• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سیدحسن‌ تقی‌زاده‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَقیْ‌زاده، سیدحسن، از مشهورتـرین رجال صدر مشروطۀ ایران، سیاستمدار، محقق نامدار و صاحب آثاری برجسته در تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام... I زندگی
تقی‌زاده در ۲۹ رمضان ۱۲۹۵ق/۲۶ سپتامبر ۱۸۷۸م در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش سید تقی (۱۲۵۲-۱۳۱۴ق) اصلاً از مردم روستای ونند از توابع اردوباد (شهری در شمال رود ارس) بود (تقی‌زاده، زندگی...، ۱۲) که برای تحصیل به عتبات رفت و پس از ۱۷ ‌سال شاگردی در محضر شیخ مرتضی انصاری در نجف، به تبریز بازگشت و در لباس امام جماعت مسجد حاج صفرعلی به وعظ و ارشاد مردم مشغول شد (همان، ۱۵-۱۶، ۱۸؛ صفایی، ۳). پسرش سید حسن شهرت تقی‌زاده را به مناسبت نام پدرش اختیار کرد.
سیدحسن تا ۱۹سالگی در تبریز به آموختن علوم متداول
حوزه‌ای پرداخت (زریاب، ۱۶۰)، و در عین حال به علوم جدید علاقۀ بسیار داشت و دور از چشم پدر که مایل بود سید حسن در زمرۀ علمای دین جای ‌گیرد، به فراگیری آن دانشها نیز دست زد. پس از مرگ پدر در ۱۳۱۴ق، علوم دینی را رها کرد و با جدیت بیشتر به علوم جدید پرداخت (طاهرزادۀ بهزاد، ۴۰۸). سید حسن در کنار یادگیری علوم، اهتمامی خاص به فراگرفتن زبانهای خارجی داشت و تا ۱۳۱۸ق زبانهای فرانسوی و انگلیسی را در تبریز فراگرفت (تقی‌زاده، همان، ۳۱). در ۲۲ سالگی به عنوان معلم مدرسۀ لقمانیۀ تبریز مشغول به کار شد (همان، ۳۰) و چندی بعد در مدرسۀ دارالفنون مظفری به تدریس پرداخت (همو، «تهیۀ مقدمات...» ، ۱۸۵).
کوششهای تقی‌زاده به کلاس و مدرسه محدود نماند، بلکه به فعالیت در عرصۀ سیاست و اجتماع نیز همت گماشت. فعالیت سیاسی و اجتماعی او را باید در حلقه‌ای بررسی کرد که محمدعلی تربیت، حسین عدالت، محمدشبستری و یوسف اعتصام‌الملک از مهم‌ترین اعضای آن بودند (همان، ۱۸۴). اعضای این حلقه در ۱۳۱۶ق مدرسۀ تربیت را بنیاد نهادند (مجتهدی، ۱۰۱)؛ اما سبک جدید آموزشی این مدرسه مخالفت روحانیان تبریز را برانگیخت و موجب تعطیلی آن شد. پس از آن تقی‌زاده و دوستانش کتابخانۀ تربیت را تاسیس کردند. تقی‌زاده در این کتابخانه از طریق روزنامه‌های فارسی زبان چاپ خارج مانند حبل المتین، اختر، حکمت، و روزنامه‌های عربی مانند الهلال با دنیای جدید آشنا شد. این مطالعات او را به نشر روزنامه علاقه‌مند کرد و به تهیۀ مقدمات کار برخاست. در اول ذیقعدۀ ۱۳۲۰ نخستین شمارۀ روزنامۀ او با عنوان گنجینۀ فنون در تبریز چاپ شد.
تقی‌زاده برای آشنایی با دنیای خارج از ایران، به فکر سفر افتاد و در رجب ۱۳۲۳ از راه قفقاز به استانبول (محل انتشار روزنامۀ اختر) رفت و پس از ۶ ماه اقامت در آن شهر، رهسپار مصر (محل انتشار ثریا، پرورش، حکمت و چهره‌نما) شد. وی حدود ۶ ماه نیز در مصر ماند و سپس به بیروت رفت. او امیدوار بود که در مدرسۀ آمریکایی بیروت به تحصیل بپردازد و برای تحقق این آرزو از زین‌العابدین تقی اُف درخواست کمک کرد (طباطبایی مجد، ۵۵۴-۵۶۲)، ولی کاری از پیش نبرد و دو ماه بعد از بیروت به تبریز بازگشت (تقی‌زاده، زندگی، ۴۴-۴۵). تقی‌زاده در این سفر با مدیران و نویسندگان جراید فارسی‌زبان و همچنین شخصیتهای سیاسی و فرهنگی عرب، مانند محمدعبده و جرجی زیدان دیدار کرد (صفایی، ۴). نتیجۀ این سفر نگارش رسالۀ «تحقیق حالات کنونی ایران با یک محاکمۀ تاریخی» بود که در روزنامه‌های مهم آن زمان مانند حبل المتین و حکمت منتشر شد. این رساله نخستین اثر مکتوب تقی‌زاده است و دیدگاههای مردی اصلاح طلب را پیش از جنبش مشروطه نشان می‌دهد (صدیق، ۸۲-۸۳).
پس از پیروزی انقلاب مشروطه، زندگی تقی‌زاده وارد دوره‌ای پر فراز و نشیب شد. در ۲۹ سالگی به عنوان نمایندۀ صنف بازرگانان تبریز به مجلس شورای ملی راه یافت و با ایراد نقطهای پرشور افکار عمومی تهران را چنان به خود جلب کرد که به گفتۀ مستشارالدوله، «ملت او را می‌پرستیدند» (صادق، ۱۳۸). ناظم الاسلام کرمانی هم تقی‌زاده را عامل بیداری وکلا و مردم تهران می‌دانست (۴/۳۱). تواناییهای سیاسی تقی‌زاده و نیز اقبال مردم به او سبب شد تا در کنار بزرگانی چون سعدالدوله و مشیرالدوله به عنوان نویسندگان متمم قانون اساسی مشروطه قرارگیرد. تقی‌زاده در اینجا از گنجاندن مفاهیم نوین سیاسی و اجتماعی مانند تحدید اختیارات شاه و تفکیک دین از سیاست دفاع کرد و در عمل نیز درصدد محدودکردن قدرت محمدعلی شاه برآمد. او بارها در نطقهای پارلمانی‌اش تلویحاً یا تصریحاً شاه را مورد انتقاد قرارداد. حملات شدید تقی‌زاده به استبداد شاه، او را در زمرۀ یکی از مهم‌ترین مخالفان محمدعلی شاه قرار داد، چنان که برخی از محققان او را «انقلابی تندرو»، و گروهِ طرف‌دارِ او را «اقلیت افراطیون» خوانده‌اند (آدمیت، ۲/۷۵).
در واقعۀ ترور نافرجام محمدعلی شاه و قتل امین‌السلطان، نام تقی‌زاده در کنار حیدرخان عمو اوغلی به عنوان طراح توطئه مطرح شد (کسروی، ۲۵۱). این واقعه و سابقۀ تقی‌زاده باعث شد تا محمدعلی شاه او را آشکارا دشمن خود بخواند (دولت‌آبادی، ۲/ ۲۷۸؛ کتاب نارنجی، ۱/ ۷۸) و به قتل تهدیدش کند (تقی‌زاده، زندگی، ۷۵). از این‌رو وقتی شاه دستور داد مجلس را بمباران و تنی چند از رهبران مجلس و مشروطه را دستگیر کنند، تقی‌زاده نیز مورد تعقیب واقع شد. پناهندگی او به سفارت انگلیس در نظر مخالفانش گناهی نابخشودنی به حساب آمد و تا آخر عمر چون نقطه‌ضعفی در کارنامۀ سیاسی‌اش ماندگار شد. مثلاً ۴۱ سال بعد یکی از علل مخالفت نمایندگان مجلس پانزدهم با اعتبار‌نامۀ تقی‌زاده همین پناهندگی بود (محیط طباطبایی، ۱، ۳). البته، تقی‌زاده غیبت خود از مجلس را ناشی از ممانعت قزاقها دانسته، و پناهندگی به سفارت انگلیس را امری عادی تلقی کرده، و یادآور شده است که صدها نفر دیگر و از جمله علی‌اکبر دهخدا نیز در سفارت مذکور تحصن گزیده بودند (تقی‌زاده، همان، ۷۴- ۷۸).
به هر حال محمدعلی‌شاه کوشید تقی‌زاده را به عنوان مجرم سیاسی از سفارت انگلیس تحویل بگیرد، ولی کاری از پیش نبرد و سرانجام او را از ایران تبعید کرد (همان، ۸۳). تقی‌زاده به قفقاز رفت و از آنجا روانۀ پاریس شد. پس از یک ماه اقامت در این شهر به دعوت ادوارد براون به لندن رفت و به پیشنهاد او مشغول فهرست‌برداری از منابع فارسی و عربی کتابخانۀ کیمبریج شد (همان، ۹۱- ۹۸). در لندن برای جلب افکار عمومی انگلستان به حمایت از مشروطه‌خواهی ایرانیان، کوششها کرد و چون اخبار حوادث تبریز و مقاومت مردم را شنید، به قفقاز بازگشت و مشغول تهیۀ اسلحه برای مشروطه‌خواهان و مجاهدان شد (همو، «تهیۀ مقدمات»، ۳۳۹). او چندی بعد به تبریز بازگشت و به گفتۀ خود ورودش اسباب قوت قلب مجاهدین شد (زندگی، ۱۱۷).
پس از فتح تهران، تقی‌زاده به عضویت «هیئت مدیرۀ موقت» برای ادارۀ کشور درآمد. آن‌گاه به عنوان نمایندۀ تبریز وارد مجلس شورای ملی شد (صدیق، ۸۴-۸۵).
در مجلس دوم رهبری فراکسیون دموکرات برعهدۀ تقی‌زاده بود. اگر در مجلس اول، به سبب نطقهای ضد استبدادی‌اش مغضوب محمدعلی‌شاه شد، در مجلس دوم به سبب دفاع از مواضع حزب دموکرات مانند تفکیک دین از سیاست و لزوم عرفی شدن جامعه، مخالفت روحانیون را برانگیخت و علمای نجف مانند آخوند خراسانی دربارۀ «فساد مسلک سیاسی» دموکراتها و رهبر آن تقی‌زاده فتوایی را صادر کردند (تقی‌زاده، همان، ۱۵۶؛ بهار، تاریخ...، ۱/۱۱). علت صدور این فتوا به صورت خاص، حمایت تقی‌زاده از حبس شیخ محمدباقر توسط یپرم خان ارمنی (رئیس نظمیۀ وقت) و موافقت با قصاص او به سبب قتل دو نفر اسماعیلی بود (تقی‌زاده، همان، ۱۵۲-۱۵۵).
در پی ترور و قتل سیدعبدالله بهبهانی در ۸ رجب ۱۳۲۸ و انتساب آن به دموکراتها و تقی‌زاده، وی ۳ ماه از مجلس مرخصی گرفت و به تبریز رفت (همان، ۱۵۵)، به آن نیت که پس از آرام شدن اوضاع به تهران باز گردد؛ اما قتل علی‌محمد تربیت، به قصاص قتل سیدعبدالله بهبهانی، فضای ضد تقی‌زاده را تشدید کرد. پیدا ست که انتخاب تربیت کاملاً آگاهانه بود، زیرا او با تقی‌زاده در یک خانه زندگی می‌کرد و تقی‌زاده او را فرزند خود می‌خواند (همان، ۱۵۷).
در تبریز نیز روسهای ضد مشروطه تقی‌زاده را زیر فشار قرارداده بودند و او ناچار و از بیم جان پس از ۴ ماه اقامت اجباری در تبریز از آنجا بیرون رفت و در آغاز صفر ۱۳۲۹ وارد استانبول شد (همان، ۱۵۸).
ورود تقی‌زاده به استانبول سرآغاز فصل جدیدی در حیات سیاسی و فرهنگی او به شمار می‌رود. این بار اقامت او در خارج از کشور حدود ۱۴ سال به درازا کشید. دو سال در استانبول ماند و با محمدامین رسول‌زاده، سردبیر تبعید شدۀ ایران نو، در یک خانه زندگی ‌کرد (همان، ۱۶۹). تقی‌زاده در این شهر به آموزش زبان فارسی به علاقه‌مندان پرداخت و «جمعیت نشر معارف» را تاسیس کرد (صدیق، ۸۵). وی هر چند از ایران دور شده بود، ولی با سیاست‌پیشگان ایرانی داخل و خارج کشور ارتباط داشت و دوبار هم به همین منظور به پاریس و لندن سفر کرد. او در قضایای مهم کشور موضع‌گیری می‌کرد. مثلاً وقتی در ذیحجۀ ۱۳۲۹ روسها به ایران اولتیماتوم دادند و خواستار عذرخواهی دولت شدند، تقی‌زاده از وزرا و وکلا خواست که «حُسن شهرت» را کنار بگذارند و با پذیرش اولتیماتوم، ایران را از تجاوز روسها نجات دهند (تقی‌زاده، همان، ۴۵۷-۴۵۹). حتی در نامه‌ای به مؤتمن‌الملک خاطرنشان کرد که «عذرخواهی از روس امروز عین وطن‌پرستی است» (همان، ۴۶۲). تقی‌زاده پس از دوسال اقامت در استانبول به لندن رفت و۶ ماه به مطالعه و کار در موزۀ بریتانیا پرداخت. وی در اول رجب ۱۳۱۳ق/۶ ژوئن ۱۹۱۳م رهسپار آمریکا شد (مجتهدی، ۱۰۲) و در کتابخانه‌ای در نیویورک به فهرست‌نگاری کتابهای عربی، فارسی و ترکی اشتغال یافت و مقالاتی برای «مجلۀ عالم اسلامی۱» چاپ پاریس نوشت. مدتی هم از طریق ترجمۀ آگهیهای یک شرکت داروسازی به فارسی، عربی و ترکی امرار معاش می‌کرد
(تقی‌زاده، همان، ۱۷۷-۱۸۰).
تقی‌زاده به رغم اقامت در آمریکا به نمایندگی در مجلس سوم شورای ملی انتخاب شد، ولی به ایران برنگشت. جنگ جهانی اول دگرگونی بزرگی در دیدگاههای سیاسی تقی‌زاده ایجاد کرد. او که تا آن زمان به دوستی با دولت انگلستان متهم بود، در چهرۀ سازمان‌دهندۀ اصلی فعالیتهای ضد انگلیسی ملیون ایرانی در حمایت از آلمان ظاهر شد (جمال‌زاده، ۴۶). دولت آلمان که پس از امضای قرارداد ۱۹۰۷م توسط روسیه و انگلیس، به طیفی از ملیون ایران نزدیک شده بود، جنگ را فرصت‌ مناسبی برای بهره‌برداری از احساسات ضد روسی و انگلیسی ایرانیان می‌دانست. ماموران سیاسی آلمانی کوشیدند تا از راه برقراری ارتباط با شخصیتهای بلندپایۀ ایرانی در داخل و خارج از کشور، آنها را با خود همراه گردانند؛ چنان‌که کنسول آلمان در نیویورک با تقی‌زاده تماس گرفت و او را به برلین دعوت کرد. تقی‌زاده هم پیشنهاد آلمان را پذیرفت و پس از نزدیک دو سال اقامت در آمریکا به هلند رفت و از آنجا در ۲۸ صفر ۱۳۳۳ق/۱۵ ژانویۀ ۱۹۱۵م وارد آلمان شد (تقی‌زاده، همان، ۱۸۱-۱۸۳).
۱. La Revue de monde musulman.
تقی‌زاده در برلین با عده‌ای از شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایرانی مانند محمدعلی جمال‌زاده، محمد قزوینی، و پورداود، کمیتۀ ملیون ایران را بنیاد نهاد و با استفاده از وجود دوست خود حسینقلی نواب، سفیر ایران در برلین، فعالیت خود را گسترش داد و فعالیتهای ضد روسی و انگلیسی ملیون را سازماندهی کرد.
گذشته از آن، تقی‌زاده با تاسیس روزنامۀ کاوه گام مهم دیگری برای گسترش فعالیت سیاسی ایرانیان و هم‌صدایی با آلمان در برابر انگلستان و روسیه برداشت. بودجۀ این روزنامه را دولت آلمان پرداخت می‌کرد، و مقالات آن تا حد زیادی صبغۀ سیاسی، البته منطبق با منافع آلمان داشت؛ چنان‌که دولت‌آبادی به طعنه می‌نویسد که تقی‌زاده در کاوه تا جایی که منافع آلمان تامین شود، برای ایران کار می‌کند (۴/۳۲).
تقی‌زاده در دورۀ اقامت در برلین، مسافرتهایی به سویس، اتریش، دانمارک و سوئد ترتیب داد و در سخنرانیها و مقالات خود موضعی ضد روسی و انگلیسی اتخاذ کرد (تقی‌زاده، همان، ۱۸۷). مشهورترین سفر او به خارج از ایران، حضور در کنگرۀ بین‌المللی سوسیالیستها در سوئد بود که در تابستان ۱۳۳۵ق/۱۹۱۷م برگذار شد. تقی‌زاده به همراه سلیمان میرزا وحید‌الملک شیبانی، از وکلای مجلس شورای ملی، بیانیه‌ای با عنوان «دادخواهی ملت ایران» خطاب به اعضای کنگره منتشر کرد (نک‌: ص۱۵۳-۱۵۷) که در آن با اشاره به تاریخچۀ تجاوزات روسیه و انگلستان به ایران، خواستار کمک سوسیالیستهای جهان برای مقابله با این تجاوزات شد؛ اما شکست آلمان در جنگ، همۀ کوششهای تقی‌زاده را بی ثمر کرد.
انگلستان که پس از جنگ در عرصۀ بین‌المللی یکه‌تازمیدان شده بود، از طریق انعقاد قرارداد ۱۳۳۷ق/۱۹۱۹م با کابینۀ وثوق‌الدوله، بر آن بود تا ایران را بیش از پیش زیر نفوذ خود درآورد. در این دوره تقی‌زاده دستخوش تحولی فکری در مواضع سیاسی خود شد و به این نتیجه رسید که ایران بدون تکیه بر انگلستان نمی‌تواند جایی و نقشی در نقشۀ سیاسی جهان داشته باشد. افزون بر تقی‌زاده گروهی دیگر از رجال سیاست ایران مانند وثوق‌الدوله و طیفی از روشنفکران مانند ملک‌الشعرا بهار هم طرف‌دار این دیدگاه بودند. اینان در عرصۀ داخلی با مشاهدۀ فقر و گرسنگی، هرج و مرج و ناامنی و احتمال تجزیۀ کشور، با عدول از شعارهای گذشتۀ خود به این نتیجه رسیدند که ایران پیش از دموکراسی نیازمند تکیه‌گاهی است که بتواند «مرکزیت و اقتدار» خود را در سراسر کشور تثبیت کند (بهار، «مرکزیت...» ، جم‌ ‌).
این تفکر جدید را بیش از هر جا می‌توان در دورۀ جدید روزنامۀ کاوه که انتشار آن از اول جمادی‌ الآخر ۱۳۳۸ق/۲۳ ژانویۀ ۱۹۲۰م آغاز شد، مشاهده کرد. محتوای این دوره از روزنامۀ کاوه بر ۳ محور: احیای دولت ملی‌گرا و متمرکز در ایران، تکیه بر فرهنگ باستانی، و گسترش تمدن نوین غربی در ایران دور می‌زد و در پرتو ترویج چنین‌اندیشه‌ای است که می‌توان برخی از زمینه‌ها و علل داخلی و خارجی کودتای ۱۲۹۹ش و روی‌کار آمدن رضاخان را تبیین کرد.
دو ماه پس از وقوع کودتا، تقی‌زاده روزنامۀ کاوه را رها کرد و در اردیبهشت ۱۳۰۱/ آوریل ۱۹۲۲، از همانجا نخستین ماموریت رسمی سیاسی را پذیرفت و برای انعقاد معاهدۀ تجاری با روسها روانۀ مسکو شد و پس از یک سال مذاکرات فشرده، سرانجام معاهده‌ای تجاری و اقتصادی در ۱۳ ماده (۵ اردیبهشت ۱۳۰۲ش/۲۵ آوریل ۱۹۲۳م) با کاراخان، کمیسر روابط خارجی روسیه منعقد کرد (ایران، شم‌ ۱۶۰۰، ص۲) و به برلین بازگشت (تقی‌زاده، همان، ۱۸۹-۱۹۱) و در همین سفر با دختری آلمانی ازدواج کرد (مجتهدی، ۱۰۳).
تقی‌زاده چندی بعد در زمان ریاست وزرایی سردار سپه مامور مذاکره با دولت کارگری انگلیس شد و به لندن رفت (تقی‌زاده، همان، ۱۹۲). چون اعتبارنامۀ او برای نمایندگی در مجلس پنجم تصویب شد، تصمیم گرفت به ایران بازگردد
(ایران، شم‌ ۱۶۱۷، ص۳) وی در ۱۰ تیر ۱۳۰۳ از لندن به برلین حرکت کرد (همان، شم‌ ۱۶۳۰، ص۲) و پس از چند روز اقامت، به مسکو رفت و سرانجام در ۱۳مرداد راهی تهران شد (همان، شم‌ ۱۶۵۳، ص۲) و پس از ۱۴ سال دوری از وطن، در شب ۳۰ مرداد ۱۳۰۳ به تهران رسید و در منزل محمدعلی فرزین اقامت گزید (همان، شم‌ ۱۶۵۷). ورود او به تهران با استقبال مشروطه‌خواهان و ملی‌گرایان مواجه شد. آنها امیدوار بودند که تقی‌زاده با استفاده از نفوذ و تجربۀ خود بتواند از حرکت کشور به سمت استبداد جلوگیری کند و مانع تبدیل سردار سپه رئیس‌الوزرا به دیکتاتوری جدید شود. تقی‌زاده چند روز پس از ورود به تهران و در پاسخ به درخواست دیگران، در سلسله مقالاتی مفصل با عنوان «یک مشت تصورات بی‌ادعا» به تبیین افکار جدید خود برخاست و ضمن ستایش از تمرکزگرایی
رضا خان، حکومت قادرِ قاهرِ ثابت و مستشاران خارجی و مجلس شورای ملی را ۳ رکن اصلی ترقی دانست و دولت را به تقویت ملی‌گرایی، تعلیم عمومی و پایان دادن به ملوک الطوایفی ‌تشویق کرد. تقی‌زاده کلید موفقیت دولت را در اجرای این اقدامات، ایجاد وحدت ملی با تکیه بر مفاخر تاریخی، احیای زبان فارسی و گسترش تمدن مادی و معنوی می‌دانست (نک‌: ایران، شم‌ ۱۶۸۰-۱۶۸۲)). این مقالات نشان داد که تقی‌زاده از آن چپ‌گرایی آرمان‌خواهانۀ سابق فاصله گرفته است و نه تنها مخالفتی با سردار سپه ندارد، بلکه اقدامات او را در مسیر ایجاد امنیت عمومی و احیای وحدت ملی می‌ستاید. با این همه، از سخنان او در مجلس شورا پیدا ست که در عین حمایت از اقدامات سردار سپه، از قانون‌شکنیهای او ناراضی بود و بارها در مقام نماینده به این رویه اعتراض، و یک بار دربارۀ وضع زندانها، وزیر کشور (داخله) را استیضاح کرد (مذاکرات...، جلسۀ ۱۰۶، مجلس پنجم، ۱۶ دی ۱۳۰۳).
نقطۀ عطف مخالفت تقی‌زاده با قانون‌شکنیهای رضا خان، موضوع تغییر سلطنت بود. هر چند رضا‌خان برای جلب حمایت تقی‌زاده به منزل او رفت (تقی‌زاده، زندگی، ۱۹۸)، ولی تقی‌زاده در جلسۀ تاریخی ۹ آبان ۱۳۰۴ به عنوان اولین مخالف سخن گفت و با سلطنت رضا‌خان به مخالفت برخاست و صریحاً اعلام داشت که «.... در مقابل خدا و ملت و مملکت و تاریخ خودمان و در مقابل نسلهای آتیۀ این ملت می‌گویم که به عقیدۀ بنده این ترتیب و این وضع مطابق ترتیب قانون اساسی نیست و صلاح این مملکت هم نیست» (مذاکرات، جلسۀ ۲۱۰، مجلس پنجم، ۹ آبان ۱۳۰۴).
مخالفت تقی‌زاده با سلطنت رضا شاه او را در کنار افرادی چون مدرس و مصدق قرار داد و رضا شاه پس از استقرار بر تخت سلطنت هیچ منصبی به او نداد. تقی‌زاده در کنار مخالفان پرنفوذ رضا شاه، نامزد وکالت مجلس ششم شد. آزادی‌خواهان و روزنامه‌نگاران ملی او را درصدر لیستهای خود قرار دادند و او سرانجام از حوزۀ انتخابیۀ تهران وارد مجلس شد؛ اما پیش از افتتاح مجلس، توسط هیئت وزرا به عنوان مسئول غرفۀ ایران در نمایشگاه فیلادلفیا ــ که به مناسبت یکصد و پنجاهمین سال استقلال آمریکا تشکیل شده بود ــ تعیین شد (ایران، شم‌ ۲۱۰۸، ص۲) و به آمریکا رفت.
تقی‌زاده پیش از رفتن به آمریکا مدتی در آلمان توقف کرد. در این زمان مستوفی‌الممالک رئیس الوزرا شد و تقی‌زاده را وزیر خارجه کرد (همان، شم‌ ۲۱۳۲، ص۱) و با ارسال تلگرافی به سفارت ایران در برلین خواستار مراجعت وی به ایران شد (همان، شم‌ ۲۱۳۴). تقی زاده ابتدا با پذیرش سمت وزارت خارجه، آمادگی خود را برای بازگشت اعلام داشت (همان، شم‌ ۲۱۳۵، ص۱)، ولی‌اندکی بعد استعفا کرد و از برلین به فیلادلفیا رفت (همان، شم‌ ۲۱۴۱). در آمریکا پس از فراهم آوردن مقدمات، غرفۀ ایران را با حضور گروه بزرگی از دولتمردان و بزرگان آن کشور افتتاح کرد (همان، شم‌ ۲۲۴۸، ص۲). او همچنین به عنوان عضو هیئت مؤسس انجمن ایران و آمریکا (همان، شم‌ ۲۰۷۷، ص۱) وظیفه داشت تا زمینۀ نزدیکی هر چه بیشتر این دو کشور را فراهم سازد. هر چند نمایشگاه تا دی ۱۳۰۵/ ژانویۀ ۱۹۲۷ تمدید شد، ولی تقی‌زاده در ۹ آذر ۱۳۰۵/ اول دسامبر ۱۹۲۶م آمریکا را ترک کرد و ادارۀ غرفه را به دیگری سپرد (همان، شم‌ ۲۲۶۶، ص۲).
او در نوروز ۱۳۰۶ش وارد تهران شد (تقی‌زاده، همان، ۲۰۸) و پس از پایان تعطیلات، در جلسات مجلس ششم حضور یافت (مذاکرات، جلسۀ ۸۲، مجلس ششم، ۱۷ فروردین ۱۳۰۶). تقی‌زاده هر چند بنا بر وظیفۀ نمایندگی گاه دیدارهایی با رضا شاه داشت، ولی در نطقهایش از او انتقاد می‌کرد. از این‌رو شاه کینه‌اش را به دل گرفت و او را تحت نظر قرار داد (تقی‌زاده، همان، ۲۰۹). پس از پایان دورۀ مجلس ششم در ۲۲ مرداد ۱۳۰۷، رضا شاه تصمیم گرفت مجلس را کاملاً مطیع خود کند. بنابراین از انتخاب افرادی مانند مدرس، مصدق و تقی‌زاده جلوگیری کرد. تقی‌زاده که شغلی نداشت، دچار فقر مالی گردید، تا آنجا که یک وقت برای تامین هزینۀ پذیرایی از مهمان مجبور شد ساعتش را گرو بگذارد (همان، ۲۱۱-۲۱۲). این احوال سبب شد تا تقی‌زاده برخلاف مدرس و مصدق، خود را به دربار رضا شاه نزدیک کند.
هر چند تقی‌زاده فقر مالی و سختی زندگی را علت پیوستن خود به رضا شاه می‌داند، ولی برخی از کسانی که رابطۀ نزدیک با تقی‌زاده داشتند، آورده‌اند که او اعتقاد یافته بود جهش از حکومت استبدادی سنتی به نظام دموکراسی امکان‌پذیر نیست. ابتدا باید یک حکومت مطلقۀ متمرکز ایجاد شود و نظم و امنیت را برقرار سازد و به آموزش عمومی مردم بپردازد، تا آن‌ گاه بتوان به دنبال دموکراسی رفت (زریاب، ۱۶۴)؛ بنابراین به رغم مخالفت با انقراض سلطنت قاجاریه، از رضا شاه حمایت کرد.
دورۀ جدید حیات سیاسی تقی‌زاده با انتخاب او به عنوان والی خراسان، به پیشنهاد تیمورتاش آغاز شد. او پس از ملاقات با رضا شاه در ۱۷ بهمن ۱۳۰۷ به محل ماموریت خود رفت
(ایران، شم‌ ۲۸۷۶، ص۲). وی ۶ ماه در این سمت باقی ماند و در آغاز تیر ۱۳۰۸ به تهران احضار شد و گزارشی از کارهایش را به وزیر داخله تسلیم کرد (شفق سرخ، شم‌ ۱۲۵۵، ص۲). چند روز بعد به عنوان وزیر مختار جدید ایران در انگلستان انتخاب شد و پس از ملاقات با رضا شاه در ۳۰ تیر ۱۳۰۸ به سوی لندن حرکت کرد (همان، شم‌ ۱۲۶۱، ص۲). تقی‌زاده در این سمت هم ۸ ماه بیشتر نماند و به تهران احضار شد (همان، شم‌ ۱۴۴۱،
ص ۲). پس از ورود به تهران در ۲۸ فروردین ۱۳۰۹ به جای سرتیپ بوذر‌جمهری، وزیر طرق و شوارع (راه) در کابینۀ مخبرالسلطنه هدایت شد (همان، شم‌ ۱۴۷۱). در ۱۴ مرداد همین سال با حفظ سمت، وزارت مالیه را هم در دست گرفت (همان، شم‌ ۱۵۵۷، ص۱)، چه، پس از برکناری فیروز میرزا در
۲۸ خرداد ۱۳۰۸ تا ۱۴ مرداد ۱۳۰۹، یعنی در فاصلۀ ۱۳ ماه و نیم، ۴ بار وزیر مالیه تغییر کرده بود. این تغییرات متوالی نشان دهندۀ بی‌ثباتی این وزارتخانه بود. گذشته از آن چند نفر از وزرای مالیه از جمله فیروز میرزا محاکمه و محکوم شده بودند. از این رو، با چنین سابقه‌ای از وزارت مالیه، بی‌اطلاعی تقی زاده از امور مالی اسباب نگرانی صاحب‌نظران را از این انتخاب فراهم کرده بود (مثلاً نک‌: شفق سرخ، شم‌ ۱۵۵۷، ص۱، سرمقاله).
با این همه، تقی‌زاده ۳ سال در این سمت باقی ماند. هر چند او سرنوشتی متفاوت با دیگر وزرای مالیۀ دورۀ رضا شاه داشت، ولی به سبب امضای قرارداد نفت با انگلستان در ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳م لکه‌ای سیاه در کارنامۀ خود ثبت کرد. البته او خود را در این قرارداد صرفاً «آلت فعل» نامید و رضا شاه را عامل اصلی انعقاد آن معرفی کرد؛ ولی دسته‌ای از سیاستمداران و مخالفان تقی‌زاده این دفاعیه را نپذیرفتند و هر گاه فرصتی یافتند، از آن حادثه به عنوان حربه‌ای برضد او استفاده کردند؛ در مقابل عده‌ای چون عباس اقبال آشتیانی (نک‌: ص۱، ۵) هم به دفاع از کار او برخاستند.
تقی‌زاده پس از امضای قرارداد نفت، با رضا شاه بر سر بودجۀ ارتش (نک‌: مجتهدی، ۲۳۸) و موضوع ذخیرۀ طلا (نک‌: تقی‌زاده، زندگی، ۲۴۵) اختلاف پیدا کرد. رضا شاه به او اخطار کتبی داد و چندی بعد حکم عزل او و انحلال کابینه‌ای را که در آن بود، صادر کرد (همان، ۵۵۵-۵۶۲). مخبرالسلطنه در خاطراتش، به طور ضمنی خشم رضا شاه از تقی‌زاده را علت سقوط کابینۀ خود دانسته است (هدایت، ۴۰۱). در کابینۀ جدید که در ۲۶ شهریور ۱۳۱۲به ریاست محمدعلی فروغی تشکیل شد، علی‌اکبر داور جای تقی‌زاده را در وزارت مالیه گرفت (شفق سرخ، شم‌ ۲۴۵۵، ص۱). چند ماه بعد در آذر ۱۳۱۲ تقی‌زاده سفیر دولت ایران در فرانسه شد (اطلاعات، شم‌ ۲۰۷۲، ص۲)، ماموریت تقی‌زاده در پاریس تا ۲۳ مرداد ۱۳۱۳ ادامه یافت و در این تاریخ او را به تهران احضار کردند (همان، شم‌ ۲۲۶۲، ص۳). علت احضار او به تهران چاپ مقالات انتقادی از رضا شاه در روزنامه‌های فرانسه بود. شاه از تقی‌زاده خواسته بود از انتشار این نشریات ممانعت کند، ولی این کار از عهدۀ تقی‌زاده و حتی دولت فرانسه نیز خارج بود. هر چند تقی‌زاده نامه‌ای به شاه نوشت و به دلجویی برخاست، ولی عذرش مقبول نیفتاد و عزل شد (تقی‌زاده، همان، ۷۸۶-۷۸۷).
ظاهراً تقی‌زاده حدس زد که در تهران گرفتار خواهد شد. بنابراین تمارض کرد و به تهران بازنگشت. در دی ۱۳۱۴/ اواخر دسامبر ۱۹۳۵ به پیشنهاد و وساطت دوست دیرین خود، حسین علاء، به لندن رفت و به تدریس زبان فارسی در مؤسسۀ مطالعات شرقی مشغول گردید (همان، ۲۶۳). او تا آغاز جنگ جهانی دوم و بمباران لندن توسط آلمانها در این مؤسسه ماند. آن‌گاه که محل کار به کیمبریج انتقال یافت، او نیز تا پایان سلطنت رضا شاه در این شهر اقامت گزید (همان، ۲۶۴).
پس از استعفا و خروج رضا شاه از کشور، محمدعلی فروغی نخست وزیر، تقی‌زاده را به سفارت دولت ایران در انگلستان منصوب کرد. دو سال بعد در ۱۳۲۲ش تقی‌زاده به نمایندگی مجلس چهاردهم برگزیده شد، ولی از بازگشت خودداری کرد و سفارت لندن را ترجیح داد (ایران، شم‌ ۷۲۰۷، ص۴). در اواخر سال ۱۳۲۲ش سفارت ایران در لندن به سفارت کبری تبدیل شد و تقی‌زاده سمت سفیر کبیری یافت (رهبر، شم‌ ۲۲۴، ص۲). پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولت برای تعیین تکلیف کشور پس از جنگ شماری از سفرا را به تهران فراخواند و تقی‌زاده پس از ۱۱ سال، در شهریور ۱۳۲۳ به تهران بازگشت (ایران، شم‌ ۷۵۳۸، ص۴). در تهران به دیدار محمد رضا شاه پهلوی رفت و در چند کنفرانس خبری شرکت کرد (همان، شم‌ ۷۵۴۱، ص۴، شم‌ ۷۵۴۷، ص۴).
تقی‌زاده پس از بازگشت از لندن، در اواخر سال ۱۳۲۳ش با چند دیپلمات دیگر مامور شرکت در کنفرانس سانفرانسیسکو شد (همان، شم‌ ۷۶۸۳، ص۴). در آخرین اجلاس جامعۀ ملل که از ۲۱ فروردین تا ۷ اردیبهشت، ۱۳۲۵ در ژنو تشکیل شد، نیز ریاست هیئت نمایندگی ایران را برعهده داشت (مرکز اسناد...، بش‌).
چون مسئلۀ عدم تخلیۀ آذربایجان از قوای شوروی بالا گرفت و پروندۀ این منازعه در سازمان ملل مطرح شد، تقی‌زاده و حسین‌علاء با طرح شکایت از دولت شوروی و اقامۀ براهین و ادلۀ محکم حقانیت ایران را به اثبات رساندند (تقی‌زاده، همان، ۲۳۷).
تقی‌زاده در انتخابات مجلس پانزدهم نیز از حوزۀ تبریز به مجلس راه یافت و در ۱۴ مهر ۱۳۲۶ وارد تهران شد (اطلاعات، شم‌ ۶۴۶۴، ص۶). او در خاطراتش آورده است که پیش از بازگشت، محمد رضا شاه مقام نخست وزیری را به وی پیشنهاد کرد، ولی او آن را نپذیرفت (تقی‌زاده، همان، ۲۸۹).
در ۲۱ آبان ۱۳۲۶ تقی‌زاده نخستین نطق خود را در مجلس پانزدهم ایراد کرد و در آن به تفصیل از سالهای غربت و تجربیات خود سخن گفت و اعلام کرد که این تجربیات را در اختیار ملت قرار می‌دهد. او وطن‌دوستی و فضایل اخلاقی چون تقوا را دو شرط اساسی کار سیاسی دانست و حفظ منافع و مصالح طبقۀ فرودست را مقصد خود خواند (مذاکرات، جلسۀ ۲۱ آبان ۱۳۲۶). البته نمایندگان توده‌ای و ملی‌گرایان طرف‌دار مصدق به مخالفت با او برخاستند و کوشیدند اعتبار‌نامۀ او را رد کنند، ولی موفق نشدند (اطلاعات، شم‌ ۶۴۰۷، ص۱). تقی‌زاده در مجلس به صورت مستقل فعالیت می‌کرد و عضو هیچ فراکسیونی نبود. شماری از نمایندگان و سیاستمداران خواهان ریاست او بر مجلس بودند، ولی این نظر راه به جایی نبرد (نک‌: همان، شم‌ ۶۳۹۶). پس از برگذاری انتخابات مجلس سنا در ۱۳۲۸ش، تقی‌زاده سناتور شد و در ۲۹ بهمن همان سال بر کرسی ریاست مجلس سنا نشست (همان، شم‌ ۷۱۵۷، ص۱).
سالهای ریاست او بر سنا که ۶ سال به درازا کشید، با دوران نخست وزیری دکتر مصدق مصادف بود. تقی‌زاده هر چند کمکی به جنبش ملی شدن صنعت نفت نکرد و با دکتر مصدق هم روابط حسنه نداشت، اما به گواهی اسناد موجود، در توطئه‌هایی که بر ضد وی صورت می‌گرفت، شرکت نکرد (عظیمی، ۴۵۰).
ریاست مجلس سنا آخرین سمت سیاسی تقی‌زاده بود و او پس از استعفا از ریاست، همچنان در مقام سناتوری باقی ماند. سرانجام در ۱۳۴۶ش به علت سال‌خوردگی از این سمت هم استعفا کرد و خانه‌نشین شد و چندی بعد در ۸ بهمن ۱۳۴۸ش/ ۲۸ ژانویۀ ۱۹۷۰م در ۹۲ سالگی در تهران درگذشت.
کارنامۀ علمی و فرهنگی: تقی‌زاده از معدود شخصیتهایی است که در کنار فعالیتهای سیاسی پرفراز و نشیب، بخش مهمی از زندگی خود را به کارهای فرهنگی اختصاص داد و آثاری سخت پر ارزش پدید آورد. فعالیتهای تحقیقاتی و فرهنگی او در داخل و خارج از ایران عرصه‌ای وسیع را دربرمی‌گیرد. تقی‌زاده مدت۶ سال در مدرسۀ مطالعات شرقی لندن، مدت کوتاهی در کیمبریج و چندماهی هم در دانشگاه کلمبیای آمریکا تدریس کرد. در ایران چند سال استاد دانشکدۀ معقول و منقول (الاهیات و معارف اسلامی) دانشگاه تهران بود. حوزۀ تدریس او نیز بسیار گسترده بود و از ادیان و قوم‌شناسی عرب تا ادبیات فارسی و خطوط باستانی و تاریخ ایران و فهرست‌نگاری نسخه‌های اسلامی را شامل می‌شد (یغمایی، ۲۸۱؛ مینوی، ۸۶). وی افزون بر تدریس، بارها در محافل علمی و فرهنگی داخل و خارج از کشور سخنرانی کرد (اطلاعات، شم‌ ۲۲۱۵). تقی‌زاده فهرست‌نویسی را به پیشنهاد ادوارد براون در دانشگاه کیمبریج انگلستان آغاز کرد و آن را در آمریکا و ایران ادامه داد (تقی‌زاده، «تقی‌زاده ـ پروفسور براون»، ۱۹۳-۱۹۶). وی با شرق‌ـ شناسان مشهور دوستی داشت و در کنگره‌های بین‌المللی شرق‌شناسی و ایران‌شناسی عضوی فعال به شمار می‌رفت. سالها تحقیق و تدریس در مدرسۀ مطالعات شرقی لندن این فرصت را به او داد تا خود را به عنوان ایران‌شناس و اسلام‌شناسی ممتاز در مجامع جهانی نشان دهد. از جملۀ ایران‌شناسان بزرگ که تقی‌زاده با آنها دوستی و همکاری داشت، می‌توان به ادوارد براون،‌هانری ماسه، رنه گیرشمن، آرتور کریستن سن، ویلهلم لیتن، بازیل نیکیتین و ولادیمیر مینورسکی اشاره کرد (افشار، «نامه‌ها...» ، ۷۰۹). وی گاه به عنوان نمایندۀ دولت نیز در کنگره‌های بین‌المللی شرکت می‌کرد (کوشش، ۲). تقی‌زاده در سالهای آخر عمر ریاست کنگرۀ بزرگ ایران‌شناسی را که در تهران برگذار شده بود، بر عهده گرفت. با چنین سابقه‌ای، شماری از ایران‌شناسان بزرگ مانند‌هانری ماسه، ماسینیون، والتر برونو هنینگ، گیرشمن، مینورسکی و احسان یارشاطر برای بزرگداشت از مقام علمی تقی‌زاده در ۸۰ سالگی او کتابی مشتمل بر مقالات تحقیقی به زبان فرانسه و انگلیسی و آلمانی با عنوان ران ملخ۱ تالیف و تدوین کردند و به او تقدیم داشتند (صدیق، ۹۰-۹۱).
تقی‌زاده در سالهایی که مقام سیاسی داشت، نیز در‌اندیشۀ امور فرهنگی و گسترش عمومی فرهنگ بود؛ چنان‌که وقتی نمایندۀ مجلس پنجم بود، به عضویت انجمن آثار ملی درآمد
(ایران، شم‌ ۱۹۰۰، ص۳). آن‌گاه که وزارت مالیه را برعهده داشت، مبالغ هنگفتی به تجدید بنای مقبرۀ فردوسی اختصاص داد (شفق سرخ، شم‌ ۲۳۶۲، ص۲)، نیز در مقام ریاست مجلس سنا، برای تجهیز و افتتاح کتابخانۀ مجلس چنان کوشید که این کتابخانه را می‌توان یادگار او دانست (صدیق، ۸۷).
از دیگر کوششهای فرهنگی تقی‌زاده می‌توان به پرورش شاگردان و حمایت از جوانان مستعد دانش‌پژوه چون عباس زریاب خویی اشاره کرد. او از جمله کسانی بود که با حذف کلمات عربی از زبان فارسی به مخالفت برخاست. زمانی که فرهنگستان اول واژه سازی فارسی و حذف کلمات بیگانه، خاصه عربی، را در دستور کار خود قرار داده بود، با انتشار مقاله‌ای محققانه و عالمانه در مجلۀ تعلیم و تربیت، به مقابله با دیدگاههای گردانندگان فرهنگستان در این موضوع برخاست. این مقاله هر چند موجب خشم رضا شاه شد، ولی تاثیری بزرگ بر جای نهاد و آن کوششها را محدود کرد (تقی‌زاده، «جنبش...» ، ۳۷۷- ۳۹۸).
تقی‌زاده همچنین روزنامه‌نگاری ورزیده بود. بدون شک روزنامۀ کاوه، خاصه دورۀ دوم آن، سبکی نو در روزنامه‌نگاری ایرانی به شمار می‌رود. دورۀ دوم کاوه را در حقیقت می‌توان دانشنامۀ تاریخ و ادبیات و فرهنگ ایران دانست.
بنا بر آنچه از احوال تقی‌زاده به دست می‌آید، تحولات معنوی و فکری او را در ۳ مرحله می‌توان خلاصه کرد: دورۀ‌اندیشه و التزام دینی؛ دورۀ روشنفکری دینی؛ و دورۀ روشنفکری غرب‌گرایانه. با این همه، تقی‌زاده را در رفتارهای فردی، ابداً نمی‌توان غربی دانست، زیرا از بسیاری از خویهای رایج در اروپا دوری می‌گزید (مثلاً نک‌: جمال‌زاده، ۲۱۸). دربارۀ او گفته‌اند: با آنکه به سبب مراودۀ طولانی با اروپاییان، تحولاتی در اخلاق و رفتارش پدید آمد، اما ذاتیات خود را از دست نداد (دولت‌آبادی، ۴/۵۷). تقی‌زاده مانند هر رجل سیاسی دیگر، اشتباهات کوچک و بزرگ نیز مرتکب شد، ولی به طور کلی خدمات بسیار مهم سیاسی و فرهنگی او، بر اشتباهات و تقصیرهایش برتری دارد.
۱. A Locust’s Leg.
مآخذ: آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۵۵ش؛ افشار، ایرج، «نامه‌های مستشرقین به تقی‌زاده»، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۵۵ش، س ۱۹، شم‌ ۷-۱۰؛ اطلاعات، تهران، شم‌ ۲۰۷۲، ۲۲۱۵، ۲۲۶۲، ۶۳۹۶، ۶۴۰۷، ۶۴۶۴، ۷۱۵۷؛ اقبال آشتیانی، عباس، «دفاع از آقای تقی‌زاده»، اطلاعات، تهران، ۱۳۲۶ش، س ۲۲، شم‌ ۶۴۱۰؛ ‌ایـران، تهـران، شم‌ ۱۶۰۰، ۱۶۱۷، ۱۶۳۰، ۱۶۵۳،
۱۶۵۷ ۱۶۸۰، ۱۶۸۱، ۱۶۸۲، ۲۰۵۷، ۲۱۰۸، ۲۱۳۲، ۲۱۳۴، ۲۱۳۵، ۲۲۴۸، ۲۲۶۶، ۲۸۷۶، ۷۲۰۷، ۷۵۳۸، ۷۵۴۱، ۷۵۴۷، ۷۶۸۳؛ بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تهران، ۱۳۶۳ش؛ همو، «مرکزیت و اقتدار»، نوبهار، تهران، ۱۳۳۶ق؛ تقی‌زاده، سیدحسن، «تقی‌زاده ـ پروفسور براون»، یغما، تهران، ۱۳۵۲ش، س ۲۶، شم‌ ۴؛ همو، «تهیۀ مقدمات مشروطیت در آذربایجان»، یغما، تهران، ۱۳۳۹ش، س ۱۳، شم‌ ۴؛ همو، «جنبش ملی ادبی»، ارمغان، تهران، ۱۳۲۰ش، س ۲۲، شم‌ ۸-۹؛ همو، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۲ش؛ همو و سلیمان میرزا وحیدالملک، «اجتماع استکهلم»، کاوه، برلین، ۱۳۳۵ق/۱۹۱۷م، س ۲، شم‌ ۲۲؛ جمال‌زاده، محمدعلی، «من: جمال‌زاده، دربارۀ تقی‌زاده شهادت می‌دهم»، یادنامۀ تقی‌زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ رهبر، تهران، ۱۳۲۲ش، شم‌ ۲۲۴؛ زریاب، عباس، «تقی‌زاده آن چنان که من شناختم»، یادنامۀ تقی‌زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ شفق سرخ، تهران، شم‌ ۱۲۵۵، ۱۲۶۱، ۱۴۴۱، ۱۴۷۱، ۱۵۵۷، ۲۴۵۵؛ صادق (مستشار الدوله)، صادق، خاطرات و اسناد، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۲ش؛ صدیق، عیسی، چهل گفتار، تهران، ۱۳۵۲ش؛ صفایی، ابراهیم، «رهبران مشروطه»، یادنامۀ تقی‌زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ طاهرزادۀ بهزاد، کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۳۴ش؛ طباطبایی مجد، غلامرضا، «تقی‌زاده و تقی اوف»، آینده، تهران، ۱۳۷۰ش، س ۱۷، شم‌ ۵-۷؛ عظیمی، فخرالدین، بحران دموکراسی در ایران، ترجمۀ عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، ۱۳۷۲ش؛ کتاب نارنجی، ترجمۀ حسین قاسمیان، به کوشش احمد بشیری، تهران، ۱۳۶۷ش؛ کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، ۱۳۵۶ش؛ کوشش، تهران، ۱۳۱۴ش، س ۱۲، شم‌ ۱۸۲؛ مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات زرین؛ محیط طباطبایی، محمد، «چرا تقی‌زاده متحصن شد»، اطلاعات، تهران، ۱۳۲۶ش، س ۲۲، شم‌ ۶۴۱۱؛ مذاکرات مجلس شورای ملی، ۱۳۰۳ش؛ مرکز اسناد وزارت خارجه، کارتن ۴۸، پروندۀ؛ مینوی، مجتبی، «تقی‌زاده»، یادنامۀ تقی‌زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۴۹ش؛ ناظم الاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علی اکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۶۲ش؛ هدایت، مهدیقلی، خاطرات و خطرات، تهران، ۱۳۶۳ش؛ یغمایی، حبیب، «تقی‌زاده، سیدحسن»، یادنامۀ تقی‌زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
اسماعیل شمس
II. آثار
تقی‌زاده از دوران جوانی و در کنار آموختن زبانها و علوم مختلف، پژوهش و نگارش را هم آغاز کرد. حاصل نخستین تلاشهای وی در این زمینه تالیف و ترجمۀ چند کتاب دربارۀ صرف و نحو عربی، جغرافیای ایران و نجوم بود که هرگز چاپ نشدند (تقی‌زاده، زندگی...، ۲۹، ۳۲). وی در ۱۳۲۰ق همراه ۳ تن از دوستانش در تبریز، چند شماره از مجلۀ گنجینۀ فنون را منتشر ساخت و ترجمۀ کتابی از گوستاو لوبون را با عنوان «تمدنات قدیمه۱» جزء به جزء منتشر کرد که به سبب توقف انتشار مجله، ناتمام ماند (همان، ۳۵-۳۶، نیز نک‌: مقالات، ۲/۲۶۲).
تقی‌زاده همواره در‌اندیشۀ شناخت علل عقب‌ماندگی ایران و کندوکاو در چاره‌جویی برای آن بود و بعدها نیز به همین انگیزه وارد سیاست و جریان انقلاب مشروطه شد. از نخستین
نوشته‌های او رساله‌ای با عنوان «تحقیق احوال کنونی ایران با محاکمات تاریخی» است که آن را برای تبیین زمینه‌های مشروطه نوشت و در تبریز منتشر کرد (همانجا). او بعدها خطابه‌ای دربارۀ تاریخ مشروطیت ایراد نمود که به صورت رساله‌ای مستقل به چاپ رسید (نک‌: خطابه مشتمل بر...، سراسر کتاب). تقی‌زاده در دوره‌های بعد نیز همچنان که در زمینۀ سیاست فعالیت داشت، در کنار پژوهشهای علمی، مقالات و خطابه‌ها و نامه‌هایی بسیار دربارۀ مسائل سیاسی اجتماعی و فرهنگی ایران و جهان نوشت. از جملۀ آنها چند مقاله دربارۀ جریانهای سیاسی ایران و عثمانی بود که او در دوران اقامت در آمریکا (۱۹۱۳-۱۹۱۴م) در «مجلۀ جهان اسلام۲» چاپ پاریس منتشر کرد (برای این نوشته‌ها، نک‌: تقی‌زاده، مقالات، مجلدات مختلف). در دوران اقامت در برلین نیز رساله‌ای با عنوان تاریخ مجلس شورای ملی (۱۳۳۷ق) نوشت و انتشار داد. این رساله بار دیگر به همراه چند مقالۀ تاریخی و ادبی و نامه و خاطره و خطابه در جلد پنجم مقالات تقی‌زاده به چاپ رسید.
تقی‌زاده در ۱۳۰۷ش رساله‌ای با عنوان «مقدمۀ تعلیم عمومی» نوشت و در آن این موضوع را مطرح ساخت که برای با سواد کردن مردم ایران باید خط فارسی آسان شود؛ و از آنجا که خط موجود فارسی را نمی‌توان آسان کرد، پس باید خط لاتینی را به گونه‌ای که پاسخگوی نیاز زبان فارسی باشد، جانشین خط کنونی ساخت. این رساله موافقانی هم یافت. با این همه، خود تقی‌زاده بعداً چون به زیانهای ناشی از تغییر خط پی برد، از این نظر برگشت و بارها پشیمانی خود را از مطرح کردن آن اظهار داشت (مینوی، ۶۹۰). این رساله بعداً به همراه چندین مقاله و یادداشت و خطابۀ دیگر دربارۀ زبان، فرهنگ و تعلیم و تربیت، به عنوان جلد سوم مجموعۀ مقالات تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار تجدید چاپ شد.
۱. Les Premières civilisations. ۲. La Revue de monde musulman.
موضوع دیگری که تقی‌زاده بارها بدان پرداخت، رویکرد ایرانیان نسبت به تمدن نوین اروپایی بود. او باز هم در دوران انتشار کاوه موضوع پذیرش بی‌قید و شرط تمدن غربی را مطرح سـاخت کـه اعتراض بسیـاری برانگیخت و بعـدها خود او نیـز ــ به‌ویژه در خطابه‌ای ــ آن را نظری افراطی دانست. او در آن خطابه بار دیگر به لزوم اخذ تمدن اروپایی پرداخت، اما تمدن مورد نظر او تنها فراگیری سواد و علوم یا تبدیل عادات و لباس و وضع ظاهری به عادات و آداب غربی نبود. به اعتقاد وی روح تمدن، فهم و پختگی، رشد اجتماعی، روح تساهل و آزادمنشی، متانت و آزاد فکری، وطن‌پرستی و شهامت و فداکاری در راه عقاید، به‌ویژه رها شدن از تعصبهای افراطی است (خطابه در
موضوع...، ۲۱).
تقی‌زاده سالها به صورت پیوسته به پژوهش در زمینه‌های تاریخ و فرهنگ ایران در دوره‌های مختلف دست زد و با بهره‌گیری از منابع کهن و معتبر، به ویژه نسخه‌های خطی ــ گاه کمیاب و یگانه ــ عربی و فارسی، و همچنین پژوهشهای غربی منتشر شده دربارۀ ایران، یادداشتهایی فراهم آورد و بر آن بود تا تاریخ ایران در دورۀ اسلامی را تدوین کند، اما به سبب اشتغال بسیار مجال سامان دادن آنها را نمی‌یافت. پس از پایان کار مجلس ششم، او مدتی از امور سیاسی و مشاغل دولتی کناره گرفت و در پاسخ به درخواست وزارت معارف برای تالیف کتاب «تاریخ ایران در دورۀ اسلامی»، در تابستان و پاییز ۱۳۰۷ش با استفاده از یادداشتهایش، نگارش بخش نخست تاریخ ایران در دورۀ اسلامی را با عنوان از پرویز تا چنگیز: استیلای عرب تا ایلغار مغول در ایران، آغاز کرد. جلد اول این اثر تنها شامل دورۀ فتح اسلامی ایران، عصر بنی‌امیه و آغاز دولت عباسی، نخستین‌بار در ۱۳۰۷ش در تهران منتشر شد (نک‌: تقی‌زاده، از پرویز...، مقدمه؛ نامه‌های تهران، ۲۱۸؛ نیز نک‌: افشار، سواد...، ۲/۶۰۵-۶۰۶)؛ ولی تقی‌زاده فرصت ادامۀ کار را نیافت و کتاب از پرویز تا چنگیز، از آغاز عصر عباسی درنگذشت. همین مجلد بعداً چند بار دیگر، و از جمله در جلد نهم مقالات تقی‌زاده (به کوشش ایرج افشار)، به چاپ رسید.
در زمینۀ مطالعات ادبی، تقی‌زاده مقدمه‌ای مفصل در شرح حال و عقاید ناصرخسرو نوشت که نخست در دیوان اشعار این شاعر به چاپ رسید (نک‌: تقی‌زاده، مقدمه بر دیوان ناصر خسرو) و بعداً در مجموعۀ مقالات تقی‌زاده (ج ۱) تجدید چاپ شد. همچنین نسخه‌ای از یک متن مربوط به قرن ۷ق با عنوان تحفة‌الملوک را نسخه‌برداری کرد و در ۱۹۱۷م به چاپ رساند (مینوی، همانجا).
موضوع دیگری که تقی‌زاده به تحقیقات ژرف و دامنه‌داری دربارۀ آن پرداخت، تاریخ عربستان پیش از اسلام بود. او در سالهای تحصیلی ۱۳۲۸-۱۳۲۹ش و ۱۳۲۹-۱۳۳۰ش در این زمینه ۹ خطابه در دانشکدۀ معقول و منقول دانشگاه تهران ایراد کرد که مجموعۀ آنها با عنوان تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و قبل از آن (نک‌: سراسر اثر)، نخست به صورت جزوه‌هایی در مجموعۀ انتشارات این دانشکده منتشر شد و بار دیگر در جلد اول مقالات تقی‌زاده به چاپ رسید (نک‌: همانجا).
بخش مهم دیگری از تحقیقات تقی‌زاده دربارۀ مانی، بنیادگذار آیین مانویت بود. کتاب مانی و دین او اصلاً در قالب دو خطابه (در ۲۴ آذر ۱۳۲۸ و ۱۲ بهمن ۱۳۲۰) در انجمن ایران‌شناسی ایراد شد و بعداً وی از احمد افشار شیرازی خواست تا مطالب متون معتبر عربی و فارسی را دربارۀ مانی بدان بیفزاید (نک‌: تقی‌زاده، مانی و دین او، سراسر کتاب؛ مینوی، همانجا). تقی‌زاده در نخستین خطابه به معرفی منابع کهن یونانی و لاتینی و همچنین مطالعات و دستاوردهای ۵۰ سالۀ اروپاییان دربارۀ مانی و دین او پرداخت، و آن‌گاه دربارۀ زادگاه و زادروز او بحثی را مطرح کرد که به‌ویژه مبحث اخیر از مهم‌ترین و دقیق‌ترین بحثهای ارائه شده در این زمینه است (افشار، «کتابهای درسی»، ۳۸۱). تقی‌زاده در خطابۀ دوم کتاب به موضوعات مختلفی دربارۀ احوال و آثار مانی و از جملۀ آنها نام این شخصیت و نیز همانندی آداب دین او با آموزه‌های تصوف پرداخت (تقی‌زاده، همانجا). تا زمان چاپ کتاب، در ۱۳۳۵ش، تقی‌زاده به منابع و پژوهشهای تازه‌ای دست یافت که با عناوین استدراک و تکمله به معرفی آن آثار و پژوهشها، و همچنین رد برخی نظریات مطرح شده در آنها پرداخت (نک‌: همان، ۶۵ بب‌؛ نیز نک‌: افشار، همان، ۳۸۲). بخش دوم کتاب (از احمد افشار شیرازی)، دربر دارندۀ مطالب مربوط به مانی و زندیقان در ۱۹۴ کتاب فارسی و عربی است.
تقی‌زاده در پایان این خطابه‌ها اعلام کرد که یادداشتهای بسیاری در این باره گرد آورده که شاید لُبّ مطالب آنها ۵ برابر آن چیزی است که در خطابه‌ها بیان کرده است. او در نظر داشت مباحث مطرح شده را با استفاده از این یادداشتها تکمیل کند، ولی فرصت تدوین و چاپ آنها را نیافت و بعدها ایرج افشار همۀ یادداشتهای چاپ نشده را گردآوری و تنظیم کرد و به همراه دو خطابۀ پیشین، در کتابی با عنوان مانی‌شناسی (۱۳۸۳ش) به چاپ رساند. ۳ بخش نخست این کتاب شامل برگزیده‌های ترجمه شده از ۳۸ کتاب اروپایی، ترجمه‌هایی از چند متن عربی و فارسی، و سرانجام یادداشتها و برداشتهای خود تقی‌زاده از منابع است. در ۴ بخش بعدی هم به ترتیب متن خطابه‌ها، متن تحریر فارسی خطابه‌ای از تقی‌زاده در دانشگاه کلمبیا، تصویر ترجمۀ آلمانی اشعار مربوط به مانی، و متن کتاب‌شناسی مربوط به مانی (به نقل از کتاب مانی و دین او) است (تقی‌زاده، مانی‌شناسی، سراسر اثر). تقی‌زاده چندین مقاله هم دربارۀ تاریخ و زندگی زردشت، جشنهای زردشتی و مانوی، به زبانهای اروپایی نوشت و در نشریات ایران‌شناسی اروپا چاپ کرد که بعدها برگردان فارسی آنها به همراه مباحث مربوط به گاه‌شماری، در کتاب بیست مقالۀ تقی‌زاده (نک‌: سراسر کتاب) و بار دیگر، اصل آنها در مقالات تقی‌زاده (ج ۶ و ۸) تجدید چاپ شد. او همچنین شرح حال چند تن از بزرگان فرهنگی ایران از جمله سیدجمال‌الدین اسدآبادی و محمدعلی تربیت را هم برای نشریات و مجموعه‌ها نوشت (نک‌: مقالات، ۹/۲۰۱-۲۰۸)؛ برای تحقیقات تقی‌زاده در تاریخ علوم اسلامی، نک‌: ذیل، تقی‌زاده، تکمله).
تقی‌زاده در دوران انتشار نشریۀ کاوه (از ۲۴ ژانویۀ ۱۹۱۶ تا
اوت ۱۹۱۹ و سپس از ۲۲ ژانویۀ ۱۹۲۰ تا ۳۰ مارس ۱۹۲۲) مقالات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بسیاری، گاه با نام مستعار «محصل»، در این نشریه نوشت (بهنام، ۳۹). دورۀ نخست انتشار کاوه، به سبب احوال و شرایط جنگ جهانی، رویکرد سیاسی داشت (تقی‌زاده، زندگی، ۱۸۶)؛ ولی در دورۀ دوم، با تغییر رویکرد کاوه، تقی‌زاده به مطرح کردن مباحث ادبی و فرهنگی پرداخت و رشته مقالاتی در معرفی مشاهیر و نیز آثار ادبی ایران، به‌ویژه مباحث مطرح شده دربارۀ شاهنامه نوشت. مباحث مربوط به فردوسی و شاهنامه بعداً در کتاب هزارۀ فردوسی تجدید چاپ شدند (نک‌: همان، ۲۵۸).
در ۱۳۲۲ش حسین پرویز ۷ مقاله و خطابه و رسالۀ تقی‌زاده را در مجموعه‌ای به چاپ رساند و پس از درگذشت تقی‌زاده، ایرج افشار به گردآوری همۀ نوشته‌های تقی‌زاده در حوزه‌های مختلف فرهنگی و سیاسی پرداخت و افزون بر نوشته‌های چاپ شده در نشریات پراکنده، خطابه‌ها و یادداشتها و دیگر نوشته‌های منتشرناشدۀ او را هم فراهم آورد، به صورت موضوعی تنظیم کرد و در مجموعۀ مقالات تقی‌زاده، بدین‌شرح به چاپ رساند: ج۱: تحقیقات و نوشته‌های تاریخی؛ ج۲: شرق‌شناسها، سرگذشتها، کتابها؛ ج۳: زبان و فرهنگ و تعلیم و تربیت؛ ج۴: جوهر تاریخ و مباحث اجتماعی و مدنی؛ ج۵: تاریخ، اجتماع و سیاست (به انضمام «تاریخ مختصر مجلس ملی ایران»)؛ ج۶: تحقیقات ایرانی (به زبانهای اروپایی)؛ ج۷: نوشته‌های سیاسی (به زبانهای اروپایی)؛ ج۸: نوشته‌های پراکنده و چاپ نشده (به زبانهای اروپایی)؛ ج۹: نوشته‌های دیگر (به انضمام «از پرویز تا چنگیز» و «مانی و دین او»)؛ ج۱۰: «گاه‌شماری در ایران قدیم» (نک‌: تقی‌زاده، مقالات، ج۱۰). افشار همچنین تاکنون چند مجموعه از نامه‌های تقی‌زاده و نیز نامه‌هایی را که شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ایران و خاورشناسان خطاب به او نوشته‌اند، منتشر کرده است. این نامه‌ها به لحاظ دربر داشتن دیدگاههای تقی‌زاده دربارۀ مسائل سیاسی و فرهنگی اهمیت ویژه‌ای دارند (نک‌: نامه‌های لندن، سراسر کتاب؛ نیز نامه‌های پاریس، سراسر کتاب).
والتر برونو هنینگ، ایران‌شناس برجستۀ آلمانی، به همراه احسان یارشاطر و دیگر ایران‌شناسان نامدار، به پاس تلاشهای تقی‌زاده در زمینۀ ایران‌شناسی، جشن‌نامه‌ای با عنوان ران ملخ فراهم آوردند. این مجموعه که در ۱۹۶۲م در لندن به چاپ رسید، مقالاتی از برجسته‌ترین ایران‌شناسان جهان (به زبانهای انگلیسی، فرانسه و آلمانی) را دربر دارد. در ۱۳۴۹ش نیز، به مناسبت نخستین سال درگذشت تقی‌زاده، یادنامه‌ای دربر دارندۀ نوشته‌های دوستان و همراهان وی، به اهتمام حبیب یغمایی به چاپ رسید (نک‌: یادنامۀ تقی‌زاده، سراسر کتاب).
مآخذ: افشـار، ‌ایـرج، سواد و بیاض، تهـران، ۱۳۴۹ش؛ همو، «کتـابهای درسی»،
یغما، تهران، ۱۳۳۵ش، س ۹، شم‌ ۸؛ بهنام، جمشید، برلنیها:‌اندیشمندان ایرانی در برلن، تهران، ۱۳۷۹ش؛ تقی‌زاده، سیدحسن، از پرویز تا چنگیز: استیلای عرب تا ایلغار مغول در ایران، تهران، ۱۳۰۹ش؛ همو، بیست مقاله، تهران، ۱۳۴۶ش؛ همو، تاریخ عربستان و قوم عرب در اوان ظهور اسلام و قبل از آن، تهران، ۱۳۲۸-۱۳۳۰ش؛ همو، خطابه در موضوع اخذ تمدن خارجی و آزادی، وطن، ملت، تساهل، به کوشش محمد درخشش، تهران، ۱۳۳۹ش؛ همو، خطابه مشتمل بر شمه‌ای از تاریخ اوایل انقلاب و مشروطیت ایران، به کوشش محمد درخشش، تهران، ۱۳۳۸ش؛ همو، زندگی طوفانی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۲ش؛ همو، مانی‌شناسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۳ش؛ همو، مانی و دین او، تهران، ۱۳۳۵ش؛ همو، مقالات، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۵ش؛ همو، مقدمه بر دیوان ناصرخسرو، به کوشش نصرالله تقوی و مهدی سهیلی، تهران، ۱۳۳۵ش؛ مینوی، مجتبی، «یاد یار درگذشته»، راهنمای کتاب، تهران، ۱۳۴۹ش، س ۱۳، شم‌ ۱۰-۱۲؛ نامه‌های پاریس از قزوینی به تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۴ش؛ نامه‌های تهران، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۸ش؛ نامه‌های لندن (از دوران سفارت تقی‌زاده در انگلستان)، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۵ش؛ یادنامۀ تقی‌زاده، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۴۹ش.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع









جعبه ابزار