• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عفو

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عفو یکی از خصائص ارزشمند اخلاقی است. و به معنای گذشتن از گناه و ترک کیفر آن است و اصل و ریشه آن به معنی محو و نابودی است. . روایات بسیاری مبنی بر عفو و تشویق کردن ائمه (علیهم‌السلام) به این صفت کریمانه وجود دارد که نشان دهنده اهمیت و ارزش بسیار بالای آن است.



در صحنه زندگی اجتماعی بشر، کمتر کسی را می‌توان یافت که از عیب پاک بوده و از لغزش مصون باشد. اگر هم‌چنین افرادی پیدا شوند، بسیار نادرند؛ زیرا انسان همواره گرفتار کشمکش غرایز حیوانی و تمایلات عالی انسانی خویش است و هر کاری هم که از او سر می‌زند، فرایند نزاع این دو نیروست. پس به طور طبیعی، نمی‌توان انتظار داشت همه کارهای یک فرد درست و پسندیده باشد. هر کس به مقتضای حال خود کم و بیش لغزش‌هایی دارد.
زیان ناشی از این لغزش‌ها، همیشه منحصر به خود انسان نمی‌شود، بلکه در مواردی گریبان دیگران را نیز می‌گیرد و موجودیّت و منافع آنان را به خطر می‌اندازد.
به نظر شما با این‌گونه لغزش‌ها که گه‌گاه از این و آن سر می‌زند چه باید کرد؟
اگر قرار باشد همه خطاکاران با هر وضعیّتی که دارند مجازات شوند و هر کس بخواهد آزار و اذیّت دیگری را تلافی کند و دیر یا زود از او انتقام بگیرد، چه پیش خواهد آمد و صحنه زندگی بشر را چه جهنّم سوزانی از خشم، کینه و نفرت فرا خواهد گرفت؟ اینجاست که سخن از مکارم اخلاقی و فضایل عالی انسانی به میان می‌آید و ارزش والای آنها مشخص می‌شود.
عفو و گذشت یکی از این مکارم والا و بلکه به قول امام علی (علیه‌السّلام) تاجی زینت‌بخش بر سر همه آنهاست:
«العفوُ تاجُ المکارِمِِ»
[۲] رسول محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۱، ص۱۴۰.



عفو به معنای گذشتن از گناه و ترک کیفر آن است و اصل و ریشه آن به معنی محو و نابودی است. ولی راغب در مفردات این معنی را ریشه اصلی نمی‌داند و معتقد است که عفو به معنای قصد گرفتن چیزی است و به همین مناسبت به وزش بادهایی که منجر به ویرانی و گرفتن چیزی می‌شود، این واژه اطلاق شده است و اگر به محو کردن، عفو اطلاق می‌گردد به خاطر این است که آن هم نوعی قصد برگرفتن چیزی است.


امام صادق (علیه‌السلام) در تعریف عفو می‌فرمایند: عفو کردن و از تقصیر گذشتن با وجود قدرت و انتقام، طریقه پیامبران و متقیان است و معنی عفو آن است که هر گاه از کسی جرمی و تقصیری نسبت به تو واقع شود، پیِ او نروی و به او اظهار نکنی و از ظاهر و باطن فراموش کنی و احسان را به او زیاده‌تر از پیش کنی.


مطالعه قرآن کریم به ما نشان می‌دهد آیاتی که مشتمل بر واژه عفو بوده و یا واژه‌هایی که بر معنی عفو دلالت می‌کنند (مانند رحمت و مغفرت و...)، به روشنی گویای موضوع عفو و گذشت هستند.
الف)دسته‌ای از آیات به عفو خداوند اشاره دارند: «بعضی از شما خواهان دنیا بودند و بعضی خواهان آخرت، پس خداوند شما را از آن‌ها منصرف ساخت (و پیروزی شما به شکست انجامید) تا شما را آزمایش کند و او شما را بخشید و خداوند نسبت به مؤمنان فضل و بخشش دارد.»
ب)برخی آیات به عفو اولیای خداوند اشاره دارد: «گفت امروز ملامت و توبیخی بر شما نیست. خداوند شما را می‌بخشد و ارحم‌الراحمین است.» در این آیه حضرت یوسف (علیه‌السلام) نه تنها از حق خود گذشت و حتی حاضر نشد کمترین توبیخ و سرزنشی را در حق برادرانش روا دارد، بلکه از نظر حق‌الله نیز آنان را اطمینان داد که خداوند غفور و بخشنده است.
ج)برخی دیگر از آیات، پیغامی الهی و خطابی ملکوتی به بندگان است تا عفو و گذشت را سنتی حسنه در زندگی خود قرار دهند. «ما آسمان و زمین و آنچه میان آن دو است، جز به حق نیافریدیم و ساعت موعود (قیامت) قطعا فرا خواهد رسید. از آن‌ها (دشمنان) به خوبی صرف نظر کن (و آن‌ها را به نادانیشان ملامت ننما.)» خداوند در این آیه به پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) دستور می‌دهد که در برابر لجاجت‌ها، نادانی‌ها، تعصب‌ها، کارشکنی‌ها و مخالفت‌های سرسختانه انسان‌ها ملایمت و محبت نشان ده و از گناهان آنان صرف‌نظر کن و آن‌ها را ببخش، بخششی زیبا که حتی توأم با ملامت نباشد.


روایات بسیاری مبنی بر عفو و تشویق کردن ائمه (علیهم‌السلام) به این صفت کریمانه وجود دارد که نشان دهنده اهمیت و ارزش بسیار بالای آن است. البته عفوی که با شرایط خاص توأم باشد و اگر با این شرایط نباشد، نه تنها ممدوح و پسندیده نیست بلکه مذموم و ناپسند نیز می‌باشد.
پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) می‌فرمایند: هر کس قدرت (بر انتقام) دارد گذشت کند، خداوند در روز لغزش از او درگذرد. امام علی (علیه‌السلام) درباره عفو می‌فرماید: (بدی یا خوبی را) به نیکی پاداش ده واز بدی درگذر، به شرط آنکه به دین لطمه‌ای نزند یا در قدرت اسلامی ضعفی پدید نیاورد.


عفو بر خلاف تصور عمومی، همیشه پسندیده نیست، عفوی که در راه خدا باشد و به گستاخی گناهکار و جنایتکار نگردد، پسندیده است و در غیر این صورت مذموم است، بر این اساس عفو دو نوع است:

۶.۱ - عفو ممدوح و پسندیده

عفو پسندیده عفوی است که فرد با قدرت بر انتقام، از خطای شخصی که به او ستم کرده بگذرد و طبق فرمایشات معصومین (علیهم‌السلام)، هرگونه سرزنش و ملامتی را هم به دنبال عفو خود نیاورد. علاوه بر این، همانطور که در بالا گفته شد، عفوی پسندیده است که منجر به گستاخی جنایتکار نگردد.

۶.۲ - عفو مذموم و ناپسند

در فضیلت عفو و گذشت و ترک انتقامجویی تردیدی نیست، اما این بدان معنا نیست که استثنایی در کار نباشد بلکه مواردی پیش می‌آید که عفو و گذشت سبب جرأت جانیان و خاطیان می‌شود. در این موارد برای حفظ نظم جامعه و پیش‌گیری از تکرار جرم باید از عفو صرف نظر کرد. لذا خداوند در عین اینکه بندگان خود را به عفو و بخشش فرا می‌خواند در آیات مختلف مردم را به قتال نیز دعوت می‌کند تا حرمت‌های الهی حفظ شوند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «و با آنها پیکار کنید تا فتنه (و بت‌پرستی و سلب آزادی از مردم) باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند (مزاحم آن‌ها نشوید. زیرا) تعدی جز بر ستمگران روا نیست.»


هرگاه عفو و گذشت‌های بزرگوارانه و چشم‌پوشی‌های کریمانه، به شیوه‌ای آگاهانه انجام بگیرد، برکت‌ها و سازندگی‌های فراوانی را به همراه خواهد داشت که در اینجا به برخی از آثار دنیوی عفو اشاره می‌کنیم:
۱. حصول تقوا: خداوند در قرآن می‌فرماید: «اگر شما گذشت کنید، به پرهیزگاری نزدیک‌تر است.» بر این اساس، یکی از آثار بخشش، نزدیک بودن بخشش به تقوا می‌باشد که این امر از دو جهت است:
الف- کسی که از حق خود می‌گذرد و آن را می‌بخشد، قطعا می‌تواند مطمئن باشد که در این گرفتن حق، به هیچ وجه اشتباه نکرده و حق دیگری را پایمال نکرده است، بنابراین گذشت به تقوا نزدیک‌تر است.
ب- کسی که با گذشت از حق قانونی و شرعی خود صرف نظر می‌کند، امید است که نافرمانی و گناه خدا را -در گرفتن آنچه حق اوست- نکند.
[۱۶] طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد مفتح، ج۳، ص۴۹.

۲. موجب عزت: عفو و گذشت سبب عزت می‌باشد؛ چرا که در نظر مردم نشانه بزرگواری، شخصیت و سعه صدر است، در حالی‌که انتقامجویی در مسائل شخصی نشانه عدم تسلط بر نفس است. رسول اکرم (صلوات‌الله‌علیه) می‌فرماید: «عفو و گذشت سبب عزت و آبرو می‌گردد. چرا که عفو چیزی جز عزت بر انسان نمی‌افزاید».
۳. سلامت روح و آرام جان: عفو و گذشت سبب سلامت روح و آرامش جان و در نتیجه، سبب طول عمر می شود. رسول اکرم (صلوات‌الله‌علیه) می‌فرمایند: «عفو و گذشت سبب سلامت روح و آرامش جان و طول عمر خواهد شد.»
۴. پیروزی: امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «هرگز دو گروه با هم رویاروی نشدند، مگر اینکه باگذشت‌ترین آن‌ها پیروز شد.»
۵. از بین رفتن کینه‌توزی: انتقامجویی سبب برافروخته شدن آتش کینه در دل‌ها شده، طرف مقابل را به انتقامی خشن‌تر وا می‌دارد و آن انتقام سبب خشونت بیشتری شده، گاه به جنگی تمام عیار در میان طوائف و قبائل بزرگ تبدیل می‌شود. عفو و گذشت جلوی این ناهنجاری‌ها، کینه‌ورزی‌ها، خشونت‌ها و جنایت‌ها را می‌گیرد و آن را از بین می‌برد.
[۲۰] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص ۱۶۸.

۶. محبت خداوند و نزول رحمت الهی.
[۲۲] آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، حدیث۴۳۰۷.



۱. ورود در بهشت: روایت شده است که رسول خدا (صلوات‌الله‌علیه) فرمود: آنگاه که بندگان در صحرای محشر گرد آورده شوند، آواز دهنده‌ای ندا می‌دهد آن کس که مزدش با خداست برخیزد و به بهشت رود. گفته می‌شود: چه کسی مزدش با خداست؟ می‌فرمایند: «بخشایندگان مردم.»
۲. موجب اجر و پاداش: در روایتی آمده است: «در کیفر برای گناه شتاب مکن و بین کیفر و گناه جایی برای گذشت باقی بگذار، با این کار پاداش آخرت و ثواب بدست می‌آوری.»
[۲۴] آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، حدیث۷۵۰۸.



برای اکتساب ملکه عفو باید شرایط و مقدماتی را تحصیل و به آ‌ها توجه کرد، که در اینجا به برخی از آ‌ها می‌پردازیم:

۹.۱ - توجه به قدرت و عفو الهی

مهم‌ترین عامل در ایجاد و تقویت فضیلت اخلاقی چون عفو و گذشت آن است که آدمی متوجه قدرت الهی شود. توجه به قدرت الهی و این‌که خداوند خود کمتر به عدل خویش مردم را در دنیا مؤاخذه می‌کند، بلکه به عفو و گذشت با آنان مواجه می‌شود و از بسیاری از گناهان و خطاهای بشر می‌گذرد نشان می‌دهد که اصل عفو و احسان امری خوب و فضیلتی الهی است. از این رو خداوند در آیه ۱۴۹ سوره نساء به عفو و قدرت خویش توجه می‌دهد و از مردم می‌خواهد تا آنان نیز از خطاها و گناه دیگران از آشکار و پنهان بگذرند و اهل گذشت باشند. چرا که خداوند نیز این‌گونه است که در عین قدرت، اهل عفو و گذشت است.

۹.۲ - توجه به ظرفیت و توانایی خود

از آنجا که خداوند در قرآن می‌فرماید: «خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی‌اش تکلیف نمی‌کند.» بنابراین می‌توان دریافت که ظرفیت و توانایی برای کسب قدرت بر عفو و گذشت از خطای دیگران در وجود انسان هست و خداوند متعال بر اساس عدل، آن را به همه انسان‌ها عطا فرموده است.

۹.۳ - توجه به آمرزش خداوند

از دیگر عوامل ایجادی و تقویت‌کننده می‌توان به توجه انسان نسبت به آمرزش و غفران خداوند اشاره کرد. پیامبر اکرم (صلوات‌الله‌علیه) می‌فرمایند: از گناهان مردم درگذرید، تا خداوند بدین سبب عذاب دوزخ را از شما دور گرداند. پس اگر دوست داری مورد رحمت خداوندی قرار گیری، خودت نیز اهل رحمت و گذشت و مهربانی باش.

۹.۴ - کظم غیظ

خداوند می‌فرماید: «همان کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب می‌ورزند و هنگامی‌که خشمگین می‌شوند عفو می‌کنند.» بر اساس این آیه کظم غیظ و فرونشاندن خشم بر غضب مقدم شده است، پس فرو نشاندن خشم شرط اساسی عفو به شمار می‌رود و از سوی دیگر فرو نشاندن خشم، شامل کنترل اعصاب، اراده و سایر اعضاء و جوارح است. بنابراین معلوم می‌شود که عفو و بخشش از برکات و آثارکظم غیظ محسوب می شود.


این خوی پسندیده، پرتوی از مسرّت واقعی و موجی از عواطف و احساسات انسان دوستانه را در دلها ایجاد می‌کند. کینه‌ها و دشمنی‌ها را از آن می‌زداید و موجب می‌شود که خصم دست از خصومت برداشته و طرح دوستی و محبّت بریزد.


بررسی منابع اسلامی نشان می‌دهد که «گذشت» یکی از اصول اساسی در برخورد با لغزش افراد است. قرآن کریم، حتی در همان آیاتی که کیفر و مجازات را برای مجرمان و گناهکاران تشریع میکند و مؤمنان را از خطر و زیان آنان برحذر می‌دارد، گذشت و چشم‌پوشی از خطایشان را نیز به عنوان یک ارزش برتر مطرح می‌سازد. به عنوان مثال، در آیه‌ای پس از بیان چگونگی حکم قصاص می‌فرماید:
«فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ اَخیهِ شَیءُ، فَاتّباعٌ بِالْمَعروفِ وَ اَداءٌ اِلَیهِ بِاِحسانٍ...؛ پس اگر کسی از سوی برادر (دینی) خود مورد عفو قرار گیرد (و از قصاص او صرف نظر شود) باید از راه پسندیده پیروی کند و (دیه را) با نیکی به عفوکننده بپردازد.»
نکته جالبی که از تعبیر «مِن اَخیهِ» در آیه مزبور به دست می‌ آید، این است که قرآن رشته برادری را در میان مسلمانان، حتّی بعد از ریختن خونهای ناحق، همچنان برقرار می‌داند و برای تحریک عواطف، ولیّ مقتول را برادر قاتل معرفی می‌کند و با این تعبیر، آنان را به عفو و گذشت تشویق می‌نماید.
در آیه دیگری، گذشت را در برابر خشونت نیازمندانی که بر اثر هجوم گرفتاری‌ها، گاهی پیمانه صبرشان لبریز شده و سخنان تند و خشونت آمیزی بر زبان می‌رانند ستوده، می‌فرماید:
«قَوْلٌ مَعْروفٌ وَ‌ مَغْفِرُةٌ خیرٌ مِنْ صَدَقَةٍ یَتْبَعُها اَذیً وَ اللهُ غَنِیٌّ حلیمٌ؛ گفتار پسندیده (در برابر نیازمندان) و عفو (و گذشت از خشونت‌های آنان) از بخششی که آزادی در پی آن باشد، بهتر است و خداوند، بی‌نیاز و بردبار است.»
بدیهی است که تحمّل خشونت این‌گونه افراد و گذشت از برخوردهای زننده آنان، به ویژه اگر با قول معروف، یعنی سخن نیک و دلداری، دلجویی و راهنمایی همراه باشد، از عقده‌هایشان می‌کاهد و به آنان آرامش می‌بخشد.
در آیه‌ای دیگر به مؤمنان توصیه می‌کند که حتّی از لغزش کافران و منکران قیامت نیز (اگر مفسده نداشته باشد) بگذرند و کار آنها را به خدا واگذارند:
«قُلْ لِلَّذینَ امَنوُا یَغْفرُوا لِلذّینَ لایَرجوُنَ اَیّامَ اللهِ؛ به آنان که ایمان آورده‌اند بگو: کسانی را که روزهای (واپسین) خدا را امید ندارند، عفو کنند.»
در آیه دیگری از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌خواهد که به طریقه نیکو از مجازات مجرم درگذرد:
«فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ»


از علی (علیه‌السّلام) در تفسیر این آیه چنین نقل شده است: «صفح جمیل، عفو بدون عتاب و سرزنش مجرم است.»
پیشوایان بزرگوار اسلام از یکسو در سیره عملی خود انسان‌های باگذشت و بزرگواری بودند، چنان‌که نقل شده روزی ابوهریره نزد امام علی (علیه‌السّلام) آمد و سخنان ناروایی درباره آن حضرت گفت: فردای آن روز شرفیاب شد و خواسته‌هایی را خدمت حضرت مطرح کرد. حضرت علی (علیه‌السّلام) همه آنها را برآورده ساخت. این کار امام بر برخی از اصحاب گران آمد و موجب اعتراض آنان شد. آن حضرت به ایشان فرمود:
«اِنّی لَاَسْتَحْیی اَنْ یَغْلِبَ جَهْلُهُ عِلْمی وَ ذَنْبُهُ عَفْوی وَ مَساَلَتُهُ جُودیِ؛ من از اینکه نادانی او بر علمم، گناه او بر عفوم و درخواست او بر بخشایشم چیره شود، شرم می‌کنم.
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود:
«اِنّا اَهْلَ بَیْت، مُرُوَّتُنا الْعَفْوُ عَمَّن ظَلَمَنا؛ ما خاندانی هستیم که، جوانمردی‌مان گذشت از کسی است که بر ما ستم کرده است.
و از سوی دیگر، پیروان خویش را به گذشت توصیه می‌کردند، چنان‌که امام علی (علیه‌السّلام) در عهدنامه خود به مالک اشتر می‌نویسد:
آنان (مردم) را از عفو و اغماض خویش برخوردار ساز، بگونه‌ای که دوست می‌داری خداوند تو را از عفو و اغماض خویش برخوردار سازد.
[۳۴] امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، نامه ۵۳، ص۹۹۳.



اندکی تامل در موارد به کارگیری کلمه عفو در متون اسلامی نشان می‌دهد که این واژه گاهی در برابر انتقام و گاهی در برابر عفویت و مجازات به کار می‌رود. آنجا که عفو در برابر انتقام به کار گرفته شده، چون منظور از انتقام، تسکین خاطر انتقام گیرنده است و او تمام همّت خود را صرف فرونشاندن آتش خشم خویش می‌سازد و هیچ‌گونه نظری به اصلاح و هدایت طرف مقابل ندارد، در این صورت عفو، صددرصد یک ارزش محسوب می‌شود و عمل انتقامجویانه نیز به طور مطلق زشت و ناپسند است و تا حدودی آنچه تاکنون در ستایش عفو و گذشت ذکر شد ناظر به همین معنای عفو است. ولی اگر عفو در برابر عقوبت و مجازات شخص خطاکار به کار رود و انسان متحیّر شود بین این‌که خطاکار را ببخشد یا او را به طور عادلانه مجازات کند، دیگر عفو به طور مطلق ارزش محسوب نمی‌شود و مجازات هم همیشه ناپسند و نکوهیده نیست، بلکه انتخاب یکی از دو راه تا حدود زیادی بستگی به دو عامل تعیین‌کننده دارد:
۱. نوع جرم ۲. وضعیّت مجرم
اگر جرم و تجاوز نسبت به حقوق شخصی باشد و زیان ناشی از خطا و لغزش، متوجّه فرد یا گروه محدودی شود، در این صورت عامل دوم (وضعیّت مجرم) تعیین کننده است؛ به این معنا که باید دید آیا عفو و اغماض، موجب پشیمانی و اصلاح مجرم می‌شود یا بر جرات و جسارت او در تکرار عمل ناپسندش می‌افزاید. انسان‌های با فضیلت و بزرگوار، اگر طرف مقابل را، از کرده خود پشیمان و شایسته عفو و بخشش ببیند، به سادگی از او در می‌گذرند؛ اما اگر به این نتیجه برسند که عفو مجرم، او را گستاخ‌تر می‌سازد و گذشت بزرگوارانه آنان را حمل بر ضعف یا ترس می‌کند، او را به خاطر جرمش تحت تعقیب قانونی قرار می‌دهند تا به کیفر عمل خود برسد.
به کارگیری بخشش در مورد اشخاص لایق و خودداری از عفو در خصوص افراد فرومایه، همواره مورد توصیه و تاکید پیشوایان بزرگوار اسلام بوده است؛ علی (علیه‌السّلام) در این‌باره فرمود:
«الْعَفْوُ یُفْسِدُ مِنَ اللَّئیمِ بِقَدْرِ اِصلاحِهِ مِنَ الْکَریمِ ؛ عفو و گذشت همان‌ اندازه که بزرگوار را اصلاح می‌کند، فرومایه را تباه می‌سازد.
همچنین امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام) در رساله حقوق خود می‌فرماید:
حق کسی که به تو بدی کرده، ‌آن است که از او بگذری، ولی اگر عفو او را مضر دانستی، می‌توانی او را عقوبت کنی.


در سخن دیگری امام علی (علیه‌السّلام) کسی را که از روی علم و اطّلاع مرتکب جرمی شده، شایسته عفو ندانسته، می‌فرماید:
آن‌که با بصیرت بر زشتی گناه، آن را مرتکب می‌شود، سزاوار عفو نیست.
[۳۷] رسول محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۹۱.

گاهی معلوم نیست که آیا مجرم شایسته عفو است یا سزاوار عقوبت؟ در این صورت اگر بتوانیم، باید به گونه‌ای او را بیازماییم تا میزان صلاحیّتش معلوم شود.
از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده که روزی امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) پس از جلسه‌ای که در آن قرآن و احکام دینی به مردم می‌آموخت، از مسجد خارج شد. در راه به مرد جسوری برخورد. او به امام سخن زشتی گفت، امام فوری به مسجد برگشت و دستور داد تا مردم را خبر کنند و خود به منبر رفت. جمعیّت به قدر کافی آمدند و مرد بی‌ادب نیز حاضر شد. امام (علیه‌السّلام) پس از حمد و ثنای الهی و بیان سخنانی حکمت آمیز (مشروح سخنان آن حضرت به دلیل رعایت اختصار حذف شد.) فرمود: «آن که ساعتی قبل سخنی گفته بود، کجاست؟» مرد که جرات انکار نداشت، خود را معرفی کرد. امام به او فرمود: «اکنون اگر من بخواهم با حضور مردم گفتنی‌ها را می‌گویم» مرد پاسخ داد «و اگر بخواهی عفو کنی و می‌گذری، زیرا تو اهل چشم‌پوشی و گذشتی! » امام فرمود:
«عَفَوْتُ وَ صَفَحْتُ؛ عفو کردم و صرف نظر کردم.
شیوه برخورد آن حضرت نشان می‌دهد که ابتدا آن مرد با پاسخ خود، صلاحیّتش را برای شمول عفو و اغماض حضرت به اثبات رسانید و آنگاه امام او را بخشید و از مجازاتش صرف نظر کرد.
اگر جرم و تجاوز، مربوط به حقوق جامعه باشد، در این صورت چون پای حدود الهی و حقوق اجتماعی در میان است و سعادت عمومی در گرو اجرای آنهاست، ناگزیر حدود باید اجرا شود و حقوق باید تادیه گردد، زیرا قانون و حرمتِ مال، جان، آبرو و ناموس مردم مثل مرز و حصاری است که گرداگرد جامعه کشیده شده تا مردم در پناه آن در امنیت و آسایش زندگی کنند. اگر این مرز شکسته شود و قانون تحت عناوینی از قبیل عفو و گذشت به اجرا در نیاید، زمینه برای هرج‌ومرج و ناامنی فراهم شده و ادامه زندگی برای مردم دشوار خواهد شد. اصرار اسلام را بر عفو و گذشت در حقوق شخصی در بحث گذشته خواندیم و دانستیم که اسلام دین خشونت و انتقام و کشتار نیست، اما ترحّم و دلسوزی بر متجاوزان به حقوق جامعه را نیز هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد.
ترحّم بر پلنگ تیز دندان جفاکاری بود بر گوسفندان
در اینجا مجریان عدالت باید بدون توجه به احساسات شخصی و دلسوزی‌های واهی و بی‌اساس، با کمال شهامت به مقتضای عدالت عمل کنند. قرآن کریم در کنار آن همه دستورات فراوان که در خصوص عفو و اغماض داده، وقتی به اجرای حدود الهی و احترام به حقوق اجتماعی می‌رسد، از چنین ترحّم‌های نابجایی به صراحت نهی می‌کند. به عنوان مثال، در دستور اجرای حدّ زنا می‌فرماید:
«وَ لا تَاْخُذْکُمْ بِهِما رَاْفَةٌ فی دینِ اللهِ؛ در اجرای حکم خداود بر آنان، دستخوش عاطفه و نازک دلی بیجا نشوید.
و نیز، اجرای حکم قصاص را موجب حیات و تحرّک جامعه دانسته، می‌فرماید:
«وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حیوةٌ یا اُولیِ الالبابِ»


‌ای خردمندان اجرای حکم قصاص موجب حیات شماست.
امام کاظم (علیه‌السّلام) در تفسیر آیة «اِنَّ اللهَ یحییَ الاَرضَ بعدَ موْتِها» یعنی خداوند زمین را پس از مرگش زنده می‌کند، فرمود:
منظور این نیست که زمین با باران زنده می‌شود. بلکه مقصود آن است که خداوند مردانی بر می‌انگیزد تا عدالت را زنده کنند و با اجرای عدالت زمین را زنده سازند؛ زیرا اقامه و اجرای یک حدّ از حدود الهی در زمین از چهل روز بارندگی مفید، سودمندتر است.
زنی از اشراف قبیله بنی محزوم، مرتکب سرقت شده بود و قرار شد حدّ سرقت بر او جاری شود. سران قبیله مزبور، از بیم آن‌که اجرای حدّ، موجب سرافکندگی آنان در بین سایر مردم شده، این ننگ برای ایشان باقی بماند، اُسامة بن زید، را فرستادند، تا از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواستار عفو او شود. آن حضرت پس از اطلاع از مضمون پیام با خشم زیاد فرمود: «ای اُسامة، تو را نبینم که درباره تعطیل حدّی از حدود خداوند شفاعت کنی! » آن‌گاه در جمع مهاجر و انصار حضور یافته، چنین فرمود:
علت هلاکت اقوام گذشته این بود که هر گاه شخص صاحب نفوذی از آنان دزدی می‌کرده، حدّ خداوند را بر او اجرا نمی‌کردند، ولی اگر فرد ضعیفی دست به این کار می‌زد، حکم قانون را بر او عملی می‌ساختند، به خدا سوگند! حتّی اگر دخترم فاطمه دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد!


در اسلام، تنها رهبر جامعه و «ولیّ امر مسلمین» این اختیار را دارد که با در نظر گرفتن مسائل عمومی جامعه و سوابق نیک شخص مجرم، اگر او را از کرده خود پشیمان ببیند و شمول عفو را برایش سازنده و مثبت تشخیص دهد، از خطای او درگذرد. به عنوان نمونه:
سارقی را خدمت امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) آوردند و او به دزدی خود اعتراف کرد. آن حضرت از او پرسید: آیا چیزی از قرآن حفظ داری؟ عرض کرد: بلی سوره بقره را. حضرت او را عفو کرده، فرمود: دستت را به خاطر سوره بقره بخشیدم (و برای دزدی‌ات، این‌بار آن را قطع نمی‌کنم) در این هنگام فردی به نام اشعث زبان به اعتراض گشود و گفت: آیا حدود الهی را تعطیل می‌کنی؟ امام (علیه‌السّلام) فرمود: تو چه می‌دانی؟! مگر پس از اقامه بیّنه امام نمی‌تواند عفو کند؟ هر گاه شخص خودش به دزدی اعتراف کند، اختیار با امام است. اگر مصلحت ببیند می‌بخشد وگرنه مجازات می‌کند.
اصل ۱۱۰ قانون اساسی نیز عفو یا تخفیف مجازات مجرمان را از اختیارات رهبر جامعه اسلامی می‌داند.


در قرآن کریم و روایات پیشوایان معصوم (علیهم‌السّلام) آثار و برکات زیادی برای عفو ذکر شده که برخی از آنها عبارتند از:
۱. شمول عفو الهی؛ قرآن کریم عفو و گذشت بندگان خدا از یکدیگر را زمینه‌ساز عفو خداوند می‌داند.
«وَلْیَعفُوا وَ لْیَصْفَحوا اَلا تُحِبّون اَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ؛ و باید عفو کنند و درگذرند، آیا دوست نمی‌دارید که خداوند بر شما ببخشاید.
۲. نصرت الهی: امام کاظم (علیه‌السّلام) فرمود:
هرگز دو گروه با هم رو‌به‌رو نشدند؛ مگر آنکه گروه بخشنده‌تر یاری شد.
[۴۵] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۹.

۳. طول عمر؛ از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چنین نقل شده است:
آن‌که عفوش بسیار شد، عمرش طولانی می‌شود.
[۴۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۹.

۴. دوام حکومت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عفو و گذشت زمامدار را موجب پایداری حکومتش می‌داند:
گذشت زمامدار سبب پابرجا شدن حکومت است.
[۴۷] حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۲۱۰.

۵. از بین رفتن کینه‌ها؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
از یکدیگر درگذرید تا کینه‌ها از میانتان رخت بربندد.
۶. عزّ‌ت دنیا و آخرت؛ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود:
هر که از لغزشی درگذرد، خداوند به سبب این گذشت، عزّت دنیا و آخرت را به او عطا می‌کند.
[۴۹] مجلسی، محمدباقر، بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۴۲۰.

۷. رهایی از عذاب دوزخ؛ حضرت علی (علیه‌السّلام) عفو را موجب نجات از عذاب جهنّم دانسته است.
گذشت هنگام توانایی، سپری در برابر عذاب خداوند است.
[۵۰] رسولی محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۹۸.

۸. پاداش بسیار؛ امام علی (علیه‌السّلام) پاداش انسان با گذشت را غیر قابل سنجش می‌داند و می‌فرماید:
پاداش دو چیز را نمی‌توان سنجید، عفو و عدل.
[۵۱] رسولی محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۸۴.



۱. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۷۲.    
۲. رسول محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۱، ص۱۴۰.
۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۵، ص۷۲.    
۴. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، الفاظ قرآن کریم، ج۱، ص۳۳۹، ماده عفا.    
۵. گیلانی، عبدالرزاق، مصباح الشریعة، ج۱، ص۱۵۸.    
۶. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.    
۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۲.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۶۸.    
۹. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۴۶.    
۱۱. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۱۴.    
۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۱۵.    
۱۳. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۱۴.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۳.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۳۷.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد مفتح، ج۳، ص۴۹.
۱۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۰۸.    
۱۸. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۱۳.    
۱۹. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۳، ص۲۰۱۳.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۴، ص ۱۶۸.
۲۱. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۲. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، حدیث۴۳۰۷.
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۴۶۷.    
۲۴. آمدی، عبدالواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، حدیث۷۵۰۸.
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۲۸۶.    
۲۶. شوری/سوره۴۲، آیه۳۷.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۶۳.    
۲۹. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۴.    
۳۰. حجر/سوره۱۵، آیه۸۵.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶. ص۱۲۹، بیروت.    
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۴۹.    
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۱۴.    
۳۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، نامه ۵۳، ص۹۹۳.
۳۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۴۲۱.    
۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۹.    
۳۷. رسول محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۹۱.
۳۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۳۳.    
۳۹. نور/سوره۲۴، آیه۲.    
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۱۷۹.    
۴۱. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۷، ص۱۷۴.    
۴۲. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۲، ص۵۳۸.    
۴۳. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۳۴.    
۴۴. نور/سوره۲۴، آیه۲۲.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۹.
۴۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۹.
۴۷. حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۲۱۰.
۴۸. محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحکمه، ج۷، ص۴۶۰.    
۴۹. مجلسی، محمدباقر، بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۴۲۰.
۵۰. رسولی محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۱، ص۳۹۸.
۵۱. رسولی محلاتی، سیدهاشم، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۸۴.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عفو و گذشت»، تاریخ بازیابی ۹۶/۶/۷.    
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «گذشت و بخشش»، تاریخ بازیابی ۹۶/۶/۶.    



جعبه ابزار