• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عبدالوهاب مجتهد رشتی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مجتهد رشتی،‌عبدالوهاب
از علمای مشروطه خواه و ضد استبداد ایران در قرن چهاردهم هجری. وی از نوادگان پیر شرفشاه دولائی،‌عارف مشهور گیلان در قرن هشتم هجری قمری، به سال ۱۲۵۶ ش در ضیاءبر (مرکز روحانی گسکر) به دنیا آمد. مقدمات علوم دینی را تا سطح در رشت آموخت و سپس عازم نجف شد و بعد از ده سال اقامت و مجاهدت علمی و دریافت اجازه اجتهاد از آخوند خراسانی، ملا علی نهاوندی و ملا محمد شربیانی، در ۱۳۲۲ ق به رشت مراجعت کرد و مورد اعزاز و احترام علما و مدرسان قرار گرفت.
آقا سیدعبدالوهاب، ابتدا تدریس کفایة‌استادش آخوند خراسانی را برعهده داشت، زیرا طلاب مدارس دیگر به شرک در این درس راغب بودند که از معروف ترین آنان میرزا کوچک جنگلی بود. با طلوع نهضت مشروطه خواهی در ایران،‌گیلان همراه تهران و آذربایجان به پا خاست و آقا سیدعبدالوهاب از همان آغاز انقلاب به صف مشروطه خواهان پیوست و نیابت ریاست انجمن ایالتی گیلان به وی واگذار شد.
او در استبداد صغیر و در حکومت ظهیرالدوله به دستور محمدعلی شاه مدتی به خراسان تبعید گردید،‌اما پس از کشته شدن آقا بالاخان سردار افخم،‌حاکم گیلان، در محرم ۱۳۲۷ ق به ریاست انجمن منصوب شد. سید در واقعه التیماتوم روسیه تزاری به ایران، در برابر اجحافات و زورگویی های نکراسوف ـ کنسول و مستبد روس در رشت ـ به شدت مقاومت کرد و در محرم ۱۳۳۰ ق در زندان قزامات بادکوبه زندانی شد و پس از یک محاکمه فرمایشی در کنسولگری روسیه در رشت،‌محکوم به اعدام گردید، اما بر اثر فشار افکار عمومی کشور، حکم اعدام وی و چند تن دیگر به مرحله اجرا نرسید و سید عبدالوهاب همراه فرزند خردسالش، سیدصالح از طریق روسیه به استانبول جلای وطن کرد و پس از سه سال تبعید دوباره به رشت برگشت.
او در جنبش گیلان به رهبری میرزا کوچک جنگلی، ریاست «هیأت اتحا اسلام» جنگل را بر عهده گرفت. وی که بعدها نام خانوادگی «صالح» را برای خاندان خود برگزیده بود تا پایان عمر (۱۳۱۷ش) در رشت مرجعیت داشت و به امور اجتماعی و سیاسی می پرداخت.
منبع: «اسناد منتشر نشده درباره سیدعبدالوهاب مجتهد رشتی»، تاریخ معاصر ایران،‌ش ۹، ۱۳۷۴، ۲۸۳-۲۸۴٫

مجتهد شیرازی، حاج میرزا ابراهیم، از علمای معروف و مجاهد ایران در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری. اودر ۱۱۷۳ به دنیا آمد. پدرش میرزا محمدحسین میرزاجانی از سادات حسینی شیراز بود و به امور دیوانی فارس اشتغال داشت . ابراهیم، علوم عربی و ادبی را در شیراز فراگرفت و گوی سبقت از همنگان خود ربود و سپس به تحصیل ریاضیات، کلام و حکمت پرداخت.
بعد از وفات برادر بزرگش میرزا اسماعیل به دستور آقا محمدخان قاجار، سه سال به عنوان گروگان در تهران متوقف و در این شهر به تدریس مشغول بود. در ۱۲۱۱ ق برای ادامه تحصیل به عتبات رفت و فقه واصول را در محضر سیدعلی طباطبایی معروف به صاحب ریاض فراگرفت و اجازه اجتهاد دریافت کرد. در ۱۲۱۶ ق هنگام حمله وهابی ها به شهر کربلا، وی در آن شهر بود و پس از آن واقعه به شیراز بازگشت. در ۱۲۲۳ به زیارت بیت الله الحرام و در ۱۲۲۵ ق به زیارت مشهد مقدس مشرف شد و پس از بازگشت مدت سه سال در اصطهبانات به تعلیم و ارشاد گذراند. پس از آن به دعوت حاکم شیراز به آن شهر رفت و به تحقیق و تدریس پرداخت.
در ۱۲۲۸ ق عباس میرزا نایب السلطنه برای خاتمه پیروزمندانه جنگ ده ساله با روس ها طی نامه هایی به علمای بزرگ سراسر کشور، از جمله میرزا ابراهیم مجتهد و حاج محمد حسن قزوینی ساکن شیراز، از آنان خواست تا بر ضد روس ها فتوای جهاد صادر نمیند. به نوشته حاج میرزا حسن فسایی (پسر عموی حاج میرزا ابراهیم) در فارسنامه ناصری:‌«پس از قلیل مدتی، رسالات عدیده از طرف عراق عرب و عجم و فارس و اصفهان رسید که پادشاه مسلمانان در این جنگ،‌غازی فی سبیل الله است و مجادله با کَفَرة روسیه با قدرت، از واجبات عینیه است و هرچه به قاعده شرع شریف حسابی از رعایا گرفته و صرف در این راه شود، بی شبهه حلال و مباشرین امور این جنگ به شرط دیانت و امانت، اندوزندة ثواب و مأجور در روز حسابند و بر وضیع و شریف مسلمانان واجب است که برای تقویت دین و اعلای کلمه حق یقین و حفظ بیضه اسلام،‌تهیه حرب سازند و در وقت ضرورت به دفع کفار پردازند». وی در ادامه می نویسد:« پس از این، اهالی ایران را عرق حمیت اسلام به جوش آمد و هر نفر از اهل حرفت تا عالم متبحر اسباب جنگ را برای خود مهیا داشت و منتظر وقت دفاع گردید».
میرزا ابراهیم دارای تألیفاتی نیز بود از جمله: بحر الحقائق در فقه؛ حاشیه بر شرح لمعه؛‌حاشیه بر معالم در اصول فقه،‌وی در ربیع الاول ۱۲۵۵ ق در هشتاد و دو سالگی در شیراز درگذشت. بدان مناسبت سه روز عزای عمومی در شیراز اعلام شد، سپس جنازه اش را به نجف اشرف منتقل و در آنجا دفن کردند.
منابع:‌بزرگان شیراز،‌۳۴۳؛ فارسنامه ناصری، ۶۹۹، ۷۷۷، ۹۲۷، ۹۲۸٫



جعبه ابزار