• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

علی‌بن ابی‌القاسم بیهقی خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بیهقی، ظهیرالدین، ابوالحسن علی بن ابی القاسم زید مشهور به ابن فُندُق و فرید خراسان، عالم ، تاریخ‌نگار، ادیب، منجّم، متکلم، فقیه و شاعر سده ششم می باشد. ابن خلّکان (ابن خلّکان ، ج ۳، ص۳۸۷) و ابن فوطی (ابن فوطی ، ج ۱، ص ۳۸۲) نام او را شرف الدین ضبط کرده اند. تاریخ تولد او بدرستی روشن نیست، ولی به احتمال زیاد در حدود۴۹۰ باشد. یاقوت حموی (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۱۹ـ۲۲۰) به نقل از مشارب التجارب و غوارب الغرائب بیهقی، زادروز او را ۲۷ شعبان ۴۹۹ یاد کرده است و نویسندگان بعدی (الوافی بالوفیات، خلیل بن ایبک صفدی، ج ۲۱، ص ۱۲۲؛ سیراعلام النبلاء، محمدبن احمد ذهبی، ج ۲۰، ص ۵۸۵) به پیروی از یاقوت همین سال را آورده اند که درست نیست، زیرا به نوشته خود وی در تاریخ بیهق،(تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۱۳۲) در ۵۰۰ به هنگام کشته شدن فخرالملک، کودکی بوده که به مکتب می رفته و آن تاریخ را به یاد داشته است. (بیست مقاله، محمدقزوینی، ج ۲، ص ۷۸، پانویس ۱) از طرفی فصیح خوافی در ذیل رویدادهای ۵۴۴ او را ۵۴ ساله خوانده است.( مجمل فصیحی، احمدبن محمد خوافی، ج ۲، ص ۲۴۲)همچنین ، بیهقی با محمد شهرستانی (متوفی ۵۴۸)، نویسنده الملل والنحل ، همروزگار بوده است.( تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۱۴۱ـ۱۴۳)

بیهقی از خاندان حاکمیان و فُندقیان شهر سیوار در اَلِشْتانِ بُست بود که نسب خود را به خُزیمة بن ثابت انصاری ذوالشهادتین از قبیله اوْس می رساندند. (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۱۷۴؛ تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۲؛ معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۱۹)ازینرو در پاره ای منابع لقب اوسی ، انصاری و خزیمی را بر او افزوده اند.(سیراعلام النبلاء، محمدبن احمد ذهبی، ج۲۰، ص۵۸۵) نیاکانش در دوره غزنویان و سلجوقیان مناصِب مختلف مذهبی و دیوانی داشتند. پدرش امام ابوالقاسم زید بن محمد بیش از بیست سال در بخارا می زیست و جدش شیخ الاسلام ابوسلیمان محمدبن حسین بن فندق در ۴۲۰ در نیشابور دیده به دنیا گشود و خطیب وقاضی آن شهر بود و در همانجا در ۵۰۱ درگذشت. بیهقی در کودکی به همراه پدرش از سبزوار به قریه شِشتَمَد کوچ کرد و در آنجا به خواندن کتابهای ادبی پرداخت.(معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۰)در ۵۱۴ تا ۵۱۶ در نیشابور از استادانی چون احمدبن محمد میدانی ، نویسنده السامی فی الاسامی ، ابوجعفر مقری ، امام جامع نیشابور و مؤلف ینابیع اللغُه ، و امام محمد فَزاری و امام حسن بن یعقوب بن احمد قاری (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی،
؛ کتاب الاءرتیاب،شهاب الدین مرعشی، ج ۱، ص ۱۴۹ـ۱۵۱) کسب علم کرد. وی در بسیاری از آثار خود از ایشان تأثیر پذیرفته است.(کتاب الاءرتیاب،شهاب الدین مرعشی، ج ۱، ص ۱۴۹ـ۱۵۱) در جمادی الا´خره ۵۱۷ پدرش درگذشت و او سال بعد به مرو رفت و نزد تاج القضاة ابوسعید یحیی بن عبدالملک فقه خواند. در حدود ۵۲۱ در مرو در مدرسه ابی سعد و مسجد جامع ، مجلس وعظ داشت. در ۵۲۱ از مرو به نیشابور رفت و آنگاه عازم زادگاه خود شد و مدت سه ماه در آن دیار ماند و در آنجا به دیدار شهاب الدین محمدبن مسعود که نخست والی ری و سپس مباشر مملکت شده بود نایل آمد و میان او و شهاب الدین پیوند خویشاوندی برقرار شد.(معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۰ـ۲۲۲) در جمادی الاولی ۵۲۶ قاضی بیهق شد (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۲) و چندماهی در این سمت باقی ماند. در شوال همان سال به ری رفت و تا جمادی الاولی سال بعد در آنجا بود و به حساب و جبر و مقابله نظرانداخت. بیهقی پس از بازگشت از ری به خراسان ، حساب و جبر و مقابله را نزد عثمان بن جاذوکار تکمیل کرد (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۳؛ امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات او، سعید نفیسی، ص ۳۳۸) و پس از خواندن کتابهایی در احکام نجوم در این صناعت شهره گشت. در ۵۲۹ به بیهق بازگشت و در ۵۳۰ نزد قطب الدین محمد مروزی ملقب به طبسی نصیری به سرخس رفت و حکمت فراگرفت و تا ۵۳۲ نزد او بود و آنگاه به نیشابور آمد و در ۵۳۶ به بیهق بازگشت. در رمضان سال بعد در مساجد نیشابور مجلس تدریس و خطابه برپا کرد و تا ۵۴۹ در آنجا ماند.(معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۲ـ۲۲۴؛ امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات او، سعید نفیسی، ص ۳۳۸) در صفر ۵۴۳ که بیهقی نزد سلطان سنجر بود، دمتریوس ، پادشاه ابخاز (گرجستان )، با ارسال نامه سؤالاتی به دو زبان عربی و سریانی، احتمالاً در مباحث مذهبی، مطرح کرد. چنانکه بیهقی در تاریخ خود (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۲۸۳) می گوید این پرسشها را به تقاضای سلطان سنجر به همان دو زبان پاسخ گفت که نشان دهنده تسلط وی بر زبانهای فارسی ، عربی و سریانی است. با اینهمه، در زندگینامه شخصی بیهقی که در مشارب التجارب ارائه شده است و به سال ۵۴۹ که بیهقی در نیشابور بوده منتهی می شود، هیچ نشانی از این واقعه و نیز از دیدار بیهقی و پدرش با عمر خیام نیست.( رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوّم ، ذیل مادّه ) اما بیهقی در تاریخ حکماءالاسلام (تاریخ حکماءالاسلام، علی بن زید بیهقی، ص ۱۲۲ـ ۱۲۳) از نخستین ملاقات خود با خیام در ۵۰۷ (بیست مقاله، محمدقزوینی، ج ۲، ص ۸۵) و دو سؤال خیام از او، درباره بیتی از حماسه و یک موضوع هندسه ، یاد کرده است.

بیهقی در ۵۶۵ در بیهق درگذشت.(معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۱۹) منابع بروشنی به مذهب او اشاره نکرده اند، گروهی او را شافعی و گروهی شیعه می دانند. (لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ذیل «علی بیهقی »؛
معجم المؤلفین، عمررضا کحاله، ج ۷، ص ۹۶) در طبقات الشافعیه سبکی نام او ذکر نشده است. چنین به نظر می رسد که سبکی او را شافعی نمی دانسته است.(ابوالحسن بیهقی فرید خراسان و شرح نهج البلاغه، محمود مهدوی دامغانی، ص ۷۱)علمای شیعه بیهقی را از بزرگان شیعه امامیه و از مشایخ ابن شهرآشوب (متوفی ۵۸۸) دانسته اند. ابن شهرآشوب در معالم العلماء (معالم العلماء، ابن شهرآشوب، ص ۵۱ـ۵۲) و مناقب (المناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۱۲) از پدر بیهقی و کتاب حلیة الاشراف او که پسرش دستنوشتی از آن در دسترس وی گذارده است یاد کرده و او را در زمره استادان خود برشمرده است. عبدالجلیل قزوینی (نقض،عبدالجلیل بن ابوالحسین عبدالجلیل قزوینی، ص ۲۱۲) نیز او را در شمار بزرگان شیعی آورده است. به گفته نفیسی، در جوامع احکام النجوم نام خلیفه سوم با تعریض آمده و این مهمترین دلیل شیعه بودن بیهقی است،(تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۳۴۳) اما محمد فؤاد کوپریلی با رد این نکته آن را افزوده یکی از کاتبان شیعه می داند. سبک و روش بیهقی در سرگذشتها و روایتهای تاریخ بیهق نشانه شیعی ندارد و بارها ابوحنیفه را امام ابوحنیفه می نویسد و از او حدیث روایت می کند. وی در تاریخ بیهق (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۲) پس از درود بر پیامبر، عبارت «آل و اولاد او پاکان و گزیدگان » را می آورد و در جوامع احکام النجوم پس از نام پیامبر عبارت «وآله الاخیار» و در لباب الانساب (لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب، علی بن زید بیهقی، ص ۱۷۶) عبارت «علی آله ... و اهل بیته ...» را که رنگ شیعی دارد می آورد، و این در حالی است که در تاریخ حکماءالاسلام (تاریخ حکماءالاسلام، علی بن زید بیهقی، ص ۱۴) عبارت «علی اصحابه و خلفائه الراشدین من بعده » را ذکر می کند. شگفت اینجاست که در معارج نهج البلاغه (معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی، ص ۲) که جای آشکار ساختن مذهب شیعی است ، پس از درود بر پیامبر عبارت «و علی اصحابهِ الصِّدّیقِ والفاروقِ و ذِی النّورینِ و المرتضی تحیّات ...» را می آورد که جز از یک حنفی یا شافعی برنمی خیزد.(محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف ،ش ۳، ص ۱۹۰ـ۱۹۱) عبدالجلیل قزوینی (نقض،عبدالجلیل بن ابوالحسین عبدالجلیل قزوینی، ص ۲۰۲) سبزوار را در شمار شهرهای شیعی ذکر می کند، اما بیهقی در تاریخ (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۴۷۲) می نویسد که در ۴۶۴ در آن شهر مسجدی برای پیروان ابوحنیفه ساخته اند و نیز از چهار مدرسه ای که خواجه ابوالقاسم علی بیهقی برای حنفیان ، شافعیان ، کرّامیان وعدلیان و زیدیان ساخته ، یاد کرده است. (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۳۳۶) از نوشته های او چنین برمی آید که نیاکان او با عباسیان و دربار غزنویان و سلجوقیان پیوند داشته و با خواست آنان به پایگاههای بلندی رسیده و با دانشمندان سنی آشنا بوده اند. خود بیهقی هم می نویسد که کتابهای علمی و ادبی را نزد استادان سنی خوانده و به کمال رسیده است. کردعلی در کنوزالاجداد (کنوزالاجداد، محمد کردعلی، ص ۲۸۹)، برهمین اساس بیهقی را سنی دانسته است . گزارشهای بیهقی در تاریخ بیهق و لباب الانساب ، مگر آنچه که از ارشاد شیخ مفید می آورد، هیچ رنگ شیعی ندارد. فصیح خوافی او را حنفی دانسته (مجمل فصیحی، احمدبن محمد خوافی، ج ۲، ص ۲۴۲) و گذشته از این نیاکان مادری او حنفی بوده و پدران او نیز به گواهی سرگذشت آنان بایستی سنی باشند. پس به ضرس قاطع نمی توان گفت که وی شیعی است ، هرچند که از سخنان او گرایش به خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هویداست ، بویژه آنکه در تاریخ بیهق از سادات به بزرگی یاد کرده و در لباب الانساب نسب این خاندان را آورده است. (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۴۳۹؛ دانش پژوه ، ش ۵، ص ۳۵۴)

آثار . بیهقی آثار زیادی در تاریخ ، فقه ، کلام ، فلسفه ، ریاضیات ، نجوم و انساب به زبانهای فارسی و عربی دارد. یاقوت حموی (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۵ـ۲۲۹) به نقل از مشارب التجاربِ بیهقی ، ۷۴ عنوان کتاب از او یاد کرده و خود دو عنوان بدانها افزوده است. (جوامع احکام النجوم، علی بن زید بیهقی، ص۱ ) در میان این آثار، کتابهای زیر به تصریح خود بیهقی به فارسی است : الرسائل ، نصائح الکبراء ، عُقُودالمَضاحِک ، حِصص الاَصفیاء فی قِصَصِ الانبیاء علی طریق البُلَغاء. (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۶، ۲۲۸) ابن شهرآشوب (معالم العلماء، ابن شهرآشوب، ص ۵۱ ـ ۵۲)، فصیح خوافی (مجمل فصیحی، احمدبن محمد خوافی، ج ۲، ص ۲۴۲) و حاجی خلیفه (کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، عبدالله حاجی خلیفه، ج ۱، ستون ۲۸۹، ۶۰۹، ۶۱۰، ۶۳۴، ۷۴۷، ۸۲۱، ج ۲، جاهای متعدد) و اسماعیل بغدادی (ایضاح المکنون، اسماعیل بغدادی، ج ۱، ستون ۳، ۳۶، ۵۳، ۶۵، ۶۶ و جاهای دیگر؛ ایضاح المکنون، اسماعیل بغدادی، ج ۲، جاهای متعدد) آثار دیگری را که در فهرست یاقوت نیامده و احتمالاً بیهقی آنها را پس از مشارب التجارب نوشته است نام برده اند.(تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، مقدمه ، ص ۶۵-۶۲؛ امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات او، سعید نفیسی، ص ۳۴۵ـ ۳۴۷)

از جمله آثار بسیار معروف او ذیلی است بر تاریخ یمینی (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، ص ۳۱) به نام مشارب التجارب و غوارب الغرائب در چهار مجلد به زبان عربی (تاریخ بیهق، علی بن زید بیهقی، مقدمه ، ص ۵۸-۵۷؛ تاریخ حکماءالاسلام، علی بن زید بیهقی، ص ۱۶۹) که مشتمل بوده است بر رویدادهای تاریخی ایران در طول ۱۵۰ سال ، از ۴۱۰ که تاریخ یمینی ختم می شود، تا حدود ۵۶۰. به دیگر سخن این کتاب تقریباً تمام تاریخ دوره غزنویان و سلجوقیان و نیمه نخست دوره خوارزمشاهیان را شامل بوده است . ابن اثیر در رویدادهای ۵۶۸ درباره تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب مشارب مطالبی نقل کرده است (ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ،ج ۱۱، ص ۳۸)
همچنین جوینی (عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای، ج ۲، ص ۲۱) در تاریخ خوارزمشاهیان از کتاب بیهقی نقل کرده ، ولی آن را ذیل تجارب الامم ابوعلی مسکویه پنداشته است. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده (حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص۶) مشارب را در زمره منابع خود برشمرده که روشن می سازد این کتاب تا سده هشتم موجود بوده است.( بیست مقاله، محمدقزوینی، ج ۲، ص۸۳ ـ۸۴)از کتابهای معروف او در تاریخ شعرا، وَشّاح دُمْیَة القصر یا وشّاح دُمْیَه، ذیلی بر دُمیة القصر باخرزی، است. ابن خلّکان (ابن خلّکان، وفیات الاعیان،ج ۳، ص ۳۸۷) و یاقوت حموی (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص۲۲۶) بدان اشاره کرده اند و حاجی خلیفه (کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، عبدالله حاجی خلیفه، ج ۲، ستون ۲۰۱۱) این کتاب را با عنوان وشاح دُمیة القصر و لِقاح روضة العصر ذکر کرده است و گویا نام کامل کتاب همین بوده است.(بیست مقاله، محمدقزوینی، ج ۲، ص ۷۹)از آثار بیشمار او تنها هفت اثر باقی مانده است:

۱) تاریخ بیهق. کتابی تاریخی به فارسی ، درباره تاریخ بیهق و زندگینامه بزرگانی که بدانجا منسوب اند.
۲) جوامع احکام النجوم . کتابی به زبان فارسی در ده فصل می‌باشد بیهقی در مقدمه این کتاب درباره شرح حال خود اطلاعاتی می دهد و آثار مختلف خود را نام می برد.(جوامع احکام النجوم، علی بن زید بیهقی،ص۱؛ جوامع احکام النجوم، علی بن زید بیهقی، ص۳) وی همچنین درباره این کتاب می نویسد که احکام نجوم را از ۲۵۷ کتاب خلاصه کرده و بدون تکرار نگاشته است (جوامع احکام النجوم، علی بن زید بیهقی،ص۲)
(فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی نجفی مرعشی مدّظلّه العالی، احمدحسینی، ج ۱۶،ص ۲۱۰) بیهقی جوامع را در عین انکار احکام نجوم به خواهش دوستان خود نوشته است.(جوامع احکام ، علی بن زید بیهقی،ص۱) این کتاب فواید ادبی و تاریخی بسیار دارد، چنانکه از ابوریحان بیرونی و ابن فرخان طبری و کوشیار گیلی که از منجمان معروف پیش از وی بوده اند مطالب بسیار نقل کرده است. او در فصل پایانی شرح مفصلی درباره کتابهایی که در احکام تحویل سال و زیجها نوشته اند آورده است.( امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات او، سعید نفیسی، ص ۳۳۶) این اثر که از نظر علمی و تاریخی دربرگیرنده اطلاعات ارزشمندی است، تسلط بیهقی را در این زمینه نشان می دهد. نسخه های بسیاری از این کتاب در دست است.(احمد منزوی ، فهرست نسخه های خطی فارسی، ج ۱، ص ۲۸۴؛ فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی نجفی مرعشی مدّظلّه العالی، احمدحسینی،ج ۱۶، ص ۲۱۰ـ۲۱۱)

۳) تَتَّمة صِوان الحکمة یا تاریخ حکماء الاسلام، کتابی در زندگینامه حکمای اسلام می‌باشد. این کتاب تتمه و ذیلی است بر صِوان الحکمة ابوسلیمان محمدبن طاهر سجستانی (متوفی ۳۹۱)، از علمای سده چهارم ، و به احتمال زیاد پس از ۵۵۸ نوشته شده است. هدف اصلی نویسنده از نگارش آن جمع گفته ها و شرح زندگی حکما و فلاسفه مشرق ، مانند خراسان و ماوراءالنهر و پیرامون آن ، بوده است و اطلاعات تاریخی آن در بسیاری موارد در دیگر منابع یافت نمی شود، مانند شرح حال حکیم عمر خیام (بیست مقاله، محمدقزوینی، ج ۲، ص ۹۶ـ ۹۸) چاپ انتقادی این اثر، که حاصل مقابله پنج نسخه مختلف بوده ، به کوشش محمد شفیع، در ۱۳۵۱ در لاهور منتشر شده است. پس از آن محمد کردعلی این کتاب را با نام تاریخ حکماءالاسلام در ۱۳۲۵ ش / ۱۹۴۶ در دمشق چاپ کرده است. شمس الدین محمدبن محمود شهرزوری اطلاعات این کتاب را که در هیچ مأخذ دیگر یافت نمی شود، در فاصله سالهای ۵۸۶ ـ۶۱۱ در نزهه الارواح تلخیص کرده ، ولی از منبع آن نام نبرده است.(بیست مقاله، محمدقزوینی، ج ۲، ص ۸۸) اطلاعاتی که بیهقی درباره حکمای ایران، از ابن سینا به بعد، داده بسیار ارزشمند است. (تاریخ حکماءالاسلام، علی بن زید بیهقی، ص ۵۲) نام حقیقی کتاب ، در نسخه یاد نشده ، اما یاقوت حموی (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۷) و ابن خلّکان، در زندگینامه ابن سینا ، این کتاب را تتمّة صوان الحکمة نامیده اند.( بیست مقاله، محمدقزوینی، ج ۲، ص ۹۹) تتمه که از دیدگاه تاریخ فلسفه اثر مهمی به شمار می رود، در آغاز سده هشتم توسط ناصرالدین بن عمدة الملک منتجب الدین منشی یزدی با عنوان دُرة الاخبار و لمعة الانوار و به نام غیاث الدین محمدبن رشیدالدین فضل الله به فارسی ترجمه شد. این ترجمه نخست به کوشش محمد شفیع در لاهور و سپس در ۱۳۱۸ ش با پاره ای تصحیحات و حواشی در تهران در مجله مهر، ضمیمه سال پنجم به چاپ رسید،

اما این ترجمه کامل نیست، زیرا از ۱۱۱ شرح حال در متن عربی ، ۱۰۷ مورد و برخی از آنها نیز به اختصار ترجمه شده است. بیهقی این کتاب را با شرح حال سیداسماعیل گرگانی نویسنده ذخیره خوارزمشاهی به پایان رسانده است، اما مترجم فارسی با افزودن ضمیمه ای به آن، شرح زندگانی شهاب الدین سهروردی ، امام فخررازی ، خواجه نصیر طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله را که پس از او آمده اند به اصل کتاب افزوده است.(علی بن زید بیهقی ، کتاب تاریخ بیهق، ص ۱۰۲ـ ۱۱۸)

۴) لباب الانساب، کتابی به زبان عربی در دو جلد می باشد. یاقوت حموی (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۹) از این کتاب یاد می کند.این اثر در ۵۵۸ تألیف شده و در باب انساب سادات است . از مقدمه آن چنین برمی آید که بیهقی کتاب دیگری به نام التعریف بالانساب در همین موضوع نگاشته است .این کتاب براساس چهار نسخه (لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب ، علی بن زید بیهقی، ۱۴۱۰، ج ۱، مقدمه، ص ۱۶۲ـ ۱۶۳) در دو جلد به کوشش مهدی رجائی در ۱۴۱۰ در قم به چاپ رسیده است .

۵) معارج نهج البلاغه . کتابی است به زبان عربی تألیف ۵۵۲ می‌یاشد(معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی، ص ۴۶۸). مؤلف در این اثر به خواهش ابوالقاسم علی حونقی نیشابوری به شرح نهج البلاغه پرداخته است. بیهقی نهج البلاغه را در ۵۱۶ نزد امام زاهد حسن بن ابی یوسف یعقوب بن احمد قاری نیشابوری خواند. او با اینکه از نوشته احمدبن محمد وَبَری خوارزمی ،(معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی، ص ۲،۴ـ۹،۳۷، ۳۹ و جاهای دیگر) متکلم و شارح نهج البلاغه مطالبی می آورد، اما می گوید که قبل از من کسی این کتاب را شرح نکرده است. به گفته آقابزرگ (الذریعة الی تصانیف الشیعة، محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، ج ۲۱، ص ۱۸۴) شرح بیهقی نخستین شرح کامل نهج البلاغه است وگرنه پیش از او وَبَری مشکلات آن را شرح کرده بوده است.

در این اثر، بیهقی در واژه شناسی پیرو ابن فارس و طبرسی است و ریشه ها را دارای معانی اصلی می داند و همه مشتقات را به آن برمی گرداند معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی، ص ۱۴، ۳۳۸ـ۳۳۹، محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف ، ص ۵) او در این کتاب شعرا را می ستاید و از امرؤالقیس چندین بار یاد می کند. (محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف ، ص ۱۵۹؛ محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف ،ص۱۹۵؛ محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف ،ص ۲۷۲) و از اخطل ، جریر، اعشی '، زهیربن ابن سلمی ، عجّاج ، فرزدق ، نابغه ذَبیانی و نابغه جعدی نام می برد.(محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف ،ص ۲۱۵؛ محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف ،ص۲۱۷؛ محمدتقی دانش پژوه ، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف، ص۴۶۱) این کتاب در ۱۴۰۲ به کوشش محمدتقی دانش پژوه با مقدمه ای سودمند در قم به چاپ رسیده است .

۶) ازهارالریاض المریعة و تفاسیرالفاظ المحاورة والشریعة . کتابی در امثال به زبان عربی است. این کتاب در معارج (معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی، ص ۱۹۶) به نام ازاهیرالرّیاضِ المونقة یاد شده است . نسخه ای از آن در کتابخانه سلیمانیه بخش شهید علی پاشا به شمارة ۲۵۸۹ موجود است.

۷) غررالامثال ودررالاقوال . کتابی در امثال به زبان عربی است. نسخه ای از آن در کتابخانه دانشگاه لیدن به شماره ۳۹۰ در ۲۵۲ برگ موجود است. این دستنویس که آغاز و انجام آن افتاده، در دو بخش است و بیهقی آن را به نام یمین الدوله ابوعلی احمدبن اسماعیل صفی کرده است. مثلها در آن به ترتیب تهجی آمده و جلد نخست آن از «الف » تا «ط » و جلد دوم از «ع » تا «ل » است. (معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی، مقدمه ، ص ۹ـ۱۰)

بیهقی در امثال ، کتاب دیگری نیز به نام مجامع الامثال و بدایع الاقوال در چهارجلد دارد (معارج نهج البلاغه، علی بن زید بیهقی، ص ۲۰۳)

نثر عربی بیهقی نثری فنی و آمیخته به انواع صنایع لفظی و معنوی است. او همچنین شرحهایی بر اشعار بُحتری ، ابوتمّام و مناقب حریری دارد. اشعار عربی او، از اوضاع اجتماعی تأثیر گرفته و با نوعی گله گزاری همراه است. (معجم الادباء، یاقوت حموی، ج ۱۳، ص ۲۲۹ـ۲۳۰؛ کتاب الوافی بالوفیات، خلیل بن ایبک صفدی، ج ۲۱، ص ۱۲۵؛ سیراعلام النبلاء، محمدبن احمد ذهبی، ج ۲۰، ص ۵۸۶؛ کتاب الاءرتیاب، شهاب الدین مرعشی، ج ۱، ص ۱۵۵ـ۱۵۶)

منابع :
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) ابن اثی، الکامل فی التاریخ ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶؛
(۳) ابن خلّکان، وفیات الاعیان ، چاپ احسان عباس ، بیروت ۱۹۶۸ ـ ۱۹۷۷؛
(۴) ابن شهرآشوب، معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱؛
(۵) ابن شهرآشوب، المناقب آل ابی طالب ، ج ۱، قم ( بی تا. ) ؛
(۶) ابن فوطی، مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، چاپ محمدالکاظم، تهران ۱۴۱۶؛
(۷) اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون ، ج ۱ـ۲، در حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج ۳ و ۴، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۸) علی بن زید بیهقی، کتاب تاریخ بیهق، چاپ کلیم الله حسینی، حیدرآباد ۱۳۸۸/۱۹۶۸؛
(۹) علی بن زید بیهقی، تاریخ حکماءالاسلام ، چاپ محمدکرد علی ، دمشق ۱۳۶۵/۱۹۴۶؛
(۱۰) علی بن زید بیهقی، جوامع احکام النجوم ، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ش ، از مجموعه نسخه های خطی اهدائی سیدمحمد مشکوه ؛
(۱۱) علی بن زید بیهقی، درة الاخبار و لمعة الانوار، ترجمه ناصرالدین بن عمدة الملک منتجب الدین منشی یزدی ، از متن عربی تَتِمّة صِوان الحکمه ، تهران ۱۳۱۸ ش ؛
(۱۲) علی بن زید بیهقی، لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب ، چاپ مهدی رجائی ، قم ۱۴۱۰؛
(۱۳) علی بن زید بیهقی، معارج نهج البلاغه ، چاپ محمدتقی دانش پژوه ، قم ۱۴۰۹؛
(۱۴) عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهانگشای، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۹ـ۱۳۵۵/۱۹۱۱ـ۱۹۳۷، چاپ افست تهران ( بی تا. )؛
(۱۵) عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰؛
(۱۶) احمدحسینی، فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیة اللّه العظمی نجفی مرعشی مدّظلّه العالی، قم ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ ش ؛
(۱۷) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ عبدالحسین نوائی ، تهران ۱۳۶۲ ش ؛
(۱۸) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۱ ش ؛
(۱۹) محمدتقی دانش پژوه، یادی دیگر از بیهقی مورخ فیلسوف، آینده ، سال ۷، ش ۳ (خرداد ۱۳۶۰)، ش ۵ (مرداد ۱۳۶۰)؛
(۲۰) علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیرنظر محمدمعین ، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش ؛
(۲۱) محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج ۲۰، چاپ شعیب ارنووط و محمدنعیم عرقسوسی ، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۲۲) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۲۱، چاپ محمد حجیری، اشتوتگارت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱؛
(۲۳) عبدالجلیل بن ابوالحسین عبدالجلیل قزوینی، نقض ، چاپ میرجلال الدین محدث، تهران ۱۳۵۸ ش ؛
(۲۴) محمدقزوینی، بیست مقاله ، ج ۲، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ ش ؛
(۲۵) عمررضا کحاله، معجم المؤلفین، دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱، چاپ افست بیروت؛
(۲۶) محمد کردعلی، کنوزالاجداد، دمشق ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۲۷) شهاب الدین مرعشی، کتاب الاءرتیاب، در علی بن زید بیهقی، لباب الانساب والالقاب والاعقاب، چاپ مهدی رجائی، ج ۱، قم ۱۴۱۰؛
(۲۸) احمد منزوی، فهرست نسخه های خطی فارسی، تهران ۱۳۴۸ـ۱۳۵۳ ش؛
(۲۹) محمود مهدوی دامغانی، «ابوالحسن بیهقی فرید خراسان و شرح نهج البلاغة »، نشریه دانشکده علوم معقول و منقول مشهد ، ش ۱ (اسفند ۱۳۴۷)؛
(۳۰) سعید نفیسی، امام ابوالحسن بیهقی و مؤلفات او، مهر ، سال ۲، ش ۴ (شهریور ۱۳۱۳)؛
(۳۱) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛



جعبه ابزار