• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غَلَلُ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




غَلَلُ: (أَنْ يَغُلَّ وَ مَنْ يَغْلُلْ)
«غَلَلُ» در اصل، به معناى نفوذ تدريجى و مخفيانه آب در ريشه درختان است و از آن‌جا كه خیانت به صورت مخفيانه و تدريجى صورت مى‌گيرد، به آن «غلول» مى‌گويند و اگر به حرارت درونى ناشى از تشنگى، «غليل» مى‌گويند، نيز به همين‌ جهت است.



(وَ مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَغُلَّ وَ مَن يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ) (ممكن نيست هيچ پيامبرى خيانت كند و هر كس خيانت كند، روز رستاخيز، آن‌چه را در آن خيانت كرده، با خود به صحنه محشر مى‌آورد، سپس نتيجه اعمال هركس، به طور كامل به او داده مى‌شود؛ و به آن‌ها ستم نخواهد شد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه غل كه مصدر يغل است، به معناى خيانت مى‌باشد و ما در تفسير آيه:(ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ) گفتيم كه معناى اين سياق تنزيه ساحت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از بدی‌ها، اعمال زشت و طهارت دامن آن جناب از هر آلودگى است و معنايش اين نيست كه پیغمبر نبايد چنين و چنان كند، بلكه معنايش اين است كه پيغمبر ساحتش مقدس‌تر از اين است كه چنين و چنان كند، در آيه مورد بحث هم معنايش اين است كه حاشا بر رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) كه به پروردگار خود و يا به مردم خيانت كند، (چون خيانت به مردم هم خيانت به خدا است) با اين‌كه هر خيانتكارى با خيانتش پروردگارش را ديدار مى‌كند و آن‌گاه آن‌چه كرده است بدون كم و كاست تحويل مى‌گيرد. بعد از تنزيه ساحت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) مى‌فرمايد: نسبت خيانت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دادن قياسى است ظالمانه و علاوه بر آن قیاس مع الفارق است، براى اين‌كه آن جناب پيرو رضاى خدا است و از رضاى خداى تعالى تجاوز نمى‌كند و خيانتكاران با خيانت خود خشم عظيمى از خدا را به دست مى‌آورند و جايشان جهنم است كه بدترين جايگاه است. (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:)


۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۹۷.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۶۱.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۷۱.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۷۹.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۸۸.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۷.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۲۱.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۷۳.    



مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «آثارَهُمْ»، ص۴۰۲-۴۰۳.    


رده‌های این صفحه : لغات سوره آل عمران | لغات قرآن




جعبه ابزار