• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفات جمال و جلال الهی در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان مقاله: صفات جمال و جلال الهى در قرآن
چكيده مقاله: متن مقاله: قرآن خدا را با بهترين وجهى وصف نموده،او را مجمع صفات كمال معرفى‌كرده و از هر زشتى و صفت ناپسندى مبرا و منزه دانسته است.در پايان سوره حشرمى‌خوانيم: هو الله الذى لا اله الا هو عالم الغيب و الشهادة هو الرحمان الرحيم.هو الله الذي‌لا اله الا هو الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر سبحان الله عمايشركون.هو الله الخالق الباري‌ء المصور له الاسماء الحسنى يسبح له ما فى السماوات والارض و هو العزيز الحكيم (حشر: ۲۳-۲۴)، او خدايى است كه جز او خدايى نيست.به هر چه پنهان‌و آشكار است آگاهى دارد.مهر او فراگير و تمامى جهان هستى را چه در اصل وجودو چه در تداوم آن فرا گرفته و اين مهر با عنايت‌خاصى بندگان صالح خدا را شامل‌شده است.او خدايى است كه جز او خدايى نيست.فرمان روايى است كه از هر گونه‌پستى و فرو مايگى به دور است.پرتو رحمت او همگان را سلامت و سعادت‌بخشيده است.آرامش بخش جهانيان است و همگى در سايه رافت او آرميده‌اند.
قدرت و شوكت و هيمنت او فراگير است و بر هر كه و هر چيز پيروز و توان‌مندمى‌باشد و برتر از همه است.منزه است چنين خدايى از هر گونه شريك و انبازى كه‌براى او پنداشته‌اند.او آفريننده و سازنده و صورت بخش همه موجودات است.
بهترين نام‌ها و نشانه‌هاى نيك مخصوص او است.هر آن چه در آسمان‌ها و زمين‌است تسبيح گوى او است و همگان او را مى‌ستايند. او است كه هر چه بخواهدانجام مى‌دهد و هر چه انجام مى‌دهد از مقام حكمت او برخاسته است.بدين سان‌هيچ چيزى سد راه او نمى‌گردد،خواسته‌هاى او جملگى وفق حكمت و بينش‌حكيمانه او انجام مى‌گيرد.
اين گوشه‌اى از صفات برجسته الهى است كه قرآن خدا را بدان ستوده است.
ولى آيا در كتب ديگر يا انديشه‌هاى ديگران،چنين وصفى از خداى متعال آمده،يابر عكس او را به گونه‌اى وصف كرده‌اند كه هرگز شايسته مقام الوهيت‌حق تعالى‌نيست؟!
در تورات كنونى كه كهن‌ترين كتاب دينى به شمار مى‌رود و پندار آن مى‌رود كه‌معارف خود را از وحى آسمانى گرفته،مى‌بينيم كه خدا به گونه‌اى ناپسند وصف‌شده كه خرد آن را نمى‌پذيرد.در داستان آدم و حوا چنين نوشته كه خداوند آدم را ازآن جهت از خوردن‌شجره منهيه‌»منع نمود تا مبادا داراى عقل و شعور گردد،سپس او را از بهشت‌بيرون راند تا مبادا از درخت‌حيات جاويدان‌»نيز بخورد وهمانند خداوند زندگى جاودانى يابد (۲) .يا اين كه خداوند در پى آدم آمده بود و آدم‌در پشت درختان پنهان شده بود،خداوند نمى‌دانست آدم كجا است و او رامى‌خواند تا خود را نشان دهد.
در داستان ساختن شهر بابل،خداوند بيم آن داشت كه انسان‌ها اگر گرد هم آيند،نيروى متشكلى را به وجود مى‌آورند،آن گاه خطرى متوجه ربوبيت‌خداوندى‌خواهد بود،لذا به جبرئيل دستور فرمود تا تجمع آنان را از هم بپاشد (۳) .
از آن كه بگذريم،در اسطوره‌هاى يونانى قديم،ترسيمى از خداوند جهان ارائه‌داده‌اند،كه انواع خدايان كوچك و بزرگ(آلهه)را در پى داشته است.گوشه‌اى ازآن را-كه صرفا خرافه مى‌ماند-تاريخ نويس معروف‌ويل دورانت‌»در كتاب تاريخ‌تمدن آورده است(رجوع شود به قسمت‌يونان باستان به ويژه فصل هشتم) (۴) .
(۲) باب سوم سفر پيدايش - عهد عتيق،شماره ۱۲-۱.
(۳) باب يازده سفر پيدايش،شماره ۲۴-۲۲.
(۴) تاريخ تمدن،ج ۲، ص۱۹۷، به بعد؛ قصة الحضارة،ج ۶، ص۳۴۷-۳۱۷؛ التمهيد، ج ۶، ص۲۶۲-۲۵۸).
منابع: علوم قرآنى، صفحه ۴۳۵
پيوند مرتبط: تاريخ بارگذاري: ۱۳۸۹/۰۸/۱۱



جعبه ابزار