• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علی بن محمد نسفی‌بزدوی(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَزدَوی ، علی بن محمّدبن حسین بن عبدالکریم بن موسی نسفی ، مشهور به ابوالعسر، از فقهای بزرگ حنفی ماوراءالنهر در قرن پنجم . یاقوت حموی (ج ۱، ص ۶۰۴) بزدوی را بزده ، سمعانی (ج ۲، ص ۲۰۱) و سمرقندی (ص ۷۰)، به صورت پزدوی ضبط کرده اند. لقب مشهور و خاصِّ وی «فخرالاسلام » است («و هوالمراد عندالاطلاق »؛ تمیمی ، ص ۱۱۲۹) که در برخی کتب تراجم (طاش کبری زاده ، ۱۹۵۴، ص ۸۴) «فجرالاسلام » آمده که ظاهراً ناشی از تصحیف است . همچنین ابن خلدون (ص ۴۵۶) لقب او را سیف الاسلام ذکر کرده است . سبب شهرت وی به ابوالعسر، سختی و مشکل بودن نوشته ها و کتابهایش بر خلاف آثار برادرش محمّد، مشهور به ابوالیُسر، بوده است (طاش کبری زاده ، ۱۴۰۵، ج ۲، ص ۱۶۵؛ بخاری ، ج ۱، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص ۷ ـ ۸). به نوشتة عبدالقادر قرشی (علی بن محمدبزدوی ، مؤخرة نعمانی ، ص ۳۷۸ به نقل از الانساب او). این دو برادر به الصّدرین البزدویَّین معروف اند.
محمودبن سلیمان کُفوی (لکنوی ، ص ۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ علی بن محمد بزدوی ، مؤخره نعمانی ، ص ۳۸۱ به نقل از کتابِ کتائب اعلام الاخیار من فقهاء مذهب النعمان المختار اثر کفوی )، عبدالکریم را جَدّ بزدویها، و نه جدّ پدر آنها، می داند؛ اما با توجه به تصریح محمدبن محمد بزدوی (ص ۳) در این باره ، نمی توان رأی کفوی را پذیرفت . نام پدر آنها محمدبن حسین بوده است (سمعانی ، ج ۲، ص ۲۰۱ـ۲۰۲؛ قرشی حنفی مصری ، ج ۱، ص ۳۷۲؛ نسفی ، ص ۴۱۵؛ ذهبی ، ج ۱۸، ص ۶۰۲). لکنوی نیز که ظاهراً به سبب اشتباه در ذیل نامهای «علی بن محمّد و محمدبن محمد» (ص ۱۲۴، ۱۸۸) نامی از حسین نبرده ، پس از بیان نظر کفوی آن را مردود دانسته و در ذیل نام ابوالیسر بدین امر تصریح دارد (همان ، ص ۱۸۸). همچنین سمرقندی (همانجا) اشتباهاً نام پدر بزدوی را حسین گفته است .
تاریخ دقیق ولادت بزدوی معلوم نیست ، و آن را حدود ۴۰۰ دانسته اند (ذهبی ، ج ۱۸، ص ۶۰۳؛ لکنوی ، ص ۱۲۴؛ طاش کبری زاده ، ۱۹۵۴، همانجا؛ کحاله ، ج ۷، ص ۱۹۲). در منابع صریحاً از استاد یا استادان وی نامی برده نشده ولی گفته اند که پدرش ، ابوالحسن محمدبن حسین ، متکلّم و فقیهی حنفی بوده که فقه و کلام را از جدّ خود عبدالکریم و او از ابومنصور ماتُریدی (متوفی ۳۳۳) فرا گرفته بوده است (علی بن محمد بزدوی ، مؤخره نعمانی ، ص ۳۷۷). بنابراین ، با توجه به مسلک کلامی و اصولیِ بزدوی ( رجوع کنید به همین مقاله ) و از آنرو که وی از پدرش نقل حدیث می کرده (نسفی ، ص ۴۱۶؛
نیز دربارة سلسلة راویان حدیث از او تا پیامبر صلّی اللّه علیه وآله و سلّم رجوع کنید به همانجا)، شاید بتوان پدرش را استاد اصلیِ او دانست . همچنین بعید نیست که او از قاضی عبداللّه (عبیداللّه )بن عمر دَبُوسی • (متوفی ۴۳۰یا۴۳۲) نیز، که علاءالدین عبدالعزیزبن احمد بخاری • در شرح کشف الاسرار (ج ۴، ص ۴۰۶؛
علی بن محمد بزدوی ، ص ۳۲۵) وی را از مصادیق تعبیر «بعض مشایخنا» شمرده ، بهرة علمی برده باشد، همچنانکه شرحی بر کتاب او در علم اصول نگاشته است ( رجوع کنید به همین مقاله ).
شاگرد معروف او، که سمعانی (ج ۲، ص ۲۰۱) وی را تنها واسطة روایت حدیث میان خود و بزدوی دانسته («لم یحدّثنا عنه سواه »)، ابوالمعالی محمّدبن نصربن منصور مدینی ، خطیب مشهور سمرقند، بوده است (ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۴۶؛
یاقوت حموی ، همانجا، ذیل بزده ؛
قرشی حنفی مصری ، همانجا). نجم الدین ابوحفص عمربن احمدبن اسماعیل نسفی (متوفی ۵۳۷)، از شاگردان ابوالیسر (بخاری ، ج ۱، ص ۲۰، همانجا، پانویس ۴) و محمدبن محمدبن حسن زالی بلخی (نسفی ، همانجا) از دیگر راویانِ حدیث از بزدوی بوده اند. به گفتة علاءالدین بخاری (ج ۱، ص ۵۶) بزدوی مدتی در بخارا به تحصیل اشتغال داشت ، اما وی بیشترین سالهای عمر خود را در سمرقند سپری کرد و در آنجا قاضی ، مدرّس (ذهبی ، همانجا؛
زرکلی ، ج ۴، ص ۳۲۸؛
نسفی ، همانجا؛
سمرقندی ، ص ۷۲) و پیشوای مذهبی حنفیان («شیخ الحنفیّه »، «استاذالائمة »، «امام الاصحاب بماوراءالنّهر» و...؛
سمعانی ، همانجا؛
صفدی ، ج ۲۱، ص ۴۳۰؛
قرشی حنفی مصری ، همانجا؛
لکنوی ، ص ۱۲۵) بود.
بزدوی در کِسّ، شهری نزدیک سمرقند (در برخی منابع اشتباهاً کَشّ آمده است ؛
ذهبی ، همانجا، پانویس ۲) وفات یافت و جنازة او در محلة جاکردیزة سمرقند به خاک سپرده شد (قرشی حنفی مصری ، همانجا؛
نسفی ، همانجا؛
طاش کبری زاده ، ۱۹۵۴، همانجا). به نوشتة ابوطاهر سمرقندی (ص ۷۰) مقبرة او، که در قرن سیزدهم از مزارهای معروف سمرقند بوده ، در درون ارگ سمرقند و در صحن مسجد وزیر قرار دارد. بیشتر کتب تراجم معتبر، تاریخ وفات وی را روز پنجشنبه پنجم رجب ۴۸۲ ثبت کرده اند (قرشی حنفی مصری ، همانجا؛
ذهبی ، همانجا؛
ابن قطلوبغا، ص ۱۴۶؛
نسفی ، همانجا؛
تمیمی ، ص ۵۷۴؛
طاش کبری زاده ، ۱۴۰۵، ج ۲، ص ۱۶۴؛
صدیق حسن خان ، ج ۳، ص ۱۱۷)، اما در برخی منابع سالهای دیگری آمده است (از جمله ۴۸۱: تمیمی ، همانجا؛
سمرقندی ، ص ۷۲؛
۴۸۴: لکنوی ، ص ۱۲۴، تعلیقة ۱، به نقل از کتابِ الحطّه بذکرالصّحاح السّتّه ؛
و نیز حدود ۴۸۰: صفدی ، همانجا).
شرح حال نویسان بزدوی آثار متعدّدی برای وی برشمرده اند، از جمله کشف الاستار در تفسیر؛
شرح الجامع الصحیح محمدبن اسماعیل بخاری • در حدیث ؛
غناءالفقهاء و المبسوط ، هر دو در فقه ، شرح کتب فقهیِ الجامع الکبیر ، الجامع الصغیر و زیادة الزّیادات ، هر سه از محمدبن حسن شیبانی ؛
سیرة المذهب ؟ فی صفة الادب (الادلّة ؟) ؛
الامالی ؛
کتب کلامیِ شرح الفقه الاکبر منسوب به ابوحنیفه و کتاب المیسّر و کتابهای شرح تقویم الادلّة از ابوزید دبوسی و کنزالوصول الی معرفة الاصول (مشهور به اصول بزدوی ) در علم اصول (تمیمی ، همانجا؛
طاش کبری زاده ، ۱۴۰۵، ج ۲، ص ۱۶۵؛
قرشی حنفی مصری ، ج ۱، ص ۳۷۲؛
لکنوی ، ص ۱۲۴؛
ابن قطلوبغا، همانجا؛
حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۱۱۲، ۴۶۷، ۵۵۳، ۵۶۳، ۵۶۸، ج ۲، ستون ۱۰۱۶، ۱۴۸۵؛
بغدادی ، ایضاح ، ج ۲، ستون ۳۴، ۳۸۸؛
همو، هدیة ، ج ۱، ستون ۶۹۳؛
کحاله ، همانجا؛
زرکلی ، ج ۴، ص ۳۲۸ـ۳۲۹؛
بخاری ، ج ۱، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص ۸ ـ ۹).
شهرت بزدوی بیشتر به دلیل کتاب اصول بزدوی است که متنی نسبتاً موجز و انشایی دشوار دارد؛
با اینهمه ، دارای ویژگیهایی است که باعث توجه و اهتمام علمای حنفی بدان و تدوین شروح و حواشی متعدّدی بر آن شده است (حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۱۱۲ـ۱۱۳؛
بخاری ، ج ۱، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص ۹ـ۱۰)، از جمله در مقایسه با کتب اصولیِ پیشین و حتی معاصر خود (مثلاً اصول سرخسی ) از انسجام ، ترتیب و فصل بندی کاملتری برخوردار است (ابن خلدون ، ص ۴۵۶: «و هو مستوعب »؛
بخاری ، ج ۱، ص ۱۶) از سوی دیگر محتوا و مضمون آن از دو لحاظ نزد فقهای عامّه بویژه حنفیان حائز اهمیت است : ۱) شیوة خاص در زمینة اصول فقه . از این نظر، اصول بزدوی را تبیین کننده و حتی او را از مبتکرانِ روشی در زمینة اصول فقه اهل سنّت می توان دانست که به نام روش فقیهان («طریقة الفقهاء» یا «طریقة الحنفیه » از آنرو که حنفیان بیشتر پیرو این روش بودند؛
ابن خلدون ، ص ۴۵۶؛
بصری ، مقدمة خلیل میس ، ص ج ؛
بخاری ، ج ۱، مقدمة معتصم باللّه بغدادی ، ص ۹ ـ ۱۰) معروف شده است و شیوة استنباط در آن بر اساس گردآوریِ فروع فقهیِ مشابه و استخراج و استنباط قواعد اصولی از آنهاست . در این روشِ استنباط ، بر خلافِ روش متکلمان (طریقة المتکلّمین )، که بیشتر شافعیان ، اشاعره و معتزله از آن تبعیت می کنند و بر استدلالهای عقلی و عقاید کلامی استوار است نه بر احکام جزئی ، بر پیوند اصول با فقه تأکید، و به شواهد و امثلة فقهی بسیار استناد می شود (همانجاها). بزدوی شاخصترین مدافع این روش و از زمرة «علمای تخریج » (برای این اصطلاح رجوع کنید به خُضَری ، ص ۲۴۵) به شمار می رود که از قرن چهارم پدیدار شدند و بتدریج در فقه عامّه ، بویژه فقه حنفی ، به تدوین و استخراج «اصول فقه » از منابع نخستین پرداختند (همان ، ص ۲۴۵ـ۲۴۶، ۲۵۹). ۲) نقش آن در ترویج علم جدل و مناظرات اصولی و فقهی .
کتاب بزدوی نشان دهندة نقش مهم تبلیغی و رواج جدالها و مناظرات فقهی و اصولی در آن دوران است که بیشتر میان حنفیان و شافعیان رایج بود و به تعصّبات شدیدی انجامید (همان ، ص ۲۴۷ـ۲۴۹). با تأمّل در این کتاب ، بویژه در موارد مخالفت بزدوی با نظریات اصولی و کلامیِ شافعی و معتزله ، می توان به شیوة معارضه جویانه و مجادله آمیز پی برد؛
مانند ردّ عقیدة آنان به «دلالت نهی بر بطلان یا فساد» (علی بن محمد بزدوی ، ص ۵۰ ـ ۵۳)؛
«وجود مفهوم لقب ، مفهوم وصف و... در نصوص » (همان ، ص ۱۲۷ به بعد)؛
«وجود استطاعت قبل از فعل » (همان ، ص ۴۱)؛
«مصیب بودن مجتهد در اجتهاد خود» (یا تصویب معتزلی ؛
همان ، ص ۲۷۸ـ۲۷۹)؛
«حسن و قبح عقلی به طور مطلق » (همان ، ص ۳۳ به بعد، ۳۲۲ـ۳۲۳)و...
به نوشتة ابن خلدون (ص ۴۵۷) بزدوی در زمینة «علم جدال و مناظره » روشی خاص داشته که به نام او معروف شده است (طریقة البزدوی ). در این روش ، مناظره صرفاً بر اساس ادلّة شرعی از قبیل نص و اجماع صورت می گرفته است . موضوع و محتوای این مناظرات ، که در عصر بزدوی بر بیان ریشه های اختلاف پیشوایان مذاهب عامّه دربارة ادلّة اصولی و مبانی استنباطی متمرکز شده بود، به «علم الخلاف » موسوم شد (ابن خلدون ، ص ۴۵۶ـ۴۵۷؛
دربارة آرای مختلف در زمینة تفاوت «علم جدل • » با «علم خلاف • » رجوع کنید به صدیق حسن خان ، ج ۲، ص ۲۰۸ ـ ۲۱۰، ۲۷۶ ـ ۲۷۸؛
طاش کبری زاده ، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۲۸۱ـ۲۸۴، ج ۲، ص ۵۵۵ ـ ۵۵۶؛
حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۵۷۹ ـ ۵۸۰، ۷۲۱)، که ابوزید دبوسی را واضع و تدوین کنندة آن دانسته اند (طاش کبری زاده ، ج ۱، ص ۲۸۱ـ۲۸۴؛
صدیق حسن خان ، ص ۲۷۷؛
حاجی خلیفه ، ستون ۷۲۱؛
زرکلی ، ج ۴، ص ۱۰۹؛
قرشی حنفی مصری ، ج ۱، ص ۳۳۹).
در بعضی کتب ، گفتگوها و مناظرات بزدوی با دانشمندان شافعیِ عصر خود آمده است ، مانند مناظره و مباحثه با عالمی شافعی ، گفتگو و مباحثه با غزالی (سمرقندی ، ص ۷۱) و مناظره با امام الحرمین جوینی در بخارا (بخاری ، ج ۱، ص ۵۶).
شرح حال نویسان ، بزدوی را با تعبیر «صاحبُالطّریقة علی مذهب ابی حنیفة » ستوده اند (سمعانی ، همانجا؛
یاقوت حموی ، همانجا؛
ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۴۶؛
قرشی حنفی مصری ، ج ۱، ص ۳۷۲؛
ابن قطلوبغا، همانجا). مراد از واژة «طریقه » به نظر برخی (بخاری مکی ، ج ۱، ص ۶؛
بخاری ، ج ۱، مقدمة معتصم باللّه بغدادی ، ص ۵، ۸ ـ ۹) روش استنباط اصولیِ بزدوی یعنی همان «طریقة الفقهاء» و به عقیدة برخی دیگر (ابن خلدون ، ص ۴۵۷؛
علی بن محمد بزدوی ، مؤخرة نعمانی ، ص ۳۷۹) شیوة جدالیِ وی در مناظرات است .
بزدوی در عقاید کلامی ، همچون سایر حنفیان ، پیرو مسلک کلامیِ ابومنصور ماتریدی ، از پیشروانِ روش اصولیِ «طریقة الفقهاء»، است (بصری ، مقدمة خلیل میس ، ص د). هر چند نقش بزدوی در ترویج مستقیم کلام ماتریدی به اندازة برادرش ابوالیسر نبوده است ، وی در قالب قواعد اصولی از این کلام استفاده کرده است . او در مقدمة اصول خود، اصول مهم اعتقادی ماتریدیان (ماتریدی ، مقدمة فتح الله خلیف ، ص ۲۶ـ۵۱) از جمله ازلی بودن صفات خدا، اثبات تقدیر خیر و شرّ از جانب خداوند، وجود استطاعت همراه با فعل عبد، مخلوق بودن افعال عباد به خلق خدا، عدم حصول کفر با ارتکاب کبائر و اثبات رؤیت خداوند در آخرت را به ابوحنیفه نسبت داده و صریحاً خود و علمای حنفی را از مذهب اعتزال مبرّا دانسته (علی بن محمد بزدوی ، ص ۳ـ۴) و بارها با عقاید معتزله ( رجوع کنید به همین مقاله ) و گاه با اشاعره (همان ، ص ۳۲۲ـ۳۲۳) به مخالفت برخاسته است .
مشهورترین و مفصّلترین شرح بر اصول بزدوی کشف الاسرار علاءالدین بخاری است که بارها به چاپ رسیده است . همچنین کتابهای التّقریرِ شیخ اکمل الدین بابرتی • ، تنقیح الاصولِ محبوبی و تخریج الاحادیث قاسم ابن قطلوبغا حنفی از شرحهای مشهور آن به شمار می روند (حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۱۱۲ـ۱۱۳؛
طاش کبری زاده ، ۱۴۰۵، ج ۲، ص ۱۶۵؛
بخاری ، ج ۱، مقدمة معتصم بالله بغدادی ، ص ۹ـ۱۰). برخی از فقهای حنفی با تألیف کتابهایی ، به تلفیقِ روش اصولی حنفیان و به طور مشخص اصول بزدوی با طریقة شافعیان از جمله کتاب اصولِ آمِدی مبادرت کرده اند، مانند البدیع (یا بدیع النّظام ) احمدبن علی حنفی معروف به ابن ساعاتی ، فصول البدائع فی اصول الشّرائعِ شمس الدین محمد فناری ، الموافقات شاطبی ، جمع الجوامعِ تاج الدین سُبکی ، مسلم الثبوت محبّالدین بن عبدالشکور، التّحریر کمال الدّین ابن همام و شروح آن چون تیسیرالتّحریر محمدامین حسینی بخاری مکّی و التّقریر و التّحبیر ِ محمد ابن امیر الحاج حلبی (بصری ، مقدمة خلیل میس ، ص د ـ ه ؛
بخاری ، ج ۱، مقدمة معتصم باللّه بغدادی ، ص ۱۰؛
ابن خلدون ، ص ۴۵۶).
منابع :
(۱) ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب ، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛
(۲) ابن خلدون ، مقدمه ابن خلدون ، الجزءالاول من کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر ، بیروت ۱۳۹۱/۱۹۷۱؛
(۳) ابن قطلوبغا، تاج التراجم فی من صنّف من الحنفیة ، چاپ ابراهیم صالح ، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴) عبدالعزیزبن احمد بخاری ، کشف الاسرار ، چاپ محمد معتصم بالله بغدادی ، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۵) محمدامین بخاری مکی ، تیسیرالتحریر در شرح التحریر ، مصر ۱۳۵۰؛
(۶) علی بن محمد بزدوی ، اصول البزدوی ، کراچی ( بی تا. ) ؛
(۷) محمدبن محمد بزدوی ، اصول الدین ، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛
(۸) محمدبن علی بصری ، المعتمد فی اصول الفقه ، چاپ خلیل میس ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۹) اسماعیل بغدادی ، ایضاح المکنون ، ج ۲، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج ۴، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۱۰) همو، هدیة العارفین ، ج ۱، در حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، ج ۵، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۱۱) تقی الدین عبدالقادر تمیمی ، الطبقات السنیة فی تراجم الحنفیة ، بخش ۳، چاپ عکسی موجود در کتابخانة مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی ؛
(۱۲) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، کشف الظنون ، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۱۳) محمد خُضَری ، تاریخ التشریع الاسلامی ، بیروت ۱۹۸۳؛
(۱۴) محمدبن احمد ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج ۱۸، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی ، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
خیرالدین زرکلی ، الاعلام ،
(۱۵) بیروت ۱۹۸۶؛
(۱۶) ابوطاهربن ابوسعید سمرقندی ، سمریه : در بیان طبیعی و مزارات سمرقند ، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۴۳ش ؛
(۱۷) عبدالکریم بن محمد سمعانی ، الانساب ، ج ۲، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی ، حیدرآباد دکن ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛
(۱۸) صدیق حسن خان ، ابجدالعلوم ، بیروت ۱۳۰۷/۱۸۸۹؛
(۱۹) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، ج ۲۱، چاپ محمد حجیری ، اشتوتگارت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۲۰) احمدبن مصطفی طاش کبری زاده ، طبقات الفقهاء ، موصل ۱۹۵۴؛
(۲۱) همو، مفتاح السعادة و مصباح السیادة ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
(۲۲) عبدالقادربن محمدقرشی حنفی مصری ، الجواهرالمضیئة فی طبقات الحنفیة ، حیدرآباد دکن ۱۳۳۲؛
(۲۳) عمررضا کحاله ، معجم المؤلفین ، بیروت ( تاریخ مقدمه ۱۳۷۶ ) ؛
(۲۴) عبدالحی بن عبدالحلیم لکنوی ، الفوائدالبهیة فی تراجم الحنفیة ، کراچی ۱۳۹۳؛
(۲۵) محمدبن محمد ماتریدی ، کتاب التوحید ، چاپ فتح الله خلیف ، بیروت ۱۹۸۶؛
(۲۶) عمربن محمد نسفی ، القند فی ذکر علماء سمرقند ، چاپ نظر محمد فاریابی ، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱؛
(۲۷) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳.
/ سیدرضا هاشمی /



جعبه ابزار