• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شهر بایزید

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از شهرهای کوچک ترکیه که در جنوب غربی کوه آرارات واقع شده، شهر بایزید است.




بایزید (دوغوبایزید)، شهر کوچکی در مشرق ترکیه، واقع در جنوب غربی کوه آرارات (آغری داغ یا کوه نوح)، در نزدیکی مرز ایران می‌باشد. جلگه‌ای که از دره آن ساری سو، از شاخه‌های رود زنگیمار، می‌گذرد و به ارس می‌ریزد این شهرک را از کوه آرارات جدا می‌سازد. بایزید در دامنه غربی کوهی با قلّه‌های ۸۰۰، ۲ متری، در فاصله ۱۵ تا ۲۴ کیلومتری مرز ایران و ترکیه قرار گرفته است و از سطح دریا ۰۰۰، ۲ متر ارتفاع دارد. این شهر در کنار جاده بزرگی واقع شده است که از طرابزون در ساحل دریای سیاه آغاز می‌شود و پس از گذشتن از اَرزروم به مرز ایران و سپس تبریز می‌پیوندد.



بایزید آخرین منزلگاهِ شرقی در خاک ترکیه به شمار می‌رود، و به همین سبب از دیرباز دارای نقش مرکز گمرکی و قلعه نظامی بوده است. این شهر نه تنها منزلی بر سر راه پرآمدوشد و قدیمی تبریز ـ ارزروم بوده بلکه، برای نیروهایی که از شمال غربی ایران و حتی قفقاز، آرارات را دور می‌زدند و آهنگ آناطولی شرقی می‌کردند و همچنین برای نیروهایی که عکس این مسیر را می‌پیمودند، حکم دروازه داشته و مهم بوده است.



در بسیاری از منابع ترکی و غیر ترکی، از جمله در قاموس الاعلام و تحریر اول د. اسلام، که از بایزید یاد کرده‌اند ایلدرم بایزید (حک: ۷۹۲ ـ ۸۰۵)، که هرگز گذارش به آن حوالی نیفتاده، به سبب مشابهت اسمی، بنیانگذار آن‌جا به شمار آمده و گفته شده است که این سلطان قلعه بایزید را، به قصد نظارت بر عملیات جنگی امیر تیمور (حک: ۷۷۱ ـ ۸۰۷) و جلوگیری از آن، ساخته است. احتمال می‌رود که قلعه بایزید عنوان خود را از نام شاهزاده بایزید، برادر سلطان احمد ایلکانی، گرفته باشد. این نام در شرح جنگهای شاهرخ تیموری (حک: ۸۰۷ـ۸۵۰) با پسران قره یوسف ترکمان بارها تکرار شده و خود شهر را نیز شاهرخ محاصره و تصرّف کرده است. بااین‌همه، قطعاً بایزید در محل استحکاماتی بسیار قدیمی قرار گرفته است.



قلعه بایزید، پس از شکست نیروهای صفوی در نبرد چالدران (۹۲۰)، ضمیمه قلمرو حکومت عثمانی شد و از آن پس سنجقی از ولایت وان و اغلب تابع ولایت ارزروم بود و، پس از استقرار جمهوری در ترکیه، مرکز استان مستقلی شد. از آن پس، مرکز استان از بایزید به قره کوسه (نام قدیمی: قره کلیسا) انتقال یافت و نام استان نیز در سالهای اخیر، به لحاظ نزدیکی به بلندترین کوه ترکیه، به آغری تبدیل شد. شهر بایزید اکنون دوغو بایزید خوانده می‌شود، مرکز ایلچه شهرستان دوغو بایزید از ایل استان آغری است.



به نوشته جهان نما، سنجق بایزید‌ به‌طور موروثی قلمرو حکومت بهلول بیگ بوده و قبیله‌ای از کردها به نام بسیان در آن‌جا اقامت داشته است. شانترباره و بران، جهانگردانی که در قرن گذشته می‌زیستند، از مناظر جالب بایزید یاد کرده‌اند که در دامنه کوهی از صخره‌های مرمر سرخ، به صورت پلکانی و با خانه‌های پراکنده، احداث شده بود. بارویی که قسمتی از آن خراب شده است گرد شهر بود و ارکی که روزگاری دراز آن راتسخیرناپذیر می‌پنداشتند بر بلندی‌های شهر سربرافراشته بود. این ارک نیز از صخره‌های مرمر سرخ، که شهر بر آن‌ها تکیه داشت، ساخته شده بود. در کنار ارک، کاخی عظیم و نیمه ویران و مسجد زیبایی یادگار بهلول بیگ، هر دو از مرمر سرخ همان کوه، دیده می‌شد.



بایزید با زمستان‌های سرد و تابستان‌های خنک و هوای سالمش مبتلایان به تب نوبه شهر روان (ایروان) را به سوی خود می‌کشید. آمده ژوبر، مستشرق فرانسوی و فرستاده ناپلئون بناپارت به ایران در ۱۲۲۰/۱۸۰۵، ماهها در بایزید زندانی بوده است.



در سالهای ۱۲۴۳/۱۸۲۸ و ۱۲۷۰/۱۸۵۴ و ۱۲۹۴/۱۸۷۷ روسها شهر بایزید را تصرّف کردند. در آغاز این جنگها، عدّه‌ای از اهالی بایزید به گومرو و رِوان تبعید شدند. در اواخر جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸)، بایزید بار دیگر به تصرّف قوای روس درآمد و، پس از رفتن قوای روس، نیروهای غیر نظامی ارمنی مدّتها بایزید را در تصرّف داشتند. این تجاوزهای پیاپی و رویدادهای ناگوار سبب شده بود که، حتی پیش از شروع جنگ جهانی اوّل، فعالیّت حمل ونقل تبریز ـ طرابزون، که نقش مهمّی در زندگی اقتصادی شهر بایزید داشت، از طریق راه آهنی که روسها در قفقاز جنوبی احداث کرده بودند به باطوم منتقل شود. علاوه بر این، خرابی‌های ناشی از زمین لرزه نیز سبب ویرانی شهر قدیمی بایزید شد. در سالهای بعد، فعالیّت حمل ونقل ایران تا اندازه‌ای موجب رونق شهر بایزید شد.



تا اواخر قرن نوزدهم، جمعیت بایزید از دوهزار نفر تجاوز نمی‌کرد. در سرشماری ۱۹۳۵، جمعیت آن ۸۶۰، ۱ نفر بوده است. براساس همان سرشماری، در اراضی بایزید، که ۲۰۵، ۳ کیلومتر مربع وسعت دارد، جمعاً ۰۲۵، ۲۰ نفر زندگی می‌کردند (در سرشماری ۱۹۹۰، جمعیت بایزید ۲۱۳، ۳۵ تن بوده است). منبع اصلی درآمد مردم آن‌جا کشاورزی، دامداری، قالیبافی، گلیم بافی و تولید پوست و چرم است.



تاتارها (مغولان) پس از تصرف قلعه بایزید، قرارگاهی در آن ساختند
[۱] شمس الدین سامی، قاموس الاعلام، ج ۲، ص ۱۲۳۴ـ۱۲۳۵، ذیل «بایزید»، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶-۱۳۱۶/۱۸۸۹-۱۸۹۸.
در ۷۸۷، تیمور قلعه بایزید را به تصرف درآورد.
[۲] شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۲۶، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
به نوشته خوافی در ۷۸۹، تیمور پس از فتح قلعه بایزید، آن را ویران کرد.
[۳] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۳، ص۱۲۷، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۰ ش.
قلعه بایزید بعداز ویرانی زمان تیمور مرمت شد.



در ۸۲۲، پس از مرگ قرایوسف ترکمان، فرزندانش بر سر جانشینی او به کشمکش برخاستند؛ گروهی از ایل سعدلو، فرزند او اصفهان میرزا را به سلطنت برداشتند و قلعه بایزید و خزانه او را تصرف کردند.
[۴] ابوبکر طهرانی، کتاب دیاربکریه، ج۱، ص۷۵، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲.
[۵] حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۱، ص۱۱۶، چاپ عبدالحسین نوایی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
در ۸۲۴، شاهرخ تیموری به کمک سپاه خود قلعه را تصرف کرد.
[۶] حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵، چاپ عبدالحسین نوایی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
[۷] غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص۶۰۹ـ۶۱۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.




به نوشته بدلیسی قلعه بایزید (قبل ازتسلط عثمانیها در ۹۲۰) در دست امرای کرد و از توابع ایروان بوده است.
[۸] شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۳۴۹، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
در زمان پادشاهی شاه عباس اول، حاکم قلعه بایزید، یارعلی سلطان، از ایل بیات بود.
[۹] اسکندرمنشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۳، ص۱۰۸۶، تهران ۱۳۵۰ ش.
در ۱۰۴۴ شاه صفی دستور داد که حکام قلعه‌های بایزید و ماکویه (ماکو) را به لحاظ این‌که قلعه خود را به مخالفان سپرده بودند، پوست بکنند.
[۱۰] محمد معصوم خواجگی اصفهانی، خلاصة السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی، ج۱، ص۱۹۹، تهران ۱۳۶۸ ش.
در ۱۱۴۷، نادر به دسته‌ای از سپاه خود فرمان داد تا قلعه بایزید را مورد تاخت و تاز قرار دهند.
[۱۱] محمد مهدی بن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۲۵۱، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.




(۱) علی جواد، ممالک عثمانیه نک تاریخ و جغرافیا لغاتی، استانبول ۱۳۱۳ـ۱۳۱۷، ص ۱۵۳.
(۲) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، جهان نما، چاپ ابراهیم متفرقه، استانبول ۱۱۴۵/۱۷۳۲، ص ۴۱۷ـ۴۲۲.
(۳) شمس الدین سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶-۱۳۱۶/۱۸۸۹-۱۸۹۸.
(۴) محمد مهدی بن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۵) اسکندرمنشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۶) شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
(۷) محمد معصوم خواجگی اصفهانی، خلاصة السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۸) احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۰ ش.
(۹) غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۰) حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوایی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۱۱) شمس الدین سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/۱۸۸۹ ـ ۱۸۹۸.
(۱۲) ابوبکر طهرانی، کتاب دیاربکریه، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲.


 
۱. شمس الدین سامی، قاموس الاعلام، ج ۲، ص ۱۲۳۴ـ۱۲۳۵، ذیل «بایزید»، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶-۱۳۱۶/۱۸۸۹-۱۸۹۸.
۲. شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۲۶، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۳. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۳، ص۱۲۷، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۰ ش.
۴. ابوبکر طهرانی، کتاب دیاربکریه، ج۱، ص۷۵، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا ۱۹۶۲.
۵. حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۱، ص۱۱۶، چاپ عبدالحسین نوایی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
۶. حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵، چاپ عبدالحسین نوایی، ج ۱۱، تهران ۱۳۴۹ ش.
۷. غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص۶۰۹ـ۶۱۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸. شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۳۴۹، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ ش.
۹. اسکندرمنشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۳، ص۱۰۸۶، تهران ۱۳۵۰ ش.
۱۰. محمد معصوم خواجگی اصفهانی، خلاصة السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی، ج۱، ص۱۹۹، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۱. محمد مهدی بن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۲۵۱، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بایزید»، شماره۴۲۶.    



جعبه ابزار