• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صیغه تعجب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مبحث صیغه تعجب از مجموعه مباحث "تعجب" بوده که به جهت اهمیت و تفصیل آن به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد، این نوشتار به صورت جداگانه در هر یک از دو صیغه قیاسی تعجب به بررسی نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی، احکام و برخی نکات هر یک پرداخته و در پایان به نکاتی پیرامون صیغه تعجب اشاره خواهد داشت.




مباحث این صیغه در سه بخش نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی و احکام و برخی نکات مورد بررسی قرار می‌گیرد:


۱.۱ - الف. نحوه ساخت صیغه

در این صیغه، فعل ماضی ثلاثی
[۱] . فعلی که صیغه تعجب از آن ساخته می‌شود شرایطی دارد که در عنوان مستقل "شرایط ساخت فعل تعجب" به آنها اشاره می‌شود.
و مشتمل بر معنایی که تعجب از آن اراده شده بر وزن "أفعَلَ" آورده شده و قبل از آن "ما"ی اسمی قرار می‌گیرد و بعد از آن اسم منصوب می‌آید که در این صورت صیغه تعجب یاد شده شکل می‌گیرد؛
[۲] النحو الوافی، حسن، عباس؛مصر، دارالمعارف،‌چاپ سوم، ج ۳، ص ۳۴۱.
به عنوان مثال در صورت تعجب از حسن و زیبایی "علی"، فعل ماضی ثلاثی "حَسُنَ" را که بر معنای مورد نظر (زیبایی و حسن) دلالت دارد بر وزن "أفعَلَ" (أحسَنَ) آورده و قبل از آن "ما"ی اسمی و بعد از آن اسم منصوب (علیاًً) ذکر می‌شود که در نهایت جمله تعجبی "ماأحسَنَ علیاً" خواهد بود.


۱.۲ - ب. اعراب جمله تعجبی

در این صیغه لفظ "ما"، اسم
[۳] . اسم بودن "ما" میان عالمان نحو مورد اتفاق است اگرچه در نوع آن اختلاف وجود دارد که علاوه بر دیدگاه نکره تامه بودن دو نظر دیگر وجود دارد؛ بعضی "ما" را معرفه ناقصه به معنای "الذی" دانسته که در این صورت جمله بعد از آن صله خواهد بود و در مقابل بعضی دیگر "ما" را نکره ناقصه می‌دانند که در این صورت جمله بعد از آن صفت آن خواهد بود. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ اول، ص ۱۷۷.
و "نکره تامه"
[۴] . منظور از تامه بودن این است که تنها احتیاج به خبر داشته و نیازی به نعت و غیر آن از قیود دیگر ندارد در مقابل نکره ناقصه که مقید به نعت و یا غیر آن از قیود دیگر است. النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص ۳۴۲، پ۲.
به معنای "شیء" بوده که مبتدا
[۵] . مسوغ و مجوز مبتدا واقع شده اسم نکره ("ما"ی تعجبی) قصد ابهام است. حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک،الخضری، محمد؛ بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ ه. ق، ج۲، ص ۵۷۱.
و در محل رفع است. فعل تعجب (همچون "أحسَنَ" در مثال یاد شده) فعل ماضی
[۶] . جماعتی از کوفیین "أفعَلَ" را در صیغه تعجب، اسم و حرکت فتحه در آخر آن را علامت اعراب دانسته‌اند و اسم منصوب بعد از آن را شبیه مفعول‌به می‌دانند. أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ص ۱۷۷.
و فاعل آن ضمیر مستتر (هو) در آن بوده که مرجع آن "ما" است و اسم منصوب بعد از آن (همچون "علیاً" در مثال یاد شده) مفعول‌به آن است.


۱.۳ - ج‌. احکام و برخی نکات

۱. "ما" علامت تعجب بوده و به همین جهت آن را "ما"ی تعجبی نامیده‌اند.
[۷] النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص ۳۴۱.

۲. مقدم شدن "ما"ی تعجبی بر فعل تعجب ضروری است.
[۸] . همان.

۳. مستتر بودن ضمیر در فعل تعجب (أفعَلَ) واجب بوده و مرجع آن "ما"ی تعجبی است.
[۹] الخضری، محمد؛ پیشین، ج۲، ص۵۷۱.

۴. در کلام عرب عباراتی همچون "ماأمَیلحَ فلاناً" و "ماأحَیسَنه" به کار رفته است که در آنها دو فعل ماضی "أملحَ" و "أحسنَ" در صیغه تعجب به صورت مصغّر به کار رفته‌اند با وجود اینکه تصغیر در افعال وجود ندارد. گروهی از عالمان نحو تصغیر در افعال به کار رفته در صیغه تعجب را با قیاس بر دو فعل یاد شده جایز می‌دانند.
[۱۰] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص۳۴۳.

۵. نکره بودن "ما"ی تعجبی به این جهت است که تعجب از واقعه‌ای در جایی است که سبب آن مجهول باشد که نکره بودن با این امر مناسبت دارد.
[۱۱] . الخضری، محمد؛ پیشین، ج۲، ص ۵۷۱.

۶. نکره بودن "ما" ابهامی را در آن افاده می‌دهد که در ساختار تعجب آن را به معنای "شیء عظیم" می‌گرداند.
[۱۲] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص۳۴۲، پ۲.

۷. اسم منصوب بعد از فعل تعجب (أفعَلَ) در ظاهر و اعراب "مفعول‌به" است اما در معنا فاعل است؛ زیرا در واقع قبل از تعجب، فاعل بوده است.
[۱۳] . از این رو اگر اسم منصوب در اصل مفعول‌به حقیقی باشد کاربرد صیغه تعجب در آن صحیح نیست؛ به عنوان مثال در عبارت "سقی المطرُ الزرعَ" به قصد تعجب واقع بر "الزرع" صحیح نیست گفته شود "ماأسقی الزرعَ"؛ زیرا "الزرع" در این مثال مفعول‌به حقیقی بوده و در معنا فاعل نیست. النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج ۳، ص ۳۴۱، پ۶.
به عنوان مثال "الوردةَ" در عبارت «ماأجمل الوردةَ» در ظاهر و اعراب، مفعول‌به و منصوب است اما در معنا فاعل بوده و عبارت در اصل "جَمُلت الوردةُ" بوده است.
۸. اصل در صیغه مذکور این است که میان "ما" و فعل تعجب فاصله‌ای نباشد اما در مواردی با این اصل مخالفت شده و میان آن دو، "کان" زائده فاصله می‌شود؛
[۱۴] . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ ه ش، چاپ اول، ص ۲۸۹.
مانند:«ما کان أحسَنَََ زیداً». در این مثال "کان" زائده بوده و میان "ما" و فعل تعجب (أحسن) فاصله شده است که فایده ذکر آن بیان این مطلب است که در گذشته حُسنی واقع شده و دوام داشته است اما به زمان تکلم اتصال نیافته و قبل از آن دوام داشته است.
[۱۵] . شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ ه.ش، چاپ اول، ج۴، ص ۱۹۰.
البته برای بیان تعجب از امری در گذشته می‌توان به این صورت نیز عمل کرد که بعد از فعل تعجب (أفعَلََ)، فعل "کان" تامّه به همراه "ما"ی مصدری آورده می‌شود؛
[۱۶] . مبادئ العربیه قسم النحو، الشرتونی، رشید؛قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷ه.ق، چاپ اول، ج۴، ص ۱۸۲-۱۸۱. وجود فعل ماضی "کان"، تعجب را مقید به زمان گذشته می‌کند. النحو الوافی ،حسن، عباس، ج۳، ص۳۶۱، پ ۴.
مانند:«ماأحسن ما کان الإنصافُ». در این مثال "کان" فعل ماضی تامّه و "ما"ی پیش از آن مصدری بوده و "الإنصاف" فاعل "کان" است.
[۱۷] . در این صورت مصدر مؤول (ما کان الإنصاف)، مفعول فعل تعجب خواهد بود. حسن، عباس؛ پیشین، ج۳، ص۳۶۱، پ ۴.

۹. برای بیان تعجب از امری در آینده می‌توان به این نحو عمل کرد که بعد از فعل تعجب (أفعَلَ)، فعل "یکون" تامّه به همراه "ما"ی مصدری آورده شود؛
[۱۸] لنحو الوافی ،حسن، عباس، ج۳، ص۳۶۱، پ ۴
[۱۹] . وجود فعل مضارع "یکون"، تعجب را مقید به زمان آینده می‌کند. الشرتونی، رشید؛ مبادئ العربیه قسم النحو، ج۴، ص ۱۸۱.
مانند:«ماأحسَنَ ما یکون لقاؤُنا»؛ در این مثال "یکون" فعل مضارع تامّه و "ما"ی پیش از آن مصدری بوده و "لقاؤُنا" فاعل "یکون" است.



مباحث این صیغه در سه بخش نحوه ساخت صیغه، اعراب جمله تعجبی و احکام و برخی نکات مورد بررسی قرار می‌گیرد:


۱.۱ - الف. نحوه ساخت صیغه

در این صیغه، فعل ثلاثی لازم و مشتمل بر معنایی که تعجب از آن اراده شده بر وزن "أفعِل" آورده شده و بعد از آن حرف جرّ "باء" واقع شده که اسم ظاهر یا ضمیر متصل به آن را مجرور می‌سازد و در این صورت صیغه تعجب یاد شده شکل می‌گیرد؛
[۲۰] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج ۳، ص ۳۴۴.
به عنوان مثال در بیان تعجب از حسن و زیبایی "زید"، جمله تعجبی "أحسِن بزیدٍ" به کار می‌رود.


۲.۲ - ب. اعراب جمله تعجبی

اعراب جمله تعجبی در این صیغه با توجه به نوع فعل تعجب در آن به دو نحو بیان شده است که در ادامه در ضمن مثال «أجمِل بالوردةِ الناضره» به آن دو اشاره می‌شود:
[۲۱] . صاحب کتاب "النحو الوافی" هر دو اعراب را صحیح می‌داند اما اعراب دوم را آسان‌تر و واضح‌تر معرفی می‌کند. همان، ج۳، ص ۳۴۶ - ۳۴۴.

۱. فعل تعجب (أجمِل)، فعل ماضی است که به شکل ظاهری فعل امر آمده بدون اینکه معنای حقیقی آن را داشته باشد که در این صورت حرف جر "باء" زائده بوده و مجرور آن (الوردة) فاعل فعل تعجب (أجمِل) است که در لفظ مجرور بوده و در محل رفع است.
۲. فعل تعجب، فعل امر حقیقی است و فاعل آن ضمیر مستتر "أنت" بوده که مرجع آن مصدر فعل تعجب (الجمال) است که در این صورت حرف جرّ "باء" اصلی و غیر زائد
[۲۲] . حرف جرّ "باء" در این صورت برای "تعدیه" خواهد بود. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص ۱۷۸.
بوده و جار و مجرور (بالوردة) متعلق به فعل تعجب (أجمل) می‌باشند.


۱.۳ - ج‌. احکام و برخی نکات

۱. با پذیرش نحوه اول اعراب در این صیغه (فعل تعجب، فعل ماضی است)، در تابع فاعل فعل تعجب (اسم مجرور به حرف جر "باء") دو وجه اعراب رفع و یا جرّ جایز است. اعراب جرّ به جهت تبعیت از لفظ فاعل بوده و اعراب رفع به جهت تبعیت از محل آن است. به عنوان مثال "الناضرة" در عبارت «أجمِل بالوردةِ الناضرة»، نعت برای فاعل (الوردة) بوده که در اعراب آن دو وجه رفع (الناضرةُ) و جرّ (الناضرةِ) جایز است.
[۲۳] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص ۳۴۴.

۲. در این صیغه حذف حرف جرّ "باء" که بر معمول فعل تعجب وارد شده جایز نیست اما در صورتی که مجرور "باء" مصدر مؤول باشد حذف حرف جرّ "باء" جایز است؛ مانند:«أحبب أن تکونَ المقدّم»؛ در این مثال مجرور "باء"، مصدر مؤول (أن تکونَ المقدّم) بوده از این رو حرف جر حذف شده است و عبارت در اصل "أحبب بأن تکونَ المقدّم" بوده است.
[۲۴] النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ص ۳۶۲.

۳. با پذیرش نحوه دوم اعراب در این صیغه (فعل تعجب، فعل امر حقیقی است)، ضروری است فاعل فعل تعجب (ضمیر "أنت") مفرد و مستتر باشد.
[۲۵] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ۳۵۷.




۱. در باب تعجب بسیار دیده می‌شود که از معمول فعل تعجب (مفعول‌به در صیغه "ماأفعله" و مجرور حرف جر "باء" در صیغه "أفعِل به") به "متعجب‌منه" تعبیر می‌شود. این تعبیر تسامحی و به جهت اختصار ذکر شده است؛ زیرا به عنوان مثال در عبارت "ماأنفَعَ العلمَ" آنچه از آن تعجب شده نفع و فایده علم و دانش است نه خود علم و دانش اما به جهت اختصار به معمول (العلم) متعجب‌منه اطلاق می‌شود.
[۲۶] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ص ۳۴۷.پ ۲.

۲. در صورتی که متعجب‌منه معلوم باشد حذف آن جایز است.
[۲۷] . الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ پیشین، ج ۴، ص ۱۹۲.
این حکم در هر دو صیغه تعجب جاری است چه متعجب‌منه منصوب به "أفعَلََ" در صیغه "ماأفعَلَه" باشد مانند:«لقیت زیداً و ماأحسَنَ» که متعجب‌منه (زیداً) بعد از "أحسَنَ" حذف شده و چه اینکه متعجب‌منه مجرور به "باء" در صیغه "أفعِل به" باشد مانند "أسمِع بِهم و أبصِر یومَ یأتوننا"؛
[۲۸] . مریم/۳۸، «در آن روز که نزد ما می‌آیند چه گوش‌های شنوا و چه چشم‌های بینایی پیدا میکنند».
در این آیه شریفه "أبصر" فعل تعجب است که فاعل مجرور آن (بهم) به جهت معلوم بودن از عبارت قبل (أسمع بهم) حذف شده است.
[۲۹] . حسن، عباس؛ پیشین، ج۳، ص ۳۶۰.

۳. با وجود اینکه فعل اصلی که فعل تعجب از آن ساخته شده متصرف است اما فعل تعجب در هر دو صیغه قیاسی آن جامد و غیر متصرف است.
[۳۰] . متضمن بودن معنای حرف تعجب را علت جامد بودن فعل تعجب بیان کرده‌اند. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص ۱۷۸.

۴. معمول فعل تعجب (متعجب‌منه) در هر دو صیغه تعجب ضروری است معرفه یا نکره مختصه
[۳۱] . اختصاص با وصف، اضافه یا غیر این دو حاصل می‌شود.
باشد؛
[۳۲] . حسن، عباس؛ پیشین، ج۳، ص ۳۵۹. در صورتی که متعجب‌منه نکره مبهمه باشد به جهت عدم فایده، تعجب از آن صحیح نیست؛ از این رو صحیح نیست گفته شود:«ماأحسن رجلاًً». الشرتونی، رشید؛ پیشین، ج۴، ص ۱۸۱.
معرفه همچون "الوردة" در عبارت "ماأجمَلَ الوردةَ الناضرة" و نکره مختصه همچون "رجلاً" در عبارت "ماأسعَدَ رجلاً عرف طریق الهدی فسار فیه" که با وصف (عرف...)، مختص شده است.
۵. مقدم شدن معمول فعل تعجب بر آن حتی اگر ظرف باشد جایز نیست.
[۳۳] . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ پیشین، ص ۲۸۹.

۶. فعل تعجب در هر دو صیغه قیاسی آن بر زمان دلالت ندارد مگر با وجود قرینه؛ زیرا جمله تعجبی، انشائی محض بوده از این رو دلالتی بر زمان ندارد.
[۳۴] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ، ج۳، ص ۳۴۲، پ۴ و ص۳۴۴، پ۲.

۷. در هر دو صیغه تعجب فاصله شدن میان فعل تعجب و معمول آن جایز نیست.
[۳۵] . جامی ج۲، ص ۳۵۰.
اما در صورتی که فاصله میان آن دو ظرف یا جارّ و مجروری باشد که متعلق به فعل تعجب است این فاصله جایز دانسته شده است؛
[۳۶] . الشرتونی، رشید؛ پیشین، ج۴، ص ۱۸۱.
مانند:«ماأبعدَ بیننا المجامعةَ ممن لا حیاء له»؛ در این مثال "بیننا"، ظرف و متعلق به فعل تعجب (أبعد) بوده که میان فعل تعجب و معمول آن (المجامعة) فاصله شده است.
۸. در مواردی برای بیان تعجب به جای دو صیغه قیاسی تعجب، از صیغه "فَعُلَ" استفاده می‌شود با این شرط که صلاحیت تعجب از آن وجود داشته باشد.
[۳۷] . در مواردی در کلام فصیح میان فعل تعجب و معمول آن "نداء" نیز فاصله شده است؛ مانند:«أعزز علیّ أبا الیقظان أن أراک صریعاً مجدّلاً». همان، ص ۱۸۰.
مانند:«حَسُنَ زیدٌ» که به معنای «ماأحسن زیداً» است.
۹. الحاق علامت تذکیر، تانیث، افراد، تثنیه و یا جمع به فعل تعجب در هر دو صیغه، صحیح نیست از این رو در هر حالی فعل تعجب بدون زیاده، نقصان و تغییری بر همان صیغه خود باقی خواهد بود.
[۳۸] . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ، ج۳، ص ۳۵۷.




پژوهشکده باقرالعلوم    



۱. . فعلی که صیغه تعجب از آن ساخته می‌شود شرایطی دارد که در عنوان مستقل "شرایط ساخت فعل تعجب" به آنها اشاره می‌شود.
۲. النحو الوافی، حسن، عباس؛مصر، دارالمعارف،‌چاپ سوم، ج ۳، ص ۳۴۱.
۳. . اسم بودن "ما" میان عالمان نحو مورد اتفاق است اگرچه در نوع آن اختلاف وجود دارد که علاوه بر دیدگاه نکره تامه بودن دو نظر دیگر وجود دارد؛ بعضی "ما" را معرفه ناقصه به معنای "الذی" دانسته که در این صورت جمله بعد از آن صله خواهد بود و در مقابل بعضی دیگر "ما" را نکره ناقصه می‌دانند که در این صورت جمله بعد از آن صفت آن خواهد بود. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، مصر، شرکة القدس للتصدیر، ۱۴۲۸ ه ق، چاپ اول، ص ۱۷۷.
۴. . منظور از تامه بودن این است که تنها احتیاج به خبر داشته و نیازی به نعت و غیر آن از قیود دیگر ندارد در مقابل نکره ناقصه که مقید به نعت و یا غیر آن از قیود دیگر است. النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص ۳۴۲، پ۲.
۵. . مسوغ و مجوز مبتدا واقع شده اسم نکره ("ما"ی تعجبی) قصد ابهام است. حاشیة الخضری علی شرح ابن عقیل علی ألفیة ابن مالک،الخضری، محمد؛ بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۸ ه. ق، ج۲، ص ۵۷۱.
۶. . جماعتی از کوفیین "أفعَلَ" را در صیغه تعجب، اسم و حرکت فتحه در آخر آن را علامت اعراب دانسته‌اند و اسم منصوب بعد از آن را شبیه مفعول‌به می‌دانند. أوضح المسالک إلی الفیة ابن مالک، ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ص ۱۷۷.
۷. النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص ۳۴۱.
۸. . همان.
۹. الخضری، محمد؛ پیشین، ج۲، ص۵۷۱.
۱۰. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص۳۴۳.
۱۱. . الخضری، محمد؛ پیشین، ج۲، ص ۵۷۱.
۱۲. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص۳۴۲، پ۲.
۱۳. . از این رو اگر اسم منصوب در اصل مفعول‌به حقیقی باشد کاربرد صیغه تعجب در آن صحیح نیست؛ به عنوان مثال در عبارت "سقی المطرُ الزرعَ" به قصد تعجب واقع بر "الزرع" صحیح نیست گفته شود "ماأسقی الزرعَ"؛ زیرا "الزرع" در این مثال مفعول‌به حقیقی بوده و در معنا فاعل نیست. النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج ۳، ص ۳۴۱، پ۶.
۱۴. . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵ ه ش، چاپ اول، ص ۲۸۹.
۱۵. . شرح الرضی علی کافیة ابن الحاجب، الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛قم، دارالمجتبی، ۱۳۸۹ ه.ش، چاپ اول، ج۴، ص ۱۹۰.
۱۶. . مبادئ العربیه قسم النحو، الشرتونی، رشید؛قم، موسسة دارالذکر، ۱۴۱۷ه.ق، چاپ اول، ج۴، ص ۱۸۲-۱۸۱. وجود فعل ماضی "کان"، تعجب را مقید به زمان گذشته می‌کند. النحو الوافی ،حسن، عباس، ج۳، ص۳۶۱، پ ۴.
۱۷. . در این صورت مصدر مؤول (ما کان الإنصاف)، مفعول فعل تعجب خواهد بود. حسن، عباس؛ پیشین، ج۳، ص۳۶۱، پ ۴.
۱۸. لنحو الوافی ،حسن، عباس، ج۳، ص۳۶۱، پ ۴
۱۹. . وجود فعل مضارع "یکون"، تعجب را مقید به زمان آینده می‌کند. الشرتونی، رشید؛ مبادئ العربیه قسم النحو، ج۴، ص ۱۸۱.
۲۰. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج ۳، ص ۳۴۴.
۲۱. . صاحب کتاب "النحو الوافی" هر دو اعراب را صحیح می‌داند اما اعراب دوم را آسان‌تر و واضح‌تر معرفی می‌کند. همان، ج۳، ص ۳۴۶ - ۳۴۴.
۲۲. . حرف جرّ "باء" در این صورت برای "تعدیه" خواهد بود. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص ۱۷۸.
۲۳. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ج۳، ص ۳۴۴.
۲۴. النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ص ۳۶۲.
۲۵. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ۳۵۷.
۲۶. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ص ۳۴۷.پ ۲.
۲۷. . الرضی، محمد بن الحسن الاسترآبادی؛ پیشین، ج ۴، ص ۱۹۲.
۲۸. . مریم/۳۸، «در آن روز که نزد ما می‌آیند چه گوش‌های شنوا و چه چشم‌های بینایی پیدا میکنند».
۲۹. . حسن، عباس؛ پیشین، ج۳، ص ۳۶۰.
۳۰. . متضمن بودن معنای حرف تعجب را علت جامد بودن فعل تعجب بیان کرده‌اند. ابن هشام، عبدالله بن یوسف؛ پیشین، ص ۱۷۸.
۳۱. . اختصاص با وصف، اضافه یا غیر این دو حاصل می‌شود.
۳۲. . حسن، عباس؛ پیشین، ج۳، ص ۳۵۹. در صورتی که متعجب‌منه نکره مبهمه باشد به جهت عدم فایده، تعجب از آن صحیح نیست؛ از این رو صحیح نیست گفته شود:«ماأحسن رجلاًً». الشرتونی، رشید؛ پیشین، ج۴، ص ۱۸۱.
۳۳. . صفائی بوشهری، غلامعلی؛ پیشین، ص ۲۸۹.
۳۴. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ، ج۳، ص ۳۴۲، پ۴ و ص۳۴۴، پ۲.
۳۵. . جامی ج۲، ص ۳۵۰.
۳۶. . الشرتونی، رشید؛ پیشین، ج۴، ص ۱۸۱.
۳۷. . در مواردی در کلام فصیح میان فعل تعجب و معمول آن "نداء" نیز فاصله شده است؛ مانند:«أعزز علیّ أبا الیقظان أن أراک صریعاً مجدّلاً». همان، ص ۱۸۰.
۳۸. . النحو الوافی ،حسن، عباس؛ ، ج۳، ص ۳۵۷.




جعبه ابزار