• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سور (منطق)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سور در لغت به معنای دیوار گرداگرد شهر
[۱] معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۹۴۹، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۰، چاپ چهارم.
و حصار است، و در اصطلاح منطق، اداتی است که به وسیله آن کمیت افراد موضوع بیان می‌شود. قضیه‌ای که شامل این ادات است را «مسوره» یا «محصوره» می‌نامند. در علوم فقط قضایای محصوره متداول و معتبرند، و سایر اقسام (شخصیه، طبیعیه و مهمله) در علوم کاربرد ندارند.



در منطق اسلامی لفظ سور را در متون مختلف می‌بینیم. برای نمونه داریم:
«و اما چون موضوع کلی بود، از دو بیرون نبود... یا پیدا کرده بود چندی حکم و این را محصوره خوانند، و لفظ پیداگر را سور خوانند.»
[۲] ابن سینا، حسین، دانشنامه علایی، ص۴۰، محمد معین و سید محمد مشکوة (مصحح)، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۳۱.

«و لفظ همه و بعضی را که مقدار حکم تعیین کنند سور خوانند و بعضی محصوره را مسوره خوانند.»
[۳] طوسی، نصیر الدین محمد بن حسن، اساس الاقتباس، ص۸۳، مدرس رضوی (مصحح)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶، چاپ سوم.



سور به دو نوع «کلی» و «جزئی» تقسیم می‌شود. قضایای محصوره بر اساس کمیت موضوع و کیفیت حکم (سلب یا ایجاب) به چهار نوع تقسیم می‌شوند: «موجبه کلیه»، «سالبه کلیه»، «موجبه جزئیه» و «سالبه جزئیه» و برای هر کدام از آن‌ها سورهای خاصی استفاده می‌شود.


سور در قضایای حملیه نشان دهنده کمیت افراد موضوع است.

۳.۱ - سور کلی

سور کلی در قضایای حملیه نشان دهنده این است که محمول بر تمام افراد موضوع حمل می‌شود. سورهای کلی برای قضایای موجبه در زبان فارسی الفاظی همچون «هر»، «همه»، «تمام»، در زبان عربی الفاظی همچون «کل»، «جمیع»، «ال» و در زبان انگلیسی الفاظ «every»، «any»، «each» و «all» هستند؛ مانند «هر انسان حیوان است.» ، «الناس نیام» و «All men are mortal. «. برای قضایای سالبه نیز در زبان فارسی از لفظ «هیچ»، در زبان عربی از الفاظ «لا شیء» و «لا واحد»، و در زبان انگلیسی از الفاظی همچون «no» استفاده می‌کنند؛ مانند «هیچ انسان اسب نیست.» ، «لا شیء من الحجر بشجر» و «no man is perfect.» .

۳.۲ - سور جزئی

سور جزئی در قضایای حملیه نشان دهنده این است که محمول بر بعضی از افراد موضوع (لااقل یک فرد) حمل می‌شود. سور جزئی برای قضایای موجبه و سالبه در فارسی با الفاظی همچون «بعضی»، «بخشی»، «پاره‌ای» و... ، و در زبان انگلیسی با الفاظ «some»، «at least one» نشان داده می‌شود؛ مانند «بعضی انسان‌ها شاعرند»، «بخشی از حیوان‌ها انسان نیستند»، «Some men are wise.» و «At least one man isn’t beautiful.» . در عربی برای قضایای موجبه از «بعض»، «فریق» و... ، و برای قضایای سالبه از «لیس کل»، «لیس بعض»، «بعض لیس» و... به عنوان سور جزئی استفاده می‌کنند؛ مانند «بعض من لبس السلاح شجاعا.» و «بعض الاقارب لیس بصدیق.» .

۳.۳ - اقسام قضیه حملیه

قضیه حملیه به لحاظ اتصال سور به موضوع یا به محمول آن بر دو قسم است:
الف) منحرفه: قضیه‌ای که در آن سور بر سر محمول بیاید. «هر الف، بعضی ب است.» ، «هیچ الف، هیچ ب نیست.»
ب) غیرمنحرفه: قضیه‌ای که در آن سور بر سر موضوع بیاید. «بعضی الف، ب است.»
علت نام گذاری نوع اول به منحرفه این است که چون در ناحیه موضوع، مصادیق و افراد مورد ملاحظه قرار می‌گیرند، اما در طرف محمول، مفهوم و عنوان، به این جهت به طور طبیعی مناسب این است که لفظی که مفاد آن بیان کمیت افراد است (سور) به موضوع ملحق گردد.
[۴] شهابی، محمود، رهبر خرد، ص۱۳۶، تهران: کتابخانه خیام، ۱۳۲۸، چاپ دوم.





۴.۱ - شرطیه متصله

سور در قضایای شرطیه متصله نشان دهنده میزان عمومیت اتصال مقدم و تالی است.

۴.۱.۱ - سور کلی در قضایای شرطیه متصله

سور کلی در قضایای شرطیه متصله نشان دهنده این است که تالی در تمامی حالات و وضعیت‌ها مبتنی بر مقدم است؛ سور کلی برای موجبه شرطیه در زبان فارسی الفاظی همچون «هرگاه»، «هروقت»، در زبان عربی الفاظی همچون «کلما»، «متی»، «مهما» و در زبان انگلیسی الفاظی همچون «whenever» است؛ مانند «هرگاه باران ببارد، زمین خیس می‌شود»، «کلما طلعت الشمس، النهار موجوده.» و «whenever you study، you gave best marks.» . در قضایای شرطیه سالبه در زبان فارسی از الفاظی نظیر «هیچ گاه چنین نیست که اگر»، «هرگز چنین نیست که اگر»، در عربی از «لیس البته اذا» و «لیس ابدا اذا» و در انگلیسی از «at all» و... به عنوان سور کلی استفاده می‌شود؛ مانند «هیچ گاه چنین نیست که اگر زمین خشک باشد، باران ببارد.» ، «لیس البته اذا کان الانسان ناطقا، کان غیرناطق.» و «When a number is odd، isn’t even at all.»

۴.۱.۲ - سور جزئی در قضایای شرطی

سور جزئی در قضایای شرطی نشان دهنده این است که تالی در بعضی حالات (حداقل یک حالت) مبتنی بر مقدم است؛ سور جزئی برای موجبه شرطیه در فارسی الفاظی همچون «بعضی اوقات اگر»، «گاهی اگر»، در زبان عربی الفاظی همچون «قد یکون اذا»، و در انگلیسی «sometimes if» و الفاظی از این قبیل است؛ مانند «بعضی اوقات اگر زمین خیس باشد، باران آمده است.» ، «قد یکون اذا کانت الامة حریصة علی الفریضة، کانت سالکة سبیل السعادة.» و «Sometimes if a number is even، it is divisable to ۳.» . در شرطیه سالبه از الفاظی همچون «چنین نیست که اگر» در زبان فارسی، «قد لا یکون اذا» و «لیس کلما» در زبان عربی، و «sometimes not if» در زبان انگلیسی به عنوان سور جزئی استفاده می‌کنند؛ مانند «چنین نیست که هروقت هوا سرد است، برف ببارد.» ، «قد لا یکون اذا کان الانسان صبورا علی الشدائد، کان غیر موفق فی اعماله.» و «Sometimes it is not the case that if it’s cloudy، it is raining.» .

۴.۲ - شرطیه منفصله

سور در قضایای شرطیه منفصله نشان دهنده میزان عمومیت انفصال و عناد بین طرفین فصل است.

۴.۲.۱ - سور کلی در قضایای شرطیه منفصله

سور کلی در قضایای شرطیه منفصله موجبه، در زبان فارسی الفاظی همچون «همواره یا»، در عربی «دائما اما» و در انگلیسی «always either» و... است؛ مانند: «همواره یا روز است یا شب »، «دائما اما یکون العدد الصحیح زوجا او فردا.» و «Always either a proposition is affirmative or a proposition is negative.» در قضایای منفصله سالبه، در زبان فارسی از الفاظی همچون «هیچ گاه چنین نیست که یا»، در عربی از «لیس ابدا اما» و «لیس دائما اما» و در انگلیسی از «Never either» به عنوان سور کلی استفاده می‌شود؛ همانند «هیچ گاه چنین نیست که یا این سنگ ناطق باشد یا ضاحک.» ، «لیس البته اما ان یکون العدد الصحیح زوجا او قابلا للقسمة علی اثنین.» و «Never neither a man is horse، nor a stone is man.

۴.۲.۲ - سورهای جزئی

سورهای جزئی در قضایای شرطیه منفصله معمولا همان سورهای جزئی قضایای شرطیه متصله هستند؛ مانند «گاهی یا هوا گرم است یا باران می‌بارد.» ، «بعضی اوقات چنین نیست که یا باران ببارد یا برف .» ، «قد یکون اما ان یکون الانسان مستلقیا او جالسا» (وقتی انسان در ماشینی باشد که توقف آن غیر ممکن است.) ، «قد لا یکون اما ان یکون الانسان مستلقیا او جالسا.» (وقتی انسان در ماشینی باشد که توقف آن ممکن است.) .


گوتلوب فرگه، پایه گذار منطق جدید ، در کتاب Begriffsschrift (۱۸۷۹) به تشریح نظریه‌ای جدید در باب سورها پرداخت که به نظریه ی تسویر (Quantification Theory) معروف است. هرچند نظریه تسویر فرگه تا زمانی که برتراند راسل کتاب Principia Mathematica را نوشت، ناشناخته ماند. چند سال پس از فرگه نیز آسکر هاوئرد میشل (۱۸۸۳) و چارلز سندرس پیرس (۱۸۸۵) مستقل از فرگه این نظریه را مطرح کردند.
[۵] هاک، سوزان، فلسفه منطق، ص۸۰، سید محمد علی حجتی، قم: کتاب طه، ۱۳۸۲، چاپ اول.
[۶] کرایان، دان و دیگران، قدم اول: منطق، ص۱۹-۱۸، مترجم: ابراهیم اسکافی، تهران: شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۹.

سور در منطق جدید عمل گری منطقی است که کمیت را نشان می‌دهد. در منطق جدید، به جای اصطلاح «سور جزئی» از اصطلاح «سور وجودی» (Existential quantifier) استفاده می‌شود. سور عمومی (کلی) نشان دهنده این است که همه اشیاء دارای وصف یا اوصافی هستند، و سور وجودی نشان دهنده این است که لااقل یک شیء دارای وصف یا اوصافی است.
سورهای عمومی و وجودی را به ترتیب با نمادهای (در برخی کتب از نماد () به عنوان سور کلی استفاده می‌شود، مانند کتاب درآمدی به منطق جدید دکتر ضیاء موحد.) و نشان می‌دهند. فرگه در نظریه تسویر خود فقط از سور عمومی استفاده کرده و سور وجودی را اصلا به کار نبرده است، اما میشل و پیرس از هر دو نوع سور استفاده کردند. اولین کسی که نماد را برای سور وجودی به کار برد، پئانو (۱۸۹۷)، و اولین کسی که نماد را برای سور عمومی به کار برد، گنتزن (۱۹۳۵) بود.


انواع محصورات در منطق جدید به صورت زیر تحلیل می‌شوند:
الف. موجبه کلیه : «هر الف، ب است.» ؛
ترجمه به زبان منطق جدید: «هر شیء (x)، اگر آن شیء الف باشد (A)، آن شیء ب است. (B):» (Ax) (x)
الف. موجبه کلیه: «هیچ الف، ب نیست.» ؛
ترجمه به زبان منطق جدید: «هر شیء (x)، اگر آن شیء الف باشد (A)، آن شیء ب نیست. (B):» (Ax) (x)
الف. موجبه کلیه: «بعضی الف، ب است.» ؛
ترجمه به زبان منطق جدید: «لااقل یک شیء (x) وجود دارد که هم الف است (A)، و هم ب است. (B):» (Ax) (x)
الف. موجبه کلیه: «بعضی الف، ب نیست.» ؛
ترجمه به زبان منطق جدید: «لااقل یک شیء (x) وجود دارد که الف است (A)، اماب نیست. (B):» (Ax) (x)
همان طور که در ترجمه‌های بالا دیدیم، در منطق جدید گزاره‌های کلی به صورت «مشروطه» (ادات شرط در دامنه سور) و گزاره‌های جزئی به صورت «معطوفه» (ادات عطف در دامنه سور) ترجمه می‌شوند.
گاهی محمول، یک «نسبت» (محمول چند موضعی) است، و بنابراین گزاره از دو یا چند شناسه خاص یا متغیر تشکیل شده است؛ مانند: Fxy (x از y بزرگتر است)، Gaxb (x بین a و b است)، Dab (حسن به تهران رفت) و....
همچنین گاهی گزاره از چند سور تشکیل شده است. مانند: (y) (x) که ترجمه نمادین گزاره «برخی چیزها از برخی چیزها کوتاهتر هستند.» است، و (y) Ax     (x) که ترجمه نمادین گزاره «گربه موش خانگی را دوست دارد.» می‌باشد.


عبارتی که سور آن را مسور می‌کند، دامنه سور (Scope of a quantifier) گویند. به عنوان مثال، در (y) Ax     (x) دامنه سور کلی x، کل عبارت و دامنه سور وجودی y، سور وجودی y به اضافه ی عبارت By است.
تعریف منطقی دامنه سور به این صورت است: «آن سور به اضافه ی کوچکترین زنجیره درست ساختی (زدس) که سور در آن قرار گرفته است.»
[۷] موحد، ضیاء، واژه نامه توصیفی منطق (انگلیسی به فارسی)، ص۸۸، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ اول.


۷.۱ - سورهای تو در تو و سورهای پیاپی

در گزاره‌های دارای چند سور، گاهی دو یا چند سور در دامنه هم دیگر قرار می‌گیرند؛ مانند (y) Ax     (x) و (Ax) (y) (x)؛ به این سورها، سورهای تو در تو گویند، و در مورد دوم که در آن دو سور پشت سر هم قرار گرفته‌اند، سورهای پیاپی (Successive quantifiers) نام دارند.

۷.۲ - عالم سخن، سور مقید و سور نامقید

عالم سخن (Universe of discourse) مجموعه اشیائی است که سورها برای اشاره به آن‌ها به کار می‌روند.
گاهی عالم سخن مشخص است، مثلا مجموعه انسان‌ها؛ به سورهایی که به عالم سخن مشخصی اشاره دارند، سورهای مقید (Restricted quantifiers) گویند. در زبان طبیعی سورها اغلب مقیدند.
[۸] نبوی، لطف الله، مبانی منطق جدید، ص۸۵، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، ۱۳۸۳، چاپ دوم.
گاهی نیز عالم سخن مشخص نیست و بنابراین سورها مقید به قید خاصی نیستند؛ این سورها، سورهای نامقید (Unrestricted quantifiers) هستند. مثلا در ترجمه «هر انسان حیوان است.» اگر عالم سخن ما مجموعه انسان‌ها باشد، گزاره به صورت (x) ترجمه می‌شود، و اگر سور نامقید باشد، گزاره به صورت (Ax) (x) خواهد بود. (Ax: «x انسان است» و Bx: «x حیوان است»)


اگر تعداد افراد عالم سخن متناهی باشد، و برای هر یک از افراد در زبان نامی داشته باشیم، می‌توانیم سورهای عمومی و وجودی را بسط دهیم. سورهای عمومی در منطق جدید به صورت ترکیب عطفی و سورهای وجودی به صورت ترکیب فصلی بسط داده می‌شوند. مثلا بسط گزاره‌های (x) و (x) در جهانی با دو فرد {a،b} به ترتیب و است، و در جهانی با سه فرد {a،b،c} به ترتیب و است.
بسط سورها منطق محمولات را به منطق گزاره‌ها تحویل می‌دهد، زیرا با استفاده از این روش سورها از گزاره‌ها حذف شده و ترکیبی از گزاره‌های شخصیه جای آن‌ها را می‌گیرد. از روش بسط سورها در معناشناسی منطق محمولات برای نشان دادن عدم اعتبار استدلال‌های نامعتبر استفاده می‌شود.


۱. معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۹۴۹، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۰، چاپ چهارم.
۲. ابن سینا، حسین، دانشنامه علایی، ص۴۰، محمد معین و سید محمد مشکوة (مصحح)، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۳۱.
۳. طوسی، نصیر الدین محمد بن حسن، اساس الاقتباس، ص۸۳، مدرس رضوی (مصحح)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶، چاپ سوم.
۴. شهابی، محمود، رهبر خرد، ص۱۳۶، تهران: کتابخانه خیام، ۱۳۲۸، چاپ دوم.
۵. هاک، سوزان، فلسفه منطق، ص۸۰، سید محمد علی حجتی، قم: کتاب طه، ۱۳۸۲، چاپ اول.
۶. کرایان، دان و دیگران، قدم اول: منطق، ص۱۹-۱۸، مترجم: ابراهیم اسکافی، تهران: شیرازه، چاپ اول، ۱۳۸۹.
۷. موحد، ضیاء، واژه نامه توصیفی منطق (انگلیسی به فارسی)، ص۸۸، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ اول.
۸. نبوی، لطف الله، مبانی منطق جدید، ص۸۵، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، ۱۳۸۳، چاپ دوم.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«سور».    



جعبه ابزار