صفات الهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از مباحث مهم
علم کلام ،مبحث
صفات الهی است که اقوال مختلفی در مورد آن مطرح شده است.
در اصطلاح
علم کلام، مراد از
صفات الهى، مفاهيمى است كه قائم به خود نيستند و از موصوف خويش- يعنى
خداوند تعالى- جدايى نمى پذيرند
.
آیا
صفات الهی فقط از راه نقل امکان پذیر است و یا از راه دلیل عقلی هم می توان آن را اثبات کرد، ظاهرا از هر دو دلیل در این زمینه بتوان کمک گرفت و
صفات الهی را به اثبات رساند.
قرآن کریم براى
خداوند،
صفات و اسمائى را برشمرده است
و برخى
صفات را از
خداوند نفى كرده است
.
بنابر روايات بزرگان
معصوم (ع)
خداوند را بايد تنها به همين
صفات كه خود برشمرده است، وصف كرد و نبايد
صفتى براى
ذات اقدس الهى برساخت
.
برهان عقلى در اين باره داراى دو مقدّمه است:
اوّل.
معلولات و
مخلوقات را
صفات كمالى- همانند
علم،
قدرت و
حیات- است.
دوم. ميان
علت و
معلول،
اصل سنخیت حاكم است.
صفات معلولات بايد در
علت به صورتى كاملتر موجود باشند؛ زيرا فاقد شىء، معطى آن نيست. نتيجه دو مقدّمه آن است كه
خداوند واجد اين
صفات به صورت اكمل است.
برهان عقلى بر نامحدوديّت
صفات الهى نيز با دو مقدّمه برپا مى شود: اوّل. خداوند را وجودى است نامحدود. ب.
صفات خداوند عين
ذات اويند. نتيجه آنكه
صفات خداوند نامحدودند
.
خداشناسی محور تعاليم اسلامى است و در آن سه مبحث كلّى از اهميّتى ويژه برخوردار است:
اثبات وجود خدا؛ اثبات وحدانيّت خدا؛ اثبات
صفات الهى. مبحث سوم، از گستره فراخ ترى برخوردار است
.
درباره
صفات الهى سه ديدگاه مطرح است:
تشبیه؛
تعطیل؛
تنزیه.
اهل تشبیه،
صفات الهى را به معناى ظاهر حمل مى كند و تفسير و تأويل را برنمىتابد.
ديدگاه اهل تعطیل،
عقل را از شناخت اوصاف الهى يكسره ناتوان مىشمارد.
بنابر اين ديدگاه،
عقل را نمى رسد كه به معرفت
اوصاف خداوند راه يابد و در اين مقام جولان دهد.
ديدگاه
متکلّمان امامیّه، تنزيه است. بنابر اين ديدگاه،
خداوند انسان را از نعمت عقل بهره مند ساخته و چنين نيست كه دست اين
نعمت خدادادى در شناخت
صفات الهى به كلّى كوتاه باشد. براى
صفات خدا بايد معنايى فراتر از ظاهر در نظر گرفت و مفهومى عقلپذير به انديشه درآورد و اين نظريّه را
کتاب و
سنت معصومین (ع) تأييد كردهاند
.
در روايتى از امام على (ع) آمده است: «عقلها را از حدود
صفات خود آگاه نساخته و از معرفت خود محروم نگردانيده است.»
در جواز اطلاق
صفات و اسمائى كه
شارع بر آنها
اذن داده است، خلافى نيست و نيز در جايز نبودن اطلاق
صفات و اسمائى كه منع
شارع بر آنها موجود است. اختلاف در
صفات و اسمائى است كه از سوى
شارع نه منعى آشكار دارند و نه جواز.
گروهى در اين باره به توقيفى نبودن
صفات و
اسماء حكم كردهاند به شرط آنكه معناى مورد نظر، موهوم نباشد و براى
ذات بارى محالى پيش نياورد. گروهى ديگر،
صفات و
اسماء را توقيفى دانسته و معتقدند كه خداوند را تنها به
صفات و اسمائى مىتوان خواند كه خود خوانده است يا
پیامبر (ص) و
امامان معصوم (ع).
اينان بر ادّعاى خويش به
احادیث معصومین (ع) استناد جسته و آن را مذهبى اماميّه در اين موضوع مىشمارند
.
گروه سوم، ميان
صفات و
اسماء فرق نهادهاند و اسماء را توقيفى و
صفات را غيرتوقيفى شمردهاند.
مراد
فیلسوفان و
متکلمان از اين اصطلاح آن است كه چون
صفتى را به
خداوند نسبت مىدهيم، آن
صفت، عين
ذات خداوند است نه اينكه چيزى غير از
ذات باری باشد.
صفات خداوند عين
ذات اويند و از آن جدا نيستند. خداوند را ذاتى است بسيط؛ ولى عقل ما از آن، مفاهيمى متعدّد انتزاع مى كند. منشأ اين انتزاع جز
ذات بسیط الهى نيست و
صفت، چيزى ديگر نيست كه به
ذات خداوند اتّصال يابد يا اضافه شود يا با آن متّحد گردد.
عقل انسانى،
مفاهیم را تنها به
ذات بسیط خداوند نسبت مى دهد.
بدين سان، مراد از
توحید صفاتی، اين است كه
صفات الهى چيزى جز
ذات الهی نيستند
.
براى
صفات الهى چند دسته بندى پيش كشيده اند:
صفات ثبوتیه آن
صفاتى را گويند كه خداوند بدانها متّصف است. اين
صفات، از
جمال خداوند سخن مى گويند و بدين روى آنها را «
صفات جمالیه» نيز گويند.
صفات ثبوتی، خود، بر سه دسته اند:
حقيقيّه محضه مانند
حیات؛ (حى) اضافیه محضه مانند
خالقیت و
رزاقیت؛
حقيقيّه ذات الاضافه مانند
عالمیت (علم الهى) و
قادریت (قدرت الهى)؛
.
صفات سلبیه آن دسته
صفاتاند كه اتّصاف
خداوند بدانها ممتنع است و سلب و نفى آنها از
ذات باری تعالی واجب است. اين گونه
صفات را «
صفات جلالیه» نيز گويند؛ همانند جسميّت و مادّيّت.
صفاتى را ذاتیه گويند كه از كمال
ذات الهى انتزاع مىيابند؛ همانند
حیات،
علم و
قدرت.
صفات فعلی آناند كه بر اثر رابطه خداى متعال با
آفریدگان پديد مىآيند؛ مانند
خالقیت و
رزاقیت. اين گونه
صفات، از
افعال خداوند انتزاع مىيابند
پژوهشکده
تحقیقات اسلامی،فرهنگ شیعه،نشر زمزم هدایت،ص۳۲۲