• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دارالاماره کوفه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دارالاماره یکی از بناهای تاریخی از دوره اسلامی، کنار مسجد کوفه، در شهر کوفه، به دست سعد بن ابی‌وقاص، در سال هفده قمری ساخته شده و محل حکومت حاکمان مسلمان بر کوفه بوده است. این بنا به دست عبدالملک بن مروان اموی ویران شده و امروزه ویرانه‌های آن باقی مانده است.



ساختمان دارالاماره کوفه، قدیمی‌ترین بنای تاریخی از دوره اسلامی در عراق، به شمار می‌آید که در سال ۱۷ ه. ق، به دست سعد بن ابی‌وقاص پس از ساختمان مسجد کوفه، ساخته شد. دارالاماره، ساختمان وسیعی است به شکل مربعی به ابعاد ۳۶/ ۱۱۰ در ۲۴/ ۱۱۰ متر که امروزه، تنها پایه‌ها و برخی دیوارهای فروریخته آن، باقی مانده است.


دارالاماره کوفه، مکانی عبرت‌انگیز است و به علت وقایعی که در این محل، اتفاق افتاده، عبدالملک بن مروان اموی در سال ۷۱ ه. ق، آن را ویران ساخت.
داستان ویرانی آن در کتاب‌های تاریخ، چنین نقل شده است:
عبدالملک پس از کشتن مصعب بن زبیر، سر وی را مقابل خود، در دارالاماره کوفه گذاشته بود، عبدالملک بن عمیر به او گفت: «ای امیرمؤمنان! من و عبیدالله ابن زیاد، در این مجلس حضور داشتیم، درحالی‌که سر امام حسین (علیه‌السّلام)، مقابلش بود، آن‌گاه من و مختار بن ابی‌عبید نشسته بودیم، درحالی‌که سر عبیدالله بن زیاد، برابرش بود، سپس من و مصعب در این مجلس بودیم، درحالی که سر مختار، مقابلش بود، اکنون نیز من با امیرمؤمنان نشسته‌ام و سر مصعب مقابلش می‌باشد، و من از شر این مجلس، به امیر پناه می‌آورم» عبدالملک بر خود لرزید و به سرعت برخاست و دستور داد تا قصر را ویران کنند.
[۱] براقی، سیدحسین، تاریخ کوفه، ص ۱۲۰.

شیخ بهایی، این گفت‌وگوی را چنین به نظم درآورده است:
نادره مردی ز عرب هوشمند •••• گفت به عبدالملک از روی پند
زیر همین گنبد و این بارگاه‌ •••• روی همین مسند و این تکیه‌گاه‌
بودم و دیدم بَر ابن زیاد •••• آه! چه دیدم که دو چشمم مباد
تازه سری چون سپر آسمان‌ •••• طلعت خورشید ز رویش نهان‌
سر که هزارش سرو افسر فدا •••• صاحب دستار رسول خدا
بود سر شاه شهیدان حسین‌ •••• سبط نبی، فاطمه را نور عین‌
بعد ز چندی سر آن خیره‌سر •••• بُد بَر مختار به روی سپر
بعد که مصعب سر و سردار شد •••• دستخوش او سرِ مختار شد
این سر مصعب به مجازات کار •••• تا چه کند با تو دگر روزگار!
آه که یک دیده بیدار نیست‌ •••• هیچ کس از درد، خبردار نیست‌
نُه فلک از گردش خود، سیر شد •••• نَه خم این طاق، سرازیر شد
مات همینم که درین بند و بست‌ •••• این چه طلسمی است که نتوان شکست‌


۱. براقی، سیدحسین، تاریخ کوفه، ص ۱۲۰.



زیارت‌گاه‌های عراق، محمدمهدی فقیه بحرالعلوم، مقاله «دارالاماره»، ج۱، ص۱۴۶.    



جعبه ابزار