روزهای آخر امام در مدینه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
درباره اینکه امام حسین علیهالسّلام پس از خروج از مجلسی ولید چه مدت در مدینه مانده است، میان مورخان اختلاف است؛ بنا به نقل یعقوبی، امام بعد از خروج از مجلس ولید، تنها همان شب را در مدینه ماند و صبح آن شب به سوی مکه روانه شد.
ولی با توجه به ملاقاتهایی که امام با بعضی از خویشان و بزرگان مدینه داشته است و نیز مدت زمانی که برای تهیه مقدمات سفر لازم بوده، این مدت، معقول به نظر نمیرسد. بنا به نقل شیخ مفید و سبط ابن جوزی، (وخرج الحسین فی اللیلة الاتیة باهله وفتیانه وقد اشتغلوا عنه بابن الزبیر فلحق بمکة)
امام حسین علیهالسّلام در شب دوم از مدینه حرکت کرده است؛ شیخ مفید میگوید: امام شب ملاقات با والی را در منزل خود اقامت نمود که شب شنبه، سه روز مانده از ماه رجب سال شصت هجری بود و حاکم مدینه به دلیل تعقیب ابن زبیر از امام دست
برداشت... و امام در شب یکشنبه، دو روز مانده از ماه رجب، به سوی مکه روانه شد. (فاقام الحسین علیهالسّلام فی منزله فی تلک اللیلة وهی لیلة السبت لثلاث یقین من رجب سنة ستین. . ، فخرج علیهالسّلام من تحت لیلته وهی لیلة الاحد لیومین بقیا من رجب متوجه نحو مکة...)
این
گزارش، پذیرفتنی به نظر میرسد. ولی بنا به نقل ابن اعثم
و خوارزمی،
امام حسین علیهالسّلام بعد از ملاقات با ولید و چندین شب اقامت در مدینه، به سوی مکه روانه شده است. (از میان منابع قدیمی، در فتوح ابن اعثم آمده است که امام حسین علیهالسّلام پیش از خروج از مدینه، شبی به زیارت قبر
جدش، مادرش و برادرش رفت و در کنار قبر جدش، از جفاکاریهای امت در حق خود، به آن حضرت شکوه
کرد. شب دوم باز هم به زیارت قبر جدش رفت و آنجا در رؤیا، آن حضرت را دید و پیامبر از شهادت او خبر داد.) (این حادثه را مرحوم صدوق نیز به اختصار و به طور مسند نقل کرده است)
(این گزارش در طول زمان از طریق این دو منبع به منابع بعدی نیز راه یافته است. اما چون اصل این قضیه شامل برخی مطالب تاریخی خلاف مشهور است و مورد مناقشه و رد و قبول واقع شده است و از جهات مختلف جای بحث و بررسی دارد)
اما با توجه به فشاری که برای گرفتن بیعت بر امام بود، اقامت چندین شب، بعید به نظر میرسد.
دیدار با مروان
از جمله وقایع این مدت، ملاقات و گفت و گوی امام حسین علیهالسّلام در بیرون از منزل، با مروان بن حکم بود. ابن اعثم و خوارزمی نقل کردهاند: امام حسین فردای رسیدن خبر مرگ معاویه به مدینه، از منزل بیرون آمد تا از اخبار تازه باخبر شود که با مروان تنها برخورد کرد. مروان گفت: ای اباعبدالله! من خیرخواه تو هستم. سخن مرا بپذیر که به نفع توست. امام فرمود: سخن تو چیست؟ بگو میشنوم. مروان گفت: من به تو امر میکنم که با امیرالمؤمنین یزید، بیعت کنی که این کار به صلاح دین و دنیای توست. امام فرمود: انالله وانا الیه راجعون. هنگامی که مردم به حاکمی مثل یزید مبتلا شوند، - باید فاتحه اسلام را خواند. وای بر تو! آیا میگویی با یزید بیعت کنم؛ در حالی که او مردی فاسق است؟! سخن بسیار بیجایی گفتی؛ ای صاحب
لغزشهای بزرگ! ولی من تو را برای این سخن ملامت نمیکنم؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه وسلم ٹو را لعنت کرد، زمانی که در صلب پدرت حکم بن ابی العاص بودی، و از کسی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم او را لعنت کرده، سخنی جز این برنمی آید که به بیعت یزید فرابخواند.... ای دشمن خدا؛ این را از من بشنو: ما خاندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هستیم؛ حق در میان ماست و زبان ما به حق گویاست و من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «خلافت بر خاندان ابی سفیان و بر طلقا و فرزندان طلقا حرام است. وقتی که معاویه را بر فراز منبر من دیدید، شکمش را بشکافید». ولی به خدا سوگند، مردم مدینه هنگامی که معاویه را بر منبر جدم دیدند، دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را اجرا نکردند و خدای متعالی آنها را به یزید مبتلا کرد که خداعذابش را در آتش مضاعف گرداند.
(عمربن علی بن ابی طالب که به عمرالاطرف معروف بود، آخرین پسر حضرت علی علیهالسّلام بود. مادرش صهباء تغلبیه بود. عمرالاطرف با خواهرش رقیه دوقلو بودند. او فردی سخنور و فصیح و بخشنده بود. او کسی است که بعدها درباره صدقات پیامبر و علی علیهالسّلام ، با امام سجاد علیهالسّلام منازعه کرد و آن حضرت را اذیت نمود، با این وجود آن حضرت دختر خود خدیجه را به پسر او محمدبن عمربن علی، تزویج کرد. او در کربلا نبود؛ اما پس از سال ۶۶ق که میان سپاهیان عبدالله بن زبیر و سپاه مختار جنگ درگرفت، به لشکر مصعب بن زبیر پیوست و در جنگی که بین او و مختار درگرفت، به قتل رسید. گفته شده که عمرالاطرف نزد مختار رفت. مختار از او پرسید: آیا نامه (وکالت) از محمد حنفیه داری؟ عمر گفت: نه. لذا مختار او را از خود طرد کرد و او نزد مصعب بن زبیر رفت. مصعب از او استقبال کرد و صدهزار درهم به او داد. او در کنار مصعب ماند تا زمانی که در جنگ کشته شد)
(برخی گفتهاند: کسی که همراه مصعب در جنگ با مختار کشته شد، عبیدالله بن علی بوده است. نه عمربن علی)
(در بعضی منابع آمده است که عمربن علی ۸۵ سال عمر کرد و نصف میراث علی علیهالسّلام به را به دست آورد و در ینبع درگذشت)
پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۶۰-۴۶۱.