ذمیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ذَمّیه، فرقهای از
غالیان شیعه در حدود
قرن دوم، که به
الوهیت علی بن ابیطالب قائل بودند.
اگرچه منابع در ذکر جزئیات اعتقادات این
فرقه اختلافاتی دارند، همگی متفقاند که ذمّیه نوعی الوهیت به علی بن ابیطالب نسبت دادهاند.
دربارۀ وجه تسمیه این فرقه گفتهاند که به
اعتقاد آنان
محمد صلیاللّهعلیهوآلهوسلم از سوی
علی علیهالسلام مبعوث شد تا مردم را به سوی او
دعوت کند، اما حضرت محمد مردم را به سوی خود خواند (یا مدعی
رسالت از سوی الاهی دیگر شد و از اینرو ایشان را
ذم و
نکوهش کردند و ذمّیه نام گرفتند.
مقریزی گفته است به اعتقاد آنان، خود علی علیهالسلام پیامبری از جانب خدا بوده است.
گروههای دیگری نیز به این نام خوانده شدهاند:
بَهشَمیه، پیروان
ابوهاشم جُبّائی، به سبب اعتقادشان به استحقاق ذمّ بدون انجام فعل
قبیح و برخی از
مُرجِئه.
در منابع، دربارۀ صاحب فرقۀ ذمّیه و ارتباط این
فرقه با فِرَق دیگر بهویژه
عَلبائیه/
عُلبائیه اختلاف هست.
ابوالمنظر اسفراینی ذمّیه را از جمله
غرابیه، از دیگر
غلات شیعه، دانسته است.
شهرستانی ذمّیه را نام دیگری برای فرقه
علبائیه دانسته که آنان را پیروان
علباء بن ذَرّاع دَرّاع دوسی (یا اسدی) به شمار آورده است؛
علبائیه را گروهی از ذمّیه خوانده است.
اما،
اشعری قمی بدون ذکر نام ذمّیه، عقایدی شبیه آنان را برای
علبائیه برشمرده و آنان را به
بَشّار شَعیری، غالی قرن دوم، نسبت داده است.
در مجموع، باتوجه به اینکه
کشّی در رجال خود
احادیثی را نقل کرده که براساس آنها
امام باقر و
امام صادق علیهماالسلام
بهشت را برای فردی به نام
علباء بن دراع اسدی ــ که به احتمال زیاد همین
علباء مورد بحث است ــ ضمانت کردهاند و از سویی در جایی دیگر از همان کتاب
احادیثی آورده که براساس آنها امام صادق علیهالسلام بشّار شعیری را
غالی و
مشرک خوانده و از او با تعابیری بسیار مذمتآمیز یاد کرده و او را گمراهکننده
شیعیان خوانده است، به نظر میرسد پذیرفتن
بشّار شعیری به عنوان صاحب فرقه ذمّیه صحیحتر است.
برخی منابع، با آنکه نامی از ذمّیه نبردهاند، در ضمنِ فرقههای غالی شیعه و گاهی با نامهای دیگر از اعتقادات این فرقه سخن گفتهاند .
شهرستانی،
ضمن یکی دانستن ذمّیه و
علبائیه، سه گروه را منشعب از آنان دانسته است:
عینیه، که به الوهیت علی و محمد معتقد بودند اما علی را مقدّم میداشتند؛
میمیه، که آنان نیز به الوهیت هر دو قائل بودند اما حضرت محمد را در الوهیت مقدّم میشمردند؛
گروهی که به الوهیت
اصحاب کساء اعتقاد داشتند و پنج تن را امر واحدی میدانستند که روح الاهی در همۀ آنان بهطور برابر
حلول کرده است.
ابوالحسن اشعری اعتقاد گروه سوم را به اصحاب شریعی (اصحاب ابومحمدحسن شریعی، از غلات حلولیه) نسبت داده و
ابوحاتم رازی ابوحاتم رازی، گرایشها و مذاهب اسلام در سه قرن نخست هجری، ج۱، ص۲۵۳، ترجمه علی آقانوری، قم ۱۳۸۲. آنان را
مخمّسه نامیده است.
گروه دوم و سوم را در شمار علیانیه، پیروان عُلَیّانبن ذِراع سَدوسی، یاد کرده است.
(۱) ابوالمظفراسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، چاپ محمدزاهد بن الحسن الکوثری، (قاهره) ۱۳۵۹/۱۹۴۰.
(۲) ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۳) سعد بن عبداللّه اشعری قمی، المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۴۲ش.
(۴) عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت.
(۵) ابوحاتم رازی، گرایشها و مذاهب اسلام در سه قرن نخست هجری، ترجمه علی آقانوری، قم ۱۳۸۲.
(۶) عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ احمد فهمی محمد، بیروت ۱۳۶۸/۱۹۴۸.
(۷) محمد بن عمرو کشی، اختیار معرفه الرجال معروف به رجال الکشی، تلخیص محمد بن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
(۸) مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، تهران ۱۳۴۱ش/ ۱۹۶۲.
(۹) احمد بن علی مقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن ۲۰۰۲ـ۲۰۰۴، ج۴، ۱۴۲۴/۲۰۰۳.
(۱۰) مسعودی، مروج الذهب (بیروت).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ذمیه»، شماره۵۴۸۴.