رفتن حضرت موسی به کوه طور خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت موسی ـ علیه السلام ـ تا آن عصر، پیرو آیین ابراهیم ـ علیه السلام ـ بود، و همان را برای بنیاسرائیل تبلیغ میکرد.
قوم موسی ـ علیه السلام ـ در انتظار برنامههای جدید و کتاب آسمانی جدید موسی ـ علیه السلام ـ بودند، تا به آن عمل کنند.
رفتن به طور
موسی ـ علیه السلام ـ به آنها فرمود: «برادرم هارون را در میان شما میگذارم و برای سیروز از میان شما غیبت میکنم، و به کوه طور میروم تا احکام شریعت (و الواح تورات) را برای شما بیاورم.»
از سوی دیگر جمعی از بنیاسرائیل با اصرار و تأکید از موسی ـ علیه السلام ـ خواستند که خدا را مشاهده کننند، و اگر او را مشاهده نکنند هرگز ایمان نخواهند آورد، موسی ـ علیه السلام ـ هرچه آنها را نصیحت کرد، فایده نداشت، سرانجام موسی ـ علیه السلام ـ از میان آنها هفتادنفر را برگزید و همراه خود به میعادگاه پروردگار (کوه طور) برد، موسی ـ علیه السلام ـ در کوه طور تقاضای بنیاسرائیل را چنین به خدا عرض کرد:
«رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیکَ؛ پروردگارا خودت را به من نشان بده تا تو را ببینم.»
خداوند فرمود: «هرگز مرا نخواهی دید، ولی به کوه بنگر اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید.»
ناگاه موسی ـ علیه السلام ـ دید تجلّی خداوند باعث شد که کوه نابود شود، و همسان زمین گردد، موسی ـ علیه السلام ـ از مشاهده این صحنه هولانگیز، چنان وحشتزده شد که مدهوش بر روی زمین افتاد. وقتی که به هوش آمد، عرض کرد: پروردگارا! تو منزّه هستی، من به سوی تو باز میگردم و توبه میکنم، و من از نخستین مؤمنان هستم. (اعراف، ۱۴۳)
و در آیه ۱۵۵ سوره اعراف چنین آمده:
«موسی از قوم خود هفتاد نفر از مردان را برای میعادگاه ما برگزید وقتی که آنها را به کوه طور برد زمین لرزه آنها را فراگرفت و همه آنها هلاک شدند.»
این همان تجلّی قدرت خدا بر کوه بود، چرا که قوم موسی ـ علیه السلام ـ از موسی ـ علیه السلام ـ خواسته بودند از خدا بخواهد که خود را نشان دهد، با اینکه خداوند دیدنی نیست، تجلّی خدا بر کوه طور و هلاکت هفتادنفر از قوم موسی ـ علیه السلام ـ و مدهوش شدن خود موسی ـ علیه السلام ـ، همه مجازات آنها بود که چرا چنین تقاضایی کردهاند و هم نشان دادن قدرت الهی بود، تا آنجا با دیدن جلوههای قدرت الهی، با چشم باطن خدا را بنگرند.
موسی ـ علیه السلام ـ وقتی که به هوش آمد و هلاکت نمایندگان بنیاسرائیل را دید، عرض کرد: «پروردگارا! اگر تو میخواستی میتوانستی آنها و مرا پیش از این هلاک کنی (یعنی من چگونه پاسخ قوم را بگویم که بر نمایندگان آنها چنین گذشت) آیا ما را به خاطر کار سفیهان از ما هلاک میکنی؟» (اعراف، ۱۵۵)
سپس با تضرّع و زاری گفت: پروردگارا میدانیم که این آزمایش تو بود که هر که را بخواهی (و سزاوار بدانی) با آن گمراه میکنی، و هرکس را بخواهی (و شایسته ببینی) هدایت مینمایی.
بارالها! تنها تو ولی و سرپرست ما هستی، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگان هستی. (اعراف، ۱۵۵ و ۱۵۶)
سرانجام هلاکشدگان زنده شدند و به همراه موسی ـ علیه السلام ـ به سوی بنیاسرائیل بازگشتند و آنچه را دیده بودند برای آنها بازگو کردند.
موسی ـ علیه السلام ـ در همین سفر الواح تورات را از خداوند گرفت. و
خداوند در کوه طور به موسی ـ علیه السلام ـ فرمود: «ای موسی! من تو را با رسالتهای خویش و سخن گفتنم (با تو) بر مردم برگزیدم، پس آنچه را به تو دادهام محکم بگیر و از شکرگزاران باش.
و برای مردم در الواح (تورات) از هر موضوعی اندرزی نوشتیم، و از هرچیز بیانی کردیم، پس آن را با جدیت بگیر، و به قوم خود بگو به نیکوترین آنها عمل کنند و آنها که به مخالفت برمیخیزند کیفرشان دوزخ است و به زودی خانه فاسقان را به شما نشان خواهیم داد.»( اعراف، ۱۴۴ و ۱۴۵)
به این ترتیب موسی ـ علیه السلام ـ در میعادگاه طور، شرایع و قوانین آیین خود را به صورت صفحههایی از تورات، از درگاه الهی گرفت و به سوی قوم بازگشت تا آنها را در پرتو این کتاب آسمانی و قانون اساسی، هدایت کند و به سوی تکامل برساند.
فهرست منابع:
(۱) قرآن؛