راه رسیدن به قرب الهی ۲
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عنوان موضوع اصلي: اخلاق
عنوان موضوع فرعي اول: مقالات اخلاقى
عنوان موضوع فرعي دوم: فضايل اخلاقي
عنوان موضوع فرعي سوم: قرب به خدا
زبان: فارسي
نام خانوادگي نويسنده: آية الله مصباح يزدي
عنوان مقاله: راه رسيدن به قرب الهي (۲)
چكيده مقاله: متن مقاله: درجات معرفت و همت مؤمنان
مىدانيم كه ايمان مراتبى دارد; معرفت افراد نسبتبه حقايق دين متفاوت است، همت افراد نيز ذاتا با يكديگر تفاوت دارد.ما براى نيل به هدف عالى و بلندى كه به دنبال آن هستيم بايد اولا، آن هدف را درستبشناسيم و به وجود آن ايمان داشته باشيم و ثانيا، همت و تلاش لازم براى رسيدن به آن هدف بلند را نيز داشته باشيم. افرادى كه معرفت و ايمانشان ضعيف است، در صورت تقويت معرفتخود، اين آمادگى و همت را پيدا خواهند كرد كه با تلاش بيشتر به اهداف بلند خود نائل آيند.اما كسانى كه همتشان ضعيف است و حتى در امور دنيايى هم همتبلندى ندارند - صرف نظر از اينكه امور دنيا نسبتبه آخرت چه موقعيتى دارد - هر قدر هم كه زمينه معرفت و ايمان برايشان فراهم باشد، هيچگونه ترقى و پيشرفتى نخواهند داشت.به اين افراد بايد هشدار داد تا با تقويت همتخود، براى رسيدن به اهداف عاليه، راه صحيح را انتخاب كنند.البته، مؤمنان، هم از نظر مرتبه ايمان و هم ازنظر همت، با يكديگر تفاوتهايى دارند.
در اين بخش از روايت، امام صادقعليه السلام در مقام يك مربى مىخواهند با ايجاد انگيزه در شيعيان، همت مؤمنان را تعالى بخشند; يعنى آنها را متوجه اين مساله نمايند كه فقط به فكر رهايى از عذاب جهنم نباشند، بلكه همتشان بيش از اين باشد.كسانى كه به معاد ايمان دارند متوجه اين نكته هستند كه انجام بعضى از كارها موجب عذاب ابدى مىگردد، لذا سعى مىكنند آن گناهان را مرتكب نشوند تا ايمانشان محفوظ بماند.اين افراد اگر عذابهايى هم در عالم برزخ داشته باشند، نهايتا به واسطه شفاعت هم كه شده نجات پيدا مىكنند.اين پايينترين مرتبه ايمان است.ولى كسانى كه از همتبالاترى برخوردارند سعى مىكنند در اين دنيا به گونهاى عمل نمايند كه هم در موقع جان كندن، هم در شب اول قبر و هم در عالم برزخ مبتلا به عذاب نشوند.كسانى هم هستند كه همتشان از اين هم بالاتر است; ايشان تنها به رهايى از عذاب و نجات از جهنم اكتفا نمىكنند، بلكه دلشان مىخواهد از مقامات عالىتر و درجات بلندترى در بهشت و نيز از نعمتهاى بيشترى در آخرت بهرهمند شوند.درجات بهشتبسيار زياد استبهگونهاى كهقابلشمارشنيست.دربرخى از روايات، تعداد درجات بهشتبرابر با تعداد آيات قرآن ذكر شده است; يعنى بيش از شش هزار درجه، البته به اين بستگى دارد كه فاصله درجات را چقدر حساب كنيم.از اينرو، مؤمنان بهشتى هم، از نظر مقام و مرتبه تفاوت زيادى با يكديگر دارند.
دسته آخر كسانى هستند كه نه تنها به دنيا، بلكه به لذايذ و نعمتهاى بهشت هم پشتپا مىزنند.آنها تنها دل به خدا مىدهند و رضايت او را مىطلبند; آنچنان محبتخدا در دلشان جاى گرفته استكهجزرضايتاوبهچيزىنمىانديشند.البته هيچ كس از عذاب خوشش نمىآيد، همه مردم نعمتهاى بهشت را دوست دارند، ولى آنها آنقدر معرفتشان بلند است و لذت لقاى الهى و رضوان الهى را مىدانند كه هيچ چيز ديگرى برايشان ارزش ندارد. تمام هم آنها اين است كه بيشتر به خدا نزديك شوند.تعبيرى هم كه همسر فرعون در دعاى خود به كار مىبرد و در قرآن نيز آمده است، اشاره به همين مطلب دارد.وقتى فرعون او را تهديد كرد كه اگر دست از ايمان به حضرت موسىعليه السلام بر ندارد كشته خواهد شد، خطاب به خداوند عرض مىكند: «رب ابن لى عندك بيتا فى الجنة» (تحريم: ۱۱) ; پروردگارا براى من خانهاى در نزديك خودت در بهشت قرار بده.او انواع شكنجهها و سختىها را به جان خريد براى اين كه ايمانش محفوظ بماند.او نجات از عذاب جهنم و يا بهرهمندى از نعمتهاى بهشت را از خداوند درخواست نمىكند، بلكه به خدا مىگويد مىخواهم در جوار تو باشم; اين همان مقام قرب است.البته خدا جسم نيست كه - العياذ بالله - يك خانه جسمانى داشته باشد، ولى رابطه معنوى بنده عاشق با خدا مىتواند آن قدر زياد باشد كه مثل دو همسايه به يكديگر نزديك باشند.
همه انسانها چنين همتى ندارند كه از همه چيز چشم بپوشند و وقتى هم دعا مىكنند بگويند خدايا من تنها قرب تو را مىخواهم و دوست دارم در جوار تو باشم.البته در جوار خدا بودن يعنى داشتن همه چيز، ولى توجه بنده عاشق اصلا به آنها نيست، بلكه فقط مىخواهد فاصلهاى با خدا نداشته باشد; مثل عاشقى كه براى رسيدن به محبوبش همه مشكلات و سختىها را تحمل مىكند تا هميشه در كنار او باشد، او اصلا متوجه نيست كه در آنجا چه به او مىگذرد; زيرا همين كه به محبوبش نزديك باشد، همه چيز برايش فراهم است.البته براى رسيدن به اين مقام، همتى بلند لازم است تا آدمى به جاى اينكه تمام توجهاش معطوف به رهايى از عذاب الهى و آتش جهنم و رسيدن به نعمتهاى بهشتى از قبيل حورالعين و قصرهاى مجلل و غذاهاى لذيذ و مانند آن باشد، توجهاش به اين باشد كه آيا به خدا نزديك استيا خير.
راه رسيدن به مقام قرب خدا
اگر در ميان مؤمنان كسانى به اين همتبلند دستيافتند كه تنها توجهشان به قرب خدا باشد، بايد آنچنان معرفتخدا و محبت او در دلشان ريشه بدواند كه رضوان او را بر هر چيزى مقدم بدارند.لازمه رسيدن به چنين مقامى، فراهم نمودن مقدمات آن در همين دنياست; زيرا از اين دنيا كه رفتند ديگر نمىتوانند كارى انجام دهند كه به خدا نزديك شوند.به ديگر سخن، همانگونه كه بايد براى نجات از عذاب جهنم و بهرهمندى از نعمتهاى بهشتى، در همين دنيا تلاش كرد، كسى هم كه جوار خدا را مىخواهد بايد مقدماتش را در همين دنيا فراهم كند.جاذبههاى دنيا، هوا و هوسها و غرايز انسانى ممكن است ما را از آن هدف اصلى دور سازد و موجب شود تا براى رسيدن به آن آرمان بلند كمتر تلاش كنيم.ما بسيارى از اوقات فراموش مىكنيم كه دنبال چه هستيم و مىخواهيم به چه مقامى برسيم، اما كسانى كه داراى همتبلندى هستند به وجود چنين مقامى آگاهاند و دلشان مىخواهد به آن مقام برسند، اما نمىدانند در اين راه چگونه بايد با مشكلات مقابله كنند و موانع را از سر راه بردارند.آنها نمىدانند كه چه كارهايى بايد انجام دهند تا بهتر و زودتر به اين مقام دستيابند.
مخاطبان حضرت در اين بخش از روايت، افرادىاند كه همتشان ضعيف است و يا در صورت داشتن همتبلند، راه رسيدن به هدف را نمىدانند.حضرت به عبدالله بن جندب مىفرمايند: اگر مىخواهى با خداى صاحب جلالت مجاورت و همسايگى داشته باشى; يعنى آنقدر اوج بگيرى كه در ميان مخلوقات، نسبتتبه خدا از همه بيشتر باشد و از مراتب پستحيوانى و شيطانى دور شوى و در ميان مؤمنان هم ترقى و تعالى پيدا كنى و در مقامى قرار بگيرى كه بعد از آن ديگر مقام مخلوقات نيست، بلكه مقام خداست، بايد كارى كنى كه دنيا در نظرت خوار باشد: «يا ابن جندب ان احببت ان تجاور الجليل فى داره و تسكن الفردوس فى جواره فلتهن عليك الدنيا.» حضرت در اين فراز از سخنان خود، با بيان يك توصيه كلى اخلاقى مىفرمايند آنچه موجب مىشود كه نتوانى اين راه را طى كنى اين است كه دنيا در نظرت بزرگ است، وقتى توجهات به دنيا جلب مىشود و دل به آن مىسپارى، ديگر دلتسراغ خدا نمىرود و نمىتوانى آن هدف را در دل خودت زنده نگهدارى.هر چه زرق و برق دنيا بيشتر در چشم تو جلوه كند، از آن مقام دورتر مىشوى; زيرا توجهات معطوف به آن مىشود.توجه انسان به هر چيزى كه معطوف شد، براى همان كار مىكند و به مسائل ديگر توجه نمىكند.جاذبههاى دنيا مانع از تلاش ما براى رسيدن به مقامات عالى ايمان مىشود; چون چشم و گوش ما را به دنبال خود مىكشاند و وقتى دل به سراغ دنيا رفت، ديگر جايى براى محبتخدا در آن باقى نمىماند.
ياد مرگ و ذخيره براى آخرت
شايد خطبهاى از نهج البلاغه را نتوان يافت كه در آن اشارهاى به پستى دنيا نشده باشد، اما بعضى جاها تعبيرات بسيار كوبندهاى نسبتبه دنيا دارد كه براى شنوندگان و دوستان حضرت بسيار ارزنده است.اميرالمؤمنينعليه السلام در يكى از خطبههاى خود، بىمقدارى و زودگذرى دنيا را به رطوبتباقى مانده از ظرف آبى تشبيه مىكنند كه آب آن را خالى كرده باشند; مگر در چنين ظرفى چقدر آب مىماند كه انسان براى رفع تشنگى خود به آن توجه كند؟ در دنيا نيز همين اندازه چيز وجود دارد.حضرت در جايى ديگر، درباره پستى و بىارزشى دنيا مىفرمايند: دنيا در نظر من از آب بينى بز زكامى هم كم اهميتتر است.از اين تعبير رساتر، كلامى است كه در خطبهاى ديگر بيان فرمودند: دنيا مثل استخوان پوسيده خوك مرده است كه در ستشخص مبتلا به مرض جذام باشد.اشخاصى كه مبتلا به اين مرض مىگردند آن قدر زشت مىشوند كه كسى رغبت نمىكند به آنها نگاه كند.حالا تصور كنيد اگر در دست چنين فردى با آن قيافه وحشتناك - كه انسان حتى رغبت نمىكند يك شاخه گل هم از او بگيرد - استخوان پوسيده خوك مردهاى - كه زنده آن هم زشت و پليد است و گوشتش نيز حرام و نجس - باشد، آيا انسان رغبت مىكند براى گرفتن آن به سراغ او برود؟ دنيا بايد در نظر مؤمن اينگونه باشد; يعنى بايد آنقدر معرفت داشته باشد كه بداند دلبستگى به دنيا او را از هدفش دور مىكند.البته اين سخن بدين معنا نيست كه انسان از فعاليتها و انجام وظايف فردى و اجتماعى كه در دنيا دارد صرف نظر كند. انجام تكليف يك بحث ديگرى است، صحبتسر بينش و نگرش است.گاهى بر انسان واجب مىشود كه استخوان خوكى را هم بردارد، اما سخن در اين است كه انسان بايد دنيا را در مقام مقايسه با آخرت، مقامات معنوى و قرب خدا چگونه ببيند.براى اينكه زيبايىهاى دنيا و به طور كلى غرايز ما موجب بىتوجهى به آخرت و مقامات معنوى نگردد، هميشه بايد ياد مرگ باشيم; ياد مرگ ارزش دنيا را در نظر انسان كم مىكند و او را از فريبهاى شيطانى و زرق و برقهاى دنيا محفوظ نگه مىدارد.حضرت مىفرمايند: «واجعل الموت نصب عينك» ; هميشه به ياد مرگ باش، طورى كه هميشه مرگ جلو چشمتباشد.بينش ما نسبتبه دنيا بايد به گونهاى باشد كه توجه بيشترى به مرگ و عالمآخرت داشتهباشيم.ما تنها در صورتى مىتوانيم خود را از چنگال دنيا نجات دهيم كه آرزوهايمان را نسبتبه آينده كم كنيم و به فكر لذتهاى دنيايى نباشيم; تنها به فكر رفع نياز امروزمان آن هم از راه مشروع باشيم وبراى فردايمان كه نمىدانيم زنده هستيم يا نه و نسبتبه آن تكليفى نداريم، بىجهت فكرخودرامشغول نكنيم; زيرا اگر تكليفى نسبتبه آينده داشته باشيم، مربوطبهآخرتاستوآخرتخواهى مساله ديگرى است.حرص به دنيا و ذخيره كردن براى آيندهاى كه معلوم نيست آن را درك كنيم، موجب مىشود كه ما بيشتر دنيا زده شويم. انسان بايد با اين گرايش مبارزه كند و سعى نمايد چيزى را براى فردايش نگه ندارد، اگر هم چيزى از زندگىاش زياد آمد آن را انفاق كند.البته كسانى هستند كه از اين مقام گذشتهاند و امروز وفرداى دنيابرايشان تفاوتى نمىكند.اما براى كسانى كه در ابتداى راه هستند، مبارزه با دنيازدگى بايد جزو برنامههاى زندگى آنها باشد; مثلا ما بايد تمرين كنيم كه اگر پولى از زندگىمان زياد آمد براى سال آينده و سالهاىبعد نگه نداريم، بلكه سعى كنيم آن را در همان سال مصرف كنيم و اگرنيازى نداريم، در راه خدا انفاق نماييم.
البته ممكن استبراى كسانى كه از مراتب ايمان و معرفتبالايى برخوردارند راحتتر باشد كه مايحتاج سال خود را يك جا تهيه و ذخيره نمايند.حضرت سلمانرضى الله عنه جزو اين دسته از افراد بود و امروز و فرداى دنيا برايش تفاوتى نمىكرد.اين غير از حرص بر دنياست; چون ايمانى كه سلمانرضى الله عنه داشتبا ايمان ما قابل مقايسه نيست و اصلا شايد انگيزههاى الهى برترى از اين كار داشته است.ولى ما كه مىخواهيم تمرين نماييم تا به دنيا دلبستگى پيدا نكنيم، بهتر است كه به فكر ذخيره براى آينده نباشيم و اين روحيه را از خود دور كنيم.به عكس، ما بايد اين روحيه را در خودمان تقويت كنيم كه اگر چيزى از زندگىمان زياد آمد، آن را در راه خدا مصرف نماييم.بر خلاف نظر بعضىها كه فكر مىكنند بذل و بخشش و انفاق موجب از بين رفتن مال و سرمايه مىشود و فقط آنچه ذخيره شود حفظ مىگردد، حضرت مىفرمايند: آنچه در دنيا بماند براى تو نفعى ندارد، بلكه مال تو چيزى است كه براى
آخرت خود ذخيره مىكنى: «و لاتدخر شيئا لغد واعلم ان لك ما قدمت و عليك ما اخرت.» اموالى كه انسان ذخيره مىكند و آن را بعد از مرگش، در اين جهان باقى مىگذارد، نه تنها سودى برايش نخواهد داشت، بلكه اگر آنها از حقوق مردم باشد، گناهش براى او باقى مىماند.
از خداوند عالم مىخواهيم ايمان و معرفت ما را كامل و توفيق عمل به دستور اهلبيتعليهم السلام رابه همه ماعنايت فرمايد.
- ادامه دارد.
پىنوشت:
۱- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۸۷، باب ۲۴، ص ۲۸۱
منابع: معرفت-شماره۳۸
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۹۰/۰۴/۰۲