• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عقل فعلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عقل ، در لغت فرانسه معادل Raisonو معادل انگلیسی آنIntellect است.
[۱] جمیل صلیبا، منوچهر صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفی، ج۱، ص۴۷۲، تهران، انتشارات حکمت.
عقل از لحاظ لغوی، معانی متعددی دارد؛ از جمله فهمیدن، قید و بند زدن.
[۲] سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملا صدرا، ج۱، ص۳۹۳، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
از این جهت به این نام خوانده شده است که شبیه افسار شتر است؛ زیرا عقل صاحب خود را از عدول از راه درست باز می‌دارد، همانطور که عقال (افسار)، شتر را از بدی‌ها بازمی دارد.
[۳] سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملا صدرا، ج۱، ص۳۹۳.




عقل ضد جهل و ضد حماقت است. از نظر فلسفی، عقل، جوهری است که هم ذاتا مجرد است و هم فعلا؛
[۴] طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۱۱۷، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ق، چ شانزدهم.
یعنی نه خودش جوهری مادی و جسمانی است و نه برای انجام دادن کارهایش احتیاج به ارتباط با بدن یا جسمی همانند بدن دارد تا آن را به منزله ابزاری به کار گیرد. عقل، چه در طبیعت و چه در ماوراء طبیعت، بدون هیچ ابزار مادی، کارهایش را انجام می‌دهد. به این نوع مجرد «مجرد تام» می‌گویند. در نتیجه، عقل در موجودات طبیعت تاثیر می‌گذارد ولی خود به هیچ وجه از آنها تاثیر نمی‌گیرد. اساسا مجرد تام ، ثابت محض است و هیچ نوع تغییر و حرکتی در آن راه ندارد.
[۵] عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر فلسفه اسلامی، ص۱۸۶، قم، نشر موسسه امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، ۱۳۸۶ش، چ ششم.




در اصطلاح فلسفی، مراد از عقل فاعل، همان عقل مجرد فعال است و بالاخره عقل فیاض که عقول منفعله انسانی از آن بهره می‌گیرند. ابن رشد می‌گوید: در عالم کون و وجود، ماده و عقل وجود دارد؛ و عقل بر دو نوع است:
۱. عقل فاعل: این عقل، جوهری است منفصل از انسان ، که قابلیت فنا شدن و امتزاج با ماده را ندارد، بلکه بمنزله آفتابی است که تمام عقول از آن کسب نور می‌کنند؛
۲. عقل منفعل: عبارت است از عقل انسانی . این عقل که از عقل عام مدد می‌گیرد، از آن جهت که از عقل فاعل استمداد می‌گیرد دائما خواهان اتصال به عقل فعال است.
[۶] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۱۲۹۰، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

به اعتراف او، این تقسیم بندی از آن ارسطو است.
[۷] سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۱۲۹۳.

عقل فاعلی که از عقل هیولانی شرافتش بیشتر است، فی نفسه موجودی است که دائما عقل بالفعل است و بالفعل بودن آن ربطی به تعقل ما ندارد یعنی خواه ما آن را تعقل بکنیم یا نکنیم، دائما بالفعل است. این مرتبه از عقل، اشیایی که در پیرامون ما وجود دارد را از جهت شرافت وجودی شان تعقل می‌کند.
[۸] موسوعه مصطلحات فلسفه عندالعرب، ج۱، ص۴۷۹، بیروت، مکتبة لبنان.



از نظر فعلی بودن یا منفعل بودن فاعل و عاقل، علوم به سه دسته تقسیم می‌شوند:
۱. علم فعلی: علمی است که مبدا و منشا حصول معلوم در خارج می‌شود؛
[۹] شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایه الحکمه، ج۳، ص۱۸۸، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش، چ هفتم.
مانند علم ذاتی خداوند به اشیای دیگر و علم سایر علل به معلولهای خود.
[۱۰] طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۳۲۴.

۲. علم انفعالی: علمی است که وجود معلوم در خارج، مبدا حصول علم به آن معلوم گشته است. مانند علم موجودات (غیر از خداوند) به آنچه معلول آن نیست.
۳. علمی که نه انفعالی است نه فعلی: مانند علم ذاتهای مجرد و تعقل کننده به خودشان و به آنچه از آنها غائب نیست.
[۱۱] شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایه الحکمه، ج۳، ص۱۸۸.




۱. جمیل صلیبا، منوچهر صانعی دره بیدی، فرهنگ فلسفی، ج۱، ص۴۷۲، تهران، انتشارات حکمت.
۲. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملا صدرا، ج۱، ص۳۹۳، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۳. سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملا صدرا، ج۱، ص۳۹۳.
۴. طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۱۱۷، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ق، چ شانزدهم.
۵. عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر فلسفه اسلامی، ص۱۸۶، قم، نشر موسسه امام خمینی رحمة‌الله‌علیه ، ۱۳۸۶ش، چ ششم.
۶. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۱۲۹۰، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
۷. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج۳، ص۱۲۹۳.
۸. موسوعه مصطلحات فلسفه عندالعرب، ج۱، ص۴۷۹، بیروت، مکتبة لبنان.
۹. شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایه الحکمه، ج۳، ص۱۸۸، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش، چ هفتم.
۱۰. طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۳۲۴.
۱۱. شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایه الحکمه، ج۳، ص۱۸۸.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «عقل فعلی».    



جعبه ابزار