عبدالحی حسنیلکهنوی خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسنی لكهنوى ، عبدالحىّ، عالم، شاعر، صوفى، تذكرهنويس و طبيب هندى در قرن چهاردهم بود. نام او سيداحمد بود، اما به عبدالحى شهرت يافت (ندوى،۱۳۹۰، ص۵۰). نسب وى به امام حسنمجتبى عليهالسلام میرسد، بدين سبب او را حسنى خواندهاند. نياكان او در حمله مغول، از بغداد به هندوستان مهاجرت كردند و در مانكپور ساكن شدند (حسنى لكهنوى، ۱۳۴۳، ص۵۲۴؛ ندوى، ۱۳۹۰، ص۲۱ـ۲۵). پدرش، حكيم سيد فخرالدين (۱۲۵۶ـ۱۳۲۶)، متخلص به خيالى و فخر، اديب و شاعر و مورخ و به عربى و فارسى مسلط بود و آثارى به فارسى داشت، از جمله مهر جهانتاب (تاريخ و تذكره عمومى)، سيرتالسادات درباره انساب و احوال سادات (حسنى لكهنوى، ۱۳۴۳، ص۵۲۴ـ۵۳۷؛ ندوى،۱۳۹۰، ص۳۲ـ۴۴).
حسنى در رمضان ۱۲۸۶ در زاويه شاه علماللّه، از توابع شهر راى بريلى، به دنيا آمد. او علوم عقلى و نقلى را از علماى مشهورى چون محمدحسين اللّهآبادى، اشرفعلى تهانوى، محمد نعيم فرنگى محل، عبدالحق بهوپالى، سيداحمد دهلوى، محمدعرب و حسين انصاری يمانى، و طب را نزد حكيم عبدالعلى و حكيم عبدالعزيز فراگرفت ( ندوى،۱۳۹۰، ص۷۰ـ۸۳). سپس به اطراف دهلى سفر كرد و در مجالس سيد نذير حسين دهلوى، رشيد احمد گنگوهى و احمد حسن امروهوى شركت كرد و از آنان اجازه روايت حديث گرفت . همزمان با تحصيل، به تصوف نيز گراييد و در ۱۳۰۶ از حاجى امداداللّه مهاجر مكى، اجازه گرفتنِ «بيعت عثمانى» را (كه نشانه سرسپردگى مريدان به عثمان هارونى، شيخِ معينالدين چشتى بود) در سلسلههاى چِشتيه صابريه و نقشبنديه احمديه دريافت كرد. آنگاه با فضل رحمان گنج مرادآبادى، از مشايخ نقشبنديه، بيعت كرد و پس از درگذشت او به سيد ضياءالنبى، خليفه او، دست ارادت داد ( ندوى،۱۳۹۰، ص۱۰۵ـ۱۰۸).
عبدالحى طبيب حاذقى بود و از همين راه امرار معاش میكرد. او سى سال معاون مدير و مدير دارالعلوم ندوةالعلماء در لكهنو بود (ندوى،۱۳۹۰، ص۲۱۴ـ۲۱۶؛ ندوى،۱۳۹۰، ص۲۲۳).
حسنى در ۱۳۴۱ در لكهنو درگذشت و در زادگاه خود به خاك سپرده شد (حسنى لكهنوى، ۱۳۸۲، ج۱، صكب؛ ندوى،۱۳۹۰، ص۲۳۴). از جمله فرزندان او، عبدالعلى حسنى و ابوالحسن على ندوى معروف به على ميان بودند ( ندوى،۱۳۹۰، ص۳۴۶ ).
عبدالحى به سه زبان تسلط داشت و در شعر «عالى» و «آزاد» تخلص میكرد (ندوى،۱۳۹۰، ص۲۶۳ـ۲۶۷). وى مهمترين آثار خود را به زبان عربى نوشت. برخى از آثار عربى او عبارتاند از: نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر (ندوى،۱۳۹۰، ص۲۷۰ـ۲۹۸)، در هشت جلد، درباره احوال و آثار بيش از ۵۰۰،۴ تن از علما و مشايخ و اعيان شبهقاره هند، به ترتيب تاريخى ـ الفبايى، كه جلد هشتم آن ناقص ماند و پس از درگذشت حسنى، فرزندش، ندوى، آن را تكميل كرد؛ معارف العوارف فى انواعالعلوم و المعارف يا الثقافة الاسلامية فی الهند (ندوى، ۱۳۹۰، ص۲۹۸ـ۳۰۲)، درباره تاريخچه علوم و فنون رايج در شبهقاره هند، كه همچنين در تحقيق و تنقيح نامهاى گردآورندگان فتاوى عالمگيرى ــ كه مأخذ مهم احكام فقه حنفى در شبه قاره به شمار میرودــ و نيز در تاريخ ورود و ترويج علم حديث در شبهقاره حائز اهميت است؛ جنة المَشرق و مطلع النور المُشرق يا الهند فى العهد الاسلامى (ندوى، ۱۴۰۵، ج۲، ص۳۰)، درباره جغرافيا و تاريخ و فرهنگ مسلمانان هند. از ديگر آثار اوست: ارمغان احباب يا دهلى اور اس كى اطراف (دهلى و اطراف آن)، به اردو (اعظم گره ۱۳۶۶، ۱۳۷۸)، شامل يادداشتهاى سفر عبدالحى به اطراف دهلى، كه در تأليف جلد هشتم نزهةالخواطر نيز از آنها استفاده بسيارى كرده است؛ ياد ايام، به اردو (عليگره ۱۳۳۷/۱۹۱۹)، درباره تاريخ سياسى و علمى گجرات؛ گلرعنا، به اردو (اعظمگره ۱۳۴۳)، درباره احوال و آثار شعراى اردو زبان؛ و تذكرةالابرار، به فارسى، در شرح حال خانواده قطبيه حسنيه. از رسائل كوتاه دينى او به عربى، تلخيصالاخبار و شرح آن با عنوان منتهی الافكار است، شامل احاديث اخلاقى حضرت محمد صلی اللّه عليه و آله و سلم؛ و به اردو، تعليمالاسلام و نورالايمان، كه باقیمانده است (حسنی لكهنوى، ۱۳۸۲، ج۱، صكج ـ كز؛ ندوى، ۱۳۹۰، ص۳۴۱ـ۳۴۳).
فهرست منابع :
(۱) عبدالحى حسنى لكهنوى، گل رعنا، (اعظمگره ۱۳۴۳)؛
(۲) عبدالحى حسنى لكهنوى، نزهةالخواطر و بهجة المسامع و النواظر، ج۱، حيدرآباد، دكن ۱۳۸۲/۱۹۶۲؛
(۳) ابوالحسن على ندوى، حيات عبدالحى، كراچى [?۱۳۹۰/ ۱۹۷۰[؛
(۴) ابوالحسن على ندوى، كاروان زندگى، كراچى ۱۴۰۵.