صنایع دوره قاجار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
صنایع دستی در
دوره قاجار را میتوان به
فرش، ابریشمبافی، شالهای ایرانی، چرم، نمد، اجناس پشمی، و غیره اشاره کرد. به جز منسوجات و صنایع دستی، «معادن» سرشار ایران نیز راه را برای ایجاد صنایع دیگر فراهم کرده بود؛ اگر چه ایرانیها از دانش استخراج معادن بیبهره بودند و این صنعت تماماً در دست عاملان روسی و انگلیسی بود. ذخایر عظیم همچون «
مس»، «
آهن»، «سرب»، «
نمک طعام» و «گوگرد» میتوان اشاره کرد.
«
صنعت» در
لغت به معنای کار و پیشه میباشد و در اصطلاح به آنچه که پروده دست
انسان میباشد، گفته میشود.
درباره صنایع دوره قاجار باید گفت که تولیدات صنعتی مانند محصولات کشاورزی، همه نیازهای
زندگی ساده و محقر اکثریت جامعه
ایران را تامین میکرد و در مواقع جزئی نیاز به کالاهای وارداتی میشد.
صنایع دستی ایران بیشتر به مصرف داخلی میرسید و چندان در
اقتصاد و
تجارت اهمیتی نداشت. در اوایل
دوره قاجار صنایع دستی ایران پیشرفت مختصری کرد؛ اما چندی بعد بر اثر افزایش واردات فرآوردههای ماشینی اروپا رو به نابودی رفت؛ تنها
فرش رونق مختصری گرفت و بازارش بهتر از دیگر منسوجات، از جمله «حریربافی، ابریشمبافی و ریسندگی» بود.
دو کلمه فرش و ایران از دیر باز همواره در کنار یکدیگر به چشم میخوردند، حتی میتوان ادعا کرد قالیهای بافته شده در ایران، نام آن را با خود به دورترین نقاط برده است. این صنعت، با توجه و علاقه پادشاهان قاجار همچون "
فتحعلیشاه" و "
ناصرالدینشاه" و نیز علاقه خاص مردم به «قالیبافی» و «تجارت» رونق گرفت. در نتیجه کارگاههای زیادی در شهرهای مختلف ایجاد شد که علت آن بیشتر توسعه تجارت خارجی به دلیل علاقمندی اروپاییان به فرش ایرانی بود. به جز قالیهایی که بیشتر در شهرهایی همچون «
هریس آذربایجان»، «
شیراز»، «
همدان»، «
کرمان» و «
فراهان اراک» بافته میشد، فرشهای «ایلیاتی ترکمن»، «بلوچی»، «قشقایی» و «بختیاری» نیز جای خود را به خوبی در بازار باز کرده بود.
ابتدا بافت فرش توسط زنان در خانهها و یا در کارگاههای کوچک سرمایهداران خرده پا بافته میشد؛ اما بعدها در کارگاههای بزرگتری که توسط سرمایهگذاران خارجی برپا شده بود، تولید فرش رونق بیشتری گرفت؛ چنانچه در سال ۱۲۸۹هـ.ق. صادرات فرش به بیش از ۴۵ میلیون قِرآن رسید.
از میان صنایع مهمی که بسیار لطمه دید «ابریشمبافی» است؛ چرا که به جای صدور بافتههای ابریشمی، ابریشم خام صادر میشد و منسوجات ابریشمی از خارج وارد میگردید. مهمترین کارخانههای ابریشم بافی در «
کاشان»، «
یزد»، «
اصفهان»، «
تبریز» و «
مشهد» دایر بود.
ابریشم ایران بسیار زیبا و با دوام بوده و از نظر شکوه و اطمینان رنگ با ابریشم اروپا قابل مقایسه نبود.
در یزد «شال» مخصوصی به نام «شال ابریشم» بافته میشد که رنگهای آن از «روناس»، «گل زعفران»، «نیل»، «پوست انار»، «استات آهن» و «زاج کبود» تهیه میشد و قسمتی نیز از «
هند» وارد میشد. مراکز تولید رنگ نیز «صباغخانهها» بودند. شهرهای اصلی تولید شال، «کرمان» و «مشهد» بودند. این شالها بسیار مرغوب بود و با شالهای «کشمیری» برابر بود؛ اما با قیمتی نازلتر از شالهای کشمیر عرضه میشد. این صنعت در زمان "
امیرکبیر" رونق خوبی پیدا کرده بود؛ اما بعد از
قتل امیرکبیر شالهای کشمیری با قیمت نازل وارد شد و در عوض مواد خام این شالها به هند فروخته میشد.
«
کرباس» پارچهای خشن و ضخیمی بود که بیشتر برای تولید
چادر به کار میرفت و بیشتر در شهرهای «
قم»، «
سمنان» و «
آباده شیراز» در کارگاههای کوچک خانگی بافته میشد. کرباس بیشتر برای احتیاجات داخلی به کار میرفت؛ اما نوع مرغوب آن که رنگ خوبی نیز داشت، برای پوشاک خود ایرانیان و مردم
قفقاز به کار میرفت.
تولید «
چرم» بیشتر در
همدان رواج داشت. چرم همدان برای دوخت
کفش تولید میشد و چرم مرغوب «ساغری» هم از
پوست الاغ با رنگ سبز براق تهیه میشد.در کرمان، چرم از
پوست بز و قوچ کوهی تهیه میشد. کارگاههای چرم سازی با ۴۰ تا ۵۰ کارگر برای تولید فرآوردههایی که بیشتر نیاز خارجیان بود، فعالیت میکردند.
مهارت بسیار زیاد ایرانیها در تولید انواع و اقسام «
نمد» با طرحهای زیبا و خطوط رنگی حاشیه دوزی، این محصول را ممتاز کرده بود. این نمدها بیشتر در یزد تولید میشد و اگرچه ضخامت نسبتاً زیادی داشتند؛ اما بسیار منعطف و نرم بودند.
نوعی «پتوی» ضخیم و بادوام، از
پشم در کرمان تولید میشد که
آب در آن نفوذ نمیکرد. در خراسان نوع دیگری از پارچههای پشمی به نام «برک» از «
پشم شتر» بافته میشد که بسیار گرم و بادوام بود. جورابهای ایرانی بافته شده از پشم نیز بسیار لطیف و خوشرنگ بوده و بهترین آن در «شیراز» و «
خوی» تهیه میشده است. بافت پارچههایی مثل «تافته»، «کنف»، «مخمل» و «اطلس» نیز در آن روزگار جز صنایعی بوده است که بیشتر در «مشهد» و «کاشان» رونق داشته و مردم با آن روزگار میگذراندند.
«کرمان» در اواخر دوره قاجار نه تنها در ایران بلکه در تمام خاورمیانه تنها منطقه تولید «
حنا» به شمار میرفت. «
تریاک» نیز یکی از تولیدات قابل ملاحظه در این دوره بود و بیشتر در کارگاههای «مشهد» به صورت مواد خام و یا شیره تولید میشد.
به جز منسوجات و صنایع دستی، «معادن» سرشار ایران نیز راه را برای ایجاد صنایع دیگر فراهم کرده بود؛ اگر چه ایرانیها از دانش استخراج معادن بیبهره بودند و این صنعت تماماً در دست عاملان روسی و انگلیسی بود. ذخایر عظیم «
مس»، «
آهن»، «سرب»، «
نمک طعام» و «گوگرد» به دلیل فقدان دانش کافی و نبود راهها و هزینههای گزاف استخراج، چندان کمکی به اقتصاد و صنعت ملی نکرد. فقط قسمت بسیاراندکی از معادن غنی آهن مملکت در
مازندران و خراسان استخراج میشد و بقیه «آهن» مورد نیاز از «هند» وارد میشد. کارگران ایرانی، از آهن شمشیرهای بسیار مرغوبی تولید میکردند، که به «شمشیرهای دمشقی» شیراز و مشهد معروف بود. در کارگاههای اسلحهسازی اصفهان، شیراز و
تهران اسلحههای آتشین خصوصاً «
تفنگ» از روی نمونه اروپایی ساخته میشد. فقط «سرب» و «لاجورد» به مقدار زیاد و کیفیت مطلوب تولید و به مصرف داخلی میرسید. معادن لاجورد در روستای
قمصر کاشان و نزدیکی
قزوین بودند.
در پرتو اعاده
نظم توسط
سلاطین قاجار اکثر صنایع دستی بار دیگر در ایران شکوفا شد و جای خود را در بازارهای داخلی و خارجی باز کرد. البته یکی از عوامل این رونق شاید کاهش صادرات اروپا به دلیل
جنگهای ناپلئونی باشد؛ ولی کالاهای ماشینی اروپایی خطر بسیاری را در همان زمان برای صنایع داخلی به وجود آورد و آن را به زوال کشاند.
در اوایل سلسله قاجار بعضی از اولیای امور متوجه زیانهای رقابت فرآوردههای اروپایی بودند و برای جلوگیری و یا دستکم محدود ساختن ورود محصولات خارجی تلاش میکردند، مثلاً "
آقا محمدخان" دستور داد تا هر کسی را که مزاحم تجار شود به شدت مجازات کنند و شهر «
مرو» را به صورت مرکز بازرگانی بزرگی در آورد تا به واسطه آن صنایع داخلی رونق بیشتری بگیرد و یا در زمان صدارت "
قائممقام فراهانی" این تلاشها بیشتر شد، نماینده انگلیس به وزیر خارجه کشورش این طور مینویسد: «شاه هر وسیلهای را برای جلوگیری از مصرف فرآوردههای صنعتی اروپایی برای تشویق مصرف تولیدات ایرانی اتخاذ میکند. به این منظور اخیراً به تولیدکنندگان بعضی از پارچهها مساعدت پولی و پاداشهایی داده و تاکید نموده است که درباریان به تدریج پارچههای پشمی ایرانی و شالهای کرمان را به جای پارچههایی که در زمان حاضر در لباسهایشان به کار میرود، به کار ببرند؛ البته این تلاشها پشتیبانی در خارج از دربار ندارند و به جایی نخواهند رسید.»
ولی فشار و تهدید بیگانگان مانع از آن میشد که نتیجهای به دست آید.
با تمام این تلاشها تا پنجاه سال اول حکومت قاجارها هنوز صنایع دستی کما بیش وضع خود را حفظ کرده بودند. در سالهای بعد نیز صنایع ایران به جز فرش و بعضی صنایع که فرآوردههای آنها مورد علاقه اروپاییان بود، پیشرفتی نکرد.
تا قبل از دوره نخست تلاشهای بسیاری برای رشد صنایع انجام شد؛ اما به دلایلی به موفقیت نرسید. علل این ناکامی ناتوانی رقابت صنایع دستی ایران با صنایع ماشینی اروپا بود. در ایامی که صنایع ماشینی در اروپا به سرعت توسعه مییافت، در ایران جز چند کارخانه کوچک که بیشتر آنها نیز دوامی نیاورد، صنایع جدیدی تاسیس نشد. مانع بزرگ پیشرفت ایران در تاسیس صنایع ماشینی که مستلزم سرمایهگذاری زیاد بود، فقدان
امنیت بود. مردم هم از نشان دادن
سرمایه خود میترسیدند و از اینکه مالک محصول خود خواهند ماند، اطمینان نداشتند.
"
جیمز فریزر" که در زمان فتحعلیشاه به ایران سفر کرده مینویسد: «مانع عمده بهبود و رونق کشور ایران را ناامنی میداند. هیچ کس دست به تولید کالایی که ساعتی بعد از چنگش به در برند، نخواهد زد.»
در همین دوران بحران شدیدی در کارخانههای بافندگی کاشان رخ داد که به خوابیدن بیش از ۱۵۰۰ کارخانه منجر شد؛ اما بخشیدن مالیات دولتی توسط فتحعلیشاه باعث شد، این کارخانهها دوباره مشغول کار شوند؛
گرچه این اقدامات دولت برای حفظ و حمایت از صنایع داخلی با گشودن دروازههای کشور به روی
بیگانه در تضاد کامل قرار داشت، که این امر مساله حمایت از صنایع داخلی را خود به خود منتفی میکرد.
از کارخانهجات نساجی و اسلحهسازی و زربافت و مخمل ایران که روزگاری به تمام مشرق زمین صادر میشد، خبری نبود. همجواری با انگلیس و پر کردن بازارهای ایران از اجناس ماشینی این کشور این نتیجه شوم را در برداشت.
ایرانیان در دوران
محمدشاه به تدریج به زیانهای ناشی از باز گذاشتن دروازههای مملکت آگاه شده بودند که این مصنوعات زیبای اروپا به بهای نیستی مملکت و
فقر و گرسنگی مردم و تولیدکنندگان تمام میشود؛ اما اقدامات ایرانیان برای مبارزه با این امر از شعار و
پند و تهدید و گاهی
تحریم نیمبند تجاوز نمیکرد.
اواخر دوره قاجار و همزمان با پیشرفت صنایع در اروپا تاسیس کارخانه توسط امیرکبیر در ایران آغاز شد. امیر معتقد بود که صنایع جدید اروپا را باید با احداث کارخانجات، در خود ایران رواج داد و به عبارت دیگر باید احتیاجات مادی جدید را که از لوازم تمدن اروپا میباشد، در داخل کشور بسازند، ضمناً تشویق از صنایع ملی را جزء مواد اساسی برنامه اقتصادی خود قرار داده بود.
در سال ۱۲۶۸هـ.ق. کارخانه شکرسازی در میدان «ارگ» ساری و بابل ساخته شد که شکر مازندران را تصفیه کرده و قند و شکر سفید تولید میکرد. کارخانه بلورسازی و چینیسازی در تهران و شکر سازی قم و اصفهان، در همین سال احداث شد. کارخانههای دیگری همچون چراغ برق در مشهد، پنبه کاری در سبزوار، صابونپزی، آجرپزی، کاغذسازی و ریسمانریسی در تهران و چلواربافی و حریربافی در کاشان از دیگر مؤسسات صنعتی بودند.
امیرکبیر برای گسترش و رشد صنایع، هنروران و صنعتگران را طی سالهای ۱۲۶۷ و ۱۲۷۵هـ.ق. برای آموختن
دانش ماهوتبافی، چینیسازی و کاغذگری به اروپا فرستاد. امیر در استخراج معادن ایران طبق اصول علمی اروپایی بسیار اهتمام کرد و متخصصینی را نیز از اتریش آورد که به پیشرفت قابل ملاحظهای در این امر منجر شد.کارخانههایی نیز برای پنبه پاککنی و کشیدن روغن زیتون و چوببری توسط روسها و کارگاه آهنگری در آذربایجان به دست آلمانها به راه افتاد.
صدراعظم به غیر از تولید صنایع خارجی در داخل به توسعه و رونق صنایع ملی نیز بسیار علاقمند بود، در مازندران شال چوخایپشمین که مخصوص لباس اهالی آنجا بافته میشد، با تلاش امیرکبیر به حدی رونق گرفت که به جای ماهوت، در دوخت لباس نظامیان به کار گرفته شد.
بعد از
مرگ امیر در تمام دوره حکومت قاجار تمام برنامهها و نقشههای او به دست فراموشی سپرده شد؛ رشد صنعت متوقف شد و از کارگاهها و کارخانههایی که به هزاز امید و تلاش تاسیس شده بودند، ویرانهای بیش نماند.از صنعت و تجارت تنها دو نام بیمسمای «وزارت صنایع» و «وزارت تجارت» باقی ماند و به جای احیای صنایع داخلی اعطای امتیازات به بیگانگان خصوصاً روس و انگلیس متداول شد؛ کمپانیها و کارخانههای خارجی بر اقتصاد، تولید و تجارت ایران چنگانداخته و کارخانههای ایرانی را یکی پس از دیگری به تعطیلی کشاند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «صنایع دوره قاجار»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۱۴.