• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ضرورت ذاتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ضرورت در لغت، به معنای انفکاک­ ناپذیری است که این واژه در فلسفه، اصطلاحاً در جایی به کار می­رود که محمولِ "الف" از موضوعِ "ب" جدانشدنی و غیرقابلِ­ انفکاک باشد که در این وضعیت، گفته می­شود "الف" برای "ب" ضروری است.
ضرورت، اقسامی چون ضرورت ازلی، ضرورت ذاتی، ضرورت وصفی، ضرورت وقتی
[۱] .، طباطبایی،محمد حسین؛ نهایةالحکمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی­، بی­تا، ص‏۴۶ .
[۲] الحاشیةعلی‏الإلهیات، ص‏۲۸
و ضرورت به شرط محمول دارد.




ضرورتِ ذاتی به این معناست که محمولی، بر ذاتِ یک شیء حمل شود، به‌گونه­‌ای که خودِ ذاتِ موضوع، برای پذیرش آن محمول کافی باشد که در این‌صورت، چون محمول از خودِ ذاتِ موضوع برآمده است، از آن ذات انفکاک ناپذیر بوده، برای آن ضروری می‌­باشد. اما در این نوع از ضرورت، چون خودِ ذاتِ موضوع، واجب الوجود و قائم به ذاتِ خود نیست، تا وضعِ ذاتِ آن، مساویِ وجود داشتنِ آن باشد، باید حتماً همراه با ذاتِ آن (که موضوع است)، وضع و حالتِ موجودیتِ آن را در نظر گرفت وگرنه (بدون در نظر داشتنِ حالِ موجود بودنِ آن) معدوم و نابود می­شود ولذا چیزی نخواهد بود تا دارای ذات باشد و محمولی بر ذاتِ آن حمل شود.



دخیل بودنِ وجود، در حملِ یک محمول (بر یک موضوع) به­‌نحوِ ضرورتِ ذاتی، به این صورت است که خودِ موضوع، مادامی که وجود دارد (یعنی در حینِ موجود بودن)، محمول را می‌­پذیرد نه اینکه وجود، قید یا شرطِ موضوع باشد به­ نحوی­ که محمول بر موضوع به‌علاوه وجود، حمل شود یا اینکه وجود در حملِ محمول بر موضوع، وساطت کند و بدونِ دخالتِ وجود در حمل، حمل تحقق نیابد.
[۳] . شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، الشواهدالربوبیة، تصحیح سید جلال ­الدین آشتیانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۰ش، ج‏۱، ص‏۱۱۸
[۴] شیرازی، صدرالدین، اسفار اربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م، ج‏۱، ص‏۱۵۸.
[۵] طباطبایی ،محمد حسین،نهایةالحکمة، ص‏۴۶.

البته از همین نحوهٔ دخیل بودنِ وجود در ضرورت ذاتی، تفاوت عمده­ ای میان خداوند و موجودات دیگر به‌دست می‌آید؛
[۶] . شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، المشاعر، تصحیح هنری کربن، بی­جا، کتابخانه طهوری، ۱۳۶۳ش، ص‏۲۰.
چه ­اینکه حملِ وجود و صفاتِ ذاتی خداوند بر ذاتش، بدونِ اضافه ­شدنِ هیچ حیثیتی بر موضوع ­(ذات خداوند) صورت می­‌گیرد و حتی "وجود" به­‌نحوِ "در حینی که موجود است" یا "مادامی که موجود است"، در قضیه دخیل نیست که این نشان می‌­دهد وجود خداوند، از ذات خودش (بدونِ نیاز به هیچ چیز دیگری) برمی­‌آید ولذا لازم نیست از بیرون، در کنارِ ذاتش (که موضوع قضیه است)، "حین وجود داشتن" اضافه شود.
اما در موردِ حملِ وجود و صفاتِ ذاتیِ ممکنات بر ذاتِ آنها، حیثیتِ "در حینِ وجود"، در کنارِ موضوع قضیه (یعنی ذاتِ آن ممکن) لازم است اضافه شود (یعنی حمل وجود بر ممکناتِ موجود، دارای ضرورتِ ذاتی است)؛
[۷] . الأسفارالأربعة، ج‏۱، ص‏۲۲۷.
زیرا وجودِ ممکنات، از ذاتِ خودِ آنها ناشی نمی­شود و باید از بیرون (یعنی از سوی علتی) به آنها داده شود و چون تحقق و ثبوتِ موضوع در هر قضیه­ای که حملی در آن صورت می­گیرد، لازم است، باید در کنارِ موضوع، این حیثیت بیاید که "در حینِ وجود" یا "مادامی که موجود است"، ذاتیاتش یا وجودش (بطور ضروری) بر آن حمل می­شود.



ضرورت ازلی و ذاتی، در یک نکته با یکدیگر شباهت دارند؛ در هردو، محمولِ ضروری، بر ذاتِ موضوع، حمل می­شود و لذا محمول و ضرورتش با ذاتِ موضوع متحد­اند؛ منتها در موردِ موضوعِ ضرورتِ ذاتی، آن وجودِ متحد با ذات و ذاتیات را موجودِ دیگری (علت) افاضه می­کند.
[۸] . الأسفارالأربعة، ج‏۱، ص‏۱۹۶ .




از مواردِ ضرورتِ ذاتی، می­توان به چند نمونه اشاره نمود:
۱) یکی از این موارد، حملِ ذاتیاتِ یک ماهیت، بر آن است؛
[۹] . المشاعر، ص‏۱۰ .
مثلاً اگر به ماهیتی، بطور ذاتی گفته شود که "حیوان ناطق" است، این حمل هرچند ضروری است (چون ذاتیاتِ یک ماهیت، برای خودِ آن ضرورت دارد)، اما باید آن ماهیت، در حالِ موجود بودن باشد، تا بتواند ذاتیاتی برای خودش داشته باشد و اگر در حینِ موجودیت نباشد، چیزی نیست تا بخواهد ذاتیاتی داشته باشد.
۲) یکی دیگر از مواردِ ضرورتِ ذاتی، حملِ وجود بر یک موجودِ ممکن است؛
[۱۰] . المشاعر، ص‏۱۰.
زیرا موجودِ ممکن، ذاتش (ذاتش در اینجا یعنی ذاتِ "موجودیتِ" آن ممکن، که به معنیِ جهتِ موجودیتِ آن شیءِ ممکن است) دارای وجود است و چون وجود از ذاتِ "موجود" ناشی می­شود، برای آن ضرورت دارد. اما این ضرورت، محتاجِ این است که آن موجود، در حالِ موجودیت (یعنی در حینِ وجودش) باشد؛ چراکه می‌­توان حالتی را فرض کرد که آن موجود، وجود نداشته نباشد (چون واجب الوجود بالذات نیست که ذاتش مقتضیِ وجودش باشد) که در این حالت، نیستیِ محض است و نیستی نمی­تواند موضوعی برای محمولِ "وجود" باشد. پس حملِ وجود بر "موجودِ ممکن"، دارای ضرورتِ ذاتی است (چون موضوع در این حمل، باید همراه با "در حالِ موجودیت" یا "در حینِ وجود" باشد). البته حملِ وجود بر واجب تعالی، دارای ضرورت ازلی است.
۳) حملِ "علت بودن" نیز بر هر علتی جُز واجب الوجود بالذات (خداوند)، دارای ضرورتِ ذاتی است.
[۱۱] . الحاشیةعلی‏‌الإلهیات، ص‏۱۵۶.

۴) از دیگر موارد ضرورتِ ذاتی، حملِ لوازمِ وجود یک شیء بر وجودِ آن و حملِ لوازمِ ماهیت یک شیء بر ماهیتِ آن شیء است.
[۱۲] . الشواهدالربوبیة، ج‏۱، ص‏۱۱۸.




 
۱. .، طباطبایی،محمد حسین؛ نهایةالحکمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی­، بی­تا، ص‏۴۶ .
۲. الحاشیةعلی‏الإلهیات، ص‏۲۸
۳. . شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، الشواهدالربوبیة، تصحیح سید جلال ­الدین آشتیانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۰ش، ج‏۱، ص‏۱۱۸
۴. شیرازی، صدرالدین، اسفار اربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م، ج‏۱، ص‏۱۵۸.
۵. طباطبایی ،محمد حسین،نهایةالحکمة، ص‏۴۶.
۶. . شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، المشاعر، تصحیح هنری کربن، بی­جا، کتابخانه طهوری، ۱۳۶۳ش، ص‏۲۰.
۷. . الأسفارالأربعة، ج‏۱، ص‏۲۲۷.
۸. . الأسفارالأربعة، ج‏۱، ص‏۱۹۶ .
۹. . المشاعر، ص‏۱۰ .
۱۰. . المشاعر، ص‏۱۰.
۱۱. . الحاشیةعلی‏‌الإلهیات، ص‏۱۵۶.
۱۲. . الشواهدالربوبیة، ج‏۱، ص‏۱۱۸.









جعبه ابزار