• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زیارت قبور از نگاه فریقین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



(زیارت قبور در روایات شیعه و سنی)

چکیده:
در قسمت قبلی با رویکرد دینی، به بحث زیارت قبور در قرآن پرداخته شد. همان طور که وعده داده شد در این بخش، رویکرد دینی با نگاه به روایات شیعه و سنی ادامه می‌یابد. این نوشته، روایات شیعه و سنی را در رابطه با زیارت قبور، بررسی و طبقه‌بندی می‌کند. روایات اهل سنت در چهار بخش، تحلیل، و در آخر، نتیجه گرفته می شود که زیارت قبور بر طبق روایات شیعه و اهل سنت، مشروع می‌باشد.


زیارت قبور مؤمنین در روایات:
یکی از منابع دین، روایات است. روایات شیعه و سنی در رابطه با زیارت قبور، منشأ فتاوای مختلفی شده است؛ به همین خاطر در رویکرد دینی، بررسی روایات اهمیت بسزایی دارد.

. روایات شیعه:
در کتب شیعی روایات زیادی درباره تشویق به زیارت رفتن قبور وجود دارد. از این روایات، استحباب زیارت قبور، متوجه شدن و شاد گشتن روح میت نسبت به زیارت رفتن او، نحوه سلام دادن بر مردگان و دعا کردن برای آنها برداشت می‌شود:
۱. در روایتی "محمّد‌بن‌مسلم" می‌گوید:به امام صادق (ع) عرض کردم؟ آیا مردگان را زیارت کنیم؟ فرمود:بله. عرض کردم:آیا وقتی ما به زیارتشان می‌رویم، آنان‌ صدای ما را می‌شنوند؟ فرمود:بله، به خدا سوگند، چنین است، مسلّما آنان از آمدن شما خبردار شده و شادمان می‌گردند و با شما انس می‌گیرند.
محمد‌بن‌مسلم می‌گوید:عرض کردم:وقتی به زیارت ایشان رفتیم چه بگوییم؟
فرمود:بگو:«بار خدایا زمین را از پهلوهای ایشان دور ساز (کنایه از آن که فشار قبر را از ایشان بگردان) و روان‌هایشان را به سوی خود بالا بِبَر، و از جانب خویش خشنودیت را پیشبازشان بفرست، و از رحمتت، همنشینی برای آنان بگمار که دلتنگی و تنهایی‌شان را مبدّل به أنس و آرامی کند و وحشتشان را مبدل به أمن ساز؛ چرا که تو بر هر چیز توانایی.»
[۱] . من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص۱۸۱.

۲. محمد‌بن‌مسلم از امام جعفر صادق و ایشان از امیر‌الم‌ؤمنین چنین نقل کرده‌اند که:
به زیارت مُرده‌های خود بروید. آنها از زیارت شما شاد می‌شوند.
[۲] . الکافی، ج‌۳، ص۲۳۰.

۳. "محمّد‌بن‌احمد‌بن‌یحیی" می‌گوید:من در «فید» (شهرکی است بین کوفه و مکّه) بودم و به همراه "علی‌بن‌بلال" به طرف قبر "محمّد‌بن‌اسماعیل‌بن‌بزیع" می‌رفتیم، علی‌بن‌بلال به من گفت:صاحب این قبر از حضرت رضا(ع) برای من نقل کرد که آن حضرت فرمودند:کسی که بالای قبر برادر مؤمنش رفته و دست روی آن گذارده و سوره «انّا انزلناه» را هفت مرتبه بخواند، از روز فزع اکبر در امان می‌باشد.
[۳] . کامل الزیارات،ص ۳۲۰.

۴. "عبد الله‌بن‌سنان" می‌گوید:به امام صادق عرض کردم:سلام کردن بر مرده‌های گورستان روا است؟ ایشان فرمود:آری، به این صورت که می‌گوئی:
«سلام بر خفتگان این سامان از مسلمانان و مؤمنان. شما طلیعه کاروان ما بودید و ما - اگر خدا بخواهد- به شما ملحق می‌شویم.»
[۴] . الکافی، ج‌۳، ص۲۲۹.

۵. در کتاب «من لا یحضره الفقیه» چنین نقل شده:حضرت فاطمه(س) هر روز شنبه صبحگاهان به زیارت قبور شهدا می‌رفت و به سر قبر حمزه می‌آمد و از خداوند، طلب رحمت و مغفرت برای او می‌کرد.
[۵] . من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص۱۸۰.

روایات شیعه، در باب زیارت قبور بسیار زیاد است که به جهت اختصار بر همین مقدار کفایت می‌شود.

· روایات اهل سنت:
روایات اهل سنت را می‌توان به چند دسته تقسیم کرد:
o دسته اول:
روایاتی که از آنها برداشت می‌شود در یک مقطع زمانی خاصی، اصل زیارت قبور ممنوع اعلام شده بود؛ اما پس از مدتی این منع توسط پیامبر برداشته شد. برخی از این روایات عبارتند از:
"بریده" از پیامبر اکرم (ص) چنین نقل می‌کند:«من قبلاً از زیارت قبور نهیتان می‌کردم؛ اینک زیارتشان کنید.»
[۶] . المستدرک علی الصحیحین،ج۱،ص۵۳۰.


چند نکته:
الف)‌ در کتب اهل سنت این دسته از روایات، از افرادی مانند حضرت علی(ع)، ام‌سلمه، عایشه، انس‌بن‌مالک، جابر، ابو بریده، ابو سعید خدری نیز نقل شده است.
[۷] . ر.ک الغدیر ج۵، ص ۲۴۱-۲۴۷.

ب) در کتب اصول فقه اهل سنت، یکی از مثال‌های رایج برای نسخ روایت توسط روایت دیگر، همین احادیث زیارت قبور می‌باشد.
[۸] . اصول السرخسی، ج۲، ص۷۷؛ أصول البزدوی، ص۲۲۴؛ الفصول فی الأصول، ج۲، ص۲۸۱؛ الإحکام فی أصول الأحکام، ج۴‌، ص ۴۸۵.

ج)‌ بحث دیگری که راجع به این دسته از روایات در علم اصول، مطرح است این است که آیا امر پس از نهی، دلالت بر وجوب دارد یا اینکه دال بر استحباب یا اباحه می‌باشد. این بحثی جدّی در علم اصول فقه می‌باشد که منشأ نظرات گوناگونی شده است. بنا بر هر مبنایی که پذیرفته شد حکم به وجوب و استحباب و اباحه زیارت قبور رفتن، مشخص می‌شود.
[۹] . از کتب اهل سنت ر. ک:اصول السرخسی، ج۱، ص۱۹؛ التبصرة فی أصول الفقه، ص۳۸. از کتب شیعه ر. ک:کفایة الاصول،ص۷۶.

د) در این احادیث نقل شد که در صدر اسلام، نهی از زیارت قبور وجود داشته است و سپس آن نهی برداشته شده است. برخی از حکمت‌هایی که برای این نهی اول آورده‌اند عبارت است از: • "ابن‌بطال" درباره نهی اول از زیارت قبور چنین می‌نویسد:«زیارت قبور از اموری بوده که اهل جاهلیت به آن تفاخر می‌کرده‌اند. با آمدن اسلام این کار حرام دانسته شد. وقتی این عادت جاهلی رخت بر بست، اسلام دستور به اجرای آن را صادر کرد؛ به همین خاطر این چنین حکم گذشته را نسخ کرد:نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها».
[۱۰] . به نقل از:بدع القبور انواعها و احکامها، ص۲۸۶.

• برخی چنین بیان داشته اند که نهی به این ملاک بوده است که در آن زمان، اکثر اموات‌، مشرک بودند؛ به همین خاطر از جانب پیامبر نهی از این کار صورت گرفت؛ ولی وقتی که اموات مؤمنین، زیاد گشت پیامبر،‌ زیارت قبور را به اذن خدا رخصت دادند.
[۱۱] . الزیارة فی الکتاب و السنة، ص۱۱.

• احتمال سومی نیز داده شده است که در صدر اسلام، زیارت قبر، یاد مرگ و کشته شدن را متذکر می‌شد و ترس از جهاد را در دل‌ها پدید می‌آورد؛ ولی وقتی اسلام قوت گرفت زیارت رخصت داده شد.
[۱۲] . منهج الرشاد لمن اراد السداد، ص ۱۴۴.

ه) این نکته نیز قابل توجه است که ما باید زمان این نهی و رخصت را به دست بیاوریم. در برخی از روایات، زمان این ترخیص را در غزوه خیبر
[۱۳] . المعجم الکبیر، ج۴،ص۳۵.
(سال هفتم هجری) و در برخی غزوه حنین
[۱۴] . الإمتاع و المؤانسة، ص۲۳۱.
(سال هشتم هجری) دانسته‌اند. در برخی روایات اهل سنت، این اجازه بعد از رفتن پیامبر به زیارت قبر مادر، گزارش شده است
[۱۵] . المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۳۲.
که برخی آن را در زمان فتح مکه(سال هشتم هجری) دانسته‌اند.
[۱۶] . تاریخ مدینة دمشق، ج‌۳۴، ص ۳۶۴؛ المعجم الکبیر،ج۵،ص۸۲. کنز العمال، ج۱۲، ص۶۹۲.
گزارشاتی که از زیارت قبور شهداء احد توسط حضرت فاطمه(س) ارائه شده برای سال سوم به بعد است؛ زیرا این جنگ در سال سوم هجری رخ داد.
قدر متیقن این است که از سال هشتم به بعد، رخصت زیارت قبور رخ داده است و گزارشات زیارت قبور از پیامبر و صحابه برای بعد از سال هشتم است.
مطلب دیگری که می‌توان برداشت کرد این است که قاعده در جنگ این است بیشتر مردان در جنگ حاضر می‌شدند، به همین خاطر پیامبر گرامی دستور رخصت را با صیغه مذکر آورده است و این نمی‌تواند دلیل خروج زنان از تحت این خطاب باشد؛ چون زنی در آنجا حاضر نبود که بخواهد مورد خطاب قرار گیرد؛ با این حال می‌توان خطاب را شامل زنان نیز دانست؛ چون تعلیل‌هایی که در این روایات آمده هم شامل مردان و هم زنان می‌شود؛ مانند:
«فانّ فیها عبرة»،
[۱۷] . مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۸.
«فانها تزهد فی الدنیا و تذکر الاخرة»،
[۱۸] . سنن ابن ماجة، ج۱،ص۵۰۱.
«فانها تذکرکم الموت»،
[۱۹] . سنن النسائی، ج۴، ص۹۰.
«فانه یرق القلب و تدمع العین و تذکر الاخرة ».
[۲۰] . المستدرک علی الصحیحین،ج۱،ص۵۳۲.

آنچه در این احادیث به عنوان علت استحباب ذکر شده است عمومیت دارد و شامل هر دو گروه می‌شود و اختصاصی به مردان ندارد. هر کجا که حکمت این حکم و امر وجود داشته باشد حکم نیز وجود دارد و فرقی بین حکمت و علت از این جهت نیست. فرق بین علت و حکمت در فرض نبودن حکمت و علت حکم است که در صورت نبودن علت، معلول که حکم است نخواهد بود؛ ولی در حکمت، با فرض نبود آن، حکم باقی است.
[۲۱] . توحید و زیارت، ص۲۳۹.

نکته‌ای که باید مدّ نظر داشت این است که زبان محاوره در اسلام، به صورت مذکر است. در اسلام وقتی خطاب برای مرد و زن مشترک باشد به دو صورت می‌آید:
الف:از الفاظ مشترک بین زن و مرد استفاده می‌شود؛ مانند لفظ موصول مشترک «مَن». به عنوان مثال در بحث زیارت قبور روایتی داریم که به این صورت آمده است. پیامبر اعظم(ص) فرمودند:«إنی کنت نهیتکم عن زیارة القبور فمَن شاء أن یزور قبرا فلیزره فإنه یرق القلب و یدمع العین و یذکر الآخرة.»
[۲۲] . المستدرک علی الصحیحین،ج۱،ص۵۳۲.
(من شما را از زیارت قبور نهی می‌کردم؛ پس هر کس می‌خواهد قبری را زیارت کند آن را زیارت کند؛ زیرا آن، موجب رقت قلب و جاری شدن اشک و یاد آوری آخرت می‌شود.) این روایت، بر عمومیت حکم بر زن و مرد دلالت دارد؛ یعنی زن و مرد را یکسان شامل می‌شود و خطاب به کسی نیست تا گفته شود که ظهور در مردان دارد.
[۲۳] . توحید و زیارت، ص۲۳۰- ۲۲۹.
نظیر این حدیث را نسائی چنین ذکر می‌کند:«... ونهیتکم عن زیارة القبور فمَن أراد أن یزور قبرا فلیزره ولا تقولوا هجرا.»
[۲۴] . سنن النسائی، ج۱،ص۶۵۴.

ب:خطاب به صورت مذکر به کار می‌رود؛ مثال‌های قرآنی در این مورد بسیار است؛ مانند:آیاتی که با خطاب «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» شروع شده است و بعد از آن نیز دستور به صورت مذکر بیان شده است.
بنابراین در دستورات عمومی به صرف مذکر بودن جمله‌ای نمی‌توان آن را مخصوص مردان دانست؛ مگر اینکه دلیلی جداگانه، زنان را از تحت عمومات خارج کند. به این منظور برخی از مخالفان زیارت قبور رفتن زنان، به دسته دوم از روایات که می‌آید تمسک کرده‌اند.

o دسته دوم:
روایاتی که از زیارت قبر رفتن زنان، نهی می‌کند. آنها عبارتند از اینکه:
۱. "ابن‌عباس":رسول‌خدا(ص)، زنانِ زیارت کننده قبور را لعنت کرد.
[۲۵] . «لعن رسول الله زائرات القبور». سنن ابی داود،ج۲، ص۲۳۸. سنن ترمذی، ج۲، ص۱۳۶؛ سنن نسائی، ج۴، ص۹۴.

۲. "ابن‌ماجه" از علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) نقل می‌کند:پیامبر(ص) بیرون آمدند و زنانی را در حال نشسته مشاهده کردند. به آنان فرمودند:برای چه نشسته‌اید؟گفتند:منتظر جنازه هستیم. پیامبر فرمودند:را     غسل خواهید داد؟ گفتند:نه. رسول‌خدا فرمودند:حمل خواهید کرد؟ گفتند:نه. ایشان فرمودند:آن را وارد قبر خواهید کرد؟ گفتند:نه. فرمودند:برگردید. از گناهکارانید نه از دارندگان پاداش.
[۲۶] . سنن ابن ماجه،ج۱، ص۵۰۲؛ مسند ابی یعلی،ج۷، ص۱۰۹و۲۶۸؛ سنن البیهقی الکبری، ج۴،ص۷۷.

۳. ابن عباس و "ابو هریره" و "حسان‌بن‌ثابت":رسول خدا(ص) زنانی را که به زیارت قبور می‌روند لعن کردند.
[۲۷] . این ترجمه بر اساس این است که«زوارات»، صیغه مبالغه نباشد. «لعن رسول الله زوّارات القبور». سنن ترمذی، ج۳،ص۳۷۱.سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۰۲؛ کنز العمال، ج۱۶،ص۴۹۱.

می‌توان گفت که مستمسک اصلی برای قائلین به حرمت رفتن زنان به زیارت قبر در بین اهل سنت، این دسته از روایات است.

بررسی روایات مذکور:
الف) بررسی سندی
اگر بخواهیم این روایات را مورد بررسی قرار دهیم باید گفت:از لحاظ سندی، روایت اول، ضعیف است؛ چنانچه "إلبانی" در ذیل این حدیث، در پاورقی سه کتاب سنن‌ابی‌داود، سنن‌نسائی، سنن‌ترمذی به این ضعف اشاره کرده است.
[۲۸] . ر. ک:سنن ابی داود،ج۲، ص۲۳۸. سنن ترمذی، ج۲، ص۱۳۶؛ سنن نسائی، ج۴، ص۹۴.
البته "شعیب الأرنؤوط" سند نقل "صحیح ابن حبان" به واسطه ابو هریره را «حسن» دانسته است
[۲۹] . صحیح ابن حبان، ج۷، ص ۴۵۲.
. روایت دوم، از نظر سند دارای مشکل است؛ زیرا در سند آن "دینار‌بن‌عمرو" قرار دارد که از نظر راوی‌شناسان، مجهول، کذاب، متروک و کسی است که از او خطا سر می‌زند.
[۳۰] . سنن ابن ماجه،ج۱، ص۵۰۲.
إلبانی
[۳۱] . پاورقی سنن ابن ماجه،ج۱، ص۵۰۲.
و "هیثمی"
[۳۲] . مجمع الزوائد،ج۳،ص۱۲۹.
و "حسین‌سلیم‌اسد"
[۳۳] . پاورقی مسند ابی یعلی،ج۷، ص۱۰۹و۲۶۸.
این حدیث را تضعیف کرده‌اند. روایت سوم از لحاظ سندی مورد قبول اهل سنت است.

ب)بررسی دلالتی
از لحاظ دلالتِ این روایات بر حرمت باید گفت:
روایت اول‌ ‌ بر فرض صحت سند و سوم، فاقد شرط لازم برای استدلال بر حرمت است؛ زیرا احادیث متعددی در جواز زیارت زنان، صراحت دارد. آن احادیث عبارتند از:
۱:از حسین‌بن‌علی(ع) نقل شده:فاطمه دختر پیغمبر، قبر عمویش حمزه را در هر جمعه زیارت می‌کرد؛ سپس نماز می‌خواند و نزد قبر او می‌گریست.
[۳۴] . المستدرک علی الصحیحین، ج۱،ص۵۳۳؛ سنن البیهقی الکبری، ج۴،ص۷۸.
(در برخی نقل‌ها به جای«جمعه»، «ایام» ذکر شده است.)
[۳۵] . المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۰.

۲:"عبد الله‌بن‌ابی‌ملیکه" نقل می‌کند:روزی عایشه از قبرستان می‌آمد. به او گفتم:«ای ام‌المؤمنین از کجا می‌آیی؟» گفت:«از کنار قبر برادرم؛ عبدالرحمن»، به او گفتم:«آیا رسول خدا از زیارت قبور، نهی نفرموده است؟» گفت:«آری، پیامبر نهی نموده از زیارت قبور؛ ولی سپس به آن امر فرمود.».
[۳۶] . المستدرک علی الصحیحین، ج۱،ص۵۳۲؛ سنن البیهقی الکبری، ج۴،ص۷۸؛ التمهید،ج۳،ص۲۳۳؛ به همین مضمون:مسند ابی یعلی،ج۸، ص۲۸۴.

۳:روایتی از عایشه به این مضمون نقل شده که گفت:یکی از شب‌هایی که پیامبر پیش من بود حالت منقلبی داشت، ردایش را بر زمین قرار داد. نعلین خود را در آورد و آن دو را کنار پاهایش قرار داد و گوشه إزارش را بر بسترش پهن کرد. طولی نکشید تا این که پیامبر گمان کرد که من خوابیده‌ام. به آرامی ردایش را برداشت و کفشش را به پا کرد. در را باز کرد و خارج شد. من هم از بستر برخواستم. لباسم را پوشیدم و به دنبال پیامبر راه افتادم. تا این که پیامبر به بقیع رسید و در آنجا ایستاد و ایستادنش را طول داد؛ سپس دست خود را سه مرتبه بالا برد و بعد بازگشت و من هم برگشتم... و زودتر از پیامبر وارد شدم. پیامبر متوجه شد و من هم داستان تعقیب ایشان را گفتم. پیامبر علت این رفتن خود به بقیع را چنین بازگو نمود که «جبرئیل پیش من آمد و مرا مورد ندا قرار داد... و به من گفت:پروردگارت، تو را مورد امر قرار داده که به نزد اهل بقیع بروی و برای آنها استغفار کنی». عایشه به پیامبر می‌گوید:«یا رسول‌الله! من چگونه برای آنها بگویم؟» فرمود:« بگو:سلام بر اهل دیار از مؤمنین و مسلمین و خداوند، گذشتگان از ما و آنان که بعد از ما هستند را رحمت کند و ما نیز اگر خدا بخواهد به شما ملحق می‌شویم».
[۳۷] . صحیح مسلم، ج۲، ص۶۶۹؛ سنن النسائی، ج۴، ص۹۱؛ صحیح ابن حبان، ج۱۶، ص۴۵.

محور استدلال به این حدیث سوم، آموزش کیفیت زیارت بر عایشه است. اگر زیارت قبور بر زنان حرام بود، چگونه پیامبر کیفیت زیارت را بر همسر خود آموخت.
[۳۸] . گزیده راهنمای حقیقت، ص۷۸.

مقتضای جمع بین این احادیث و دو حدیث مذکور، دو گونه است که هر دو در بین اهل سنت قائل دارد:
۱. روایاتِ لعن، نسخ شده‌اند؛
[۳۹] . المستدرک علی الصحیحین، ج۱،ص۵۳۰؛ ناسخ الحدیث و منسوخه،ص۲۷۳- ۲۷۵؛‌ ر.ک:سنن ترمذی،ج۳،ص۳۷۱.
چنانچه روایت عبدالله‌ابی‌ملیکه از عایشه بر این دلالت دارد.
۲. دو حدیث مذکور را نسخ‌شده ندانیم؛ با این حال دو قول وجود دارد:
الف:آن دو حدیث را، حمل بر کراهت تنزیهی کنیم؛ نه کراهت تحریمی(حرمت).
[۴۰] . ر.ک:فتح الباری، ج۳،ص۱۴۹.

ب:حمل شوند بر جایی که رفتن زن‌ها برای زیارت قبور، مستلزم گناه و ارتکاب حرامی بشود.
[۴۱] . ر.ک:تحفة الأحوذی، ج۴،ص۱۳۷؛ توحید و زیارت،ص۲۲۴.


علاوه بر مطالب فوق باید در خصوص روایت سوم توجه داشت که در این روایت از لفظ «زوّارات» استفاده شده است. جواب بالا بر فرض این است که کلمه «زوّارات» صیغه مبالغه نباشد؛ اما اگر صیغه مبالغه باشد به معنای این می‌شود که پیامبر زنانی را که زیاد به زیارت قبر می‌روند لعن نمودند. با این فرض دیگر، زنانی که زیاد به زیارت قبر نمی‌روند مورد لعن و نهی و خطاب حرمت نیستند.
[۴۲] . نیل الاوطار،ج۴، ص۱۶۵؛ همچنین ر.ک:فتح الباری، ج۳،ص۱۴۹؛ تحفة الأحوذی، ج۴،ص۱۳۶- ۱۳۷.

مضمون روایت دوم بر فرض صحت سند ‌ ارتباطی به زیارت قبور ندارد؛ زیرا نکوهش پیامبر متوجه زنانی بود که برای انجام فریضه یا مستحبی به قبرستان نمی‌آمدند و این ارتباطی به زیارت قبور ندارد.
[۴۳] . گزیده راهنمای حقیقت، ص۸۱.


o دسته سوم:
روایات مطلق دیگری داریم که امر به زیارت قبور کرده است و اشاره به نهی گذشته ندارد. به عنوان مثال ابوذر از پیامبر نقل می‌کند:«قبرها را زیارت کن که تو را به یاد آخرت می‌اندازد.»
[۴۴] . فیض القدیر، ج ۳، ص۱۶۲، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۴۹۰.

این چنین امرهایی از ابوهریره و زید‌بن‌ثابت نیز نقل شده است.
[۴۵] . ر.ک الغدیرج۵،ص۲۴۱-۲۴۷.


o دسته چهارم:
روایاتی گزارش می‌دهد که سنت و سیره همیشگی پیامبر بر زیارت قبور بوده است؛ به عنوان مثال به این روایت اشاره می‌شود:
از عایشه نقل شده که سیره پیامبر بر این بود که هر شبی که ایشان نزد او بود، در آخر شب به بقیع می‌رفت و می‌گفت:« درود بر شما که در خانه مؤمنین آرمیده‌اید، و به شما آنچه که درباره فردا وعده داده شده بود، عنایت گردید، و ما نیز به شما إن‌شاء‌اللّه ملحق خواهیم شد، خدایا اهل‌ بقیع را بیامرز».
[۴۶] . صحیح مسلم،ج۲،ص۶۶۹. به همین مضمون ر.ک:سنن نسائی، ج۴، ص۹۴؛ صحیح ابن حبان، ج۷،ص۴۴۴؛ کنز العمال،ج۱۵، ص۱۰۰۶.

در روایات مختلفی، نحوه رفتن پیامبر به زیارت قبر، با سلام‌های متفاوت و خطاب قرار دادن‌های گوناگون آمده است که از ذکر آنها صرف نظر می‌کنیم.
[۴۷] . ر.ک الغدیرج۵، ص۲۴۸-۲۴۹


نتیجه:
یکی از منشأهای اختلاف فتاوا درباره زیارت قبور، روایات است؛ به همین خاطر بررسی روایات، اهمیت بسیاری دارد. کاری که در این نوشتار انجام شد واکاوی روایات شیعه و سنی بود.
با بررسی روایات شیعه، تشویق به زیارت قبور برداشت شد.
روایات اهل سنت چهار دسته بود. پس از تحلیل این روایت ها، مشروعیت زیارت قبور بدست آمد.
در قسمت بعدی این نوشته با توجه به رویکرد دینی، به سیره صحابه و مسلمانان و دانشمندان شیعه و سنی پرداخته می شود.




مطالب مرتبط:
زیارت قبور از نگاه فریقین(۱)
زیارت قبور از نگاه فریقین(۳)



کتابنامه
۱) ابن عساکر؛ تاریخ مدینة دمشق، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ق.
۲) أبو حفص، عمر‌بن‌أحمد‌بن‌عثمان‌بن‌شاهین؛ ناسخ الحدیث ومنسوخه، تحقیق سمیر‌بن‌أمین الزهیری،‌ مکتبة المنار، الزرقاء، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
۳) ابو حیان توحیدی، علی بن محمد بن عباس؛ الإمتاع و المؤانسة، مکتبه عنصریه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
۴) أبو یعلی موصلی تمیمی، أحمد‌بن‌علی‌بن‌مثنی؛ مسند أبی یعلی، تحقیق حسین سلیم أسد، دار المأمون للتراث، دمشق،‌ چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۵) ۴)امینی، عبد الحسین؛ الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
۶) أندلسی، علی‌بن‌أحمد‌بن‌حزم؛ الإحکام فی أصول الأحکام؛ دار الحدیث، القاهرة، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
۷) بزدوی حنفی، علی‌بن‌محمد؛ کنز الوصول الی معرفة الأصول(أصول البزدوی)، مطبعة جاوید بریس – کراتشی، [۲]    .
۸) بیهقی، احمد‌بن‌حسین‌بن‌علی‌بن‌موسی؛‌ سنن البیهقی الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، مکتبة دار الباز، مکه مکرمه، ۱۴۱۴ق.
۹) ترمذی سلمی، محمد‌بن‌عیسی؛ الجامع الصحیح سنن الترمذی‌، تحقیق أحمد محمد شاکر و دیگران، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، [۳]    .
۱۰) تمیمی بستی، محمد‌بن‌حبان‌بن‌أحمد؛ صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، تحقیق شعیب الأرنؤوط، مؤسسة الرسالة، بیروت، ‌چاپ دوم،۱۴۱۴ ق.
۱۱) جعفر‌بن‌محمد‌بن‌جعفر‌بن‌موسی‌بن‌مسرور‌بن‌قولویه ‌؛ کامل الزیارات، مرتضوی، نجف، چاپ اول، ۱۳۵۶ق.
۱۲) جناجی نجفی، جعفر‌بن‌شیخ خضر؛ منهج الرشاد لمن اراد السداد، تحقیق سید مهدی رجایی، المجمع العالمی لاهل البیت، چاپ اول، قم، ۱۴۱۴ق.
۱۳) حاکم نیسابوری، محمد‌بن‌عبدالله؛ المستدرک علی الصحیحین؛ تحقیق مصطفی عبد القادر عطا( با تعلیقات ذهبی)، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
۱۴) خراسانی، محمد کاظم؛ کفایة‌الأصول، مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث، قم، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
۱۵) رازی جصاص، أحمد‌بن‌علی؛ الفصول فی الأصول، تحقیق د. عجیل جاسم النشمی، وزارة الأوقاف والشئون الإسلامیة، الکویت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
۱۶) سبحانی، جعفر؛ الزیارة فی الکتاب و السنة، بی‌جا، بی‌تا    .
۱۷) سبحانی، جعفر؛ گزیده راهنمای حقیقت؛ نشر مشعر، تهران، چاپ اول،۱۳۸۶ش.
۱۸) سرخسی، محمد‌بن‌أحمد‌بن‌أبی سهل؛ أصول السرخسی، بی‌جا، بی‌تا    .
۱۹) شوکانی، محمد‌بن‌علی‌بن‌محمد؛ نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، تعلیق یسیرة لمحمد منیر الدمشقی، إدارة الطباعة المنیریة، [۶]    .
۲۰) شیبانی، أحمد‌بن‌حنبل؛ مسند أحمد‌بن‌حنبل، مؤسسة قرطبة،‌ القاهرة، [۷]    .
۲۱) صدوق، محمد‌بن‌علی‌بن‌حسین‌بن‌بابویه؛ من لا یحضره الفقیه، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۲۲) طاهری خرم‌آبادی، سید حسن؛ توحید و زیارت؛ مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
۲۳) طبرانی، سلیمان‌بن‌أحمد‌بن‌أیوب؛ المعجم الکبیر،‌ تحقیق حمدی‌بن‌عبدالمجید السلفی، مکتبة العلوم والحکم، موصل، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
۲۴) عسقلانی شافعی، أحمد‌بن‌علی‌بن‌حجر؛ فتح‌الباری شرح صحیح البخاری، دارالمعرفة، بیروت، ۱۳۷۹ق.
۲۵) عصیمی، صالح‌بن مقبل؛ بدع القبور:انواعها و احکامها، دارالحکمه، ریاض،‌۱۴۲۶ق.
۲۶) غزالی، محمد‌بن‌محمد؛ إحیاء علوم الدین‌ دار المعرفة، بیروت، [۸]    .
۲۷) قزوینی، محمد‌بن‌یزید؛ سنن ابن ماجه، تحقیق و تعلیق محمد فؤاد عبد الباقی، ‌دارالفکر، بیروت، [۹]    .
۲۸) قشیری نیسابوری، مسلم‌بن‌حجاج؛ صحیح مسلم، تحقیق و تعلیق محمد فؤاد عبد الباقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، [۱۰]    .
۲۹) فیروزآبادی شیرازی، إبراهیم‌بن‌علی‌بن‌یوسف؛ التبصرة فی أصول الفقه، تحقیق د. محمد حسن هیتو، دار الفکر، دمشق، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
۳۰) کلینی رازی، محمد‌بن‌یعقوب‌بن‌اسحاق؛ الکافی، اسلامیه، تهران، چاپ:دوم، ۱۳۶۲ش.
۳۱) مبارکفوری، محمد عبد الرحمن‌بن‌عبد الرحیم؛ تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، دار الکتب العلمیة، بیروت، [۱۱]    .
۳۲) متقی هندی، علی‌بن‌حسام الدین؛ کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، مؤسسة الرسالة، بیروت ۱۹۸۹م.
۳۳) مناوی، عبد‌الرؤوف؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر‌، تعلیق ماجد الحموی، المکتبة التجاریة الکبری، مصر، چاپ‌ اول، ۱۳۵۶ق.
۳۴) نسائی، أحمد‌بن‌شعیب؛ المجتبی من السنن(سنن نسائی)، تحقیق عبدالفتاح أبو غدة، مکتب المطبوعات الإسلامیة، حلب، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
۳۵) نمری، یوسف‌بن‌عبدالله‌بن‌عبدالبر؛ التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، تحقیق مصطفی‌بن‌أحمد العلوی و ‌محمد عبد الکبیر البکری،‌ وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة، المغرب، ۱۳۸۷ق.
۳۶) هیثمی، نور الدین علی‌بن‌أبی بکر؛ مجمع الزوائد ومنبع الفوائد،‌ دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۲ق.


--------------------------------------------------------------------------------







































































فهرست مندرجات

۱ - پانویس


۱. . من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص۱۸۱.
۲. . الکافی، ج‌۳، ص۲۳۰.
۳. . کامل الزیارات،ص ۳۲۰.
۴. . الکافی، ج‌۳، ص۲۲۹.
۵. . من لا یحضره الفقیه، ج‌۱، ص۱۸۰.
۶. . المستدرک علی الصحیحین،ج۱،ص۵۳۰.
۷. . ر.ک الغدیر ج۵، ص ۲۴۱-۲۴۷.
۸. . اصول السرخسی، ج۲، ص۷۷؛ أصول البزدوی، ص۲۲۴؛ الفصول فی الأصول، ج۲، ص۲۸۱؛ الإحکام فی أصول الأحکام، ج۴‌، ص ۴۸۵.
۹. . از کتب اهل سنت ر. ک:اصول السرخسی، ج۱، ص۱۹؛ التبصرة فی أصول الفقه، ص۳۸. از کتب شیعه ر. ک:کفایة الاصول،ص۷۶.
۱۰. . به نقل از:بدع القبور انواعها و احکامها، ص۲۸۶.
۱۱. . الزیارة فی الکتاب و السنة، ص۱۱.
۱۲. . منهج الرشاد لمن اراد السداد، ص ۱۴۴.
۱۳. . المعجم الکبیر، ج۴،ص۳۵.
۱۴. . الإمتاع و المؤانسة، ص۲۳۱.
۱۵. . المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۵۳۲.
۱۶. . تاریخ مدینة دمشق، ج‌۳۴، ص ۳۶۴؛ المعجم الکبیر،ج۵،ص۸۲. کنز العمال، ج۱۲، ص۶۹۲.
۱۷. . مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۸.
۱۸. . سنن ابن ماجة، ج۱،ص۵۰۱.
۱۹. . سنن النسائی، ج۴، ص۹۰.
۲۰. . المستدرک علی الصحیحین،ج۱،ص۵۳۲.
۲۱. . توحید و زیارت، ص۲۳۹.
۲۲. . المستدرک علی الصحیحین،ج۱،ص۵۳۲.
۲۳. . توحید و زیارت، ص۲۳۰- ۲۲۹.
۲۴. . سنن النسائی، ج۱،ص۶۵۴.
۲۵. . «لعن رسول الله زائرات القبور». سنن ابی داود،ج۲، ص۲۳۸. سنن ترمذی، ج۲، ص۱۳۶؛ سنن نسائی، ج۴، ص۹۴.
۲۶. . سنن ابن ماجه،ج۱، ص۵۰۲؛ مسند ابی یعلی،ج۷، ص۱۰۹و۲۶۸؛ سنن البیهقی الکبری، ج۴،ص۷۷.
۲۷. . این ترجمه بر اساس این است که«زوارات»، صیغه مبالغه نباشد. «لعن رسول الله زوّارات القبور». سنن ترمذی، ج۳،ص۳۷۱.سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۰۲؛ کنز العمال، ج۱۶،ص۴۹۱.
۲۸. . ر. ک:سنن ابی داود،ج۲، ص۲۳۸. سنن ترمذی، ج۲، ص۱۳۶؛ سنن نسائی، ج۴، ص۹۴.
۲۹. . صحیح ابن حبان، ج۷، ص ۴۵۲.
۳۰. . سنن ابن ماجه،ج۱، ص۵۰۲.
۳۱. . پاورقی سنن ابن ماجه،ج۱، ص۵۰۲.
۳۲. . مجمع الزوائد،ج۳،ص۱۲۹.
۳۳. . پاورقی مسند ابی یعلی،ج۷، ص۱۰۹و۲۶۸.
۳۴. . المستدرک علی الصحیحین، ج۱،ص۵۳۳؛ سنن البیهقی الکبری، ج۴،ص۷۸.
۳۵. . المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۰.
۳۶. . المستدرک علی الصحیحین، ج۱،ص۵۳۲؛ سنن البیهقی الکبری، ج۴،ص۷۸؛ التمهید،ج۳،ص۲۳۳؛ به همین مضمون:مسند ابی یعلی،ج۸، ص۲۸۴.
۳۷. . صحیح مسلم، ج۲، ص۶۶۹؛ سنن النسائی، ج۴، ص۹۱؛ صحیح ابن حبان، ج۱۶، ص۴۵.
۳۸. . گزیده راهنمای حقیقت، ص۷۸.
۳۹. . المستدرک علی الصحیحین، ج۱،ص۵۳۰؛ ناسخ الحدیث و منسوخه،ص۲۷۳- ۲۷۵؛‌ ر.ک:سنن ترمذی،ج۳،ص۳۷۱.
۴۰. . ر.ک:فتح الباری، ج۳،ص۱۴۹.
۴۱. . ر.ک:تحفة الأحوذی، ج۴،ص۱۳۷؛ توحید و زیارت،ص۲۲۴.
۴۲. . نیل الاوطار،ج۴، ص۱۶۵؛ همچنین ر.ک:فتح الباری، ج۳،ص۱۴۹؛ تحفة الأحوذی، ج۴،ص۱۳۶- ۱۳۷.
۴۳. . گزیده راهنمای حقیقت، ص۸۱.
۴۴. . فیض القدیر، ج ۳، ص۱۶۲، احیاء علوم الدین، ج۴، ص۴۹۰.
۴۵. . ر.ک الغدیرج۵،ص۲۴۱-۲۴۷.
۴۶. . صحیح مسلم،ج۲،ص۶۶۹. به همین مضمون ر.ک:سنن نسائی، ج۴، ص۹۴؛ صحیح ابن حبان، ج۷،ص۴۴۴؛ کنز العمال،ج۱۵، ص۱۰۰۶.
۴۷. . ر.ک الغدیرج۵، ص۲۴۸-۲۴۹




جعبه ابزار