عبداللَّه گیلانی مازندرانی نجفی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عبدالله بن محمد نصیر بن محمد بن محمود گیلانی مازندرانی نجفی از بزرگان علمای
امامیه ، در سال ۱۲۵۶قمری و در خانواده
علم و فضیلت دیده به جهان گشود. پدر و اجداد وی از روحانیان سرشناس آن سامان بودند.
لنگرود از شهرهای کهن استان
گیلان است که در شرق
رشت و در کرانه دریای نیلگون
خزر واقع شده است. دهستان
دیوشل ، واقع در ۶ کیلومتری جنوب شرقی این شهرستان و مسیر جاده اصلی لنگرود-لاهیجان، جاذبههای طبیعی خاصی از لحاظ معماری (سقف شیروانی پوشیده از سفال) دارد. عالمان زیادی از این قریه برخاستهاند که اسامی برخی از آنان با پسوند دیوشل در کتب به ثبت رسیده است.
عبدالله بن محمد نصیر بن محمد بن محمود گیلانی مازندرانی نجفی از بزرگان علمای
امامیه ، در سال ۱۲۵۶قمری و در خانواده علم و فضیلت دیده به جهان گشود. پدر و اجداد وی از روحانیان سرشناس آن سامان بودند. شیخ عبدالله در دوران نوجوانی از دیوشل لنگرود به «
بارفروش » (بابل) که از شهرهای بزرگ و علمی
طبرستان و مازندران بود، مهاجرت کرد و به علت سکونت و تحصیل در این شهر به «مازندرانی» مشهور شد، لذا برخی محل تولد وی را بارفروش
و عدهای دیوشل میدانند.
در امضای آن بزرگوار در اجازات اجتهادی اش این جمله «عبدالله الجیلانی المازندرانی» دیده میشود که نشان میدهد در اصل گیلانی بود و بعدها به لقب مازندرانی مشهور شد.
یکی از برجستهترین عالمان این دیار آیتالله حاج شیخ
عبدالله دیوشلی معروف به مازندرانی است که علاوه بر تدریس در حوزه نجف اشرف و زعامت در حوزههای علمیه، از رهبران انقلاب
مشروطیت به شمار میرود.
آیت الله محفوظی نقل میکرد از آیات بهجت (دامت برکاته) و حاج
شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی (قدس سره)
شنیدم: «ملاعبدالله مازندرانی در قریه دیوشل لنگرود متولد گردید و آن منزل بعد از گذشت سالیان متمادی هنوز هم به یادگار مانده است. مرحوم پدرم (آیت الله شیخ شعبان گیلانی
م: ۱۳۴۹ق و از شاگردان
ملاعبدالله مازندرانی ) در زمان
اقامت خویش، اغلب عباداتش را در این منزل انجام میداد و معتقد بود این منزل قداست و منزلت خاصی نزد پروردگار دارد و بزرگان فراوانی به آنجا رفت و آمد داشتهاند. این منزل بعداز
مهاجرت پدرم به نجف و ورودش در جرگه شاگردان وی، محل رفت و آمد اهالی بود تا اینکه برادرم شیخ مرتضی مدرس گیلانی که از اولیاء الهی و اهل سیرو سلوک بود، درب آن منزل را به دلایلی بست! پدر و اجداد مرحوم مازندرانی از عالمان بزرگ این دیار بودند، ولی شرح حال و خدمات آنان همانند بسیاری از عالمان دیگر این سامان در هیچ کتابی ثبت نشده است.»
ملاعبدالله و دو برادرش شیخ علی و شیخ محمد، تحصیلات ابتدایی را نزد برادر بزرگ ترشان شیخ جعفر فرا گرفتند. مؤلف پیشینه تاریخی فرهنگی
لاهیجان و بزرگان آن مینویسد: «ملاعبدالله مازندرانی دارای برادرانی بود به نامهای آقا شیخ محمد و آقا شیخ علی و آقا شیخ جعفر که ایشان از همه بزرگ تر بودهاند و سمت استادی ملاعبدالله و شیخ محمد و شیخ علی را داشته است. او بعدها به هندوستان مهاجرت کرده و در آن دیار به شمس العلمای
هندوستان شهرت مییابند.»
ملاعبدالله بعداز طی مقدمات، به بارفروش مهاجرت کرد و ۱۲ سال مشغول تحصیل علوم اسلامی شد. مهمترین استاد وی آیتالله العظمی
ملا محمد اشرفی (۱۲۱۹-۱۳۱۵هـ. ق.) بود.
شیخ عبدالله مازندرانی برای تکمیل علوم اسلامی بابل را به قصد
عتبات عالیات ترک کرد. به یقین آن بزرگوار بعداز رحلت
شیخ انصاری (۱۲۸۱قمری) عازم عتبات گردید لذا نامش در ردیف شاگردان شیخ به ثبت نرسیده است.
مرحوم مازندرانی ابتدا به کربلای معلی رفت و چند سالی در این شهر مقدس رحل اقامت افکند. وی در این شهر از بزرگترین دانشمند حوزه کربلا آیتالله شیخ
زین العابدین مازندران ی
(اولین شخصیت تاثیرگذار علمی) بهره مند گردید.
مازندرانی بعد از
کربلا ، وارد حوزه بزرگ نجف اشرف شد و تا پایان عمر در این شهر به تحصیل، تدریس و سایر خدمات دینی پرداخت. نام مهمترین اساتید وی در نجف اشرف چنین است:
۱ ـ شیخ مهدی آل کاشف الغطاء۲ ـ
ملا محمد ایروانی (فاضل ایروانی) ۳ ـ میرزا حبیب الله رشتی وی بیشترین استفاده علمی را از محضر حاج میرزا
حبیب الله رشتی برد. میرزا حبیب الله رشتی وارث علم فراوان استادش شیخ انصاری بود. میرزا که از ارکان پایدار اعلمیت در نجف به شمار میرفت، در خط
مرجعیت نبود، وجوهات شرعی را نمیپذیرفت و مردم را برای
تقلید به
میرزای شیرازی حواله میداد.
مرحوم مازندرانی از شاگردان خاص میرزا به شمار میرفت به گونهای که طبق وصیت میرزا، وی بر جنازه اش
نماز خواند و بر جایگاه تدریس وی تکیه زد و در جایگاه نماز استاد، به اقامه جماعت پرداخت و جایگاه علمی و معنوی میرزا در عمل به وی سپرده شد.
مرحوم مازندرانی از زمان تحصیل به تدریس اشتغال داشت اما آوازه تدریس وی بعد از وفات
میرزای رشتی بود. اغلب دانش آموختگان مکتب علمی او از بزرگان و مراجع و مدرسان عالی مقام بودند. و ما به اسامی تعدادی از آنان که جملگی از مجتهدان بودند، اشاره میکنیم:
۱ ـ شیخ
محمدرضا تنکابنی (۱۲۸۲ ،،، ـ ۱۳۸۵ق): از عالمان نامدار تهران، پدر خطیب مشهور شیخ
محمدتقی فلسفی و از شاگردان آیات عظام میرزا حبیب الله رشتی، ملاعبدالله مازندرانی،
آخوند خراسانی ، میرزا
حسین خلیلی تهرانی و
ملا علی نهاوندی بود. وی تقریرات درسی اساتیدش خصوصا ملاعبدالله مازندرانی را نوشته بود.
۲ ـ شیخ محمد حسین تنکابنی (۱۲۸۰-۱۳۶۷ق): وکیل تام الاختیار بسیاری از مراجع تقلید در
تهران ، عمو و ابوالزوجه آقای محمدتقی فلسفی و از شاگردان آیات میرزا حبیب الله رشتی، ملاعبدالله مازندرانی بود.
۳ ـ
سید محمد تقی رودباری (۱۲۸۶-۱۳۵۹ق): در شهرستان
رودبار گیلان متولد شد. تحصیلاتش را در
قزوین شروع کرد. سپس عازم
عتبات عالیات شد. بیشتر تحصیلات خود را نزد آیات بزرگوار ملاعبدالله مازندرانی و
سید اسدالله اشکوری به اتمام رساند و از این دو و سایر اعلام اجازه
اجتهاد گرفت. آنگاه به رشت مهاجرت کرد و به تدریس و خدمات دینی و اجتماعی مشغول شد. وی تقریرات درس اصول مرحوم مازندرانی را در چند جلد بزرگ و با خطی بسیار خوش نوشت.
۴ ـ شیخ
شعبان گیلانی (م ۱۳۴۹ق): در میان معاصران به
سلمان عصر شهرت داشت و از محضر آیات میرزای رشتی، ملاعبدالله مازندرانی و سایر اعلام بهره برد. بعد از رحلت مرحوم مازندرانی، عدهای از مردم شمال کشور از وی تقلید میکردند.
۵ ـ شیخ مهدی امیری مازندرانی (۱۳۰۲-۱۳۷۸ق): بعداز تکمیل معلومات در نجف اشرف، در زمان آیتالله حائری به
قم آمد. از مدرسان بزرگ حوزه قم به شمار میرفت و شاگردان فراوانی تربیت کرد. وی علاقه شدیدی به شهید
شیخ فضل الله نوری داشت و در هر محفل و مجلسی از فضایل وی سخن میگفت و خود نیز اشک میریخت.
۶ ـ سید حسین اشکوری گیلانی (م ۱۳۴۹ق): وی اغلب علوم متداول اسلامی را نزد آیات مازندرانی، خراسانی، مامقانی،
سید کاظم یزدی و برادر ارجمندش سید اسدلله اشکوری آموخت. وی پس از برادرش سید اسدالله که در بالا سر مرحوم مطهر امیرمؤمنان علیهالسّلام امام جماعت بود، به
امامت جماعت مشغول گردید. در حوزه درس وی تعدادی از افاضل
طلاب حاضر میشدند.
۷ ـ
محمد رضی گیلانی (م ۱۳۱۸ق): تقریرات اصول استادش ملاعبدالله مازندرانی را نوشته بود.
۸ ـ شیخ عبدالحسین کوشالی لاهیجی (۱۲۹۰-۱۳۶۱ق): مراتب علمی و اخلاقی را نزد بزرگانی چون آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی طی کرد و تقریرات آن دو را تقریر کرد. برخی از علماء مانند آیتالله شیخ
ابوالحسن آیتی دیوشلی داماد و برادرزاده شیخ عبدالله مازندرانی در مقبره این عالم ربانی واقع در قبرستان آقا سید محمد یمنی لاهیجان مدفون شدهاند.
۹ ـ شیخ
حسین وحید آستانه (۱۲۶۵-۱۳۳۲ق): از شاگردان آیتالله سید موسی زرآبادی قزوینی در قزوین بود. بعدازمدتی به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر آیات ملاعبدالله مازندرانی،
مدرسی چهاردهی ، سید حسین اشکوری، سید کاظم یزدی و شیخ شعبان گیلانی استفاده برد و موفق به اخذ
اجازه از آنان شد. آنگاه به زادگاهش
آستانه اشرفیه برگشت و منشا خدمات فراوانی شد.
۱۰ ـ شیخ یوسف نجفی جیلانی (م ۱۳۲۷شمسی): از شاگردان برجسته آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی بوده و در اواخر عمر در برابر
رضاخان ایستادگی کرد و با خطابههای آتشین و تالیف کتاب «
طومار عفت » در مقابل رضاخان قیام کرد. وی توسط ژنرال زاهدی دستگیر، شکنجه و
تبعید شد.
۱۱ ـ
سید محسن نبوی اشرفی (م ۱۳۷۳ق): از عالمان بزرگ مازندران و استاد بسیاری از مشاهیر معاصر این سامان همانند
آیتالله کوهستانی . بود.
۱۲ ـ شیخ حسین لیچائی گیلانی (م ۱۳۲۹ق): از مشاهیر معروف گیلان و از شاگردان آیات مازندرانی، خراسانی و... بود. به سبب قدرت علمی و استعداد درخشان
کفایة الاصول را منظوم کرد.
۱۳ ـ سید اسماعیل نوری نجفی (م ۱۳۲۱ق)
۱۴ ـ سید حسین حسینی قزوینی
۱۵ ـ میرزا علی ایروانی (م ۱۳۵۴ق)
۱۶ ـ شیخ عبدالحسین رشتی (۱۲۹۲ق- ۱۳۷۳ق): از شاگردان آخوند خراسانی، ملاعبدالله مازندرانی، سید کاظم یزدی و... بود. در تدریس
فقه و
اصول و
فلسفه در حوزه نجف اشرف ید طولایی داشت و فرزانگان فراوانی از دانش وی بهره مند شدند.
۱۷ ـ شیخ مهدی لاکانی (م ۱۳۳۰ق): از علمای مهم رشت و شاگرد آیات عظام آخوند خراسانی، مازندرانی و سید یزدی بود. از وی شرحی بر مکاسب برجای مانده است.
۱۸ ـ سید محمد تقی فخرداعی گیلانی (۱۲۹۹-۱۳۸۴ق): از محضر آیات آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بهره برد. تالیفات فراوانی داشت. شعرالعجم یا تاریخ
ایران منظوم در ۵ جلد از شاهکارهای علمی اوست.
سعید نفیسی در مقدمه کتاب نوشته است: «ترجمه این گونه کتابها، کار همه کس نیست و مردی میخواهد که خود در این فن دست داشته باشد و به همان اندازه مؤلف در موضوع محیط باشد. جز آقای فخرداعی گیلانی من کسی را نمیشناسم که بدین پایه و مایه از احاطه رسیده باشد.»
۱۹ ـ سید محمدتقی سادات گوشه دزفولی (۱۳۰۸-۱۳۹۴ق): شاگردان ملاعبدالله مازندرانی، شیخ حسین خلیلی تهرانی و... بود.
۲۰ ـ میرزا عبدالظاهر اردبیلی (۱۲۶۱-۱۳۳۶ق): از عالمان بزرگ اردبیل و شاگرد آیات عظام میرزای رشتی و ملاعبدالله مازندرانی بود که در
اردبیل و نواحی آن به «حاجی آخوند» شهرت داشت.
دهها عالم، مجتهد، مفسر، حکیم نامدار بلاد اسلامی از مرحوم مازندرانی اجازه اجتهاد و
روایت دریافت داشتهاند. مؤلف «
اعیان الشیعه » است. وی مینویسد: «من شخصا او را (آیت الله ملاعبدالله مازندرانی) در نجف دیدهام و از او اجازهای دارم که در تاریخ ۱۳۲۸قمری صادر شده است.»
۲۱ ـ مولا محمد علی بن مولا مهدی آرانی (م ۱۳۲۵ ق) ۲۲ ـ آقا میرزا احمد عاملی آرانی (م ۱۳۶۹ ق)
ملاعبدالله مازندرانی بعداز وفات میرزا حبیب الله رشتی (م ۱۳۱۲ق) و میرزای شیرازی، از شهرت خوبی برخوردار شد، خصوصا اینکه عالمی آگاه، متقی و معتقد به پیوند دین و
سیاست بود و عملا رهبری جریانات سیاسی را همراه با یاران باوفایش به عهده داشت. در نجف اشرف هم از مدرسان عالی مقام بود و با تدریس و تربیت شاگردان فراوان زمینه رهبری و زعامت دینی اش مهیا و آوازه علمی اش به نقاط مختلف ایران رسید و شماری از مردم نیز از او
تقلید میکردند. نویسنده اعیان الشیعه مینویسد: «شیخ عبدالله مازندرانی بعداز وفات میرزا حبیب الله رشتی، در جایگاه تدریس و قضاوت وی قرار گرفت و در جای او اقامه جماعت کرد و مردم گیلان و نواحی آن و آذربایجان و نواحی اش در مسایل شرعیه از او تقلید میکردند.
از مرحوم ملاعبدالله آثاری به یادگار باقی مانده است که اغلب آنان خطی است:
۱ ـ اهبه العباد فی یوم المعاد: این کتاب رساله عملیه ملاعبدالله بود که مکررا به چاپ رسیده است. ۲ ـ شرح بر کتاب رهن شرایع ۳ ـ شرح بر کتاب تجارت ۴ ـ کتاب الطلاق ۵ ـ حاشیه بر مکاسب ۶ ـ رسالهای در وقف ۷ ـ
آداب حج و عمره (مناسک حج)
۸ ـ اصول الفقه
حضرت
آیت الله بهجت در این باره فرمودند: «مرحوم ملاعبدالله، عالمی بود جلیل القدر و ربانی، که در مقامات علمی و معنوی درجات و مراتب بسیار والایی داشت. او کتاب شرحی بر رسایل شیخ اعظم انصاری تالیف فرمود که برخی از اساتید و اعاظم بزرگ ما آن را از لحاظ محتوی و قوت علمی مهم تر از کتاب کفایه آخوند میدانستند. من شرح اصول وی را با دست خط مبارک خودش نزد آیتالله شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی دیده بودم. این اثر نفیس شایسته چاپ است و تمایل داشتیم آن را به چاپ برسانیم ولی بعدها فهمیدیم مرحوم فقیهی آن را همراه سایر کتب به کتابخانه آقای نجفی فرستادهاند. افرادی برای به دست آوردن آن به کتابخانه مراجعه کردهاند که تاکنون به کتاب دسترسی پیدا نکردهاند!! اگر کتاب چاپ شود، برای حوزههای علمیه سودمند خواهند بود.» (به نقل از: آیتالله محفوظی)
سیاست و تشریک مساعی در امور جامعه مسلمین و مصالح کلی آنان از بزرگترین وظایف فقهای اسلام است و خداوند دخالت در این امور را بر عهده آنان گذاشته و آنان را متعهد ساخته است هرگز در برابر فزون خواهی ظالمان و نالههای ستمدیدگان سکوت ننمایند. در جریان مشروطیت وقتی فریاد مظلومیت مسلمانان به گوش مراجع نجف اشرف رسید، مرحوم مازندرانی همراه با آخوند خراسانی و میرزا خلیل تهرانی به ندای این مظلومان پاسخ مثبت دادند و فتاوای صریحی در مورد خلع
محمدعلی شاه قاجار از سلطنت دادند و مشروطیت را که گامی به جلو برای استواری
عدالت بود، به وجود آوردند.
امام خمینی (قدس سره) فرمود: «علمای اسلام در صدر مشروطیت در مقابل
استبداد (قاجاریه) سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند. قوانین جعل کردند قوانین که به نفع ملت است به نفع
استقلال کشور است به نفع اسلام است. قوانین
اسلام است این آزادی را با خونهای خودشان، با زجرهایی که دیدند و کشیدند... گرفتند در جنبش مشروطیت همین علما در راس بود و اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علماء شروع شد و پیش رفت و..
انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۳۲۴قمری به پیروزی رسید. نخستین مجلس شورای ملی تاسیس و اختیارات شاه و دربار کاسته شد. مجلس شورای ملی قوانین برای حل مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی کشور تدوین کرد. رهبران سه گانه نجف اشرف (آخوند خراسانی، میرزا حسین تهرانی و ملاعبدالله مازندرانی) به حمایت از علمای تهران از ابتدای مشروطه به پشتیبانی آن برآمدند. در سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۹هـ. ق. حاج شیخ عبدالله مازندرانی و مرحوم آخوند خراسانی مسائل مهم
ایران و
هند و
عراق را مشترکا حل و فصل میکردند و غالب فتاوی را هر دو
امضاء مینمودند. وی یکی از سه تن
مرجع تقلید (۱- شیخ عبدالله مازندرانی. ۲- آخوند خراسانی. ۳- حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی.) است که
حکم مشروطیت ایران را تنفیذ کرد.
پادشاهان قاجاریه در دورانی بر کشور حکومت میکردند که به علت ضعف و بی لیاقتی آنان، فقر مردم و ظلم کارگزاران حکومت، سراسر کشور را فراگرفته بود، امتیازات فراوانی به دولتهای بیگانه
انگلیس و روس واگذار شده بود و حکومت بسیاری از شهرهای ایران توسط عوامل بیگانگان اداره میشد. برخی از مناطق جنوب و شمال هم گاه و بیگاه مورد تجاوز و اشغال متجاوزان و اجانب واقع میشد. مردم
مسلمان منتظر جرقهای بودند تا علیه حکومت قیام کنند. برخی از علمای بزرگ تهران مانند آیتالله
سید عبدالله بهبهانی نیز با تشکیل انجمنهایی، زمینه قیام مردمی را به صورت پنهانی آماده میساختند و با علماء و مراجع نجف در ارتباط بودند. آیات ثلاث (خراسانی، مازندرانی و تهرانی) در هشتم
ربیع الاول ۱۳۲۳هـ. ق. طی نامهای به آیتالله بهبهانی خواستار
اخراج یکی از فعالان علیه استقلال فرهنگی و اقتصادی ایران (مسیونوژ) از مملکت شدند. عالمان برجسته تهران خلافهای عوامل حکومتی و رهنمودهای مراجع را به اطلاع مردم میرساندند و آنان را از جریانات روز آگاه ساختند. علماء و بازاریان مورد تهاجم حکومت مرکزی واقع و بسیاری از آنان ترور، شهید یا تبعید شدند، یا به بهانههای مختلفی مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. سرانجام روحانیون عدالت خواه به نشانه اعتراض به اقدامات وحشیانه دولت دست به تحصن دست جمعی زدند و بسیاری از علمای مبارز و سرشناس شهرها خصوصا آیتالله شیخ فضل الله نوری «از پیشگامان نهضت» در قم گرد آمدند و دست به
تحصن زدند. این اقدام،
مظفرالدین شاه را وادار ساخت ضمن برکناری
عین الدوله در ۶/۵/۱۲۸۴هـ. ش. ، دستور مشروطیت را صادر کند.
در پی آن انتخابات
مجلس شورای ملی ، برای اولین بار در ۱۴/۷/۱۲۸۵شمسی برگزار شد و قانون اساسی کشور که با الهام از قوانین کشورهای غربی نوشته شده بود، به امضای شاه رسیدولی بعد از مرگ مظفرالدین شاه، محمد علی شاه به قدرت و سلطنت رسید و به مخالفت با متمم قانون اساسی که در آن نظارت مجتهدان بر قوانین مصوب مجلس گنجانده شده بود، پرداخت. در پی خودداری شاه از امضای متمم قانون اساسی، مردم شهرهای مختلف قیام کردند و شاه مجبور شد در مقابل اراده مردم در ۲۹
شعبان ۱۳۲۵قمری متمم قانون اساسی را امضاء کند. ملاعبدالله مازندرانی به همراهی دو یار وفادارش رهنمودهای لازم را به مجلس شورای ملی فرستادند. در حقیقت مراجع تقلید از نجف اشرف کار هدایت انقلاب مشروطه را در دست داشتند و مردم نیز اهمیت زیادی به فرامین آنان میدادند.
محمد علی شاه در صدد کودتا برآمد و به بهانههای مختلف به اذیت و آزار سران مشروطه پرداخت و با اعلام حکومت نظامی در تهران در تاریخ ۲/۴/۱۲۸۷، مجلس را به توپ بست و بسیاری از رهبران انقلاب شهید، تبعید یا زندانی شدند. ملاعبدالله مازندرانی و سایر مراجع تقلید در حوادث استبداد صغیر پیامهای فراوانی برای مردم و رهبران مشروطه فرستادند.
آنان در بسیج مردمی برای انقلاب مشروطیت و ساقط کردن بساط استبداد نقش اول را داشتند و برای دفاع از اهداف انقلاب گاهی اعلامیه و نامههایی خطاب به مجامع جهانی صادر میکردند. ملاعبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی طی اعلامیههایی از نیروهای مسلح دولتی خواستند از حمایت رژیم محمد علی شاه قاجار دست بردارند و به سوی ملت انقلابی شلیک نکنند. یکی از اعلامیهها به شرح زیر است:
«عموم برادران لشکری و صاحب منصبان، قزاقان و افواج سواره و پیاده و امراء توپ خانه و سایر اعوان ظلم و استبداد را اعلام میداریم: چه بعد از آن احکامی که سابقا به همه نوشته و اعلام نمودیم که
اطاعت حکم به قتل و شلیک بر ملت و مشروطه خواهان به منزله اطاعت از یزیدبن معاویه و با مسلمانی منافی است و مع هذا تاثیر نکرد و با سرداران روس و اشباههم همراهی و چقدر دماءطیبه مسلمانان را ریخته، اموالشان را نهب و خواهران و برادران و اولاد فی الحقیقه بیوه و یتیم و بی صاحب گردید و این بدنامی و لعن ابدی را بر خود روا داشتید، و دیگر جای سخنی باقی نماند لیکن همین قدر به شماها میگوییم تا زود است البته از گذشته خود توبه کنید و در آینده از این شنایع احتراز و با ملت و برادران ایمانی خود متفق و همدست شوید تا گذشته آمرزیده و بدنامیها به نیک نامی مبدل شود. ان شاءالله من الاحقر الجانی محمد کاظم الخراسانی، من الاحقر عبدالله مازندرانی.»
این دو بزرگوار در اعلامیهای دیگر با صدور یک
فتوا مردم را به
جهاد دفاعی در برابر رژیم جابر استبدادی و
تحریم پرداخت مالیات به عوامل رژیم دعوت نمودند: «عموم ملت ایران، حکم خدا را اعلام میداریم: الیوم همت در دفع این سفاک جبار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمین از اهم واجبات و دادن مالیات به گماشتگان او را اعظم محرمات و بذل جهد و سعی بر استقرار مشروطیت به منزله جهاد در رکاب امام زمان است. من الاحقر عبدالله مازندرانی، من الاحقر الجانی محمد کاظم الخراسانی»
شیخ عبدالله مازندرانی به همراه یار دیرین خود در تمام مبارزاتی که مردم برضد محمد علی شاه قاجار و دیگر مستبدان معمول میداشتند، از آزادی خواهان حمایت و مردم را به مقاومت تشویق میکردند. ازآن جمله است تشویق مردم به پایداری در مقابل تشکیل نیروی جنوب به دست انگلیس، تحریم کالاهای روسیه و فتوای جهاد علیه این دولت که به ایران
اولتیماتوم داده و نیروی نظامی اش را در خاک ایران پیاده کرده بود. در ذی الحجه سال ۱۳۲۹ه. ق مجاهدان به عزم جهاد بیرون آمدند. رهبری مجاهدان به عهده آخوند
محمد کاظم خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی بود. آخوند به صورت مشکوک در
مسجد سهله درگذشت و مازندرانی به بیماری سل گرفتار شد و به همین سبب حرکت مجاهدان به تاخیر افتاد ولی سرانجام مجاهدان پس از مدتی توقف در ۱۱ذی الحجه سال ۱۲۹۰شمسی به رهبری مازندرانی که بر تخت روان (درشکه) حمل میشد، حرکت را آغاز کردند و چون روسها چنین دیدند، از ایران عقب
نشینی کردند.
از فرزندان مرحوم ملاعبدالله مازندرانی اطلاعی در دست نیست. فقط داماد و برادر زاده اش (شیخ ابوالحسن آیتی دیوشلی) که مزارش در لاهیجان و در مقبره
آیت الله کوشالی موجود است،
شناسایی شده است.
پس از پیروزی انقلاب مشروطیت دستهای مرموزی دست ملاعبدالله مازندرانی و امثال او را از امور مربوط به انقلاب کوتاه ساختند. وی آخرین فرد از چهرههای مثلث رهبری نجف بود که به دنبال رحلت ناگهانی دو یار وفادارش، به طور ناگهانی در سال ۱۳۳۰قمری و در سن هفتاد و چهار سالگی چشم از جهان فرو بست.
پیکر این عالم مبارز در نجف اشرف تشییع و بعد از نماز به وسیله
شیخ الشریعه اصفهانی در صحن مطهر
حضرت علی علیه السلام و در مقبره شیخ
جعفر شوشتری به خاک سپرده شد.
عاش سعیدا و مات سعیدا.
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«عبداللَّه گیلانی مازندرانی نجفی».