظر حسن بصرى، مقصود از خليفه، فرزندان آدم است كه جانشين پدر، ونسلى پس از نسلى جانشين يكديگر مىشوند.(طبری، جامعالبيان، ج۱، ص۲۸۸)گروهى نيز معتقدند كه آدم، جانشين انسانهاى پيش از خود است كه بر روى زمين مىزيسته و نسلشان منقرض شده است.(رشید رضا، المنار، ج۱، ص۲۵۸)آنچه اكثر قريب به اتّفاق مفسّران پذيرفتهاند، اين است كه در اين آيه، سخن از جانشينى انسان (آدم و اولاد او) از خداوند است.(طبری، جامعالبيان، ج۱، ص۲۸۸) علاّمه طباطبايى فرزندان آدم را با وى در اين خلافت شريك دانسته و در تأييد اين نظريّه، به آيات ۶۹ اعراف(اعراف:۶۹)، ۱۴ يونس(یونس:۱۴) و ۶۲ نمل(نمل:۶۲) استناد كرده است.(علامه طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۱۶) جمعى برآنند كه مقام جانشينى خدا، با كفر، گناه و... سازگار نيست و آن را مختص به آدم، انبيا و جانشينان پيامبران دانستهاند.(زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۲۴؛ روان جاوید، ج۱، ص۵۳) به گفته زمخشرى، آلوسى و بيضاوى، مقصود از جانشينى آدم، اين است كه او و همه پيامبران، جانشين خدا در زمینند(زمخشری، الکشاف، ج۱، ص۱۲۴؛ بیضاوی، تفسیر، ج۱، ص۸۱؛ آلوسی، روحالمعانى، ج۱، ص۳۵۱)علاّمه طباطبايى مىگويد: خلافت در اين آيه به معناى جانشينى خدا است.(علامه طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۱۶) ملاصدرا در توجيه شايستگى آدم براى خلافت خدا مىگويد: برخى دليل آن را پذيرش تكليف از جانب آدم يا فرمانبرى وى (با وجود موانعى چون شهوت و غضب) و يا جامعيّت او بر صفات فرشتگان و حيوان ذكر كردهاند؛ ولى محكمترين رأى اين است كه چون جامع همه مظاهر اسمائيه است، به خلافت رسيد.(ملا صدرا، تفسير، ج۲، ص۳۰۰)
فهرست منابع:
(۱) قرآن کریم؛
(۲) طبری، جامعالبيان؛
(۳) شیخ طوسی، التبيان؛
(۴) رشید رضا، المنار؛
(۵) علامه طباطبایی، المیزان؛
(۶) زمخشری، الکشاف؛
(۷) آلوسی، روحالمعانى؛
(۸) بیضاوی، تفسیر، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۶؛
(۹) ملا صدرا، تفسير؛
(۱۰) روان جاوید؛