غُلام (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
غُلام: (أَنّى يَكُونُ لي غُلامٌ) واژه
«غُلام» به عقيده بعضى به هر كودكى قبل از رسيدن به سن جوانى گفته مىشود و بعضى آن را به كودكى كه از ده سال گذشته و هنوز به سن بلوغ نرسيده است اطلاق كردهاند. از تعبيرات مختلفى كه در لغت «عرب» آمده مىتوان استفاده كرد: «غلام» حد فاصل ميان «طفل» (كودک) و «شاب» (جوان) است كه در زبان فارسى از آن تعبير به «نوجوان» مىكنيم
و «غُلامٍ عَلِيْمٍ» به معناى پسر دانا است.
ترجمه و تفاسیر
آیات مرتبط با
غُلام:
(قَالَ رَبِّ أَنَّىَ يَكُونُ لِي غُلاَمٌ وَقَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَامْرَأَتِي عَاقِرٌ قَالَ كَذَلِكَ اللّهُ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ) (او گفت: پروردگارا! چگونه ممكن است پسرى براى من باشد، در حالىكه پيرى به سراغ من آمده و همسرم نازا است؟! فرمود: اینگونه خداوند هر كارى را بخواهد انجام مىدهد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: استفهام زكريا در جمله
(أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ) به منظور استبعاد نبوده است. اين جمله استفهامى است شگفتانگيز، مىخواهد حقيقت حال را بپرسد نه اينكه بخواهد فرزند دار شدن خود را امرى بعيد بشمارد، چون بعد از آنكه خداى تعالى او را با صراحت بشارت داد، ديگر ممكن نيست شخصى مثل
زکریا استبعاد كند، علاوه بر اينكه خود آن جناب همين دو امرى كه در استفهام خود گنجانده و آن را باعث تعجب شمرده است.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(قَالُواْ لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ) (گفتند: نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهيم!)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اين سخن ابراهيم بعد از آن بود كه
ملائکه نشسته و ابراهيم براى آنان گوسالهاى بريان حاضر كرد و ميهمانان از خوردنش امتناع كردند، كه در
سوره هود میفرماید: وقتى ديد دستشان به غذا نمىرسد ناشناس و دشمنشان پنداشت و از آنان احساس ترس نمود. پس در آيات مورد بحث بنا بر خلاصه گويى بوده و اين خصوصيات را نقل نكرده. ملائكه در پاسخ وى براى تسكين ترس او و تامين خاطرش گفتند: ما فرستادگان پروردگار تو هستيم و نزد تو آمدهايم تا به فرزندى دانا بشارتت دهيم و شايد مقصود از عليم، داناى معمولى نباشد بلكه داناى به تعليم الهى و به وحى آسمانى باشد كه در اين صورت آيه شريفه نظير آيه ديگرى مىشود كه درباره
اسحاق فرموده
(وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا) (دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِيَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَكِيَّةً بِغَيْرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَيْئًا نُّكْرًا) (باز به راه خود ادامه دادند، تا اينكه جوانى رديدند و او آن جوان را كشت.
موسی گفت: آيا انسان پاكى را، بى آنكه كسى را به قتل رسانده باشد، كُشتى؟! به راستى كار زشتى انجام دادى!
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اين آیه و آيات بعد از آن مىخواهند يک داستان را بيان كند كه موسى سه مرتبه يكى پس از ديگرى به
خضر اعتراض كرده است نه اينكه خواسته باشد سه داستان را بيان كرده باشد كه موسى در هر يک اعتراضى نموده، پس كانه گفته شده: داستان چنين و چنان شد و موسى بر او اعتراض كرد، دوباره اعتراض كرد، بار سوم هم اعتراض كرد. پس غرض و نقطه اتكاء كلام، بيان سه اعتراض موسى است، نه عمل خضر و اعتراض موسى تا سه داستان بشود.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ) (ما
ابراهیم را به نوجوانى بردبار و صبور بشارت داديم.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: يعنى پس ما او را بشارت داديم به اينكه به زودى فرزندى بردبار روزى او خواهيم كرد و در اين تعبير اشاره به اين است كه آن فرزند، پسر خواهد بود و به حد غلامان (جوانان) خواهد رسيد و اگر آن فرزند را توصيف كرد به غلام با اينكه
اسماعیل از حد جوانى هم گذشت و به حد بزرگسالان رسيد، براى اين است كه خواست اشاره كند به آن حالتى كه در آن حالت صفت كمال و صفاى ذات او و حلمش نمايان و شكفته مىشود و آن حد جوانى است و براى همين بود كه گفت:
(يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ) و در قرآن كريم هيچ يک از
انبیاء به وصف حلم ستايش نشدهاند به جز اين پيغمبر بزرگوار در اين آيه و نيز پدرش ابراهيم (علیهالسلام) كه در آيه (إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ)
او را حليم خوانده.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «غُلام»، ص۴۰۱.