• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلج

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خَلَج، قبیله‌ای از ترکان ساکن در ترکستان، افغانستان و ایران بودند.



ابن‌خرداذبه در نیمه اول قرن سوم از ییلاق خلجیه در جوار سرزمین خَرلُخ‌ها نام برده است. نام این قبیله به صورتهای دیگری نیز ضبط شده است، از جمله: جلبخ، خلخ، خلج،
[۵] محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات‌الترک، ج۳، ص۳۰۷، استانبول ۱۳۳۳ـ۱۳۳۵.
[۶] ابوالحسن‌بن محمدامین گلستانه، مجمع‌التواریخ، ج۱، ص۴۵۹، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
و خَلَخ.
[۷] عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۵۴۸، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
به نظر بکران،
[۸] محمدبن نجیب بکران، جهان‌نامه، ج۱، ص۷۳، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۴۲ش.
خلج تصحیف خلّخ است. آنان را قلج، خلچ و خلنجنیز نامیده‌اند.
[۹] رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۳، تعلیقات روشن و موسوی، ص۲۰۵۱.
به نوشته اصطخری ،


خلجها مردمانی به شکل ترکها و ترک‌زبان‌اند و در محلی میان سیستان و هندوستان زندگی می‌کنند. محمود کاشغری
[۱۱] محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات‌الترک، ج۳، ص۳۰۷، استانبول ۱۳۳۳ـ۱۳۳۵.
از دو ایل خلج یاد کرده است که هنگام رسیدن ذوالقرنین به ماوراءالنهر ، به ۲۲ ایل غُز ترکمن پیوستند که به دنبال سپاه اسکندر راه افتاده بودند، ولی از آن‌ها جدا شدند و ترکمنها آنان را «قال آج» به معنای «عقب بمان» نامیدند. برخی آنان را از بقایای هَفتالیان یا هَیاطِله می‌دانند
[۱۳] مارکوارت: EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) : Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۵۱.



باتوجه به تاخت و تاز هیاطله به فلات ایران ، خلجها را نخستین قبیله از ترکها دانسته‌اند که در زمان پیروزشاه ساسانی به فلات ایران راه یافتند و به تخارستان تاختند و پیروزشاه را شکست دادند و او را اسیر و سپس آزاد کردند.
[۱۴] محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیح‌العلوم، ج۱، ص۱۴۱، چاپ فان فلوتن، لیدن ۱۸۹۵، چاپ افست ۱۹۶۸.
[۱۵] خواندمیر، ج۱، ص۲۳۶.
مارکوارت
[۱۶] مارکوارت EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) : Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۵۱.
معتقد است خولیتائی که زِمارخوس، سفیر روم شرقی، در ۵۶۸ میلادی نزد خاقان ترک در پیرامون تالاس طراز/ تراز دیده و خولْسها، که نامشان در نوشته‌ای سریانی متعلق به قرن ششم میلادی از مؤلفی گمنام آمده است، همان خلجها هستند. به نظر او، خلجدر برخی منابع به صورت خُلج آمده و نام کهن آنان خولْچ است
[۱۷] رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۳، تعلیقات روشن و موسوی، ص۲۰۵۲.
[۱۸] مارکوارت EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) : Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، اسلام، چاپ دوم، ذیل "Khaladj. ۱"
.


احتمالا این قبیله پیش از اسلام حکومتی نیز تشکیل داده‌اند زیرا بر چهار سکه از سکه‌های یافته شده در خرابه‌های پنجیکت در شش کیلومتری سمرقند ، با خط سغدی عبارت خلچ اردو به معنای پایتخت خلجحک شده است. براساس سکه‌های مذکور و نیز نوشته‌هایی که از قلعه کاسان به دست آمده، دو زن و سه مرد از قبیله خلجفرمانروایی داشته و سکه‌هایی ضرب کرده‌اند. آخرین فرمانروای آنها، دیواستیچ/ دیواستیجیا دیواشی/ دیواشنی را سعیدبن عمروالحرشی، سردار مسلمان، در سال ۷۴ به قتل رساند.
[۲۱] محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۳، تعلیقات روشن، ص۱۵۸۰، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ش.
[۲۲] رشیدالدین فضل‌اللّه.

خلجها در سده‌های نخستین اسلامی بین هند و سجستان، حوالی غور، بلخ، سیستان، رُخَّج، زمین‌داور، بُست و بخشی از خراسان، غزنین، بلخ، تخارستان و گوزگانان/ جوزجانان می‌زیستند. ابن‌اثیر در وقایع ۲۶۵، ضمن برشمردن فتوحات یعقوب لیث صفار در افغانستان، از خلجیه و زابل نام می‌برد، و این از اقامت خلجها در سیستان خبر می‌دهد. در تاریخ سیستان
[۲۶] بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۲۱۵، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
نیز از لشکرکشی یعقوب بر خلجها و ترکها یاد شده است. به نوشته بارتولد،
[۲۷] پانویس ۲، واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ج۱، ص۶۱۴، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
[۲۸] واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ج۲، ص۸۵۷، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
آنها در ۳۹۹ در سمرقند سکونت داشتند. مارکوارت
[۲۹] مارکوارت EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۵۱.
نیز نوشته است این قبیله در بُست بودند و سپس به سجستان و کرمان رفتند. محمدبن نجیب بکران در اوایل قرن هفتم،
[۳۰] محمدبن نجیب بکران، جهان‌نامه، ج۱، ص۷۳، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۴۲ش.
زابلستان و حوالی غزنی/غزنین را مسکن جمعی از آنان و باورد و دره گز را مسکن جمعی دیگر ذکر کرده است. اطلاعات کتابهای هندی درباره این قبیله، تکرار مطالبِ منابع ایرانی است.
[۳۱] عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۴۶، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
[۳۲] محمدقاسم‌بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۸۸، چاپ سنگی لکهنو: مطبع منشی نولکشور، بی‌تا.



خلجها ظاهراً در آغاز ظهور غزنویان ، خراج‌گزار سامانیان بودند زیرا به نوشته خواجه نظام‌الملک در سیاستنامه
[۳۳] خواجه نظام‌الملک، سیاستنامه، ج۱، ص۱۲۵.
سبکتکین هجده ساله به فرمان الپتکین مأموریت یافت تا خراج معوقه را از این قبیله دریافت کند. خلجها با تشکیل حکومت غزنویان، به فرمان آن‌ها درآمدند و در حمله سبکتکین (بنیان‌گذار سلسله غزنویان) به هند، همراه افغانها و اقوام صحرانشین آن ناحیه جزو سپاه او به هند رفتند.
[۳۴] محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۳، از ناصح‌بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ش.
در حمله محمود غزنوی (حک: ۳۸۹ـ۴۲۱) به هرات و جنگ وی با ایلک‌خان، بسیاری از خلجها در سپاه سلطان غزنوی بودند (حک: ص۲۸۲، ۲۸۵).
[۳۵] بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
در ۴۳۲، خلجها بر غزنویان شورش کردند ولی سرکوب شدند.
[۳۶] بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۶۵۸، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
در دوره‌های غزنویان و سلجوقیان، افرادی از این قبیله به منصبهایی رسیدند، از جمله علی کوتوال
[۳۷] بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۶۶۲، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
و شخصی به نام قشطه، که شحنه آبه (آوه) بودند.
[۳۸] محمدبن علی راوندی، راحة‌الصور و آیة‌السرور در تاریخ آل‌سلجوق، ج۱، ص۳۷۸، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۴ش.



در جنگ میان سلطان‌سنجر سلجوقی (حک: ۵۱۱ـ ۵۵۲) و علاءالدین غوری (متوفی ۵۵۶)، شش هزار سوار غُز، از جمله خلجها، جزء سپاه غور بودند که با حمله سنجر به سپاه او پیوستند و سبب شکست لشکر غور شدند.
[۳۹] عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۴۶، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
خلجها پس از کشته شدن معزالدین، پادشاه غوری در ۶۰۲، موقعیت خود را تغییر دادند و احتمالا در رسیدن غیاث‌الدین محمود، فرزند وی، به سلطنت غور در فیروزکوه، او را یاری کردند.
[۴۰] عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۷۳، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
از آن پس خلجها جزو سپاه غور بودند. آنان در فتح هند، همراه غوریان شرکت داشتند و بعضی از آن‌ها سران سپاه بودند.
[۴۱] عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۹۹، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
[۴۲] پانویس ۳، عثمان‌بن محمد منهاج سراج، ج۱، ص۴۰۶، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
[۴۳] عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۴۰۷، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
[۴۴] ج۱، ۴۱۸، عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
پس از قدرت گرفتن ممالیک هند/ غلامشاهیان در هند، امرای خلج نیز از بزرگان دربار آن‌ها شدند
[۴۵] عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۲، ص۴۶، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
و گاه سلسله‌هایی مستقل در آن منطقه تشکیل دادند.


هنگام حمله مغول به ایران در ۶۱۸، خلجها برای دفاع از سمرقند در سپاه خوارزمشاهیان بودند.
[۴۶] واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ج۲، ص۸۵۷، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
زمانی که جلال‌الدین خوارزمشاه از برابر سپاه مغول به غزنی گریخت، خلجها به همراه اقوام ساکن در هرات به امیری سیف‌الدین، به خدمت جلال‌الدین رسیدند.
[۴۷] عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۲، ص۱۱۷، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
[۴۸] خواندمیر، ج۲، ص۶۵۷ـ۶۵۸.
پس از تسلط مغولان بر ایران، خلجها به‌تدریج جزو سپاهیان آن‌ها شدند، از جمله در سپاه قراقوینلوها عده‌ای خلج با بی‌رحمی آخرین بقایای مرو را نابود ساختند.
[۴۹] واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ج۲، ص۹۳۲ـ۹۳۳، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
در ۷۰۶، بوجای فرزند دانشمند بهادر، امیر مغول، مأمور فتح هرات که جنگاوران خلج از مدافعان آن بودند، شد.
[۵۰] سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۵۰۶، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
خلجها از ساکنان شهر هرات بودند و در شورشهای هرات در زمان اولجایتو، از جمله شورشهای ۷۱۸، شرکت داشتند.
[۵۱] سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۵۹۲ـ۵۹۳، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
[۵۲] سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۴۳، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
[۵۳] سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۸۲، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
در زمان ابوسعید بهادر، سپاهی از مردم هرات، از جمله خلجها، به سرکردگی سلطان غیاث‌الدین، بادغیس را غارت کردند.
[۵۴] سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۹۳، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
مغولها به تلافی، در ۷۱۹ به هرات حمله کردند ولی با مقاومت سپاه این شهر از جمله خلجها روبه‌رو شدند.
[۵۵] سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۹۶، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
[۵۶] سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۷۲۶، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
[۵۷] عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۱، ص۴۸، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ش.
در ۷۴۳ که سپاه سربداران به سرکردگی امیر وجیه‌الدین عازم هرات بود، با مقاومت خلجها که جزو سپاه معزالدین حسین کرت بودند، رو به‌رو شد.
[۵۸] عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۱، ص۱۸۵، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ش.



محل سکونت خلجها در ایران در زمان تیمور در ۸۱۸، قم ، کاشان ، ساوه و ری
[۵۹] عبداللّه‌بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، زبدة‌التواریخ، ج۴، ص۶۰۹، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
[۶۰] شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، ج۲، ص۴۰۵، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ش.
و در دوره قراقوینلوها، فارس بود که سلطان‌محمدمیرزا به آن‌جا تاخت و احشام آن‌ها را به غنیمت گرفت.
[۶۱] ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، ج۲، ص۲۹۵ـ۲۹۶، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲ـ۱۹۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۵۶ش.
در دوره صفویه ، خلجها جزو قبایل ترکی بودند که قزلباش را تشکیل می‌دادند.
[۶۲] هنری فیلد، مردم‌شناسی ایران، ج۱، ص۱۳۲، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.



در دوره افشاریان، آنها در عراق (عراق عجم) زندگی می‌کردند و ظاهرآ هنوز جزو سپاهیان نادر بودند زیرا بنابه نوشته گلستانه ،
[۶۳] ابوالحسن‌بن محمدامین گلستانه، مجمع‌التواریخ، ج۱، ص۳۷، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
پس از مرگ نادر از علیشاه خواستند سلطنت را به دست گیرد. خلجها در دوره قاجار، در زمره ایل قشقایی بودند که بخشی از آن‌ها ده‌نشین شدند و در بلوک قونقری سکونت گزیدند.
[۶۴] حسن‌بن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۱۵۸۰، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۸۲ش.
[۶۵] ربیع بدیعی، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۷۲ـ۷۳، تهران ۱۳۶۲ش.
در ۱۲۵۶ به نوشته بارون دوبد، سیاح روسی،
[۶۶] کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۴، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ش.
[۶۷] کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۴۶، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ش.
خلجها که اصل آن‌ها از ترکهاست و زبان محاوره آنان خلجی است، در قم و ساوه ساکن بودند. در ۱۳۱۳ش، حدود سیصد خانوار از خلجها جزو ایل قشقایی بودند.
[۶۸] هنری فیلد، مردم‌شناسی ایران، ج۱، ص۲۶۴، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
در همان سال، گروهی از آن‌ها در حوالی ساوه و گروههایی در فارس، کرمان، آذربایجان و گروهی نیز در مزلقان، نزدیک ساوه، با نام مزلقانی سکونت داشتند.
[۶۹] هنری فیلد، مردم‌شناسی ایران، ج۱، ص۱۱۴، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
[۷۰] مردم‌شناسی ایران، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.



(۱) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن‌خرداذبه، المسالك والممالك.
(۳) اصطخری، المسالك والممالك.
(۴) واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
(۵) ربیع بدیعی، جغرافیای مفصل ایران، تهران ۱۳۶۲ش.
(۶) محمدبن نجیب بکران، جهان‌نامه، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۴۲ش.
(۷) محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ش.
(۸) بیهقی، تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
(۹) عبداللّه‌بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، زبدة‌التواریخ، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۰) حدودالعالم.
(۱۱) محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیح‌العلوم، چاپ فان فلوتن، لیدن ۱۸۹۵، چاپ افست ۱۹۶۸.
(۱۲) خواندمیر.
(۱۳) کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ش.
(۱۴) محمدبن علی راوندی، راحة‌الصور و آیة‌السرور در تاریخ آل‌سلجوق، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۵) رشیدالدین فضل‌اللّه.
(۱۶) سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
(۱۷) شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ش.
(۱۸) طبری، تاریخ (بیروت).
(۱۹) ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲ـ۱۹۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۵۶ش.
(۲۰) عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ش.
(۲۱) محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، از ناصح‌بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ش.
(۲۲) محمدقاسم‌بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، چاپ سنگی لکهنو: مطبع منشی نولکشور، بی‌تا.
(۲۳) حسن‌بن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۸۲ش.
(۲۴) هنری فیلد، مردم‌شناسی ایران، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
(۲۵) محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات‌الترک، استانبول ۱۳۳۳ـ۱۳۳۵.
(۲۶) عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۲۷) ابوالحسن‌بن محمدامین گلستانه، مجمع‌التواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
(۲۸) عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
(۲۹) حسن‌بن علی نظام‌الملک، سیاستنامه، چاپ محمد قزوینی و مرتضی مدرس چهاردهی، تهران ۱۳۴۴ش.
(۳۰) مارکوارت EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) : Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱.


۱. ابن‌خرداذبه، المسالک والممالک، ج۱، ص۳۱.    
۲. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۶، ص۶۲۲.    
۳. حدود العالم، ج۱، ص۱۰۴.    
۴. اصطخری، المسالک والممالک،ج۱، ص۲۴۵.    
۵. محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات‌الترک، ج۳، ص۳۰۷، استانبول ۱۳۳۳ـ۱۳۳۵.
۶. ابوالحسن‌بن محمدامین گلستانه، مجمع‌التواریخ، ج۱، ص۴۵۹، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
۷. عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، ج۱، ص۵۴۸، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
۸. محمدبن نجیب بکران، جهان‌نامه، ج۱، ص۷۳، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۴۲ش.
۹. رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۳، تعلیقات روشن و موسوی، ص۲۰۵۱.
۱۰. اصطخری، المسالک والممالک،ج۱، ص۲۴۵.    
۱۱. محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات‌الترک، ج۳، ص۳۰۷، استانبول ۱۳۳۳ـ۱۳۳۵.
۱۲. محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیح‌العلوم، ج۱، ص۱۴۱، چاپ فان فلوتن، لیدن ۱۸۹۵، چاپ افست ۱۹۶۸.    
۱۳. مارکوارت: EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) : Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۵۱.
۱۴. محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیح‌العلوم، ج۱، ص۱۴۱، چاپ فان فلوتن، لیدن ۱۸۹۵، چاپ افست ۱۹۶۸.
۱۵. خواندمیر، ج۱، ص۲۳۶.
۱۶. مارکوارت EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) : Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۵۱.
۱۷. رشیدالدین فضل‌اللّه، ج۳، تعلیقات روشن و موسوی، ص۲۰۵۲.
۱۸. مارکوارت EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) : Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، اسلام، چاپ دوم، ذیل "Khaladj. ۱"
۱۹. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۶، ص۶۲۱۶۲۲.    
۲۰. طبری، تاریخ (بیروت)، ج۷، ص۱۰۱۵.    
۲۱. محمدبن محمد بلعمی، تاریخنامه طبری، ج۳، تعلیقات روشن، ص۱۵۸۰، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۶ش.
۲۲. رشیدالدین فضل‌اللّه.
۲۳. اصطخری، المسالک والممالک،ج۱، ص۲۴۵.    
۲۴. حدودالعالم، ج۱، ص۱۰۴.    
۲۵. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۳۲۶.    
۲۶. بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۲۱۵، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
۲۷. پانویس ۲، واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ج۱، ص۶۱۴، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
۲۸. واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ج۲، ص۸۵۷، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
۲۹. مارکوارت EI۲, sv"Khaladj۱: history" (by C E Bosworth) Joseph Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps Moses Xorenaci, Berlin ۱۹۰۱، ج۱، ص۲۵۱.
۳۰. محمدبن نجیب بکران، جهان‌نامه، ج۱، ص۷۳، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۴۲ش.
۳۱. عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۴۶، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۳۲. محمدقاسم‌بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته (گلشن ابراهیمی)، ج۱، ص۸۸، چاپ سنگی لکهنو: مطبع منشی نولکشور، بی‌تا.
۳۳. خواجه نظام‌الملک، سیاستنامه، ج۱، ص۱۲۵.
۳۴. محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمه تاریخ یمینی، ج۱، ص۳۳، از ناصح‌بن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران ۱۳۵۷ش.
۳۵. بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۲۶۰، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
۳۶. بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۶۵۸، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
۳۷. بیهقی، تاریخ سیستان، ج۱، ص۶۶۲، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ۱۳۱۴ش.
۳۸. محمدبن علی راوندی، راحة‌الصور و آیة‌السرور در تاریخ آل‌سلجوق، ج۱، ص۳۷۸، به سعی و تصحیح محمد اقبال، بانضمام حواشی و فهارس با تصحیحات لازم مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۴ش.
۳۹. عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۴۶، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۰. عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۷۳، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۱. عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۳۹۹، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۲. پانویس ۳، عثمان‌بن محمد منهاج سراج، ج۱، ص۴۰۶، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۳. عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۱، ص۴۰۷، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۴. ج۱، ۴۱۸، عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۵. عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۲، ص۴۶، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۶. واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ج۲، ص۸۵۷، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
۴۷. عثمان‌بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، ج۲، ص۱۱۷، چاپ عبدالحی حبیبی، کابل ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش.
۴۸. خواندمیر، ج۲، ص۶۵۷ـ۶۵۸.
۴۹. واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان‌نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ج۲، ص۹۳۲ـ۹۳۳، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۶۶ش.
۵۰. سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۵۰۶، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
۵۱. سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۵۹۲ـ۵۹۳، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
۵۲. سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۴۳، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
۵۳. سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۸۲، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
۵۴. سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۹۳، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
۵۵. سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۶۹۶، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
۵۶. سیف‌بن محمد سیفی‌هروی، تاریخ‌نامه هراة، ج۱، ص۷۲۶، چاپ محمدزبیر صدیقی، کلکته ۱۳۶۲/۱۹۴۳، چاپ افست تهران ۱۳۵۲ش.
۵۷. عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۱، ص۴۸، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ش.
۵۸. عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ج۱، ص۱۸۵، ج ۱، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۵۳ش.
۵۹. عبداللّه‌بن لطف‌اللّه حافظ‌ابرو، زبدة‌التواریخ، ج۴، ص۶۰۹، چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران ۱۳۸۰ش.
۶۰. شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، ج۲، ص۴۰۵، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ش.
۶۱. ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه، ج۲، ص۲۹۵ـ۲۹۶، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲ـ۱۹۶۴، چاپ افست تهران ۱۳۵۶ش.
۶۲. هنری فیلد، مردم‌شناسی ایران، ج۱، ص۱۳۲، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
۶۳. ابوالحسن‌بن محمدامین گلستانه، مجمع‌التواریخ، ج۱، ص۳۷، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۶ش.
۶۴. حسن‌بن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، ج۲، ص۱۵۸۰، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران ۱۳۸۲ش.
۶۵. ربیع بدیعی، جغرافیای مفصل ایران، ج۲، ص۷۲ـ۷۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۶۶. کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۴، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ش.
۶۷. کلمنت اوگاستس دوبد، سفرنامه لرستان و خوزستان، ج۱، ص۴۴۶، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۱ش.
۶۸. هنری فیلد، مردم‌شناسی ایران، ج۱، ص۲۶۴، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
۶۹. هنری فیلد، مردم‌شناسی ایران، ج۱، ص۱۱۴، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.
۷۰. مردم‌شناسی ایران، ترجمه عبداللّه فریار، تهران ۱۳۴۳ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خلج»، شماره ۷۱۷۸.    



جعبه ابزار