• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غلام‌رضا تختی خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تختی ، غلامرضا ، ملقب به «جهان پهلوان »، از قهرمانان بنام ورزش کشتی ایران و از شخصیت‌های بسیار محبوب مردم بود. در پنجم شهریور ۱۳۰۹ در تهران به دنیا آمد. به روایتی اجدادش اهل همدان و به روایتی دیگر اهل کرمانشاه بودند (به نقل شفاهی از بابک تختی ). چون پدربزرگش ، حاج قلی بنشن فروش ، در دکانش بر تخت بلندی می‌نشسته ، به حاج قلی تختی شهرت یافته است . او در سفر مکه به دست راهزنان کشته شد (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۴۱). پدرش ، حاج /ارباب رجب (متوفی فروردین ۱۳۳۷)، در جنوب تهران یخچال طبیعی داشت . در جریان احداث راه آهن در عصر پهلوی اول ، یخچال‌های او را تصرف کردند و انبار توشه راه آهن را در زمین‌های او ساختند. وی ناگزیر خانه و زندگی‌اش را فروخت ، و در پی آن ، وضع روحی‌اش دگرگون و در سال‌های پایانی عمر وضع دماغی‌اش هم مختل شد. می‌گویند ظلم و ستمی چنین آشکار که بر پدرش رفته بود یکی از علت‌های گرایش سیاسی غلامرضا تختی به ضدیت با نظام حاکم و یکی از دلایل نوع دوستی و کمک او به دیگران بوده است (سفری ، ص ۴۱ـ۴۲؛ سفری ، ص ۱۲۲).
تختی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی و دوره اول متوسطه را در دبیرستان منوچهری گذراند، اما تحصیلات خود را به پایان نبرد و نزد استاد ابراهیم نجّار به آموختن نجّاری پرداخت و ظاهراً به راهنمایی او، که ورزشکاری باستانی کار بود، به ورزش‌های باستانی روی آورد (سفری ، ص ۱۹۱؛ رفعت ، ص ۳۶) و در این ورزش چنان مهارت یافت که سال‌ها بعد زنگ زورخانه‌ها به نشانه احترام ، برای او به صدا درآمد و در سال‌های ۱۳۳۵ و ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ش بازوبند پهلوانی ایران به او تعلق گرفت و پهلوانی صاحب زنگ و ضرب شناخته شد (رفعت ، ص ۳۲؛ سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۲۸۱ ؛ عباسی ، ج ۱، ص ۴۹۲). تختی از شانزده سالگی به آموختن کشتی آزاد و فرنگی روی آورد. حسین رضی خانی ، مسئول باشگاه پولاد، به استعداد خاص او در کشتی پی برد. عبدالحسین فیلی نخستین مربی رسمی او بود و عباس زندی ، کشتی گیر معروف دیگر، با او به مدت طولانی تمرین کرد و این تمرین‌ها از بهترین تجربه‌های حرفه‌ای تختی بود (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۴۳؛ سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۵۶).آغازکشتی‌گیری حرفه‌ای با شکست تختی و تمسخر از سوی تماشاچیان همراه بود تا آنجا که وی ناگزیر تهران را ترک کرد (فاطمی نویسی ، ص ۱۷ـ ۱۸) و به مسجدسلیمان رفت و در شعبه شرکت نفت آنجا مشغول به کار شد و ظاهراً پس از حدود یک سال به خدمت سربازی رفت و با مساعدت فرماندهش تمرین‌های ورزشی را دنبال کرد (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۲۲). در ۱۳۲۸ ش ، در مسابقه جام فرانسه در وزن پنجم شرکت کرد، اما موفقیتی کسب نکرد. یک سال بعد در وزن ششم کشتی آزاد و فرنگی قهرمان کشتی ایران شد (رفعت ، ص ۳۹؛ عباسی ، ج ۱، ص ۴۹۰). نخستین پیروزی چشمگیر او غلبه بر ضیاء میرقوامی ، از کشتی‌گیران پرآوازه ، بود. کشتی وی با علی غفاری ، معروف به «علی بالا»، در مسابقات قهرمانی کشوری ، نظر اهل فن را به سوی او جلب کرد (بابک تختی ، ص ۱۰). پیروزی‌های پی درپی ، نام وی را بر سر زبان‌ها انداخت . در ۱۳۳۰ ش برای شرکت در مسابقات جهانی کشتی آزاد در هلسینکی (۱۹۵۱، فنلاند) به عضویت تیم ملی درآمد و در این مسابقات مقام دوم قهرمانی جهان را کسب کرد (فاطمی نویسی ، ص ۲۱). تختی پس از بازگشت از هلسینکی ، در ایران شهرت یافت . او از ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۵ ش عضو تیم ملی کشتی ایران بود و در چند مسابقه المپیک و جهانی شرکت کرد و مدال گرفت . در تاریخ کشتی و سایر ورزش‌های ایران تاکنون (۱۳۸۰ش ) هیچ ورزشکار ایرانی نتوانسته است هفت مدال المپیک و جهانی به دست آورد. وی در ۱۳۳۴ ش بهترین ورزشکار سال کشور معرفی شد. در بازی‌های المپیک ملبورن بر شش حریف غلبه یافت ، به اوج شهرت رسید و در این بازی‌ها ستاره مسابقات شناخته شد (سفری ، ۱۳۷۶ ش ، ص ۱۵۲؛ رفعت ، ص ۱۵۰؛ محتشمی ، ص ۱۱).
تختی کشتی‌گیری قدرتمند و چالاک بود. با هوشمندی و موقع شناسی کشتی می‌گرفت ، اما حتی روی تشک هم اصول جوانمردی را از یاد نمی‌برد و هیچگاه دیده نشد که از ضعف حریف سوءاستفاده کند (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۴۳؛ سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۵۹). الکساندر مدوید، رقیب سرشناس روسی‌اش ، بر مزار تختی در حال گریه گفته است : «در طول مدتی که کشتی گرفته‌ام شجاعتر، خوش خُلقتر و مهربانتر از تختی ندیدم » (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۱۹). تختی در مسابقه‌ها بسیار خونسرد و تسلط روحی‌اش در اجرای فن‌های کشتی شهره و زبانزد بود. از رقیبان سرشناس او در عرصه کشتی جهان ، که کشتی‌های مشهوری با تختی داشته‌اند، عصمت آتلی ، آناتولی آلبول ، احمد آئیک و حمید کاپلان ، جیما کوریدزه ، بوریس کولایف ، بوریس گورویچ و الکساندر مدوید، کشتی گیران ترک و روس ، بوده‌اند (رفعت ، ص ۸۹ ).
تختی از جوانی به مبارزه سیاسی با حکومت پهلوی و احقاق حقوق ملی و مردمی متمایل بود. در ۲۶ و ۲۷ مرداد ۱۳۳۲، پس از فرار محمدرضا پهلوی از کشور، که شهرهای ایران دستخوش ناآرامی‌های سیاسی شد، به روایتی وی در رأس گروهی از ملی گرایان بود که مجسمه رضاشاه را در میدان توپخانه پایین کشیدند (کاتوزیان ، ص ۳۴۶) اما این روایت در منبع دیگری دیده نشده است . ظاهراً از ۱۳۳۰ ش به همراه گروهی از ورزشکاران از مبارزات مردم در جریان نهضت ملی و از دکترمحمد مصدق حمایت می‌کرده است . او این حمایت را حتی پس از کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ادامه داد (حجازی ، ص ۲۰۱). هنگامی که سیدمجتبی نواب صفوی ، رهبر فدائیان اسلام ، در زندان قصر بود، تختی به ملاقات او رفت (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۰۸). به آیت اللّه سیدمحمود طالقانی ارادت خاصی داشت و گهگاه در مسجد هدایت پشت سر او نماز می‌خواند و پای صحبت‌هایش می‌نشست (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۲۲۶). عکس‌های مشترکی از این دو در منابع مختلف چاپ شده است . در کنگره جبهه ملی ایران که در دی ۱۳۴۱ در تهران برگزار شد، به نمایندگی ورزشکاران شرکت کرد و با کسب یکصد رأی به عضویت در شورای مرکزی این جبهه انتخاب گردید (ورجاوند، ص ۵۸۳؛ فاطمی نویسی ، ص ۴۹). تختی پس از بازگشت پیروزمندانه از مسابقات جهانی یوکوهاما در ۱۳۴۰ش ، در گفتگو با روزنامه‌های داخلی به عضویت خود در جبهه ملی ایران اشاره کرد. او تا آن زمان از فعالیت‌های سیاسی خود علناً یاد نکرده بود. انعکاس این خبر پیامدهای سنگینی برای وی داشت و فشارهای سیاسی را بر وی شدت بخشید. گویا محمدرضا پهلوی ، شخصی را نزد وی فرستاده و از او خواسته بود که ورزش را با سیاست در نیامیزد و به دخالت در سیاست نپردازد (سفری ، ۱۳۷۷ش ، ص ۲۰۴)
سال مسابقه مدال
۱۹۵۱/۱۳۳۰ ش جهانی هلسینکی (فنلاند) نقره
۱۹۵۲/۱۳۳۱ " المپیک هلسینکی نقره
۱۹۵۴/۱۳۳۳ " جشنوارة ورشو(لهستان ) نقره
۱۹۵۶/۱۳۳۵ " المپیک ملبورن (استرالیا) طلا
۱۹۵۸/۱۳۳۷ " آسیایی توکیو(ژاپن ) طلا
۱۹۵۸/۱۳۳۷ " جهانی صوفیه (بلغارستان ) نقره
۱۹۵۹/۱۳۳۸ " جهانی تهران (ایران ) طلا
۱۹۶۰/۱۳۳۹ " المپیک رم (ایتالیا) نقره
۱۹۶۱/۱۳۴۰ " جهانی یوکوهاما(ژاپن ) طلا
۱۹۶۲/۱۳۴۱ " جهانی تولیدو(امریکا) نقره
آیندگان ،۲۶ دی ۱۳۵۷). منصور مهدیزاده ، قهرمان کشتی و عضو تیم ملی کشتی ایران ، گفته است که چون افسر شهربانی بوده ، اطلاعات شهربانی به او اخطار کرده بوده که در المپیک با تختی تماس نداشته باشد، با او تمرین نکند و هم اتاق او نشود ( سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۸۸). در سفری به آلمان ، سپهبد تیمور بختیار، از تختی خواسته بود که با هم ملاقات کنند. تختی پیشنهاد او را نپذیرفت وتیمور بختیار را جنایتکار خواند (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۰۲). از جمله مقامات مهم سیاسی که ظاهراً به تختی علاقه داشته‌اند یا اظهار علاقه می‌کرده‌اند، از حسین علاء و علی امینی یاد می‌کنند که از تختی خواسته بودند در سیاست مداخله نکند (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۵۰؛ فاطمی نویسی ، ص ۷۸). گفته‌اند که تختی در آن سال‌ها محبوب‌ترین چهره در میان مردم پس از دکتر محمد مصدق بوده است (حجازی ، ص ۲۰۳). بازی ظریف مردم با نام او و نام غلامرضا پهلوی ، برادر محمدرضاشاه ، در مراسم ورزشی ، که گاه هردو حضور داشتند، نشانه آگاهی وسیع مردم از مشی سیاسی تختی و تلویحاً حمایت از او و ترغیب او بوده است . نیز اشاره کرده‌اند که غلامرضا پهلوی به نشانه اعتراض به حضور غلامرضا تختی در جمع تماشاگران که از تختی بشدت استقبال و به او بی‌اعتنایی کرده‌اند، ورزشگاه را ترک گفته است (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۱۳). تختی بویژه در میان دانشجویان محبوبیت عظیمی داشت . در ۱۳۴۰ش ، با آنکه در مسابقات میان ایران و شوروی شکست خورده بود، به هنگام استقبال مردم از ورزشکاران ایرانی در ایستگاه راه آهن تهران ، روی دست دانشجویان استقبال کننده حمل شد. تختی در پاسخ به محبت‌های دانشجویان به دانشگاه تهران رفت و در آنجا با احساساتی روبرو شد که در تاریخ استقبال دانشگاه تهران از میهمانان خود سابقه نداشت . بار دیگری هم که در ۱۳۴۲ش به دانشگاه تهران رفت با احساساتی از سوی دانشجویان روبرو گردید که مهار کردن آن بسیار مشکل بود ( سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۲۰۲؛ فاطمی نویسی ، ص ۴۱).
ویژگی‌های فردی و شخصیتی تختی ، ادب ، فروتنی ، حجب و حیا، پایبندی به آیین جوانمردی و سنّت‌های پهلوانی ، دستگیری از فرودستان و نیازمندان ، نیک خواهی ، حق شناسی ، احترام به بزرگان و پیش کسوتان و ارزش‌های ملی ـ مذهبی جامعه ، همراه با چهره دلنشین و لبخند زیبا و گرمش ــ که تقریباً هرکسی که او را از نزدیک دیده به آن اشاره کرده است ــ و قصه‌ها و افسانه‌هایی که از عزت نفس و بلندنظری و کمک‌های او به دیگران در میان مردم رواج یافته بود، از او چهره‌ای فوق‌العاده محبوب ساخته است . پس از زلزله بوئین زهرا در شهریور ۱۳۴۱، مردم به نشانه اعتراض به بی‌کفایتی حکومت وقت در کمک رسانی به زلزله زدگان و نیز بی اعتمادی به دولت ، از تختی خواستند اعانات مردم تهران را جمع کند و به زلزله زدگان برساند. گفته شده است که گروهی در جبهه ملی دوم با عضویت کاظم حسیبی و حسن قاسمیّه و عده‌ای دیگر برای کمک رسانی تشکیل شد و تصمیم گرفت که تختی اعانات مردم را جمع کند (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۱۶). تختی با جمعی از ورزشکاران ، کمک‌های نقدی و جنسی مردم تهران را جمع کرد و به زلزله زدگان رساند. اوصافی که از استقبال مردم و بخشش‌های آنان به تختی در آن روز آورده‌اند، به افسانه بیشتر شباهت دارد (فاطمی نویسی ، ص ۶۲؛ سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۱۷).
حکومت وقت که محبوبیت گسترده تختی را برنمی‌تافت و تطمیع و تهدیدهایش نیز کارگر نمی‌افتاد، تضییقاتی را به زیان وی آغاز کرد، تا جایی که دستور داد او را به ورزشگاه‌ها راه ندهند (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۲۲۵ ). تختی کارمند ساده راه آهن بود که به سازمان برنامه منتقل شده بود و با حقوق کارمندی زندگی خانواده‌اش را اداره می‌کرد. در آبان ۱۳۴۵با شهلا توکّلی ازدواج کرد و سال بعد فرزندش ، بابک ، به دنیا آمد. قطع شدن درآمدهای او، برای جوانمردی که به بخشندگی خو کرده بود، وی را در فشار مالی قرار داد، تا آنجا که از پرداختن اجاره ماهانه منزل بازماند و به بانک‌ها مقروض شد. وی ناگزیر منزل استیجاری را پس داد و همراه همسر و فرزندش با مادر و خواهرش در یک منزل زندگی کرد. واپسین ناکامی‌ها در المپیک توکیو (کسب مقام چهارم ) و مسابقات جهانی تولیدو (کسب مقام چهارم ) در سال‌های پایانی عمر او و دورشدن از مسابقات و ورزش ، اهانت به او از سوی اراذل و اوباش تحریک شده وابسته به حکومت ، رفتار نامناسب شماری از کشتی گیران و مسئولان وابسته ورزشی با وی ، و بروز اختلافات و کشمکش‌های خانوادگی ، او را به سمت نابودی سوق داد (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۲۲۵ ).
دوشنبه ۱۸ دی ۱۳۴۶ خبر مرگ تختی بازتابی بسیار گسترده یافت . براساس گزارش‌های مطبوعات ، وی در ۱۵ دی ۱۳۴۶، ظاهراً در پی مشاجرات خانوادگی ، به هتل آتلانتیک رفته و اتاقی گرفته و شب ۱۷ دی با سم خودکشی کرده بود. کارکنان هتل که ظنین شده بودند، ساعت ۱۰ صبح ۱۸ دی در اتاق را شکستند و با جسد او روبرو گردیدند . تختی در نامه کوتاهی در ۱۶ دی خطاب به دادستان ، از جمله این نکات را متذکر شده بود: خودش تصمیم به خودکشی گرفته ، از هیچکس شکایت و گله ندارد، مهریه همسرش را بپردازند. نیز معلوم شد که در ۱۶ دی ۱۳۴۶ در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ وصیتنامه رسمی خود را تحت شماره ۳۴۲۸ امضا کرده و به ثبت رسانده است و مهندس کاظم حسیبی را، از بستگانش و از اعضای جبهه ملی ، قیّم فرزندش قرار داده است ( سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۸۹). دوستان تختی که توانسته‌اند جسد او را پس از کالبدشکافی در پزشکی قانونی در غسّالخانه ببینند، به شکستگی و شکافی در پشت سر او اشاره کرده‌اند. به گفته مدیر هتل آتلانتیک ، جسد در حین انتقال براثر سنگینی به زمین افتاده و این شکستگی را به بار آورده است. انتشار خبر شکستگی پشت سر تختی در میان انبوه مردم در برابر پزشکی قانونی و بعد به هنگام تشییع و دفن در گورستان ابن بابویه ، احتمال مرگ تختی را نه بر اثر خودکشی ، بلکه به دست عمّال ساواک و نظام حاکم ، شدت بخشید. از گزارش‌های مختلف برمی‌آید که کمتر کسی از دوستداران تختی خودکشی او را باور کرده است. نیز شایع است که مرده شوی او، که همه جا گفته بود پشت سر تختی شکسته بوده ، به دست عوامل حکومت سربه نیست شده است (سفری ، ۱۳۷۶ش ، ص ۱۶۰)
در باره اقوالی در خصوص شکنجه شدن او در ساواک و فشارهایی که به مرگ وی منجر شد (رفعت ، ص ۱۲۰).
تختی را در مقبره خانوادگی حسن شمشیری ، که از وابستگان به جبهه ملی بود، باحضور شماری عظیم از مردم دفن کردند. تلاش بازماندگان جبهه ملی در انتساب تختی به خود در تمامی مراسم و مجالس گرامیداشت تختی به چشم می‌خورد؛
محبوبیت و مرگ فاجعه آسای او می‌توانست دستاویز همه گونه رفتار سیاسی قرار گیرد و برای ابراز مخالفت با نظام حاکم و در شرایط اختناق سیاسی رویدادی دگرساز باشد. نخستین مجلس ترحیم از سوی خانواده تختی و مردم خانی آباد در مسجد محل (قندی ) برگزار گردید. کاظم حسیبی نیز در مسجد فخرالدوله مجلسی برپا کرد که آیت اللّه طالقانی ، مهندس معظمی ، طرفدارانی از جبهه ملی و گروه‌های سیاسی دیگر در آن شرکت کردند و مجلس چهره‌ای کاملاً سیاسی داشت . تقریباً در سراسر کشور و بویژه از سوی کشتی گیران و ورزشکارانِ بنام مجالس متعددی برپا شد. مجالسی که دانشجویان دانشگاه‌ها برگزار کردند، معمولاً با توزیع اعلامیه و گاه شعارهای سیاسی و نوشته‌ها و اشعار نمادین و کنایی همراه بود. دانشگاه تهران دو روز تعطیل شد و دسته‌هایی از دانشجویان به حکومت اعتراض کردند. به تخمین روزنامه فرانسوی اومانیته بیش از ۰۰۰ ، ۴۰۰ تن از مردم کشور در مراسم او شرکت کردند .
مجالس ترحیم تختی بیشتر خودانگیخته و نشانه‌ای از علاقه و احترام بی شائبه مردم بود، اما مراسم شب هفتم ، که برگزارکنندگان و شرکت کنندگان فرصت سازماندهی و تدارکات داشتند، کاملاً رنگ سیاسی به خود گرفت . شمار کثیری از مردم برای شرکت در مراسم شب هفتم از شهرستان‌ها به تهران آمدند. تجمع مردم در ابن بابویه ، همراه با حجله‌ها، تاج‌های عظیم و دسته‌های انبوه گل ، تصاویر بی‌شمار تختی ، توزیع اعلامیه‌های سیاسی و بیانیه‌های تند و شعارها، در تاریخ این مکان بی‌سابقه بوده است. گزارش‌های انتشار یافته ساواک هم نشان می‌دهد که دستگاه امنیتی همه جا را زیرنظر داشته است (فاطمی نویسی ، ص ۱۷۹؛ فاطمی نویسی ، ص ۱۸۲).در مراسم چهلم ، که به رغم ممنوعیت و جلوگیری دستگاه امنیتی ، در ابن بابویه و برسر مزار تختی برگزار شد، تظاهرات سیاسی شدت یافت و گروه‌های سازمان یافته‌ای از ملی گرایان و چپ گرایان ، با دادن شعارهای ضد حکومتی ، از ابن بابویه به سوی تهران آمدند و ظاهراً می‌خواستند در برابر ساختمان مجلس شورای ملی در میدان بهارستان ، تظاهرات کنند، اما نیروهای انتظامی جمعیت را متفرق ساختند ( فاطمی نویسی ، ص ۱۹۱ـ ۱۹۸؛ فاطمی نویسی ، ص ۲۰۱ ). محافل ایرانیان در خارج از کشور مراسم تختی را بی‌پرواتر برگزار کردند و در این مراسم گروه‌های سیاسی مخالف دولت سخنرانی‌های تندی بر ضد حکومت پهلوی و نظام استبدادی ایراد کردند. در مراسم تختی عده زیادی در سراسر کشور به اتهام‌های مختلف تحت تعقیب و مورد آزار دستگاه امنیتی قرار گرفتند و شمار بسیاری از دانشجویان سیاسی ، بازاریان و فعالان وابسته به جبهه ملی ایران دستگیر شدند (فاطمی نویسی ، ص ۱۹۱ ). پیامدهای ناشی از مرگ تختی ، نخستین موج گسترده سیاسی پس از کودتای نظامی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، و واپسین تحرک خودجوش مردمی پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ش بود و در جنبش ضد استبدادی و بیداری جمعی تأثیر داشت .
در تاریخ معاصر ایران کمتر شخصیتی به شهرت و محبوبیت تختی دست یافته است . مجموع شعرهایی که در رثا و تجلیل او سروده شده و نوشته‌ها درباره او، که بعضاً در چند اثر گردآوری شده است ، به حدی است که می‌توان اصطلاح «ادبیات تختی » را برای آن به کار برد. هنرمندان مختلفی او را موضوع داستان ، نمایشنامه ، فیلمنامه ، طراحی ، نقاشی ، تندیسگری ، سرودهای حماسی و رزمی و سیاسی قرار داده‌اند، از جمله علی حاتمی فیلمنامه‌ای به نام جهان پهلوان نوشت و براساس آن ساختن فیلمی را آغاز کرد، اما چون درگذشت ، بهروز افخمی ، آن را به پایان برد. این فیلم در ۱۳۷۸ ش در سینماهای ایران به نمایش درآمد. در سراسر ایران شمار بسیاری خیابان ، میدان و ورزشگاه به نام تختی است . چند تمبر با تصویر او انتشار یافته است . نام «مسابقات کاپ آریامهر» پس از پیروزی انقلاب اسلامی به «مسابقات جام جهان پهلوان تختی » تغییر یافت . در راهپیمایی‌های منجر به انقلاب اسلامی ایران ، تصویرهایی از تختی ، گاه در ابعادی بسیار بزرگ در کنار تصاویر رهبران محبوب مردم و مبارزان مشهور سیاسی ، حمل می‌شد. نشان‌ها، بازوبند پهلوانی و یادگارهایی از تختی در موزه آستان قدس رضوی در مشهد نگهداری می‌شود. چندین کتاب درباره تختی تألیف و تدوین شده است که مشخصات شماری از آنها در فهرست منابع این مقاله آمده است . براساس اعلام کمیته ملی المپیک ، نام غلامرضا تختی در کنار نام برترین ورزشکاران جهان در قرن بیستم جای گرفته است.
فهرست منابع :
(۱) بابک تختی ، «افسانه ماندگار»، در بهزاد شیشه گران ، سیمای پهلوان تختی ، تهران ۱۳۷۷ش ؛
(۲) مسعود حجازی ، رویدادها و داوری : ۱۳۳۹ـ۱۳۲۹ ، تهران ۱۳۷۵ش ؛
(۳) محمود رفعت ، تختی مرد همیشه جاوید ، مشهد ۱۳۶۴ش ؛
(۴) علی اکبر سپیدار، اشک قهرمان : سرگذشت غلامرضا تختی ، تهران ۱۳۴۳ش ؛
(۵) محمدعلی سفری ، حماسه جهان پهلوان تختی ، تهران ۱۳۷۶ش ؛
(۶) محمدعلی سفری ، قلم و سیاست : از هوید تا شریف امامی ، تهران ۱۳۷۷ش ؛
(۷) مهدی عباسی ، تاریخ کشتی ایران ، تهران ۱۳۷۴ش ؛
(۸) عباس فاطمی نویسی ، زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی در آینه اسناد ، تهران ۱۳۷۷ش ؛
(۹)محمدعلی کاتوزیان ، مصدق و نبرد قدرت در ایران ، ترجمه احمد تدین ، تهران ۱۳۷۱ش ؛
(۱۰) حمید کریم بخش ، تختی جاودانه تاریخ ، تهران ۱۳۶۴ش ؛
(۱۱) جعفر محتشمی ، «طبقه‌بندی افتخارات کشتی گیران ایران ...»، کیهان ورزشی ، ش ۲۳۰۸ (دی ۱۳۷۸)؛
(۱۲) پرویز ورجاوند، «سرود رهائی : سیری در رویدادهای نهضت ملی ایران و جبهه ملی دوم »، در یادنامه دکتر غلامحسین صدیقی : فرزانه ایران زمین ، گردآوری و تنظیم پرویز ورجاوند، تهران ۱۳۷۲ش .



جعبه ابزار