• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زمان (فلسفه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



زمان در لغت به معنای وقت است کم باشد یا زیاد. معادل این واژه در زبان فرانسه TEMPS و در زبان انگلیسی TIME می‌باشد.
[۱] فرهنگ فلسفی، منوچهر صانعی دره بیدی، جمیل صلیبا، ج۱، ص۳۸۲، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ ه ش، چاپ اول.
در اصطلاح فلسفی، زمان عبارتست از نوعی مقدار و کمیت متصل و پیوسته که ویژگی آن قرار ناپذیری و گذرایی می‌باشد و به واسطه حرکت ، عارض بر اجسام می‌شود.
[۲] نهایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ص۲۶۹قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ه. ق، چ شانزدهم.





زمان "کم" است وگرنه انقسامی در آن صورت نمی‌پذیرفت، "متصل" است؛ زیرا اگر متصل نباشد، دو جزء پیشین دو جزء دیگر، که یکی قابل و دیگری بعد می‌باشد، قالب تصویر نمی‌شود. همچنین دو جزء پسین دو جزء دیگر، که یکی قبل و دیگری بعد می‌باشد، فرض صحیحی نخواهد داشت بلکه آندو کاملا از یکدیگر جدا و گسسته خواهند بود و میان آن دو جزء مفروض از آن کمیت، حد مشترکی وجود نخواهد داشت و در نتیجه جزء پیشین، فقط جزء پیشین و جزء پسین، فقط جزء پسین خواهد بود و نمی‌توان هر یک از آنها را به دو جزء دیگر تقسیم نمود، همانطور که در عدد که کم منفصل است ملاحظه می‌شود. مثلا عدد دو را به واحدی که فقط قبل است و واحد دیگری که فقط بعد است تقسیم می‌شود اما هر یک از واحدها را دیگر نمی‌توان به دو جزء دیگر تقسیم نمود. و اگر آن کمیت گذرا و بی قرار نباشد، اجتماع جزء پیشین و پسین بالفعل محقق خواهد شد در حالی که چنین اجتماعی میان حوادث متقدم و متاخر در جهان پیرامون ما ناممکن است.
[۳] ترجمه و شرح نهایه الحکمه، شیروانی، علی، ج۲، ص۳۳۵، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶، چ هفتم.

این تعریف، منسوب به ارسطو می‌باشد و بیشتر فلاسفه اسلامی همین تعریف را برای زمان ذکر نموده‌اند و رای مشهور در تعریف زمان تا دوران ملاصدرا همین نظر بود،
[۴] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۲، تهران، نشر سازمان تبلیغات، ۱۳۶۵ه. ش، چ اول.
اما تعریف‌های دیگری نیز از زمان ارائه شده است. نظریات فیلسوفان و صاحب نظران بقدری درباره زمان مختلف و متناقض است که کمتر مساله فلسفی را می‌توان با آن مقایسه کرد. از سویی، زمان را از جواهر مجرد برشمرده‌اند و از سوی دیگر عده‌ای دیگر، آنرا تا سرحد امور وهمی و پنداری دانسته‌اند.
[۵] فخر رازی، مباحث مشرقیه، ج۱، ص۶۴۲، قم، نشر مکتبه بیدار، ۱۴۱۱ه. ق.
دشواری تبیین زمان به این علت است که از یک سوی زمن مستقیما مورد تجربه حسی واقع نمی‌شود و از سوی دیگر، از امور مربوط به جهان مادی محسوس به شمار می‌آیند.
[۶] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۷.


۱.۱ - تعاریف دیگر

تعدادی از این تعاریف عبارتند از:
۱. زمان به معنی وقت کم و وقت زیاد. زمان بر طبق این معنا، عبارت است از مدت واقع بین دو حادثه که یکی از آنها پیشین و دومی در پی اولی باشد. استعمالات آن عبارت است از: زمان درو کردن، زمان جوانی، زمان جاهلیت و...
۲. یونانیان باستان در افسانه‌های خود، زمان را خدایی می‌دانستند که اشیاء را رشد می‌دهد و به غایتشان می‌رساند.
۳. متکلمان گمان می‌کردند که زمان چیزی موهوم و اعتباری است.
۴. اشاعره زمان را چنین تعریف کرده‌اند: زمان متجدد معلومی است که متجدد موهوم دیگری توسط آن سنجیده می‌شود.
۵. زمان، نزد بعضی از فیلسوفان، یا گذشته است یا آینده . در نظر ایشان زمان حاضر وجود ندارد، بلکه حاضر عبارت است از آن موهومی که مشترک بین گذشته و آینده است.
۶. در فلسفه جدید، زمان را امری متوسط می‌دانند، نه امر نهایی نامحدود شبیه مکان که تمام حوادث در آن جریان دارند. پس هر یک از حوادث دارای تاریخی است و خود زمان به صورت غیر منقسم توسط عقل درک می‌شود، خواه مطلقا امری موجود باشد، چنانکه نیوتن و کلارک معتقد بودند، و خواه فقط در ذهن موجود باشد، چنانکه لایب نیتس و کانت معتقد بودند.
۷. بیشتر دانشمندان، زمان را به صورت یک خط مستقیم نامحدود نشان داده‌اند که هر یک از نقاط آن متجانس با نقاط دیگر است.
۸. برخی از متفکران جدید مانند برگسون گفته‌اند: زمان تغییر متصلی است که حاضر را ماضی می‌گرداند. بنابراین زمان حقیقی که عبارت از گذران و سیلان است، غیر از زمان ریاضی یا زمان علمی است. زمان حقیقی، دفعه سیالی است یا جریان متحرکی است یا موج مستمری است که در مقابل دیدگان کسی که در ساحل ایستاده است، جریان می‌یابد. در این مورد جریان زمان و سیر زمان را به کار برده‌اند.
۹. ابوالبرکات بغدادی ، زمان را مقدار وجود می‌داند.
۱۰. ارسطاطیس خیال می‌کرده است که زمان همان واجب الوجوداست.



تحلیل معروف اگرچه به امتداد، انقسام پذیری زمان و ارتباط نزدیک زمان و حرکت اشاره دارد و از این جهت دقت دارد، نقاط ضعفی نیز دارد که عبارتند از؛
۱. در این تحلیل، زمان و حرکت را از اعراض خارجیه دانسته شده است، در حالیکه بنابر حکمت متعالیه ، این دو از عوارض تحلیلی اشیاء هستند و نمی‌توان برای آنها وجود منحاز و مستقلی در نظر گرفت.
۲. بنابر نظر پیشینان، حرکت به اعراض اختصاص دارد و انتساب بی واسطه زمان به اجسام انکار شده است در حالیکه حرکت در جوهر اصلی‌ترین نوع حرکت است و از این روی زمان را باید مستقیما به جوهر و اجسام نسبت داد وآن را بعد چهارم برای آنها به حساب آورد.
[۹] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۵.

به علت همین ایرادات، ملاصدرا تعریف دیگری از زمان بر اساس حرکت جوهری ارائه داد. او زمان را بعد و امتدادی گذرا می‌دانست که هر موجود جسمانی علاوه بر ابعاد مکانی ثابت و ناگذرا (طول، عرض و ضخامت) داراست.
[۱۰] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۵.




بدین علت که کمیت عرض است و عرض، محتاج به موضوعی است تا بر آن عارض گردد، کمیت یاد شده موضوعی خواهد داشت که بر آن عارض گردد. هرگاه حرکت از میان برداشته شود، این کمیت نیز زائل می‌گردد و هرگاه حرکت به میان آورده شود، کمیت نیز ثبوت می‌یابد. این مطلب نشان می‌دهد که کمیت یاد شده بر حرکت عارض می‌گردد و حرکت، موضوع آنرا تشکیل می‌دهد. این کمیت همان زمان است و بدین جهت است که زمان را مقدار پیوسته و گذرایی می‌دانند که بر حرکت عارض می‌گردد.
[۱۱] نهایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ص۲۶۹.




نحوه انطباق و ارتباط اشیاء با زمان گوناگون است. حرکت قطعی ، بدون واسطه بر زمان منطبق می‌گردد و اجزای آن به تبع اتصاف اجزای زمان، به تقدم و تاخر و پس و پیشی متصف می‌گردند.
پدیده‌های لحظه‌ای که وجودشان دفعی است، (مانند رسیدن، رها کردن، پیوستن و گسستن)، بر " آن " منطبق می‌شود.
حرکت توسطی به واسطه حرکت قطعی بر زمان منطبق می‌گردد و با آن ارتباط می‌یابد.
[۱۲] شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۴۰.




۱. هر حرکتی، زمان ویژه خود را دارد که تشخص آن به واسطه تشخص حرکت است و موجود به وجود حرکت است، لذا تشخصی جدا از تشخص حرکت ندارد؛ چرا که تشخص از آن وجود است نه اینکه حرکت به زمان تشخص بدهد؛ زیرا حرکت یک امتداد پیوسته مبهم است که زمان به آن تشخص می‌دهد واندازه آن را معین می‌کند.
[۱۳] شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۳۶.

۲. برخی زمانها، مقیاس و وسیله سنجش حرکت‌های دیگر قرار می‌گیرد. چنانچه زمان حرکت شبانه روزی، وسیله‌ای برای سنجش دیگر حرکت‌های موجود در رویدادهای جهان (اعم از رویدادهای کلی و جزیی) قرار می‌گیرد. بدین صورت که برای این زمان نسبتا طولانی و مستمر، اجزایی مانند قرن‌ها، سالها، ماه‌ها، هفته‌ها، روزها، دقیقه‌ها و... در نظر گرفته می‌شود و زمان دیگر حرکت‌ها را با تطبیق بر آن اجزا می‌سنجیم.
[۱۴] شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۳۷.

۳. زمان جزء نخستین و واپسین ندارد.
[۱۵] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، سهروردی ، شهاب الدین، ج۲، ص۱۸۰، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ ه ش، چاپ دوم.
زیرا لازمه داشتن چنین اجزائی این است که از اجزای فاقد مقدار و امتداد (جزء لا یتجزی) مقدار (کم ممتد) پدید آمده باشد و این محال و نشدنی است.
۴. هیچ چیز بر زمان تقدم زمانی ندارد؛ زیرا در غیر این صورت باید پیش از زمان، زمانی باشد تا ظرف وقوع پدیده متقدم بر زمان باشد و این مستلزم اجتماع نقیضین است.
[۱۷] نهایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ص۲۷۰.

لازم به ذکر است که فلاسفه ، میان مفهوم "چه وقتی" و گاه (زمان) فرق می‌گذارند و مفوم جه وقتی یا چه گاهی را مفهومی نسبی می‌شمارند که از نسبت شیء به زمان حاصل می‌شود و درجدول مقولات ارسطویی در میان مقولات هفتگانه عرضی قرار می‌گیرد و ربطی به ماهیت زمان ندارد. غیر از ارسطوییان، دیگران نیز چنین تفاوتی را قبول دارند. پس بحث از زمان را نباید با بحث در مورد مفهوم نسبی چه وقتی (متی) خلط نمود.
[۱۸] آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۳.

۵. نسبت زمان به حرکت، نسبت معین به مبهم است. همانطور که نسبت جسم تعلیمی به جسم طبیعی چنین است. یعنی همانطور که مقدارجسم طبیعی که جوهری دارای امتداد در سه جهت است، توسط جسم تعلیمی مشخص می‌شود، زمان نیز به عنوان یک کمیت غیر قار، بر حرکت عارض می‌گردد و اندازه امتداد آنرا مشخص می‌سازد.
[۱۹] رسالة فی الحدوث، صدر المتالهین شیرازی، ص۴۹، تصحیح و تحقیق از دکتر سید حسین موسویان، تهران، حکمت اسلامی صدرا، ۱۳۷۸ش، اول، المقدمة.

۶. پی در پی در آمدن آنات به نحوی که هیچ زمانی میان آن فاصله نباشد، امری محال است:
[۲۰] الشفاء (الالهیات)، ابوعلی سینا، ص۲۶۶، به تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
زیرا " آن " در حقیقت همان فاصله عدمی و مرز میان دو پاره از زمان است و دو فرد از چنین چیزی تنها در صورتی می‌تواند تحقق یابد که میانشان، پاره‌ای از زمان قرار گرفته باشد. آن، طرف زمان است همانند نقطه که طرف خط است و وجود خارجی مستقلی ندارد. بنابراین وجود دو "ان" یعنی انتزاع مفهوم "آن" از دو مصداق مجاور هم، امری ممتنع است. زیرا برای زمان بیش از یک طرف وجود ندارد. یعنی یک زمان، دو آغاز و دو پایان ندارد و اگر دو آن تصور شود، حتما یک زمان، میان آن دو وجود دارد.
[۲۱] شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۳۸.

۷. آن سیال، مجازی است. تصویر توسطی از زمان که به نام آن سیال نامیده می‌شود و امتداد زمانی را رسم می‌کند امری ممتنع و مجازی است. عده‌ای از فلاسفه معتقدندن آن سانکه آن سیال مانند عدد یک است که با تکرار شدنش عدد را به وجود می‌آورد و همانگونه که حرکت توسطی با سیلان خود، حرکت قطعی را به وجود می‌آورد، آن نیز با سیلان خود، امتداد زمانی را به وجود می‌آورد. اما با توجه به اینکه زمان کمیتی است که امتداد دارد و ذاتا تقسیم می‌شود و "آن"فاقد امتداد است. مشخص می‌شود که سیلان آن ممتنع است، زیرا پدید آمدن یک کمیت ممتد از یک پدیده فاقد امتداد مستلزم جزء لایتجزی است و باطل است.
[۲۲] نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، ص۲۷۰.



۱. فرهنگ فلسفی، منوچهر صانعی دره بیدی، جمیل صلیبا، ج۱، ص۳۸۲، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ ه ش، چاپ اول.
۲. نهایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ص۲۶۹قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ه. ق، چ شانزدهم.
۳. ترجمه و شرح نهایه الحکمه، شیروانی، علی، ج۲، ص۳۳۵، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶، چ هفتم.
۴. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۲، تهران، نشر سازمان تبلیغات، ۱۳۶۵ه. ش، چ اول.
۵. فخر رازی، مباحث مشرقیه، ج۱، ص۶۴۲، قم، نشر مکتبه بیدار، ۱۴۱۱ه. ق.
۶. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۷.
۷. الحکمه المتعالیه فی الاسفار الربعه، صدر المتالهین شیرازی، ج۳، ص۱۴۷-۱۴۸، تهران، نشر حیدری، ۱۳۸۳ه. ق.    
۸. الحکمه المتعالیه فی الاسفار الربعه، صدر المتالهین شیرازی، ج۳، ص۱۴۷-۱۴۸.    
۹. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۵.
۱۰. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۵.
۱۱. نهایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ص۲۶۹.
۱۲. شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۴۰.
۱۳. شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۳۶.
۱۴. شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۳۷.
۱۵. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، سهروردی ، شهاب الدین، ج۲، ص۱۸۰، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ ه ش، چاپ دوم.
۱۶. الحکمه المتعالیه فی الاسفار الربعه، صدر المتالهین شیرازی، ج۳، ص۱۴۸.    
۱۷. نهایه الحکمه، طباطبایی، محمد حسین، ص۲۷۰.
۱۸. آموزش فلسفه، مصباح یزدی، محمد تقی، ج۲، ص۱۴۳.
۱۹. رسالة فی الحدوث، صدر المتالهین شیرازی، ص۴۹، تصحیح و تحقیق از دکتر سید حسین موسویان، تهران، حکمت اسلامی صدرا، ۱۳۷۸ش، اول، المقدمة.
۲۰. الشفاء (الالهیات)، ابوعلی سینا، ص۲۶۶، به تصحیح سعید زاید، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ق.
۲۱. شرح نهایه الحکمه، شیروانی، ج۲، ص۳۳۸.
۲۲. نهایه الحکمه، علامه طباطبایی، ص۲۷۰.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زمان».    



جعبه ابزار