فرع (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَرْع (به فتح فاء و سکون راء) از
واژگان نهج البلاغه به معنای بالارفتن است. مواردى از آن و مشتقاتش در «
نهج البلاغه» آمده است.
فَرْع به معنای بالارفتن است.
«
فَرَعَ الجبلَ: صعدهُ»
شاخه درخت را به علت بالا رفتن فرع گفتهاند،
به فرزندان فروع گويند كه از اصل «پدر» برخاسته و منشعب شدهاند.
حضرت در خطبه ای در مورد کسانی که
دنیا را به
آخرت ترجیح میدهند می فرمایند:
«أَوْ مِنْبَر يَفْرَعُهُ» «يعنى يا منبريكه بر آن بالا رود»
(شرحهای خطبه:
)
مغیرة بن اخنس به
عثمان بن عفان گفت من به نفع تو از عهده
علی (علیهالسلام) بر مىآيم، امام (علیهالسلام) به او فرمود:
«يَابْنَ اللَّعِينِ الاَْبْتَرِ، وَالشَّجَرَةِ الَّتي لاَ أَصْلَ لَهَا وَلاَ فَرْعَ أَنْتَ تَكْفِينِي ...» «پدر اخنس از
منافقان بود لذا
«اللَّعِينِ» فرموده و بودن فرزندى مانند اخنس مانند نبودن است لذا
«الاَْبْتَرِ» فرموده،
«لاَ أَصْلَ لَهَا وَلاَ فَرْعَ» اشاره به عدم اصالت خانواده است، مغيره برادرى داشت به نام
ابو الحکم بن اخنس كه در «
احد» بدست حضرت امير (علیهالسلام) كشته شد، از آنجا نسبت به امام (علیهالسلام) عداوت داشت. «اى پسر لعين ابتر! و اى درخت بى ريشه و شاخه! تو به حساب من مىرسى؟»
(شرحهای خطبه:
)
از این ماده چند مورد در «نهج» آمده است.
•
بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله « فرع »، ج۲، ص۸۱۳.