غل-به ضم غین (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غُلّ (به ضم غين) یکی از مفردات به کار رفته در
قرآن کریم به معنای طوقى كه بر گردن زنند و
غُلول (به ضم غین) به معنای
خیانت است.
غُلّ:
طوقى كه بر گردن زنند.
در
مجمع آمده: «الْغُلُ: طَوْقٌ يَدْخُلُ فِي الْعُنُقِ لِلذُّلِّ وَ الْأَلَمِ» يعنى: طوقى كه براى
ذلّت و
شکنجه به گردن نهند.
در
قاموس و
اقرب آمده، طوقى است كه به
گردن يا به
دست نهند.
راغب گويد: غلّ مختصّ است به آنچه با آن مىبندند و اعضاء در وسط آن قرار ميگيرد؛
ولى اين با قرآن چندان سازگار نيست، كه قرآن اغلال را اغلب درباره گردنها بكار برده است.
(وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ)،
(و غل و زنجيرها در گردنشان است).
(وَ جَعَلْنَا الْأَغْلالَ فِي أَعْناقِ الَّذِينَ كَفَرُوا ...)،
(و ما غل و زنجيرها در گردن كافران مىنهيم).
سلسله (مفرداتقرآن)
(خُذُوهُ فَغُلُّوهُ. ثُمَّ الْجَحِيمَ • صَلُّوهُ)،
«او را بگيريد و مغلول كنيد، سپس به آتش اندازيد».
غُلول (بر وزن عُلوم):
خیانت است. «غَلَ الرَّجُلُ غُلُولًا: خَانَ».
طبرسی (رحمهالله) ذيل
آیه ۱۶۱ بقره فرموده: اصل غُلول از غِلل است و آن به معنى ورود آب به ميان درخت است، خيانت را از آن غُلول گويند، كه به طور مخفى و غير
حلال به ملك وارد میشود،
(وَ ما كانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَ ...)،
«هيچ پيامبرى را نرسد كه خيانت كند».
(وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ ...)،
«
یهود گفتند: دست خدا بسته است، دستشان بسته باد، و در مقابل قول خود ملعون شدند، بلكه هر دو دست خدا باز است، هر طور كه خواست
انفاق كند».
از جمله
(يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ) بهدست میآيد كه يهود اين سخن را درباره انفاق گفتهاند، لذا به نظر میآيد چون شنيدند كه خدا فرمايد:
(وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً)،
(و به خدا «
قرض الحسنه» دهيد)،
گفتند: حالا كه از بندگان قرض ميخواهد پس دستش بسته است، چيزى نميتواند، مثل:
(لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِياءُ ...)،
(
خداوند، سخن آنها (گروهى از يهود) را كه گفتند: «خدا فقير است، و ما بىنيازيم»، شنيد).
المیزان و
المنار اين احتمال را مىپسندند.
ولى اين در صورتى است كه يهود اين قول را پس از شنيدن
(وَ أَقْرِضُوا اللهَ) و نحو آن گفته باشند، اما ظهور آيه در آنست كه يهود اين قول را از اول داشتهاند، مثل:
(قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ ...)،
(يهود گفتند: «
عُزَیر پسر خداست»)،
(وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ)،
(يهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان خاصِّ او هستيم.»).
پس در اين صورت مراد يهود مسئلهاى
جبر مانند است و آن اينكه: خداوند از اول
تقدیر هر كار را كرده ديگر كارى براى خدا باقى نمانده پس خدا مغلول اليد است.
در
تفسیر عیّاشی از حمّاد از
امام صادق (علیهالسّلام) منقول است، كه يهود از
(يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ)، مرادشان آن است كه خدا از كائنات فارغ شده:
«يَعْنُونَ أَنَّهُ قَدْ فَرَغَ مِمَّا هُوَ كَائِنٌ (لُعِنُوا بِمَا قَالُوا) قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: (بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ)».
همچنين است روايت
شعیب بن یعقوب از آن حضرت.
در اين صورت منظور از
(يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ) مبسوط اليد بودن خدا در مطلق كارها است، مثل:
(كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) (و او هر روز در شأن و كارى است).
احتمال ديگر آنست كه مراد يهود از
(يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ)،
بخل باشد، كه ميديدند عدهاى فقير میشوند، بعضى سالها قحطى پيش میآيد، گفتند: خدا بخيل است و نمیخواهد
روزی بدهد، چنانكه مراد از
(وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ)،
(هرگز دستت رابرگردنت بسته مگذار)
نيز بخل است؛ اين احتمال با
(يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ) بهتر میسازد.
(وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ ...)،
(و ناپاكيها را تحريم مىكند؛ و بارهاى سنگين، و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، از دوش و گردنشان برمىدارد)
آيه در وصف
حضرت رسول (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است كه در
تورات ذكر شده؛ مراد از «اِصْر» تكاليف شاقّى است كه در
بنی اسرائیل بود و ظاهرا منظور از اغلال سنن و رسومات ناهنجار باشد كه گريبانگير آنها شده بود.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "غُل"، ج۵، ص۱۱۶-۱۱۹.