• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عنب خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



انگور: ميوه و درخت مو در نقش نعمتى الهى [۱]    
انگور از زمانهاى بسيار قديم مورد توجه انسانها بوده است، چنان‌كه امام صادق (عليه السلام) فرموده‌اند: خداوند دو شاخه از انگور بهشت بر آدم (عليه السلام) فرو فرستاد و او آن دو را در زمين كاشت. [۲]     در تورات نيز آمده كه نوح (عليه السلام) مزرعه انگور داشت و در آن كشاورزى مى‌كرد [۳]    ؛ همچنين در زمان يوسف (عليه السلام) يكى از هم زندانيان آن حضرت در رؤيا ديد كه براى ارباب خود از انگور، شراب مى‌سازد. (يوسف:۳۶)
انگور اهميت فراوانى در جزيرة العرب داشته و درآمد بيشتر مردم به نوعى به آن وابسته بوده‌است و از آن به أحسن الفواكه، أشرف الفواكه، [۴]     ألذّ الفواكه و سلطان الفواكه تعبير مى‌كردند. [۵]     در اصطلاحات شعرا و حكماى عرب نيز كاربرد بسيارى داشته است. [۶]     شايد كاربرد انگور در برخى از آيات قرآن نيز بر اثر فراوانى اين ميوه در جزيرة العرب و آشنايى ساكنان آن با انگور بوده است، چنان كه كافران مكه يكى از پيش شرطهاى خود براى ايمان آوردن به پيامبر (صلى الله عليه وآله) را آن دانستند كه حضرت داراى باغى از خرما و انگور باشد (اسراء:۹۰- ۹۱) و نيز از برخى آيات چنين برمى‌آيد كه تهيه شراب از انگور در صدر اسلام رواج داشته است. (نحل: ۶۷)
انگور و آب آن منافع بسيارى دارد [۷]     و برگ آن نيز خورده مى‌شود. [۸]     ميوه نارس و ترش آن (غوره) و تفاله آن نيز مصرف غذايى و درمانى بسيارى دارد. [۹]     از محصولات سودمندى كه از انگور به‌دست مى‌آيد سركه و كشمش است. [۱۰]    
فقهاى شيعه قائل به وجوب زكات در كشمش هستند [۱۱]     و آيه ۱۴۱ انعام (انعام:۱۴۱): «و ءاتوا حَقَّهُ يَومَ حَصادِهِ» را به صدقه و زكات مستحب تعبير كرده‌اند. [۱۲]     بعضى از اهل‌سنت آيه فوق را دليل وجوب زكات در انگور مى‌دانند [۱۳]    ؛ ولى ديگران قائل به وجوب زكات در كشمش هستند. [۱۴]    
واژه «عِنَب» و جمع آن «أعناب» ۱۱ بار در قرآن به كار رفته است و در لغت، هم به ميوه انگور و هم به درخت آن و هم به مجموع آن دو گفته مى‌شود [۱۵]    ، چنان‌كه در آيه ۲۸ عبس:۸۰ به معناى درخت انگور به كار رفته است. البته در آيات ديگرى درخت انگور و باغ آن در ضمن واژه‌هايى مانند «حرث» (انبياء: ۷۸) آمده است. در روايتى از امام صادق (عليه السلام)، حرث در آيه شريفه درخت انگور دانسته شده است [۱۶]    ؛ همچنين واژه‌هايى چون: «معروشات» [۱۷]     (انعام: ۱۴۱)، «يعرشون» [۱۸]     (اعراف: ۱۳۷؛ نحل:۶۸)، «فردوس» [۱۹]     (كهف:۱۰۷)، «خمر» [۲۰]     (يوسف: ۳۶)، «الشّجرة» [۲۱]     (بقره:۳۵)، «جنّات» [۲۲]     (انعام:۹۹)، «رزق» [۲۳]     (آل‌عمران:۳۷)، «طعام» [۲۴]     و «شراب» [۲۵]     (بقره:۲۵۹) در ارتباط با انگور دانسته شده است، چنان‌كه در دو آيه اخير از ابن‌عباس نيز نقل شده كه مراد از «رزق» انگور در غير فصل آن بوده [۲۶]     و «طعام» نيز انگور و انجير است. [۲۷]    
قرآن كريم در آيات بسيارى از انگور ياد كرده است؛ به بار نشستن و رسيدن آن را از نشانه‌هاى خدا براى مؤمنان شمرده: «... و جَنّـت مِن اَعناب و الزَّيتونَ و الرُّمّانَ مُشتَبِهـًا و غَيرَ مُتَشـبِه انظُروا اِلى ثَمَرِهِ اِذا اَثمَرَ و يَنعِهِ اِنَّ فى ذلِكُم لاََيـت لِقَوم يُؤمِنون (انعام:۹۹) و رويش آن را با آب باران نشانه‌اى براى متفكّران به شمار آورده است: «يُنـبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرعَ والزَّيتونَ و النَّخيلَ والاَعنـبَ و مِن كُلِّ الثَّمَرتِ اِنَّ فى ذلِكَ لاَيَةً لِقَوم يَتَفَكَّرون» (نحل:۱۱)؛ همچنين تفاوت آن را با ديگر ميوههاى باغستان و برترى نسبى آن از برخى ميوه‌هاى ديگر و خواص ممتازى كه دارد ـ با وجود يكسانى زمين و آب در همه آنها ـ از نشانه‌هاى خداوند براى خردمندان مى‌داند: «... و جَنّـتٌ مِن اَعنـب و زَرعٌ و نَخيلٌ صِنوانٌ و غَيرُ صِنوان يُسقى بِماء واحِد و نُفَضِّلُ بَعضَها عَلى بَعض فِى الاُكُلِ اِنَّ فى ذلِكَ لاَيـت لِقَوم يَعقِلون». (رعد:۴) از نشانه‌هاى خداوند براى خردمندان اين است كه انگور هم روزىِ نيكوست و هم از آن شراب مى‌سازند: «و‌مِن‌ثَمَرتِ النَّخيلِ و الاَعنـبِ تَتَّخِذونَ مِنهُ سَكَرًا و‌رِزقـًا حَسَنـًا اِنَّ فى ذلِكَ‌لاَيَةً لِقَوم يَعقِلون». (نحل:۶۷)
گفتنى است كه آيه فوق هيچ دلالتى بر جواز استفاده از شراب ندارد، بلكه با توجه به اينكه در برابر رزق نيكو قرار گرفته به زشتى آن نيز اشاره دارد. [۲۸]     برخى ديگر آيه را ناظر به شراب ندانسته و گفته‌اند: مقصود از «سَكَراً» نوشيدنيهاى گرفته شده از انگور و مقصود از «رِزقاً حَسَناً» غذاهايى است كه از انگور تهيه شده است. [۲۹]     در روايتى نيز مقصود از «سَكَراً» سركه دانسته شده است. [۳۰]    
انگور جنبه خوراكى دارد: «فَاَنشَأنا لَكُم بِهِ جَنّـت مِن نَخيل و اَعنـب لَكُم فيها فَوكِهُ كَثيرَةٌ و مِنها تَأكُلون» (مؤمنون:۱۹) و در بهشت نيز از نعمتهاى خداوند براى پرهيزگاران است و براى اهميت ويژه و منافع بسيارى كه دارد، در برابر ميوه‌هاى ديگر از آن به تنهايى ياد شده است [۳۱]    : «اِنَّ لِلمُتَّقينَ مَفازا حَدائِقَ و اَعنـبـا». (نبأ:۳۱ ـ ۳۲)
خداى متعالى كسانى را كه از روى ريا و همواره با منت و آزار بخشش مى‌كنند به شخصى تشبيه مى‌كند كه باغ بزرگى از انگور و خرما دارد و خود پير است و فرزندانى ناتوان دارد و ناگهان گردبادى آتشين آن را مى‌سوزاند: «اَيَوَدُّ اَحَدُكُم اَن تَكونَ لَهُ جَنَّةٌ مِن نَخيل و اَعناب تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ لَهُ فيها مِن كُلِّ الثَّمَرتِ و اَصابَهُ الكِبَرُ و لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَاَصابَها اِعصارٌ فيهِ نارٌ فَاحتَرَقَت...» (بقره:۲۶۶)؛ همچنين سرگذشت شخصى را نقل مى‌كند كه دو باغ انگور داشت و به سبب كفران نعمت، شرك، تكبر و ستمكارى، خداوند آنها را نابود كرد: «واضرِب لَهُم مَثَلاً رَجُلَينِ جَعَلنا لاَِحَدِهِما جَنَّتَينِ مِن اَعنـب و حَفَفنـهُما بِنَخل و جَعَلنا بَينَهُما‌زَرعـا ... و‌اُحيطَ بِثَمَرِه ...». (كهف:۳۲؛ كهف:۴۲)
خداى سبحان رويش درختان انگور و خرما در زمينى مرده و خشك را از نشانه‌هاى خود بر زنده كردن موجودات پس از مرگ مى‌شمارد: «و ءايَةٌ لَهُمُ الاَرضُ المَيتَةُ اَحيَينـها و اَخرَجنا مِنها حَبـًّا فَمِنهُ يَأكُلون و جَعَلنا فيها جَنّـت مِن نَخيل و اَعنـب و فَجَّرنا فيها مِنَ العُيون (يس: ۳۳ ـ ۳۴)؛ همچنين نعمتهاى خوردنى مانند انگور و زيتون و خرما را به انسان يادآور مى‌شود و به دقت بيشتر در چگونگى پديد آمدن آنها و شكرگزارى از خود فرا مى‌خواند: «فَليَنظُرِ الاِنسـنُ اِلى طَعامِه ... فَاَنبَتنا فيها حَبـًّا و عِنَبـًا و قَضبـا» (عبس: ۲۴ ـ ۲۸)، «...اَفَلا يَشكُرون». (يس:۳۵)
شايان ذكر است كه قرآن كريم در آيات متعددى ايجاد انگور و درخت آن را به خدا نسبت داده است: «و هُوَ الَّذى اَنزَلَ ... فَاَخرَجنا مِنهُ...» (انعام:۹۹) «هُوَ الَّذى اَنزَل ... يُنـبِتُ لَكُم ...» (نحل:۱۶‌ـ‌۱۱)، «فَاَنشَأنا‌...» (مؤمنون:۱۸ ـ ۱۹)، «و جَعَلنا فيها ...» (يس:۳۴)، «فَاَنبَتنا فيها...» (عبس:۲۶؛ عبس:۲۸) و اين امر افزون بر تبيين اهميت و ارزش انگور، بر اين نكته نيز تأكيد مىورزد كه با ديدن نعمتهاى الهى بايد به آفريدگار آنها پى برد.

[۳۲]    . لغت نامه، ج‌۳، ص‌۳۰۹۳، «انگور».
[۳۳]    . الكافى، ج‌۶، ص‌۳۹۳؛ وسائل الشيعه، ج‌۲۵، ص‌۲۸۲.
[۳۴]    . كتاب مقدس، تكوين ۹:۲۰.
[۳۵]    . التفسير الكبير، ج‌۳، ص‌۵۱.
[۳۶]    . التفسير الكبير، ج‌۵، ص‌۲۸۶.
[۳۷]    . تاريخ دمشق، ج‌۲۳، ص‌۳۵۵.
[۳۸]    . گياهان در قرآن، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳.
[۳۹]    . التفسير الكبير، ج‌۵، ص‌۵۷۱.
[۴۰]    . التفسير الكبير، ج‌۵، ص‌۸۶.
[۴۱]    . گياهان در قرآن، ص‌۴۳.
[۴۲]    . المبسوط، ج‌۱، ص‌۲۱۷؛ جواهر الكلام، ج‌۱۵، ص‌۶۵.
[۴۳]    . المقنعه، ص‌۲۶۳؛ الانتصار، ص‌۲۰۸؛ الخلاف، ج‌۲، ص‌۶.
[۴۴]    . الام، ج‌۲، ص‌۳۹، ۵۰؛ التفسير الكبير، ج‌۱۳، ص‌۲۱۴.
[۴۵]    . المهذب، ج‌۱، ص‌۲۸۳؛ المهذب، ج‌۱، ص ۲۸۷؛ الفقه على المذاهب الاربعه، ج‌۱، ص‌۷۹۸.
[۴۶]    . مفردات، ص‌۵۸۹، «عنب».
[۴۷]    . تفسير قمى، ج‌۲، ص‌۴۸؛ مجمع‌البيان، ج‌۷، ص‌۹۱.
[۴۸]    . التفسير الكبير، ج‌۵، ص‌۱۶۲‌ـ‌۱۶۳؛ لسان‌العرب، ج‌۹، ص‌۱۳۴، «عرش».
[۴۹]    . جامع‌البيان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۶۰؛ التبيان، ج‌۴، ص‌۵۲۶، ج‌۶، ص‌۴۰۲؛ مجمع‌البيان، ج‌۴، ص‌۷۲۵.
[۵۰]    . مجمع‌البحرين، ج‌۴، ص‌۹۱، «فردس»؛ الميزان، ج‌۱۳، ص‌۴۰۱.
[۵۱]    . لسان‌العرب، ج ۱، ص‌۶۳۰؛ ج ۴، ص‌۲۵۵، «خمر».
[۵۲]    . الصافى، ج‌۱، ص‌۱۱۶‌ـ‌۱۱۷؛ بحارالانوار، ج‌۱۱، ص‌۱۷۹.
[۵۳]    . مجمع‌البيان، ج‌۴، ص‌۵۲۹؛ التفسير الكبير، ج‌۳، ص‌۵۱.
[۵۴]    . جامع‌البيان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۳۲.
[۵۵]    . مجمع‌البيان، ج‌۲، ص‌۱۷۳؛ التفسير الكبير، ج‌۳، ص‌۲۸.
[۵۶]    . تفسير عياشى، ج‌۱، ص‌۱۴۱؛ تفسير نورالثقلين، ج‌۱، ص‌۲۷۵.
[۵۷]    . جامع البيان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۳۳؛ لسان‌العرب، ج‌۵، ص‌۲۰۳، «رزق».
[۵۸]    . التفسير الكبير، ج‌۴، ص‌۲۸.
[۵۹]    . الميزان، ج‌۱۲، ص‌۲۹۰.
[۶۰]    . مجمع البيان، ج‌۶، ص‌۵۷۲.
[۶۱]    . تفسير قمى، ج‌۱، ص‌۴۱۸؛ نورالثقلين، ج‌۳، ص‌۶۳.
[۶۲]    . مجمع‌البيان، ج‌۱۰، ص‌۶۶۸.



جعبه ابزار