سوزاندن مسلمان (منابع وهابیت)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سوزاندن انسان در
شریعت اسلامی و دستورات نبوی جایگاهی نداشته و مورد
نهی و ردع میباشد. اما
وهابیون و گروهکهای تروریستی وابسته به آنان که ادعای اسلام را داشته، در پی تخریب وجهه دین مبین اسلام هستند، و در حالی اینکار را به اسلام نسبت میدهند و از جملات و نظرات تئوریسین فکری خود
ابن تیمیه حرانی در تایید خود استفاده میکنند که در روایات صریحی از
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این قبیل شکنجه نهی شده است.
با مطالعه تاریخ اسلام مواردی از این اقدامات را میبینیم که برخی از
صحابه پیامبر دست به چنین اعمالی زدهاند اما بر اساس مبانی دین مبین اسلام و شواهد تاریخی، اعمال ایشان هرگز مطابق موازین اسلامی نبوده است و اسلام از این رفتار مبرا میباشد. در این نوشته ی مختصر، اشارهای کوتاه به اینمطلب براساس منابع اهلسنت میکنیم تا ریشههای تاریخی این مسئله بر همگان روشن گردد.
وهابیون برای توجیه سوزاندن انسان و شکنجه به وسیله آتش به فتوایی از
ابن تیمیه استناد کرده و جوازی برای این اعمال ابداع میکنند.
در کتاب المستدرک علی مجموع فتاوی شیخ الاسلام آمده است: فالمثلة حق لهم، فلهم فعلها للاستیفاء واخذ الثار، ولهم ترکها، الصبر افضل، وهذا حیث لا یکون فی التمثیل بهم زیادة فی الجهاد ولا نکال لهم عن نظیرها، فاما ان کان فی التمثیل السائغ لهم دعاء الی الایمان او زجر لهم عن العدوان فانه هنا من اقامة الحدودوالجهاد المشروع، ولم تکن القصة فی احد کذلک.
استاد و شیخ ما (ابن تیمیه) گفته است که: (مسلمانان)
مثله کردن حقشان است و میتوانند آن را انجام دهند برای انتقام گرفتن و گرفتن حقشان و البته میتوانند اینکار را ترک کنند که صبر کردن بهتر است. این هنگامی است که در مثله کردن زیادتی بر
جهاد نداشته باشد و اشکالی نیست بر آنان که نظیر مثله کردن را انجام دهند. پس هنگامی که در مثله کردنی که شایع و جاری است، دعوت آنان به ایمان باشد یا دور کردن آنان از دشمنی باشد، پس آن اقامه حدود و جهاد مشروع است ولی در قضیه احد چنین نمیباشد.
همچنین
ابن مفلح مقدسی، از بارزترین شاگردان ابن تیمیه به نقل از استاد خود یعنی ابن تیمیه نیز به مطلب اشاره میکند.
قال شَیْخُنَا الْمُثْلَةُ حَقٌّ لهم فَلَهُمْ فِعْلُهَا لِلِاسْتِیفَاءِ وَاَخْذِ الثَّاْرِ وَلَهُمْ تَرْکُهَا وَالصَّبْرُ اَفْضَلُ وَهَذَا حَیْثُ لَا یَکُونُ فی التَّمْثِیلِ بِهِمْ زِیَادَةٌ فی الْجِهَادِ وَلَا یَکُونُ نَکَالًا لهم عن نَظِیرِهَا فَاَمَّا اذَا کان فی التَّمْثِیلِ الشَّائِعِ دُعَاءٌ لهم الَی الْاِیمَانِ او زَجْرٌ لهم عن الْعُدْوَانِ فانه هُنَا من اقَامَةِ الْحُدُودِ وَالْجِهَادِ الْمَشْرُوعِ ولم تَکُنْ الْقِصَّةُ فی اُحُدٍ کَذَلِکَ.
اما این مسئله فقط در فتاوای ابن تیمیه یافت نمیشود و با نگاهی به تاریخ در میابیم که افراد دیگری نیز اقدام به این کار کردهاند که در ذیل به نمونههایی اشاره میگردد:
یکی از جنایاتی که توسط
خالد بن ولید انجام و در سطور تاریخ ثبت شده است، سوزاندن
اهل رده توسط وی بوده است.
شمسالدین ذهبی، از استوانههای علمی
اهلسنت پیرامون این قضیه مینویسد:
فامر خالد بالحظر ان تبنی ثم اوقد فیها النیران والقی الاساری فیها.
خالد دستور داد تا حفرهای بنا شود و در آن آتش افروخته و اسیران را در آن انداختند.
حتی
محمد بن عبدالوهاب نیز به عملی شنیع از خالد بن ولید اشاره کرده و مینویسد: و صاح خالد: لا یطبخن رجلٌ قدراً، ولا یسخنن ماء، الاّ واثفیته راس رجلٍ.
و خالد فریاد زد: هیچکسی حق پختن غذا را ندارد و آبی را داغ نکند مگر آنکه پایههای آتش سر مردی باشد.
وی در صفحه بعد از همان کتاب به سوزاندن اهل رده توسط خالد بن ولید اشاره کرده و مینویسد: وامر خالد بالحظائر ان تبنی، ثم اوقد فیها النّار، ثم امر بالاسری فالقیت فیها. فالقی فیها یومئذٍ حامیة بن سبیع الذی استعمله رسول الله (صلّیاللهعلیهوسلّم) علی صدقات قومه.
خالد دستور داد تا حفرهای بنا شود و در آن آتش افروخته و اسیران را در آنانداختند. آن روز حامیة بن سبیع را درون آتش انداخت، همان کسی که
رسول خدا او را برای جمعآوری صدقات از قبیلهاش فرستاده بود.
همچنین
عبدالرزاق صنعانی، دانشمند پر آوازه اهلسنت با
سند صحیح که همه راویان آن، روات
بخاری و
مسلم هستند، و همچنین
بدرالدین عینی در
عمدة القاری نیز مینویسند: عبدالرزاق عن معمر عن هشام بن عروة عن ابیه قال حرق خالد بن الولید ناسا من اهل الردة فقال عمر لابی بکر اتدع هذا الذی یعذب بعذاب الله فقال ابو بکر لا اشیم سیفا سله الله علی المشرکین.
خالد بن ولید مردمی از اهل ردة را به آتش کشید.
عمر به
ابوبکر گفت: آیا کسی که به عذاب مختص خداوند عذاب میکند را رها کردهای؟ ابوبکر گفت: من شمشیری که خداوند بر علیه
مشرکین را خارج کرده است، در غلاف نمیکنم. (کنایه از اینکه من کاری به خالد ندارم و اقدامی انجام نمیدهم)
ابن حجر عسقلانی در فتح الباری شرح
صحیح بخاری نیز مینویسد: ویدل علی جواز التحریق فعل الصحابة... وقد حرق ابو بکر البغاة بالنار بحضرة الصحابة وحرق خالد بن الولید بالنار ناسا من اهل الردة.
آنچه بر جواز سوزاندن دلالت دارد، افعال صحابه است ... به تحقیق ابوبکر در محضر صحابه بغاة را در آتش سوزاند و خالد بن ولید مردمی از اهل ردة را در آتش سوزاند.
یکی دیگر از کسانی که دستور به سوزاندن افراد را داده است، خلیفه اول میباشد.
یعقوبی قضیه سوزاندن الفجاءة السلمی را اینچنین نقل میکند:
و قدم ایاس بن عبدالله بن الفجاءة السلمی علی ابی بکر فقال یا خلیفة رسول الله انی قد اسلمت فاعطاه ابو بکر سلاحا فخرج من عنده فبلغه انه یقطع الطریق فکتب الی طریفة بن حاجزة ان عدو الله ابن الفجاءة خرج من عندی فبلغنی انه قطع الطریق واخاف السبیل فسر الیه حتی تاخذه وتقدم طریفة فسار الیه فقتل قوما من اصحابه ثم لقیه فقال انی مسلم وانه مکذوب علی فقال طریفة فان کنت صادقا فاستاسر حتی تاتی ابا بکر فتخبره فاستاسر فلما قدم به علی ابی بکر اخرجه الی البقیع فحرقه بالنار وحرق ایضا رجلا من بنی اسد یقال له شجاع بن ورقاء.
ایاس بن عبدالله بن فجاة السلمی نزد
ابوبکر آمد و گفت: ای خلیفه رسول خدا. به تحقیق که من مسلمان شدهام. ابوبکر سلاحی به او داد. از نزد ابوبکر خارج شد و به او خبر دادن که او
راهزن و قطاع الطریق شده است. ابوبکر به طریفة بن حاجزة نامه نوشت که دشمن خدا ابن الفجاة از نزدم خارج و به من خبر رسیده است که قطع طریق کرده و راه را ترسناک کرده است به سوی او برو تا اینکه او را دستگیر کنی. طریفة بن حاجزة به طرف او رفت و او را دستگیر و جمعی از اصحاب او را کشت و سپس با خود او برخورد کرد. فجاءة السلمی گفت: من مسلمان هستم و او
دروغ به من بسته است. طریفه گفت: اگر تو راستگویی، فعلا اسیر من باش تا ابوبکر بیاید. هنگامی که او را نزد ابوبکر آوردند، او را به سوی
بقیع خارج کرد و سپس او را سوزاند و همچنین مردی از
بنی اسد که به او شجاع بن ورقاء گفته میشد را سوزاند.
همچنین
ابن اثیر در
اسد الغابة نیز مینویسد: طُرَیفَةُ بن حَاجِر. مذکور فی الصحابة، قال سیف بن عمر: هو الذی کَتَب الیه ابو بکر الصدیق فی قتل الفجَاءَة السلمی، الذی حرقه ابو بکر بالنار... ثم سار حتی لحق بالفجاءَة السلمی، واسمه ایاس بن عبدالله بن عبد یالیل، فاسره وانفذه الی ابی بکر، فلما قدم علیه احرقه بالنار.
طریفة بن حاجر جزو صحابه ذکر شده است. سیف بن عمر نقل کرده است: طریفة بن حاجر همان کسی است که ابوبکر برای او نامهای نوشت تا فجاءة سلمی را بکشد، همان کسی که ابوبکر او را سوزاند ... او حرکت کرد تا با فجاءة سلمی برخورد کرد. اسم او ایاس بن عبدالله بن عبد یالیل بود. سپس او را اسیر کرد و به ابوبکر تحویل داد، هنگامی که با او برخورد کرد، او را با آتش سوزاند.
همچنین در کتاب الدرر السنیة فی الاجوبة النجدیة که یکی از کتب مهم فتاوای علمای وهابی از زمان
محمد بن عبدالوهاب میباشد، ضمن اشاره به این عمل ابوبکر، تصریح میکند که آن فرد زنده بوده است: فبعث به الی ابی بکر، فامر بتحریقه بالنار وهو حی.
او را به سوی ابوبکر فرستادند و دستور به آتش زدن او را داد در حالی که زنده بود.
موید کلام ما پیرامون سوزاندن فجاءة سلمی، کلام خود ابوبکر است که در روزهای آخر عمر خود از این عمل خود اظهار پشمیانی کرده است.
طبرانی در
المعجم الکبیر به اینمطلب اشاره کرده و مینویسد: انی لا آسی علی شَیْءٍ الا علی ثَلاثٍ فَعَلْتُهُنَّ... وَوَدِدْتُ اَنِّی یوم اُتِیتُ بِالْفَجَاةِ السُّلَمِیَّ لم اَکُنْ اَحْرِقُهُ وَقَتَلْتُهُ سَرِیحًا او اطْلَقْتُهُ نَجِیحًا.
من در دوران زندگی بر سه چیزی که انجام دادهام تاسف میخورم، دوست داشتم که مرتکب نشده بودم... ای کاش روزی که فجاءة سلمی را آوردند، او را نمیسوزاندم و او را سریعا و با عجله میکشتم و یا او را به راحتی آزاد میکردم.
جصاص نیز به این عمل ابوبکر اشاره کرده و مینویسد: وروی قتادة عن انس قال لما قاتل ابو بکر اهل الردة قتل وسبی وحرق.
قتاده از انس روایت کرده است که: هنگامی که ابوبکر با
اهل رده جنگید، آنان را کشت و اسیر کرد و آتش زد.
البته در سوزاندن افراد به سوزاندن افراد زنده بسنده نکرده و اقدام به سوزاندن جنازه افراد پس از مرگ نیز کردهاند که در ذیل اشاره میگردد:
طبری در تاریخش به کشتن و سوزاندن
محمد بن ابیبکر توسط
معاویه اشاره کرده و مینویسد: فغضب معاویة فقدمه فقتله ثم القاه فی جیفة حمار ثم احرقه بالنار فلما بلغ ذلک عائشة جزعت علیه جزعا شدیدا وقنتت علیه فی دبر الصلاة تدعو علی معاویة وعمرو.
معاویه بر او (محمد بن ابیبکر)
غضب کرد و او را مقابل خود قرار داد و او را کشت و سپس او را درون لاشهی الاغی قرار داد و او را آتش زد. پس زمانی که خبر این قضیه به
عایشه رسید، جزع و بیتابی شدیدی کرد و بعد از هر نمازی
قنوت میگرفت و معاویه و
عمروعاص را
لعنت میکرد.
این اتفاقات و فتاوا در حالیست که روایات فراوانی پیرامون نهی از سوزاندن افراد از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسیده است چنانکه در
صحیح بخاری آمده است: حدثنا قُتَیْبَةُ بن سَعِیدٍ حدثنا اللَّیْثُ عن بُکَیْرٍ عن سُلَیْمَانَ بن یَسَارٍ عن ابی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه اَنَّهُ قال بَعَثَنَا رسول اللَّهِ (صلّیاللهعلیهوسلّم) فی بَعْثٍ فقال ان وَجَدْتُمْ فُلَانًا وَفُلَانًا فَاَحْرِقُوهُمَا بِالنَّارِ ثُمَّ قال رسول اللَّهِ (صلّیاللهعلیهوسلّم) حین اَرَدْنَا الْخُرُوجَ انی اَمَرْتُکُمْ اَنْ تُحْرِقُوا فُلَانًا وَفُلَانًا وَاِنَّ النَّارَ لَا یُعَذِّبُ بها الا الله فَاِنْ وَجَدْتُمُوهُمَا فَاقْتُلُوهُمَا.
ابوهریره نقل میکند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما را به جایی فرستاد. و فرمود: اگر فلانی و فلانی را یافتید آن دو را بسوزانید. هنگامی که ما قصد خروج را داشتیم، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: شما را امر کردم که فلانی و فلانی را بسوزانید. بهدرستی که سوزاندن عذابی مخصوص خداوند است، پس اگر آن دو را یافتید، دونفرشان را به قتل برسانید.
نهی از عذاب کردنی که مخصوص خداوند متعال است:
در روایت دیگری از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
مسند احمد آمده است: حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا عبد الرَّزَّاقِ انا سُفْیَانُ عن ابی اِسْحَاقَ الشیبانی عَنِ الْحَسَنِ بن سَعْدٍ عن عبد الرحمن بن عبد اللَّهِ عن عبد اللَّهِ قال کنا مع النبی (صلّیاللهعلیهوسلّم) فَمَرَرْنَا بِقَرْیَةِ نَمْلٍ فَاُحْرِقَتْ فقال النبی (صلّیاللهعلیهوسلّم) لاَ ینبغی لِبَشَرٍ اَنْ یُعَذِّبَ بِعَذَابِ اللَّهِ عز وجل.
عبدالله بن مسعود نقل میکند که: همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از لانهی مورچهای گذشتیم که آتش گرفته بود. در این هنگام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: شایسته نیست برای یک فرد که عذابی کند که مخصوص خداوند است.
آری حتی نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سوختن لانه یک مورچه اظهار ناراحتی کرده است.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «بررسی تطبیقی سوزاندن خلبان اردنی با شریعت اسلامی».