• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عالم ذرّ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عنوان موضوع اصلی: قرآن
عنوان موضوع فرعی اول: معارف قرآن
عنوان موضوع فرعی دوم: اعتقادات
عنوان موضوع فرعی سوم: کلیات
زبان: فارسی
نام خانوادگی نویسنده: آیةالله محمد هادی معرفت
عنوان مقاله: عالم ذر
چکیده مقاله: متن مقاله: بحث در این جلسه پیرامون عالم «ذر» است. آیا جهانی پیش از این جهان به نام عالم «ذر» داشته‌ایم؟ آیا قرآن به مسأله عالم ذر اشاره‌ای دارد؟ و آیا روایاتی در این زمینه وارد شده است؟
عالم ذر از دیدگاه قرآن
«و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین • او تقولوا انما اشرک آباؤنا من قبل و کنا ذریة من بعد هم افتهلکنا بما فعل المبطلون • و کذالک نفصل الایات و لعلهم یرجعون.»
«ای پیامبر! به خاطر بیاورید هنگامی که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم نسل آنان را برگرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آری گواهی می‌دهیم» چنین کرد تا مبادا روز قیامت بگویید ما از پیمان فطری توحید بی خبر بودیم یا بگویید پدرانمان پیش از ما شرک ورزیدند ما هم فرزندانی پس از آنان بودیم (و چاره‌ای جز پیروی از آنان نداشتیم). آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام داده‌اند مجازات می‌کنی؟ البته این گونه آیات را مشروحاً بیان می‌کنیم باشد به سوی حق بازگردند.»
نکاتی که در آیه وجود دارد
۱- فلسفه اخذ پیمان از بنی نوع بشر به ربوبیت پروردگار در عالم ذر به خاطر این است که در روز قیامت نگویند ما از مسأله توحید غافل بودیم و یا این‌که عذر بیاورند و بگویند چون پدران ما راه شرک را پیمودند ما هم فرزندان آن‌ها بودم و چاره‌ای جز پیروی نداشتیم.
۲- «ذریه» از کلمه «ذر» گرفته شده است. «ذر» به معنای آن اشیاء و ذرات پخش شده را گویند.
مثلاً ذراتی را که در شعاع خورشید دیده می‌شود «ذر» اطلاق می‌گردد. زیرا آن قدر ریزند و در هوا منتشرند که فقط وقتی که آفتاب از روزنه‌ای بر آن‌ها بتابد نمایان می‌شوند. و به خاطر ریز بودن جاذبه زمین نمی‌تواند آن‌ها را جذب کند. («ذریه» از ماده «ذر» است برخلاف قیاس مثل «سُریه» که از «سِرْ» گرفته شده است.)
۳- آیه به یک حقیقت مسلّمی اشاره می‌کند و آن گواه گرفتن مردم بر خویشتن است. لذا این مسلّم است که در یک مرحله‌ای از آفرینش انسان مسئله گواه گرفتن بر خویشتن واقع شده است. لکن محدثین و محققین در این باره اختلاف کرده‌اند.
عقیده مرحوم صدوق پیرامون عالم ذر
عده‌ای از محدثین معتقدند که آن مرحله‌ای را که خداوند از انسان‌ها بر خویشتن گواه گرفت مرحله خلقت ارواح قبل از اجساد است. و دلیل آن‌ها اخباری است که در خلقت ارواح قبل از اجساد وارد شده است.
مرحوم صدوق همین قول را اختیار کرده و اخباری را نیز در این زمینه بیان داشته است.
۱- در حدیثی آمده است:
«خلقت الارواح قبل الاجساد بالفی عام.» (۱)
«ارواح دو هزار سال پیش از اجسام آفریده شده است.»
۲- در حدیثی دیگر از پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید:
«ان اول ما ابدأ اللَّه سبحانه و تعالی هی النفوس المقدسة المطهرة فانطلقها بتوحیده ثم خلق بعد ذالک سائر خلقه.» (۲)
«اول چیزی که خداوند خلق کرد و آفرید نفوس مقدسه و ذوات مطره است. پس آن‌ها را به توحید الهی به سخن واداشت سپس شروع به خلقت دیگر موجودات نمود.»
۳- عیاشی از زراره و حمران از قول امام باقر (ع) و امام صادق (ع) روایت کرده است که:
«ان اللَّه خلق الخلق و هی أظلة، فارسل رسوله محمداً (ص) فمنهم من امن به و منهم من کذبه ثم بعثه فی الخلق الآخر فآمن به من کان امن به فی الاظلة، و جحده من کان جحد به یومئذ فقال: «فما کانوا لیومنوا بما کذبوا من قبل.» (۳)
«خدا خلق را به صورت سایه آفرید، آنگاه رسول خود محمد (ص) را فرستاد. بعضی ایمان آوردند و بعضی تکذیبش کردند، آن گاه پیغمبر را در آفرینش دیگر مبعوث کرد، آنهایی که در آن‌جا به او ایمان آورده بودند ایمان آوردند و آن‌هایی که در آن روز انکارش کردند در اینجا نیز انکارش کردند و خدا فرمود: «فما کانوا لیؤمنوا بما کذبوا به من قبل.»
پس ظاهر روایات این است که عهد و پیمان و ایمان و کفر در روز اول همان وقتی که ارواح در ازل خلق شده‌اند گرفته شده است.
عقیده حشویه پیرامون عالم ذر
بیشتر محدثین که غالب آن‌ها از حشویه عامه هستند، معتقدند که خداوند فرزندان آدم را تا پایان دنیا به صورت ذرات کوچک از ذریه پشت آدم خارج نمود و فضا را پر کردند در حالی که دارای عقل و شعور و قادر به تکلم و سخن گفتن بودند، خداوند آن‌ها را مخاطب قرار داد و بر وحدانیت خود اقرار و اعتراف گرفت.
فخر رازی این قول را به قدمای و اهل تفسیر و اهل حدیث نسبت داده است و روایاتی را در این زمینه متذکر شده است. این روایات از طریق اهل سنت بوی جبر و از طریق اهل شیعه جبر فهمیده نمی‌شود. (۴)
«ان عمر بن الخطاب سئل عن هذه الآیة «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهور هم ذریتهم....» فقال: سمعت رسول اللَّه (ص) یقول: ان اللَّه خلق ادم ثم مسح ظهره بیمینه فاستخرج منه ذریة فقال: خلقت هؤلاء للجنة و بعمل اهل الجنة یعملون... ثم مسح ظهره فاستخرج منه ذریة فقال: خلقت هؤلاء للنار و بعمل اهل النار یعملون... فقال رجل: یا رسول اللَّه (ص) ! ففیم العمل؟ قال: ان اللَّه اذا خلق العبد للجنة استعمله بعمل اهل الجنة حتی یموت علی عمل من عمل اهل الجنة فیدخله الجنة و إذا خلق العبد للنار، استعمله بعمل اهل النار حتی یموت علی عمل من عمل اهل النار فیدخله النار.» (۵)
«از عمر بن خطاب در تفسیر آیه «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهور هم ذریتهم....» سئوال شد. گفت: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: خداوند آدم را خلق کرد و بعد با دست خود بر پشت او کشید، عده‌ای را از صلب آدم بیرون آورد و گفت: اینها را برای بهشت آفریدم و در دنیا کارهای اهل بهشت را انجام می‌دهند. دوباره خداوند دست بر پشت آدم کشید و ذریه‌ای استخراج نمود سپس فرمود: اینها را برای جهنم آفریده‌ام. لذا اینها در دنیا کارهای اهل جهنم را انجام می‌دهند. شخصی پرسید: ای رسول خدا (ص) ما بر چه پایه و اساس عمل کنیم؟ فرمود: خداوند وقتی که بندگان را برای بهشت خلق کرد آن‌ها را به عمل اهل بهشت مشغول می‌سازد تا مرگ آن‌ها فرا رسد آن وقت داخل بهشت می‌شوند.»
۲- از عمر بن خطاب نقل شده که گفت:
«سألت النبی (ص) عن هذه الآیة «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم...» فقال (ص) : خلق اللَّه آدم بیده و نفخ فیه من روحه ثم اجلسه فمسح ظهوره بیده الیمنی فاخرج ذرأ فقال: ذرأ ذرأتهم للجنة. ثم مسح ظهره بیده الاخری، وکلتا یدیه یمین، فقال: ذرأ ذرأتهم للنار. یعملون فیما شئت من عمل، ثم اختم لهم بأسوء أعمالهم فادخلهم النار...» (۶)
«خداوند آدم را با دست خود آفریده و روح خود را در او دمید، سپس آدم را نشاند و با دست راست کمر آدم را لمس کرد و بهشتیان سفید رنگی از آن بیرون آمدند و بعد با دست چپ کمر آدم را لمس کرد و دوزخیان سیاه رنگی خارج گردید و فرمود: آن طوری که من می‌خواهم اینها عمل می‌کنند.»
۳- از ابن عباس روایت شده که در ذیل آیه شریفه «اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم...» گفته‌اند:
«ان اللَّه تبارک و تعالی ضرب من منکب ادم الایمن فخرجت کل نفس مخلوقة للجنة بیضاء نقیه فقال: هؤلاء اهل الجنة ثم ضرب من منکیه الایسر فخرجت کل نفس مخلوقة للنار سوداء... فقال: هؤلاء اهل النار.» (۷)
«خداوند روی شانه راست آدم کوبید و ذراری او به صورت ذرات سفید بیرون آمدند و فرمود: شما اهل بهشت هستید. سپس به شانه چپ آدم لمس کرد ذریه او به صورت ذرات سیاه بیرون آمدند و فرمود: شما اهل جهنم هستید.»
۴- در روایت دیگری ابن عباس از طرق اهل سنت نقل می‌کند:
«لما خلق اللَّه ادم اخذ ذریته من ظهره مثل الذر فقبض قبضتین فقال لاصحاب الیمین: ادخلوا الجنة بسلام، و قال للآخرین: ادخلو النار و لا ابالی.» (۸)
«وقتی خداوند آدم را خلق کرد ذریه او را از پشت او بیرون آورد. همچون ذرات، تعدادی از آن‌ها را با دست راست و تعدادی را با دست چپ گرفت آن‌هایی که به دست راست گرفته بود گفت: اینها را برای بهشت آفریدم، و آن‌هایی را که با دست چپ گرفته بود. گفت اینها را برای جهنم خلق کرده‌ام و از کسی هم باکی ندارم.»
عالم ذر در روایات شیعه
همان گونه که گفته شد از روایاتی که از طرق اهل سنت درباره با عالم «ذر» رسیده جبر فهمیده می‌شود اما از همان روایات از طرق شیعه و امامیه «جبر» فهمیده نمی‌شود.
۱- «عن زارة قال: سئلت ابا جعفر امام باقر (ع) عن الایة «و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم...» قال: اخرج اللَّه من ظهر آدم ذریته إلی یوم القیامة، فخرجوا و هم کالذّر، فعرّفهم نفسه و اراهم نفسه، و لولا ذالک مإ؛ ّّ عرف احد ربه.» (۹)
«زراره می‌گوید: از امام باقر (ع) معنای آیه «و اذ اخذ ربک من بنی ادم...» پرسیدم: حضرت فرمود: خداوند از پشت آدم ذریه‌اش را تا روز قیامت بیرون آورد، و ایشان مانند ذره‌ها بیرون آمدند، خداوند خود را به ایشان شناسانید و نشان داد، اگر این نبود احدی پروردگار خود را نمی‌شناخت.»
۲- از امام باقر (ع) روایت شده است که فرمود:
«ثبتت المعرفه، و نسوا الموقف و سیذکرونه و لولا ذالک لم یدر أحد من خالقه و لا من رازقه.» (۱۰)
«از آن خاطرات معرفت در دلها بجای ماند ولکن سایر خصوصیات موقف فراموش شد، و روزی خواهد آمد که دوباره یادشان بیاید، و اگر این معنا نبود احدی از مردم نمی‌فهمید که آفریدگارش و روزی دهنده‌اش کیست».
۳- از امام حسن عسکری روایت شده که درباره عالم ذر فرمود:
«ثبتت المعرفة و نسوا الموقف و سیذکرونه و لولا ذالک لم من خالقه و لا من رازقه...» (۱۱)
«از آن خاطرات معرفت در دلها بجای ماند ولکن سایر خصوصیات موقف فراموش شد، و روزی خواهد آمد که دوباره یادشان بیاید، و اگر این معنا نبود احدی از مردم نمی‌فهمید که آفریدگارش و روزی دهنده‌اش کیست».
نظریه علامه مجلسی پیرامون روایات عالم ذر
علامه مجلسی (ره) بعد از نقل روایات مربوط به عالم ذر می‌گوید:
«بدان که روایات این باب از متشابهات اخبار و از مشکلات آثار وارد است که بزرگان شیعه در آن اقوال مختلفی دارند:
از جمله اخباری‌ها گفته‌اند: اجمالاً به آن ایمان داریم گر چه از حقیقت معنای آن‌ها بی خبریم. لذا، علم آن را به اهل آن موکول می‌کنیم.
برخی نیز این روایات را حمل بر تقیه کرده‌اند و آن‌ها را با روایات عامه موافق دانسته‌اند. چون ائمه برخی اوقات برای رد گم کردن بعضی مطالب را موافق عامه می‌گفتند تا نگویند شیعه غیر از اهل سنت چیزی را می‌گوید.
زیرا این روایات با روایات اختیار و استطاعت و این‌که انسان در این جهان مختار است و خود سرنوشت خود را می‌سازد مخالف است.
بعضی آن را کنایه از علم ازلی خداوند دانسته‌اند و گفته‌اند: مقصود آن است که خداوند موقعی خلق را آفرید خود به احوال و اوضاع آینده آنان واقف بود.
عده‌ای دیگر نیز این روایات را استعاره و مجاز و کنایه از استعدادها دانسته‌اند و می‌گویند:
خداوند می‌خواهد بفرماید: انسان‌ها دارای استعدادهای مختلفی هستند که بعضی واقعاً حق طلب، حق جو و خیرخواه می‌باشند. آنها فطرتاً سر و کارشان با توحید است، و بعضی بد سرشت هستند که به بدگرایی گرایش دارند و بر ضد توحید حرکت می‌کنند.
سپس علامه مجلسی (ره) می‌فرماید:
«بهتر آن است که پیرامون این گونه مسائل بحث نشود زیرا عقل ما از درک آن عاجز است.
و پس از آن نظریه شیخ مفید (ره) و سید مرتضی (ره) و فخر رازی (ره) را مطرح می‌کند.» (۱۲)
دلائل منکرین عالم ذر
عده‌ای از مفسرین روایاتی را که دلالت بر عالم ذر دارد مطرح نموده و حجیت آن‌ها را زیر سؤال برده‌اند و دلالت آیات بر عالم ذر را نیز باطل می‌دانند می‌گویند:
روایاتی که می‌گوید خداوند ذریه آدم را از صلب او گرفته و از آنهان میثاق بسته مخالف ظاهر آیه است که می‌فرماید: «و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم»
۱- چون: خداوند فرمود «بنی آدم» نفرموده است «آدم» علاوه فرمود: «من ظهورهم» از پشتشان، نفرمود «من ظهوره» از پشت آدم و نیز می‌فرماید «ذریتهم» و نفرمود: «ذریته».
بنابراین معلوم می‌شود که این حادثه راجع به حضرت آدم نیست بلکه کاری است که نسبت به نسل بنی آدم انجام گرفته است.
لذا عمده اشکال منکرین عالم
ذر به ضمایر در آیات قرآن و روایاتی که در این باب وارد شده است بر می‌گردد. لذا مفاد آیه با فرض ثبوت عالم ذر ربطی به آن ندارد.
از این رو شیخ مفید با فرض احتمال ثبوت عالم ذر مسئله استنطاق ذریه را در آن هنگام شدیداً مورد انکار خود قرار داده است و می‌گوید:
«این گونه روایات از مجعولات گروهی تناسخیّه می‌باشد که معتقدند ارواح مکرراً در اجساد مختلف ظهور می‌یابند. و معاد عبارت است از بیرون شدن جان از کالبد یک انسان و حلول او در یک کالبد دیگر و کیفر و پاداش دیدن در این کالبد» (۱۳)
۲- معنای آیه شریفه «ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین »، «لئلا تقولوا یوم القیامة...» است یعنی استنطاق و گواهی گرفتن و اقرار گرفتن به ربوبیت انسان‌ها برای این است که در روز قیامت نگویند ما از این جهت در دنیا غافل بودیم.
و حال آن‌که هیچ‌کس از انسان‌ها مسئله این‌که در عالم ذر از او استنطاق کرده باشند و او شهادت داده باشد به یاد ندارد. در صورتی که در همین آیه می‌گوید این کار را کردیم تا نگویند ما غافل بودیم.»
پس اگر روایات در این زمینه درست باشد نقض غرض شده و با آیه توافق ندارد.
۳- تفسیر آیه به عالم ذر با جمله «او تقولوا انما اشرک اباؤنا من قبل و کنا ذریة من بعدهم افتهلکنا بما فعل المبطلون» منافات دارد.
چون لازمه این کلام این است که بتوان برای ذریه پدران مشرکی فرض کرد که در تاریخ بشریت راه کج رفته باشند. و حال آن‌که در عالم ذر اینها پدرانی نداشته‌اند تا این‌که مشرک فرض شوند.
۴- عده‌ای از محققین تعابیر وارده در آیه را کنایه از جعل فطرت می‌دانند و گفت و شنود در آیه را از قبیل زبان حال می‌دانند.
یعنی: انسان از نخستین مرحله‌ای که پا به عرصه وجود می‌گذارد و خود را می‌شناسد، خداشناس می‌باشد. که آیه «فطرة اللَّه التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق اللَّه» و روایت «کل مولود یولد علی الفطرة» (۱۴) اشاره به این آیه دارد.
پس گفت و شنود در آیه «ألست بربکم قالوا بلی» گفت و شنود حال است نه قال. این گونه تعابیر در قرآن فراوان است از جمله:
«ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا اتینا طائعین»
«سپس خداوند به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که به صورت دود بود، به آن و به زمین دستور داد «به وجود آیید خواه از روی طاعت و خواه از روی اکراه» آنها گفتند: ما از روی طاعت می‌آییم.»
در آیه جمله «فقال لها» که سخن خداوند است، و جمله «قالتا» که از زبان آسمان و زمین است زبان حال است. یعنی اراده ما تعلق گرفت که آسمان و زمین کاملاً در اطاعت انقیاد ما باشند که چنین شد.
«ما کان للمشرکین ان یعمروا مساجد اللَّه شاهدین علی انفسهم بالکفر»
«مشرکین حق ندارند عبادت گاه مسلمین را آباد و سرپرستی کنند در حالی که به کفر خویش گواهی می‌دهند.»
شهادت مشرکین به زبان حال است نه قال. یعنی شاهد حال آن‌ها حکایت از کفر آن‌ها می‌ورزد و وضع و چگونگی آن‌ها دلالت بر کفر آن‌ها دارد.
«و اتیکم من کل ما سألتموه.»
«خداوند آنچه که از او خواستید به شما داد.»
یعنی در نهاد انسان‌ها چنین تقاضایی وجود داشت که از خداوند درخواست نعمت حیات، زندگی، هوش، علم و عقل و غیره داشته باشید و خداوند نیز طبق تقاضای حال شما نعمت‌ها را بر شما ارزانی داشت. چون اگر تقاضایی نباشد عرضه مفهومی ندارد.
بنابراین، در آیه مورد بحث نیز مراد گفت و شنود حال است یعنی خداوند با ذریه و نسل اندر نسل بشریت یک چنین گفت و شنودی را کرده است و طبق درخواست او این فطرت بر توحید را در نهاد او قرار داده است و شاهد حال او گواه بر این توحید است. این رأی در نیمه دوم قرن اوّل یعنی پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) در بین تابعین قوّت گرفت.
حسن بصری که شاخص این گروه است چنین می‌گوید:
«ان المراد باالاشهاد انما هو فطر هم علی التوحید»
«مقصود از گواه گرفتن نهادن فطرت آن‌ها بر توحید است»
سید مرتضی (ره) در این زمینه می‌گوید:
«قد ظن بعض من لا بصیرة له و لا فطنة عنده تأویل هذه الآیة: ان اللَّه تعالی استخرج من ظهر آدم جمیع ذریته و هم من خلق ذر و قررهم بمعرفته و اشهدهم علی انفسهم» و هذا التأویل مع ان العقل یبطله و مما یشهد ظاهر القرآن بخلافه، لان اللَّه تعال قال «و اذ اخذ ربک من بنی آدم» و لم یقل من آدم و قال «من ظهورهم» و لم یقل: «من ظهره» و قال «ذریتهم» و لم یقل ذریته...» (۱۵)
«برخی از کسانی که دارای بصیرت و ذکاوت و ذوق نیستند گمان کرده‌اند که معنای آیه این است که خداوند از پشت آدم جمیع ذریه‌اش را خارج کرد در حالی که آن‌ها در ذر بودند و معرفت را بر آن‌ها مقرر فرمود: چنین تأویل و تفسیری مخالف عقل است و عقل آن را باطل و محال می‌داند و ظاهر آیه نیز برخلاف آن شهادت می‌دهد چون خداوند فرموده «بنی آدم» و نفرموده «آدم» و فرموده «ظهورهم» و نفرموده «ظهره» و همچنین فرموده «ذریتهم» و نفرموده «ذریته».»
شیخ مفید نیز اخراج ذریه از پشت آدم را قبول دارد اما می‌گوید این به خاطر این نبود که از آن‌ها اقرار به ربوبیت بگیرد بکله فقط برای این بود که به آدم روشن کند که تو این قدر نسل داری. و گفت و شنود در آیه را نیز به زبان حال می‌داند نه قال.
شیخ مفید می‌گوید:
درستش آن است که خداوند، ذریه آدم را از پشت او مانند ذرات کوچک بیرون آورد، تا پهنای اُفق را پر کردند. برخی درخشان و برخی تاریک، و برخی درخشش و تاریکی با هم آمیخته بودند... آدم از فزونی آن‌ها در شگفت شد، پرسید: اینان کیانند؟ خداوند به او گفت: فرزندان تو هستند. پرسید این درخشش و تاریکی از چیست؟ خداوند به او گفت: آنان که می‌درخشند، اولیاء من می‌باشند و آنان که تاریکند کافران می‌باشند و آنان که هر دو را آمیخته‌اند، بندگان گنهکارند... آنچه مورد اتفاق روایات است همین اندازه می‌باشد، اما بیش از این‌که مورد خطاب و بازجویی قرار گرفته باشند و با آنان عهد پیمان بسته شده باشد، باور نداریم، و از ساخته‌های گروه تناسخیون می‌باشد که حق و باطل را در هم آمیخته‌اند. و اما آیه کریمه، بیش از این دلالت ندارد که خداوند، حجت را بر ذریّه آدم تمام نموده، و در نهاد آنان، میثاق فطرت را به ودیعت نهاده، دلائل خداشناسی را بر آنان روشن گردانیده است که به گونه مجاز و استعاره در آیه مطرح گردیده. (۱۶)
شیخ طوسی در تفسیر تبیان می‌گوید:
«فاما ما روی ان اللَّه تعالی اخرج ذریة آدم من ظهره و اشهدهم علی انفسهم و هم کالذر، فان ذالک غیر جائز لان الاطفال فضلاً عمن هو کالذر لا حجة علیهم و لا یحسن خطابهم بما یتعلق بالتکلیف»
«روایاتی که بیان می‌کند خداوند از ظهر و صلب آدم ذریه او را خارج نمود و آن‌ها را بر خود گواه گرفت چنین چیزی ممکن نیست چون اطفال علاوه بر این‌که ذره‌ای بیش نیستند تکلیف و حجتی بر آن‌ها نیست و جایز نیست خطاب آن‌ها به چیزی که تکلیف به آن‌ها تعلق می‌گیرد.»
بعد می‌فرماید:
«ثم ان الآیة تدل علی خلاف ما قالوه: لان اللَّه تعالی قال «و اذ اخذ ربک من بنی آدم» و قال «من ظهورهم» و لم یقل: «من ظهره» و قال «ذریتهم» و لم یقل «ذریته»، ثم قال «او تقولوا انما اشرک آباؤنا من قبل و لنا ذریة من بعدهم...» فاخبر ان هذه الذریة قد کان قبلهم اباء مبطلون و کانوا هم بعدهم. علی ان راوی هذا الخبر سلیمان بن بشار الجهنی، و قیل مسلم بن بشار عن عمر بن الخطاب و قال یحیی بن معین: سلیمان هذا لا یدری این هو، و ایضاً فتعلیل الآیة یفسد ما قالوه، لانه قال: فعلت هذا لئلاّ یقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین و العقلاء الیوم فی دار الدنیا عن ذالک غافلون» (۱۷)
«علاوه آیه بر خلاف آنچه می‌گویند دلالت دارد چون خداوند فرمود: «بنی آدم» و نفرموده «آدم» و فرموده «ظهورهم» و نفرموده «ظهره» و فرموده: «ذریتهم» و نفرموده «ذریته» سپس فرموده. «یا نگویند که فقط پدران ما از پیش مشرک بودند و ما فرزندانی از آن‌ها بوده‌ایم خداوند با این جمله خبر داده که قبل از این ذریه پدران مشرکی بوده‌اند علاوه بر آن، راوی خبر سلیمان است که (در علم رجال) ضعیف شمرده شده است. و نیز تعلیل آیه آنچه را که گفته‌اند باطل می‌کند چون خداوند علت و فلسفه کار خود را بیان می‌کند و می‌فرماید: من این کار را کردم تا آن‌ها در روز قیامت نگویند ما غافل بودیم و حال آن‌که عقلاء در دنیا از آن غافلند.»
و همچنین این شهر آشوب در کتاب «متشابهات القرآن» نیز عالم ذر را شدیداً انکار کرده است و آیه فوق را همان فطرت توحیدی معنا می‌کند. (۱۸)
خلاصه منکرین عالم ذر می‌گویند کارهای خداوند باید براساس حکمت و مصلحت و دارای اثر باشد و حال آن‌که ما برای تصور عالم ذر هیچ گونه حکمت و اثری نمی‌بینیم.
علاوه روایات با ظاهر آیه مخالف دارند و دارای ضعف سند نیز می‌باشند.
عقیده استاد پیرامون عالم ذر
عالم ذرّی وجود نداشته و آیه کریمه «و اذ اخذ ربک من بنی آدم...» همان فطرت توحیدی را مطرح ساخته، همه انسانها بر اصل فطرت توحیدی آفریده می‌شوند. خداوند به انسان قوا و استعدادهایی داد، تا بتواند حقیقت توحید را دریابد و آیین حق را به خوبی درک کند. و اگر چنین نبود هر گونه تعلیم و تربیتی در این راه فاقد اثر بود.
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
خلاصه استدلال بر نفی عالم ذرّ و عدم امکان تفسیر آیه به آن از قرار زیر است:
۱- چه فائده‌ای می‌تواند بر وجود عالم ذرّ مترتب باشد؟
اگر هدف اقرار و اعتراف است که با یک گفت و شنود - بدون ارائه دلیل و برهان - انجام می‌گیرد، در همین عالم دنیا نیز امکان آن هست. و اگر کنایه از ارائه دلیل و برهان بر توحید است، آنهم در همین جهان صورت گرفته و می‌گیرد.
۲- در آیه تصریح شده، که هدف عدم غفلت از توحید است. اگر صرفاً مسأله عالم ذرّ مطرح بود پس از آن غفلت شده هدف حاصل نشده.
۳- با ظاهر آیه کاملاً مخالفت دارد. لا اقل نمی‌توان آیه را بر وجود عالم ذرّ شاهد گرفت.
(۱) بحارالانوار، ج۱۴.
(۲) الاعتقادات، صدوق، ص‌۴۷.
(۳) بحارالانوار، ج۶۴، ص۲۵۹.
(۴) تفسیر کبیر، ج۴۶، ص۱۵.
(۵) تفسیر طبری، ج۷۷، ص۹؛ درالمنثور، ج۳، ص۱۴۳.
(۶) تفسیر طبری، ج۹، ص۷۸،؛ درالمنثور، ج۳، ص۱۴۳.
(۷) تفسیر طبری، ج۹، ص۷۸.
(۸) تفسیر طبری، ج۹، ص۷۶.
(۹) تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۱۲- ۱۱۱.
(۱۰) عیاشی، ج۲، ص۱۱۲. ۱۱۱.
(۱۱) کشف الغمه، ج۲، ص۴۱۶؛ بحار الانوار، ج۶۷، ص۲۶۰.
(۱۲) بحار الانوار، ج۵، ص۲۶۱-۲۶۰.
(۱۳) رساله «المسائل السرویة» ج‌۷ ص‌۴۶.
(۱۴) بحار الانوار، ج۵، ص۱۳-۱۲.
(۱۵) امالی سید مرتضی، ج۱، ۲۸-۳۰.
(۱۶) المسائل السرویّه، ج۷، ص۵۲-۴۷.
(۱۷) تبیان، ج۵، ص۲۸.
(۱۸) متشابهات القرآن (ابن شهر آشوب)، ص‌۸.
منابع: معارفی از قران، ص ۱۵۴ - ۱۳۹
عالم ذر



جعبه ابزار