عصا (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عَصا یکی از مفردات به کار رفته در
قرآن کریم به معنای چوبدستى و جمع آن در قرآن عِصِي (بكسر عين و صاد و تشديد ياء) آمده است.
عَصا: چوبدستى است. اصل آن عَصَو و جمع آن در قرآن عِصِي (بكسر عين و صاد و تشديد ياء) آمده است.
در لغت بضم عين و كسر صاد و اوزان ديگر نيز وارد است.
(قالَ هِيَ عَصايَ أَتَوَكَّؤُا عَلَيْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِي وَ لِيَ فِيها مَآرِبُ أُخْرى).
در
قرآن مجید همه موارد آن درباره
عصای موسی (علیهالسّلام) است جز دو مورد كه در خصوص چوبدستيهاى ساحران ميباشد
(فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّها تَسْعى) آیه۶۶. ناگهان ريسمانها و چوبدستيهاى آنها در اثر
سحر بخيال موسى بتندى حركت ميكردند. ايضا:
(فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ ...).
درباره عصاى موسى چند
معجزه در قرآن آمده است:
۱- مار شدن آن در طور وقت
بعثت.
(وَ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً).
۲- اژدها شدن آن در پيش
فرعون (فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ)،
درباره اينكه چرا در
طور مار و در پيش فرعون اژدها شده رجوع شود به «
جانّ».
۳- بلعيدن وسائل سحر جادوگران
(فَأَلْقى مُوسى عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ)،
ايضا:
(أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ)،
لَقِفَ بمعنى قاپيدن و بلعيدن است يعنى عصايت را بيانداز آنگاه آنچه را كه بباطل روى كار مياوردند ميبلعيد.
۴- زدن عصا به دريا و ايجاد راه از ميان آن و انجماد آب مثل سنگ،
(فَأَوْحَيْنا إِلى مُوسى أَنِ اضْرِبْ بِعَصاكَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَكانَ كُلُّ فِرْقٍ كَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ)،
«بموسى وحى كرديم كه عصايت را بدريا بزن پس دريا بشكافت و هر تكهاش مثل كوهى بزرگ (و بيحركت) گرديد». تا
بنی اسرائیل از آن بگذشتند.
۵- شكافتن سنگ در صحراى سينا در اثر زدن عصا و جريان دوازده چشمه از سنگ،
(وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً ...).
بعقيده نگارنده معجزه
انبیاء خارج از قوانين اين عالم نيست بلكه
بشر بآن راه ندارد و راه طبيعى آن فقط در دست خداست و بشر تا
قیامت بآن راه نخواهد يافت و گرنه معجزه بودن از بين خواهد رفت مثلا اگر در آينده بتوانيم عصا را بمار مبدّل كنيم ديگر معجزه بودن آن براى
موسی (علیهالسّلام) معنى نخواهد داشت و همچنين بسيار چيزها هستند كه بشر راه و رسم و چگونگى و فورمول آنرا دانسته و بعضى چيزها هستند كه بحقائق آنها واقف نشدهايم
معجزات انبیاء از قسم دوم است.
فرق معجزه با غير معجزه آنست كه بشر دومى را مرتب ديده و طبيعى نام گذاشته و گرنه هر دو معجزهاند. توضيح آنكه ما پيوسته ديده و دانستهايم كه تخم مار بتدريج مبدل بمار ميشود در اثر كثرت ديدن و تكرار عمل نام آنرا طبيعى گذاشتهايم و چون مبدّل شدن عصا را بمار نديدهايم آنرا معجزه ميگوئيم و گرنه در واقع مبدّل شدن تخم بمار و مبدّل شدن عصا بآن، هر دو معجزه است و اگر مطلب از اين قرار ميبود كه پيوسته مار از چوب بدست آيد در آنصورت اين را طبيعى و مبدّل شدن تخم بمار را معجزه ميخوانديم.
همچنين مبدّل شدن يك سلّول نامرئى (
نطفه) بيك شتر بزرگ و و مبدّل شدن سنگ به شتر، هر دو معجزه است ولى بوجود آمدن شتر از سلول را پيوسته ديده و نام آنرا طبيعى گذاشتهايم اما ناقه
صالح (علیهالسّلام) را كه از سنگ بيرون آمده معجزه گفتهايم اگر با انصاف قضاوت كنيم خواهيم ديد تبديل سلّول بشتر در اعجوبه بودن كمتر از تبديل سنگ بشتر نيست. همچنين است معجزات ديگر.
امروز دانشمندان مسلّم داشتهاند كه ماده اوليه تمام اشياء عالم يكى و خميره همه آنها يك چيز است و اختلاف اشياء در اثر اختلاف ترتيب اتمها است مثلا قلب من و نوك آهنين قلم من و ميزيكه روى آن مىنويسم و آب درياها و سنگ كوهها و مغز آدمها و ... همه از يك چيز و يك ماده بوجود آمدهاند و ريشه همه يكى است آنكه قلب را قلب، آهن را آهن، آب را آب و سنگ را سنگ كرده فقط و فقط اختلاف ترتيب اتمها و اختلاف حركات آنهاست.
پس
ماده اولیه عصا و مار هر دو يكى است و خدا ميتواند با تغيير ترتيب اتمها عصا را به مار و مار را به عصا تبديل كند و نيز با آن تغيير، آب را بسنگ و سنگ را بآب مبدل نمايد چنانكه در گذشتن بنى اسرائيل از دريا چنان شد. بنظرم اين تقريب درباره تفهيم معجزه بهترين تقريبها است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "عصا"، ج۵، ص۹.