• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

طبقات‌الصوفیه انصاری خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبقات الصوفیه انصاری ، اثری از خواجه عبدالله انصاری دربارۀ احوال و اقوال مشایخ تصوف، به فارسی هروی می‌باشد. به گفتۀ جامی (جامی، ص۱ـ۲)، پایۀ کار انصاری در املای طبقات، ترجمۀ کتاب طبقات الصوفیه، اثرعبدالرحمان سلمی (متوفی۴۲۱)، بوده و انصاری برخی از «اذواق ومواجید» خود و بعضی از مشایخ عرفان را که در کتاب سلمی نیامده، بدان افزوده و یکی از مریدان نیز آن‌ها را جمع کرده و نوشته است. به نظر می‌رسد کسانی که طبقات انصاری را بر پایۀ کتاب طبقات الصوفیه سلمی دانسته‌اند، از سخن جامی در مقدمۀ نفحات الانس متأثر بوده‌اند (صفا،ج۲،ص۹۱۲-۹۱۳؛ زرین کوب، ص۷۸). البته انصاری چندین بار از سلمی و کتاب طبقات او یاد کرده، از جمله اینکه -سلمی کتاب خود را بر پایۀ کتاب ابوبکر رازی بجلی تقریر کرده (انصاری، ۱۳۸۶، ص۴۷۲ ـ۴۷۳) یا اینکه نام برخی از مشایخ از کتاب طبقات سلمی افتاده است (انصاری،۱۳۸۶،ص۳۷۲؛ انصاری،۱۳۸۶،ص ۵۰۴؛ انصاری،۱۳۸۶،ص۴۷۵؛ انصاری،۱۳۸۶،ص۵۰۱؛ انصاری،۱۳۸۶،ص۵۱۳) ،اما در هیچ‌یک از موارد قرینه‌ای وجود ندارد که نشان دهد انصاری در املای طبقات الصوفیه منحصراً بر طبقات سلمی متکی بوده است. از سوی دیگر، ساختار طبقات الصوفیه سلمی با طبقات انصاری متفاوت است. سلمی مبنای کار خویش را بر ذکر پنج طبقه از طبقات مشایخ و در هر طبقه بیست تن از آنان نهاده، جز طبقۀ پنجم که شمار مشایخ بیست وسه تن است (سلمی، ص۳)، اما در طبقات الصوفیه انصاری التزام به توالی طبقات دیده نمی‌شود و گاه افرادی از طبقات متأخر در کتاب سلمی جزو طبقات متقدم در کتاب انصاری آمده است و برعکس؛ مانند ابوحمزه بغدادی البزاز که در کتاب سلمی(سلمی، ص۲۹۵) جزو طبقۀ سوم و در کتاب انصاری (انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۳۲) جزو طبقۀ دوم و ابوعثمان مغربی در کتاب سلمی(سلمی، ص۴۷۹) جزو طبقۀ پنجم و در کتاب انصاری (انصاری،۱۳۸۶، ص۲۹۲) جزو طبقۀ پنجم و ششم است یا ابوعبدالله بن سالم -بصری که در کتاب سلمی (سلمی، ص۴۱۴) جزو طبقۀ پنجم و در کتاب انصاری (انصاری،۱۳۸۶، ص۳۳۶) جزو طبقۀ چهارم آمده است.

به نظر می‌رسد انصاری در تقریر کتاب خود، علاوه بر کتاب سلمی، از منابع دیگری هم استفاده کرده است. وی در حین املای کتابش به نام این منابع اشاره و مطالبی را از آن‌ها نقل کرده، و درپاره‌ای از موارد میان آن‌ها مقایسه و داوری نیز کرده است؛
مانند کتاب نهج الخاص و کتاب غربت از ابومنصور معمر بن احمد اصفهانی(انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۴۰)، اربعین صوفیان از ابوسعد مالینی(انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۴۰) و اللمع تألیف ابوبکر مفید و برتری آن بر کتاب اللمع سراج (انصاری، ۱۳۸۶، ص۴۶۲). افزون بر این، اطلاعات بسیاری از مشایخ و پیران و مریدانی که انصاری با آن‌ها مصاحبت داشته در کتاب وی موجود است (انصاری، ۱۳۸۶، ص۳۷۳ـ۳۷۴؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۴۰ـ۵۴۱).

شیوۀ انصاری در املا، توضیح، نقد و مقایسۀ سخنان مشایخ و اظهارنظر دربارۀ آن‌ها (انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۰۴ـ۲۰۹؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۳۳۹؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۳۷۳؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۴۱۲ـ۴۱۵)، طبقات الصوفیه را از حد بیان تاریخ و شرح حال افراد فراتر برده وآن را کتابی تعلیمی برای ارشاد مریدان کرده است. روش وی دربرآوردن مقاصد تعلیمی سبب شده است که به هنگام نقل سخنی از یکی از مشایخ، سخنان مشابه از مشایخ دیگر در پی هم آورده شود و این سلسله، گاه تا اقوال متأخران و معاصران را نیز دربرگرفته است (انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۳۰ـ۲۳۱ ؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۳۳ـ۲۳۷). این چنین ویژگی‌هایی هم از وجوه اهمیت طبقات و هم از وجوه تمایز عمدۀ آن با طبقات سلمی است. اگرچه گاه روش انصاری در تداعی موضوعات یا نام‌ها سبب برهم خوردن نظم ظاهری کتاب شده ، اما در مواردی نام و سخنان کسانی مطرح گردیده است که در منابع دیگر نیستند(انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۳۳ـ۲۳۷). بدین گونه، شمار افرادی که در طبقات انصاری دربارۀ آن‌ها به تفصیل یا به اجمال سخن رفته ، به ۲۷۶تن می‌رسد که بیش از دو برابر و نیم طبقات سلمی است.

انصاری در مجالس درسی خود و به قصد تعلیم، به مناسبت‌های گوناگون، حکایات و اشعاری نقل می‌کرده است. حکایت‌های طبقات، که شمار آن از دویست می‌گذرد، اشاره‌ها و نکته‌های تعلیمی و تاریخی ارزشمندی دارند. این حکایت‌ها گاه بسیار کوتاه و در مواردی اندکی مفصّل‌اند . شماری از حکایت‌ها یا اشعار، به دلیل آشنایی مرید یا مریدانی که آن‌ها را کتابت میکرده‌اند، نوشته نشده و به جای آن ، با نوشتن «القصه» ، «البیت»، «الابیات» و «البیتان» ، ثبت و ضبط آن به زمانی دیگر واگذاشته شده، ولی سرانجام مجال تکمیل آن‌ها نیز دست نداده است (انصاری، ۱۳۸۶، ص۱۸۴؛انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۵۰ ؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۴۳ ؛انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۸۹؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۳۱۸).

دربارۀ تاریخ نگارش طبقات تردید وجود دارد. حبیبی(انصاری، ۱۳۶۲، مقدمۀ حبیبی، ص۲۰) وجود برخی از عبارات دعایی را پس از نام شیخ الاسلام، دلیل بر این دانسته که خواجه عبدالله انصاری درگذشته بوده است. اما در نسخه‌های موجود این کتاب، شمار جمله‌هایی که آن عبارات دعایی را ندارد، کم نیست و همچنین جملاتی وجود دارد که فعل دعایی آن بر زنده بودن خواجه عبدالله انصاری دلالت می‌کند (انصاری، ۱۳۸۶، ص۱۷۸؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۱۸۱؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۲۷). از سوی دیگر، چون کهن‌ترین نسخۀ موجود خطی شناخته شدۀ این کتاب، قریب دویست سال با درگذشت خواجه عبدالله فاصله دارد (انصاری، ۱۳۶۲، مقدمۀ حبیبی، ص۳۶)، احتمال می‌رود که چنان جمله‌هایی را کاتبان نسخه‌ها افزوده باشند . وجود مضامين مشترك نشانۀ آن است كه احتمالا ميبدی، طبقات انصاری را درسال ۵۲۰ كه كشف الاسرار را می‌نوشته در دست داشته، بنابراين طبقات بين۴۸۱ و۵۲۰ نوشته شده است(حبيبی،ص۲۶).
چون طبقات در بسیاری از موارد با عبارت «شیخ الاسلام گفت» آغاز می‌شود، در درستی انتساب عبارات به انصاری کمتر می‌توان تردید کرد. البته مواردی هم هست که چنین عبارتی وجود ندارد، اما باتوجه به حرمت انصاری نزد مریدان و تنگی مجال در جلسات برای افزودن مطالب، یکدستی سبک سخن و بافت جمله‌ها احتمال آنکه این مطالب افزودۀ کسی دیگر باشد، اندک است (انصاری، ۱۳۸۶،مقدمۀ سرورمولایی، ص۹۱) .
خواجه عبدالله انصاری، به سبب توجه به تربیت مریدان، تعریف‌های گوناگونی را که مشایخ طریقت دربارۀ اصطلاحات عرفانی و موضوعات تصوف به دست داده‌اند، در طبقات نقل و نقد وآن‌ها را باهم مقایسه کرده است، مانند انس (انصاری، ۱۳۸۶، ص۳۰۴ـ۳۰۵)، علم (انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۶۴ـ۲۶۸)، توحید (انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۷۰ـ۲۷۸) و معرفت (انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۴۶ ـ۵۶۶). ظاهراً سخن جامی(جامی، ص۲) در این باره که خواجه عبدالله انصاری برخی «مواجید و اذواق» خود را بر سخنان مشایخ افزوده، ناظر بر فصل مستقلی همچون معرفت و توحید است (انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۴۶-۵۶۶ ) که انصاری آن را جدا از شرح احوال مشایخ بیان کرده بود. در این فصل و نیز در نقد و مقایسه‌هایی که دربارۀ سخنان صوفیه کرده است می‌توان به عقاید و آرای انصاری دست یافت.

از جمله بحث‌های دقیق و باریک وی در این کتاب، جایگاه معرفت و علم در آن و وضع دو اصطلاح خاص یافت ( معرفت عارفانه) و دریافت ( علم یا معرفت علم) است (انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۴۲ـ۲۵۰).سماع و مباحث مربوط به آن نیز در این کتاب جایگاه خاصی دارد. انصاری در طبقات، سماع را از حیث مستمع بررسی و طبقه‌بندی کرده و سماع مستمع نفسانی را ناروا و سماع مستمع روحانی را روادانسته است(انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۱۱). بر اساس طبقات، مشایخی همچون ذوالنون، ابوسعید خراز، شبلی، ابوالحسین نوری، ابوالحسین دراج و ابوالقاسم سایح درشمار کسانی بودند که در حال سماع از دنیا رفتند(انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۰۵؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۵۱۰).

اطلاعات طبقات الصوفیه نشان می‌دهد که انصاری در مجالس ِ املای طبقات، به تاریخ تصوف و رسوم و حتی پوشش مشایخ توجه خاص داشته است. بر اساس این اطلاعات، ابوهاشم کوفی نخستین کسی بود که نام صوفی بر او نهاده شد، اولین خانقاه در رملۀ شام ساخته شد تا صوفیان درآنجا گردآیند و با یکدیگر دیدار کنند ، و اولین کسی که به صورت مشخص از تصوف و موضوعات آن سخن گفت ذوالنون مصری بود (انصاری، ۱۳۸۶، ص۱۵۰).شاه شجاع قبا می‌پوشید؛باب فرغانی، ابوالحسین نوری، ابوالحسن علی بن جعفر سیروانی، طیلسان می‌پوشیدند؛ابوالعباس احمد بن محمد نهاوندی، خفتان در بر می‌کرد ؛وابوعلی دقاق، گلیم پوش بود (انصاری، ۱۳۸۶، ص۲۸۹).

یکی دیگر از اسباب اهمیت طبقات آن است که کهن‌ترین نمونه‌های مناجات انصاری را در این کتاب می‌توان یافت( انصاری، ۱۳۸۶، ص۱۷۲ـ۱۷۷ ؛ انصاری، ۱۳۸۶، ص۱۸۰ـ۱۸۱). این مناجات‌ها از نظر زبان،عبارت، وساختار با آنچه در رساله‌های فارسی او و منابع دیگر وجود دارد متفاوت است و از این رو، می‌تواند مبنایی درست برای نقد و بررسی و سنجش آن‌ها با یکدیگر باشد. از جمله ویژگی‌های مناجات در طبقات، طولانی تر و پرشور و حال‌تر بودن آن‌ها نسبت به مناجات‌های وی در رسائل وی است(انصاری،۱۳۷۲،ج۱، مقدمۀ سرورمولایی،ص ۴۷). گفتنی است که در مناجات‌های طبقات، بنیان قوافی سجع در ارکانی که به فضای تازه از حیث موضوع اختصاص دارد، تغییر می‌کنند و همچنین حضور انواع جناس و قرینه سبب شده است که این مناجات‌ها از موسیقی درونی نیز برخوردار باشند و از این نظر این مناجات‌ها به طرح و قالب شعرنو شبیه‌اند ( انصاری،۱۳۷۲، ج۱، مقدمۀ سرورمولایی،ص-۴۷ ـ ۴۸؛ انصاری،۱۳۷۲،ج۱، مقدمۀ سرورمولایی،ص ۴۳ ـ ۵۳).

طبقات الصوفیه انصاری ، به سبب در برداشتن پاره‌ای از ویژگی‌های زبان هروی قدیم ،از نظر پژوهش‌های زبان شناختی و واژگانی و دستوری نیز حایز اهمیت است.این ویژگی‌ها را جامی دلیل "تصحیف وتحریف" کتاب دانسته و به همین سبب در نفحات الانس، که تقریباً تحریر دوبارۀ طبقات انصاری است، آن‌ها را تغییر داده است(جامی ،ص ۲). در واقع، جامی در نفحات الانس این کتاب را هم از حیث زبان و هم از حیث ویژگی‌های دستوری، به زبان روزگار خویش بر گردانده و هر جا که معانی بر او روشن نبوده، آن‌ها را در"حجاب ستر و کتمان" گذاشته و حذف کرده است (جامی ،ص ۲).

بررسی واژه‌های باقی مانده در طبقات نشان می‌دهد که برخی از آن‌ها از نظر ساخت بسیار کهن‌اند و تا سده‌های پنجم در زبان مردم هرات زنده و رایج بوده و بعضی از آن‌ها در نواحی دیگر خراسان نیز به کار می‌رفته‌اند .تعدادی از این واژه‌ها در فرهنگ‌های لغت ضبط شده و شماری به فرهنگ‌ها نیز راه نیافته است ،مانند (اندامیدن) به معنای حسرت خوردن، و (تاسا) به معنای ملال (انصاری،۱۳۸۶،مقدمۀ سرورمولایی،ص۹۶؛ انصاری،۱۳۸۶،مقدمۀ سرورمولایی،ص ۱۰۱). همچنین است برخی ویژگی‌های دستوری که نشانه¬ای از گویش محلی هرات دارد ، مانند کاربرد "ایذ/اید" به جای فعل " است"( خانلری،ج۳،ص ۱۱۱)؛
استعمال صیغه‌های مضارع « بودن» به صورت بم، بوم، بی، بوی، بید، بند؛
و صیغه‌های فعل «شدن» به صورت شم، شی، شید،شند (انصاری ،۱۳۸۶، مقدمۀ سرور مولایی،ص۱۱۸ـ۱۱۹ ؛خانلری، ج۲،ص۱۱۲-۱۱۳؛خانلری، ج۳،ص۷۲-۷۳؛
انصاری ،۱۳۸۶،مقدمۀ سرور مولایی،ص۹۵ـ۱۳۷).«خدمت در راه خدا» متن وترجمه‌ای اقتباسی ازطبقات الصوفيه است. اين مقاله به افتخار دری شناس فقيد ،هانری ماسه، در ۱۳۴۲ش/۱۹۶۳ درتهران به چاپ رسيد.
طبقات‌الصوفیه نخستین بار در ۱۳۴۱ش ، براساس چهار نسخۀ خطی(انصاری،۱۳۶۲، مقدمۀ حبیبی، ص۳۶) با تصحیح و تحشیۀ عبدالحی حبیبی به چاپ رسید و پس از آن، براساس پنج نسخۀ خطی با مقابله و تصحیح محمد سرور مولایی، در۱۳۶۲ش در تهران انتشار یافت.
فهرست منابع:
(۱) خواجه عبدالله بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ عبدالحی حبیبی،تهران ۱۳۶۲ش؛
(۲) خواجه عبدالله بن محمد انصاری، طبقات الصوفیه، چاپ محمدسرور مولایی،تهران ۱۳۸۶ش ؛
۳- خواجه عبدالله بن محمد انصاری، مجموعه رسائل فارسی خواجه عبدالله انصاری،چاپ محمدسرورمولایی،تهران۱۳۷۲ش؛
(۴) نورالدین عبدالرحمن جامی، نفحات الانس فی حضرات القدس، چاپ محمودعابدی، تهران۱۳۸۶ش؛
(۵) پرویزناتل خانلری، تاریخ زبان فارسی، تهران ۱۳۵۶ش؛
(۶) ابو عبدالرحمن سلمی، طبقات الصوفیه،چاپ نورالدین شریبه، حلب-سوریه،۱۴۰۶/۱۹۸۶م؛
(۷) عبدالحسین زرین کوب، جستجو درتصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۸) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران، چاپ افست تهران۱۳۴۷ ش.



جعبه ابزار