دلو (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دَلْو (به فتح دال و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای ظرف آبكشى و فرستادن آن به چاه است. لفظ
ادلاء اگر با «الى» باشد به معنى دادن میآید. از این ماده سه بار در
نهج البلاغه آمده است.
دَلْو:
به معنای ظرف آبكشى و فرستادن آن به چاه است. لفظ
ادلاء اگر با «الى» باشد به معنى دادن میآید. چنانكه خداوند فرموده:
(وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ) (و اموال يكديگر را به باطل و ناحق در ميان خود نخوريد. و براى خوردن بخشى از اموال مردم به گناه، قسمتى از آن را به عنوان رشوه به قضات ندهيد، در حالى كه مىدانيد اين كار، گناه است.)
حضرت علی(علیهالسلام) درباره تحويل خلافت توسط
ابیبکر به
ابن خطّاب فرموده:
«حَتَّى مَضَى الاَْوَّلُ لِسَبِيلِهِ، فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فلان بَعْدَهُ.... فَيَا عَجَباً!! بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُها في حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لاخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ» تا چون ابوبكر اجلش فرا رسيد، خلافت را به فلانى (عمر بن الخطاب) داد... عجبا در حيات خود مىگفت: خلافت را از من بگيريد، من اهليت آنرا ندارم، ولى آنرا براى بعد از مرگ خود به ديگرى گره زد و داد.
(شرحهای خطبه:
) در نسخه
ابن ابیالحدید آمده:
«فادلى بها الى ابن الخطاب بعده.»حضرت در وصف برادر دينى خود فرموده:
«لا يدلى بحجّة حتى يأتى قاضيا» (پيش از حضور در محكمه قضاوت دليل اقامه نمىكرد.)
(شرحهای خطبه:
) ادلاء در اينجا به معنى احضار است يعنى دليلى و حجتى تا محضر قاضى نيامده بود نمىآورد: «ادْلَى بحجَّتهِ: احضرها»
آن حضرت به
معاویه مىنويسد:
«فَيَاعَجَباً لِلدَّهْرِ! إِذْ صِرْتُ يُقْرَنُ بِي مَنْ لَمْ يَسْعَ بِقَدَمِی، وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ كَسَابِقَتِي الَّتِي لاَ يُدْلِي أحَدٌ بِمِثْلِهَا» «يعنى شگفتا از روزگار كه مقايسه مىشود با من كسى كه به پاى من هم نمىرسد، و او را سوابقى و فضایلى مانند من نيست، سوابقى كه كسى به مانند آن توسّل و استناد نمىكند.»
(شرحهای خطبه:
) ادلاء در اينجا به معنى توسّل است. «أدْلى فلان برحمهِ: توسَّل بها»
از اين ماده سه مورد در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنایی، سید علی اکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «دلو»، ج۱، ص۳۹۱.