• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رهبری گروه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رهبری گروه، یکی از مباحث مطرح در روان‌شناسی صنعتی و سازمانی بوده و به معنای یک فرایند استفاده از نفوذ بدون اجبار، به منظور هدایت و هماهنگ کردن فعالیت‌های اعضای گروه در جهت تحقق هدف‌ها است. لازمه اعمال رهبری، اثرگذاری بر فعالیت‌های یک فرد یا گروه است تا تلاش‌های آنان برای دستیابی به یک هدف در یک موقعیت خاص، به نتیجه دلخواه برسد. در این مقاله بعد از بررسی معنای رهبری و تفاوت آن با مدیریت به مهارت‌های رهبری اثر بخش اشاره می‌کنیم و در پایان به انواع رهبران و نقش رهبر در تشکیل گروه‌های منسجم می‌پردازیم.



اگر ماهیت شغل شما چنان است که سرپرستی چند نفر را به عهده دارید یا مسئولیت شما در حد اداره یک سازمان است، به ناچار باید رهبری دیگران را بر عهده بگیرید و فعالیت‌های آنان را در جهت دستیابی به هدف‌های از پیش تعیین‌شده، هماهنگ سازید.
لازمه انجام بعضی از مشاغل حرفه‌ای و فنی نیز آن است که بر دیگران نفوذ داشته باشیم. مهمترین موضوع مورد توجه روان‌شناسی تجارت، روان‌شناسی در کار، سازمان و مدیریت و روان‌شناسی صنعتی – سازمانی، پدیده رهبری است. یکی از دلایل این توجه آن است که مشخص گردیده، رهبری اثربخش، مهمترین قوای محرکه سازمان‌ها در جهان پیچیده و پر رقابت اقتصادی امروز است.
برای حفظ و ادامه حیات سازمان‌ها، لازم است از پایین‌ترین سطوح رهبری تا بالاترین سطح مدیریت، به دانش و هنر رهبری و هدایت دیگران مجهز باشند. دلیل اهمیت رهبری را می‌توان از تعریف آن استنباط کرد.
[۱] ساعتچی، محمود، روان‌شناسی بهره‌وری، ص۵۶، تهران، ویرایش، ۱۳۷۷، چاپ دوم.



رهبری به عنوان یک فرایند، عبارت است از استفاده از نفوذ بدون اجبار، به منظور هدایت و هماهنگ کردن فعالیت‌های اعضای گروه در جهت تحقق هدف‌ها. رهبری به عنوان یک صفت، عبارت است از مجموعه‌ای از ویژگی‌ها که به آنهایی که تصور می‌شود قادر به استفاده موفقیت‌آمیز از این نفوذ می‌باشند، نسبت داده می‌شود.
[۲] گریفین، مورهد، رفتار سازمانی، ص۳۷۵، مهدی الوانی و غلامرضا معمارزاده، تهران، مروارید، ۱۳۸۶، چاپ دوازدهم.

لازمه اعمال رهبری، اثرگذاری بر فعالیت‌های یک فرد یا گروه است تا تلاش‌های آنان برای دستیابی به یک هدف در یک موقعیت خاص، به نتیجه دلخواه برسد.
اما، باید توجه داشت که فرد یا افراد را نمی‌توان با زور، اجبار، تهدید و نظایر آنان به تلاش در جهت دستیابی به هدف‌های، مورد نظر یک واحد یا سازمان، وادار ساخت. برای فهم پدیده رهبری، لازم است تفاوت مفاهیمی نظیر رهبری و مدیریت را بدانیم.
[۳] ساعتچی، محمود، روان‌شناسی بهره‌وری، ص۵۷، تهران، ویرایش، ۱۳۷۷، چاپ دوم.



مدیریت و رهبری اغلب دو مفهوم مترادف تصور می‌شوند، اما رهبری در اصل نسبت به مدیریت مفهوم وسیع‌تری دارد. مدیریت، نوع خاصی از رهبری محسوب می‌شود که در آن کسب هدف‌های سازمانی بر سایر هدف‌ها اولویت دارد.
در مقایسه رهبری و مدیریت موارد ذیل قابل ذکر است: رهبر با ایجاد تغییر سر و کار دارد، ولی مدیر برای برخورد با پیچیدگی‌هاست. رهبران، نگرشی شخصی و فعال نسبت به هدف‌ها دارند ولی مدیران، نگرش غیر شخصی دارند. رهبران می‌توانند هدف‌های گوناگونی داشته باشند، اما در مدیریت اولویت با هدف‌های سازمانی است.
رهبران به طرق ابتکاری و القایی با کارکنان مرتبط می‌شوند، اما مدیران با افراد از طریق نقشی که در توالی رخدادها یا فراگرد تصمیم‌گیری ایفا می‌کنند مرتبط می‌شوند.
[۴] رضائیان، علی، مدیریت رفتار سازمانی، تهران، سمت، ۱۳۸۰، چاپ دوم، ص۳۷۶.



لازمه مدیریت، انجام دادن فعالیت‌هایی در زمینه برنامه‌ریزی، سازمان دادن، کنترل کردن و هدایت کردن است. گاه به ابعادی از شغل یک مدیر، که جنبه رهبری ندارد، کار اجرایی و به ابعاد دیگر شغل او که لازمه انجام دادن آن، برقراری ارتباط با دیگران است، رهبری گفته می‌شود.
رهبر به عنوان نیرویی تلقی می‌شود که الهام‌بخش مردم است و نیروی لازم برای ایجاد تغییر را در آنان فراهم می‌آورد. بعضی از ابعاد رهبری یک مدیر انگیختن افراد برای انجام دادن بهتر وظایف شغلی، ایجاد ارتباط با آنان و حل تضادها یا تعارض‌هاست. برای اینکه یک سازمان بتواند به حیات اثربخش خود ادامه دهد، لازم است مدیریت موفق با رهبری اثر بخش توام باشد.
[۵] ساعتچی، محمود، روان‌شناسی بهره‌وری، ص۵۸، تهران، ویرایش، ۱۳۷۷، چاپ دوم.



برای اینکه رهبری ما در یک گروه کاری یا در گروه منسجم اثربخش باشد، لازم است، بعضی از ویژگی‌های شخصیتی را داشته باشیم، رفتار و اعمال ما درست باشد و همچنین، از مهارت‌های رفتاری خاصی نیز برخوردار باشیم. تعدادی از صفات و رفتارهای رهبران اثربخش شامل موارد زیر است:

۴.۱ - صلاحیت فنی

رهبر اثربخش باید در زمینه‌های مربوط به شغل و حرفه خود، دانش و اطلاعات کافی داشته باشد.

۴.۲ - بینش نسبت به مردم و موقعیت‌ها

رهبرانی که از بینش خوبی برخوردار هستند، معمولا، واگذاری مسئولیت‌ها به افراد را به درستی انجام می‌دهند، امکانات آموزشی مناسب‌تری را برای آنان فراهم می‌آورند، نسبت به احساسات افراد نیز حساس‌ترند.

۴.۳ - استواری در شرایط سخت

عملکرد رهبران اثربخش، حتی در شرایطی که حجم کار زیاد است و اوضاع و احوال نیز از ثبات لازم برخوردار نیست، از استواری و ثبات لازم برخوردار است.

۴.۴ - جبران سریع شکست‌ها

این رهبران از قابلیت انعطاف خوبی برخوردار هستند و سریعا شکست‌ها و مشکلات را جبران می‌کنند.
[۶] ساعتچی، محمود، روان‌شناسی صنعتی و سازمانی، ص۳۹۴-۳۹۵، تهران، ویرایش، ۱۳۸۶، چاپ اول.



بدون توجه به شیوه رهبری، رهبران از قدرت خود برای تاثیرگذاری بر نتیجه تلاش گروهی بهره‌برداری می‌کنند. بر این اساس، رهبران خصوصیات و مشخصاتی را به نمایش می‌گذارند که از طریق آنها می‌توان شیوه رهبری آنها را شناسایی و طبقه‌بندی کرد. سه تیپ اصلی رهبر شناسایی شده است: یک رهبر مقتدر بر گروه تسلط دارد، حاکم است و آن را به سوی مقاصد و اهداف خود، بدون توجه به هماهنگی این اهداف با اهداف اعضای گروه هدایت می‌کند. یک رهبر مردمی، یک گروه را بر اساس اهداف اعضا، هدایت می‌کند و به آنها اجازه می‌دهد تا نتایج خود را شکل دهند. یک رهبر آزاد دستور نمی‌دهد و به اعضای گروه اجازه می‌دهد "طرح‌های خاص خود را اجرا کنند".

شواهد نشان می‌دهد که نه روش اقتدار و نه روش آزاد، همیشه مؤثرتر از دیگری نیستند. هر روش تحت شرایط خاصی بهتر عمل می‌کند. «کلید اثربخشی هدایتگری، هماهنگ نمودن شیوه مناسب با محیط گروه است». بنابراین اگر اعضای گروه خیلی وظیفه‌گرا هستند، احتمالا با رهبری آزاد بهتر کار می‌کنند. اما اگر اعضای گروه نمی‌توانند به نحو مؤثری متکی به خود کار کنند، شیوه رهبری آزاد فاجعه‌بار است.
به همین ترتیب، یک رهبر مردمی با گروهی خوب کار می‌کند که به حداقل سرپرستی نیاز داشته باشد. تحقیقات انجام گرفته درباره شیوه رهبری، پیشنهاد می‌کند که موضع قدرت رهبر، وظیفه‌ای که باید انجام گیرد و نیازهای گروه تعیین کننده روش و زمان مناسب برای یک رهبر جهت سازگار نمودن شیوه رهبری خود با نوع گروه است.
[۷] برکو، ری و دیگران، مدیریت ارتباطات، ص۳۲۳، محمد اعرابی و داود ایزدی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۷۸، چاپ اول.



طراحان و برنامه‌ریزان سازمان‌های بالنده به این نتیجه رسیده‌اند که برای افزایش کارآیی و سوددهی هر سازمان، لازم است گروه‌های منسجم کار تشکیل شوند و در نتیجه آن، فعالیت‌های گروهی به شدت رونق پیدا کند. در این صورت، نقش عمده مدیران در چنین سازمان‌هایی آن است که کار گروهی را تشویق و ترغیب کنند. برای دستیابی به این هدف، یک مدیر می‌تواند اقدامات گوناگونی را انجام دهد.

یکی از مؤثرترین روش‌هایی را که مدیر یک سازمان می‌تواند برای ترغیب کارکنان جهت شرکت در کارهای گروهی به‌کار گیرد آن است که نمونه‌ها و مثال‌های درستی را به آنان، ارائه دهد. اگر مدیر یک واحد بتواند نقش خود را به عنوان رهبر یک گروه شغلی، به خوبی ایفا کند، اعضای گروه نیز از او پیروی خواهند کرد. برای اینکه بتوانیم شخصا نمونه درستی از رهبری را ارائه دهیم، باید ویژگی‌هایی نظیر، درستکاری، امین بودن، بی‌غل‌ و غش بودن و صادق بودن را در حد قابل توجهی، در خود رشد دهیم و خواهان یا داوطلب ایفای نقش رهبری گروه نیز باشیم.



برای اینکه اعضای گروه به مرحله همکوشی برسند، لازم است نسبت به یکدیگر اطمینان کامل داشته باشند و هر یک، افراد دیگر را امین و درستکار بداند. معنی دیگر اصطلاح همکوشی آن است که نتیجه کار گروهی، بیش از مجموعه فعالیت یا محصول کار افراد است. راهبرد کلی و پیشنهادی که به رهبر گروه می‌شود آن است که تلاش خود را متوجه خلق و سپس گسترش نگرشی جدید سازد و طی آن به اعضای گروه نشان دهد که کار اثربخش گروهی، یک هنجار است.

یکی از اقدامات عملی اساسی برای تشویق افراد برای کار گروهی آن است که رهبر گروه مسئولیت انجام دادن یک کار کامل را به افراد واگذار کند. اگر تنها بخشی از یک کار به اعضای گروه واگذار گردد، باعث می‌شود علاقه افراد به انجام دادن وظایف شغلی، کاهش یابد. در شرایطی کار گروهی و غرور حاصل از آن افزایش می‌یابد که اعضای گروه بدانند مسئولیت کل یک پروژه، یعنی، از آغاز تا انتهای آن، به عهده آنان گذاشته شده است.



یکی از روش‌های مؤثر و در عین حال، فراموش‌شده برای تشکیل گروه‌های منسجم کارآمد آن است که به جای ترغیب افراد جهت رقابت تنش‌زا با یکدیگر، آنان را تشویق کنیم تا با یکدیگر همکاری کنند. در این صورت، وظیفه رهبر گروه نیز آن است که افراد را به دلیل آنکه در کار گروهی و اجرای پروژه مورد نظر با دیگران مشارکت داشته‌اند، مورد تشویق قرار دهد. شاید یکی از بهترین روش‌های شناخته شده برای تشویق افراد جهت مشارکت در کارهای گروهی آن باشد که آنان را در مقابل تهدید خارجی (واقعی یا فرضی)، حمایت کنیم. رقابت هنگامی بیشتر معنی پیدا می‌کند که در رابطه با عاملی خارج از سازمان محل کار افراد باشد.
در شیوه ابر رهبری، رهبر گروه به اعضا کمک می‌کند تا مهارت‌های لازم برای رهبری مشارکتی را کسب کنند و به جای اینکه همه مسئولیت‌های رهبری را مدیر یک واحد به عهده گیرد، مسئولیت بعضی از وظایف را به طور چرخشی، به عهده افراد می‌گذارد. برای مثال، رهبر گروه می‌تواند مسئولیت اولیه انتخاب و استخدام نیروی انسانی جدید (جذب نیرو برای انتخاب) را به آنان محول کند. یکی از راهبردهای کلیدی برای تشویق افراد به کار گروهی، آن است که وقتی گروه شایستگی تشویق را پیدا می‌کند، به عنوان یک گروه منسجم، مورد تشویق قرار گیرد.
[۸] ساعتچی، محمود، روان‌شناسی صنعتی و سازمانی، ص۴۱۰-۴۱۱، تهران، ویرایش، ۱۳۸۶، چاپ اول.



۱. ساعتچی، محمود، روان‌شناسی بهره‌وری، ص۵۶، تهران، ویرایش، ۱۳۷۷، چاپ دوم.
۲. گریفین، مورهد، رفتار سازمانی، ص۳۷۵، مهدی الوانی و غلامرضا معمارزاده، تهران، مروارید، ۱۳۸۶، چاپ دوازدهم.
۳. ساعتچی، محمود، روان‌شناسی بهره‌وری، ص۵۷، تهران، ویرایش، ۱۳۷۷، چاپ دوم.
۴. رضائیان، علی، مدیریت رفتار سازمانی، تهران، سمت، ۱۳۸۰، چاپ دوم، ص۳۷۶.
۵. ساعتچی، محمود، روان‌شناسی بهره‌وری، ص۵۸، تهران، ویرایش، ۱۳۷۷، چاپ دوم.
۶. ساعتچی، محمود، روان‌شناسی صنعتی و سازمانی، ص۳۹۴-۳۹۵، تهران، ویرایش، ۱۳۸۶، چاپ اول.
۷. برکو، ری و دیگران، مدیریت ارتباطات، ص۳۲۳، محمد اعرابی و داود ایزدی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۸. ساعتچی، محمود، روان‌شناسی صنعتی و سازمانی، ص۴۱۰-۴۱۱، تهران، ویرایش، ۱۳۸۶، چاپ اول.







جعبه ابزار