• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فرقه خاکساریه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فرقه خاکساریه، فرقه ای از درویشان شیعی مذهب ایرانی می‌باشد.
این فرقه در عهد قاجار، خاصه پس از سفر یکی از قلندران جلالیه (منسوب به جلال الدین حسین بخاری) هند به نام غلامعلیشاه به ایران، مشهور شد و ظاهراً تا پیش از آن، طریق آنان همان طریقه حیدریه بوده است.
در واقع، غلامعلیشاه گروهی از حیدریان ایران را با جلالیه هند مرتبط ساخت.
[۱] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۱-۴۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
[۲] عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۵-۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.
معلوم نیست که غلامعلیشاه در چه تاریخی به ایران آمد.
[۳] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۳، تهران ۱۳۳۸ش.

عبدالکریم مدرسی عالم، از مشایخ خاکساریه، در سفرنامه خود به نام تحفه درویش
[۴] عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.
گفته است که غلامعلیشاه متولد قندهار و مدفون در همانجاست و در ۱۳۰۰ این طریقه را در ایران رواج داد. او در جای دیگر همین سفرنامه،
[۵] عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۳، تهران ۱۳۳۷ش.
تاریخ سفر غلامعلیشاه به ایران را ۱۳۲۰ ذکر کرده است، اما درستی سخنان وی معلوم نیست. به نظر می‌رسد که پیش از سفر غلامعلیشاه به ایران نیز جلالیه در ایران شناخته شده بوده اند.
[۶] محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۱۷۱-۱۷۲، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش.

معصوم علیشاه نویسنده طرائق الحقائق
[۷] محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۵۳۳، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش.
درباره وجه تسمیه خاکسار گفته است که اصل خاکساران از طایفه ای هندوست که برخی مرتاضان آن‌ها بی لباس در خاک می‌نشینند و خاک نرم سوده بر بدن می‌ریزند. سخن او مشکوک اما قابل تأمل است.
رساله های خاکساریه دلالت بر آن دارد که آنان اعقاب قلندران حیدری و نیز متأثر از جلالیه اند.
[۸] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۰-۴۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.

شاهزاده و بانو، یکی از قصه‌هایی که ظاهراً در بین سده های یازدهم ودوازدهم در هند نوشته شدهاست، نشان می‌دهد که برخی از قلندران جامه خاکستری می‌پوشیدند و بر چهره خود خاکستر می‌مالیدند و آیین آنان خاکساری نامیده می‌شد.
[۹] شاهزاده و بانو، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۷۸۴۰.
[۱۰] شاهزاده و بانو، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۷۸۴۰.
شاید منشأ تسمیه خاکساریه چنین رسم و آیینی بوده باشد.
امروزه از واژه خاکسار، اغراق در فروتنی استنباط می‌شود. خاکساران امروزی سلسله خود را خاکسار جلالی ابوترابی معرفی می‌کنند.
[۱۱] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۲۱، تهران ۱۳۷۹ش.
[۱۲] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.
[۱۳] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۵۱، تهران ۱۳۷۹ش.
آنان با ذکر واژه ابوتراب ظاهراً نوعی ارتباط بین نام سلسله خود و کنیه علی علیه‌السلام ایجاد کرده اند.
خاکساریه مانند حیدریه سرسلسله خود را شخصی به نام سید جلال الدین حیدر معرفی کرده اند
[۱۴] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲، تهران ۱۳۳۸ش.
[۱۵] عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.
و رساله ای نیز به او نسبت داده‌اند که در آن، اعتقادات و آداب خاکساریه شرح داده شده است.
[۱۶] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱-۱۸۶، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.

آنان بر خلاف حیدریه عهد صفوی که مقصودشان از سیدجلال الدین حیدر همان قطب الدین حیدر تونی بود،
[۱۷] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۱۸۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
به درستی نمی‌دانند که سید جلال الدین حیدر کیست و برخی از رساله های آنان نشان می‌دهد که او را همان سید جلال بخاری (متوفی ۶۹۰)، از صوفیان سهروردی هند و پیشوای طریقه جلالیه، می پندارند.
[۱۸] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.

به هرحال، تأثیرپذیری خاکساران از جلالیه هند قطعی است و ذکر نامهایی نظیر لعل شهباز قلندر و فریدالدینِ گنجشکر، از صوفیان مشهور هند در قرن هفتم، در آثار آنان
[۱۹] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۲۰] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۲۴، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۲۱] ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۱۰۴، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.
و نیز نامهایی هندی مانند میاخاکی و نورنهال در شجره نامه آنان
[۲۲] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۲، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
نشانه تأثرشان از طریقه های هندی است.
همچنین آنان، مانند طریقه های دراویش هندی، به چهارده خانواده صوفیان اعتقاد دارند.
[۲۳] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۵-۲۱۸، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
بعضی از اعتقادات آنان نیز به اهل حق شبیه است،
[۲۴] عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۳ش.
از جمله اعتقاد به افسانه هفت تنان و چهل تنان که آنان را اشخاصی مقدّس و ملکوتی می‌دانند.
[۲۵] مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، با اصلاح و ایوانف، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۵، بمبئی: انجمن اسماعیلی، ۱۹۵۰.
[۲۶] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۵، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۲۷] ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۸۵، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.

خاکساریه سلسله خود را به سلمان فارسی منسوب می‌دارند و سلمان را سلطان محمود پاتیلی یا پاطلی می‌نامند.
[۲۸] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۸، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
[۲۹] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۷۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۳۰] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۹، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۳۱] آیین قلندری، ص ۳۱۴، ج۱، ص۳۰۰، آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۳۲] ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۸۵، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.
[۳۳] ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۱۰۹، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.
انتساب آنان به سلمان فارسی یادآور انتساب اهل فتوت به اوست و نشانه‌هایی از فتوت در آیین خاکساریه باقی‌مانده است.
[۳۴] عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۳ش.
[۳۵] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه، ص ۲۱۹-۲۲۰، ج۱، ص۴۳-۴۵، فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.

سلسله مراتب سلوک در طریقت خاکساریه عبارت است از:
۱) لسان. در این مرحله یکی از پیران، طالب خاکساری را توبه می‌دهد. طالب غسل می‌کند و پیر از سر و ابرو و شارب و ریش او موی برمی چیند و طالب در مجلسی خاص تعهد می‌کند که اصول طریقت را رعایت کند.
[۳۶] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
[۳۷] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۴، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
لسان در طریقت خاکسار یادآور قول دادنِ جوانمردانِ قولی در آیین فتوت است.
[۳۸] ناصری سیواسی، فتوتنامه مولانا ناصری، ج۱، ص۲۴-۲۵ درباره جوانمردان قولی ناصری، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ ۱۹۴۴.

۲) پیاله. در این مرحله در مجلسی خاص چندین درویش به قطار می‌ایستند و با لنگی مشهور به لنگ چهل تن، به همدیگر وصل می‌شوند و از دست پیر یا قطب، شربتی خاص می‌گیرند و به نوبت می‌نوشند.
[۳۹] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
این رسم نیز یادآور شُرب در آیین فتوت است.
۳) کسوت. در عهد قاجار ظاهراً بازوی درویشانی را که به این مرحله می‌رسیدند، با سکه ای داغ می‌کردند تا نشانی برای آنان باشد.
[۴۰] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
[۴۱] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، تهران ۱۳۷۹ش.
این رسم امروزه منسوخ شده است.
۴) گُل سپردن. گویا در گذشته رسمی در دنباله مراسم داغ کردن در مرحله کسوت بوده که در آن، مرید پس از چندین روز داغ خود را به پیر نشان می‌داده است.
[۴۲] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
[۴۳] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، تهران ۱۳۷۹ش.

۵) جوز شکستن. در این مرحله، درویش خاکسار نزدِ یکی از پیران اهل حق سر می‌سپارد و آن پیر میوهای معطر و جنگلی به نام جوز را در مراسمی خاص با کارد خُرد می‌کند.
[۴۴] مهران افشاری، «اهل حق»، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸، چیستا، سال ۹، ش ۴ (دی ۱۳۷۰).

۶) چراغی گرفتن. ظاهراً در این مرحله طی مراسمی خاص، مرید چراغی که چند شمع روشن داشت از پیر می‌گرفت.
[۴۵] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
[۴۶] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵، تهران ۱۳۷۹ش.

۷) ارشاد. در این مرحله، مرید لُنگی خاص از پیر می‌گیرد.
[۴۷] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۶۹، تهران ۱۳۳۸ش.
برای همین در رساله های آنان به جای سَنَد خرقه از لنگ و جاری شدن لنگ سخن گفته شده است.
[۴۸] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۱- ۳۰۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
با وجود رسم ارشاد در این طریقت، خاکساریه را جزو طریقه های بی سلسله محسوب کرده اند.
[۴۹] عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۸، تهران ۱۳۶۳ش.

خاکساران عهد قاجار که مردم آنان را درویشان گُل مولا می‌نامیدند، با نقل قصه در معابر، یا دعا نویسی یا روضه خوانی در تکیه‌ها و مساجد از مردم پول می‌گرفتند
[۵۰] هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶، ترجمه علی محمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
و شبهای جمعه به پَرسه یا پارسه می‌رفتند. به این ترتیب که کشکول به دست در کوچه‌ها و بازارها راه می‌رفتند و در منقبت علی علیه‌السلام با صدای رسا شعر می‌خواندند و رهگذران و کسبه به دلخواه خود پول یا خوراکی در کشکولشان می‌گذاشتند. آنان نیز آنچه را از پرسه به دست می‌آوردند، به پیران خود تقدیم می‌کردند.
[۵۱] عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش یا حدیقة العرفاء، ج۱، ص۹۶.
[۵۲] عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۷۵، تهران ۱۳۳۷ش.
[۵۳] عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.

گاه در گوشه مسجد یا حَرَم امامزاده ای معتکف می‌شدند و هنگام سحر و غروب آفتاب در مدح علی علیه‌السلام شعر می‌خواندند و این رسم را «طلب نشستن» می گفتند.
[۵۴] آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
در اواخر هر سال نیز با نزدیک شدن نوروز، بر در خانه اعیان و اشراف چادر می‌زدند و چند روزی را در چادر به سر می‌بردند و شعر می‌خواندند و دعا می‌کردند تا صاحب آن خانه به آنان پولی می‌داد و چادر خود را جمع می‌کردند.
[۵۵] هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، ترجمه علی محمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
در روزهای عاشورا و تاسوعا در بین مردم سقایی می‌کردند و نوحه می‌خواندند.
[۵۶] حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۳-۲۵، (تهران) ۱۳۳۷ش.

هرکدام از درویشان خاکسار از مرشد خود رساله ای دست نوشته می‌گرفتند و موظف بودند آن را به همراه داشته باشند. از طرف قطب خاکساریه در هر شهری نقیبی حضور داشت که اجازه داشت از درویشان دوره گرد رساله هایشان را مطالبه کند و اگر درویشی رساله نداشت یا به پرسشهای نقیب پاسخ درست نمی‌داد، نقیب او را از کسوت درویشی خلع می‌کرد.
[۵۷] عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش یا حدیقة العرفاء، ج۱، ص۵۹-۶۰.

رساله های خاکساریه جُنگی از مطالب منثور و منظوم درباره آداب، از جمله گلبانگ بستن و دیگ جوش دادن، و مراحل سلوک آنان و نیز جامه‌ها و ابزارهای خاص آنان است، نظیر خرقه، تاج (کلاه نمدی درویشان)، کشکول، رشته (میان بند خاص خاکساران)، کفنی (پیراهن سفید و بلند آنان)، تخته پوست، عصا و سنگ قناعت (سنگی که بر شکم می‌بستند).
برخی از رساله های آنان نیز درباره صنف دلاک و سلمانی است
[۵۸] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۷۳-۱۰۱، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
که خاکساران توجه خاص به این صنف داشته اند.
خاکساریه به سه گروهِ غلامعلیشاهی، معصومعلیشاهی و نورائی تقسیم می‌شده اند.
[۵۹] عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۹، تهران ۱۳۳۷ش.
[۶۰] عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۴، تهران ۱۳۳۷ش.
دسته ای دیگر از درویشان عهد قاجار هم جزء سلسله خاکساریه محسوب می‌شدند و به عجم شهرت داشتند. آنان پس از طی مراحل سلوک در طریقت خود، به خاکساریه می‌پیوستند و گروههای دیگر خاکسار آنان را پست تر از خود و خدمتگزار و فرّاش خود می‌شمردند.
[۶۱] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۶۸، تهران ۱۳۳۸ش.
[۶۲] عباس زریری، داستان رستم و سهراب: روایت نقالان، ج۱، ص۳۷۵، ویرایش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۶۹ش.
[۶۳] محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۳، سخن، دوره ۹، ش ۶، شهریور ۱۳۳۷.

امروزه از سه گروه خاکساران، بیش از همه گروه غلامعلیشاهی و شمار اندکی از گروه معصومعلیشاهی در ایران باقی‌مانده‌اند که بیش‌تر در تهران، مشهد، شیراز، کرمانشاه و اهواز سکونت دارند.
قطب نامدار خاکسارانِ غلامعلیشاهی در اواخر عهد قاجار و اوایل دوره پهلوی بهارعلیشاه یزدی (متوفی ۱۳۵۵) و قطب پیش از او، قطارعلیشاه (متوفی ۱۳۰۸) بود.
پس از فوت بهارعلیشاه که در نجف ساکن بود و در عراق و ایران مریدان بسیار داشت، حاج مطهرعلیشاه جانشین او شد.
[۶۴] عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۴۷، تهران ۱۳۳۸ش.
[۶۵] ۴۴، حسین منجمی، ج۱، ص۴۲، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.
حاج مطهرعلیشاه (متوفی ۱۳۶۱ش) که بیش از صد سال زیست، به اصلاحاتی در طریق خاکساریه پرداخت
[۶۶] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۸، تهران ۱۳۷۹ش.
و با آن‌که صاحب خانقاه‌هایی در کوفه و مشهد نیز بود، مرکز این سلسله را تهران قرار داد. او در دروازه دولت تهران در جوار جایگاه حاجب شیرازی، درویش شاعر، خانقاهی بنا کرد که همچنان باقی است.
حاج مطهرعلیشاه بنابه وصیتش، در لاهیجان در جوار مقبره شیخ زاهد گیلانی (متوفی ۷۰۰)، در باغچ های متعلق به خاکساریه به خاک سپرده شد.
[۶۷] عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۳۷ش.
[۶۸] حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.
[۶۹] احمد اقتداری، «حاج مطهر علیشاه خاکسار»، ج۱، ص۲۸۰، آینده، سال ۹، ش ۳و۴ (خرداد و تیر ۱۳۶۲).

فرقه عَجَم.
درویشان عجم زیرشاخه ای از خاکساریه بودند و پس از طی مراحل طریقت خود، به خاکساری مشرف می‌شدند.
[۷۰] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
[۷۱] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۵-۲۷۹ برای تفصیل بیش‌تر درباره آداب و مراحل سلوک فرقه عجم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
بااین حال، رساله وسیلة النجاة که از یکی از درویشان عجم عهد قاجار به جامانده است، نشان می‌دهد که برخی از درویشان عجم با خاکساریه اختلاف داشتند و خود را فرقه ای مستقل می‌دانستند.
[۷۲] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
[۷۳] پانویس ۶، فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۳، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.

فرقه عجم پیشه ور بودند و خود را هفده سلسله می‌دانستند و مقصودشان هفده صنف بود که عبارت بودند از: درویش، روضه خوان، چاووش، سقا، بابا، پهلوان، بوجار، شاطر، مُکاری، قصاب، نعلبند، شب رو، شاطر جلودار، پاره دوز، غسال، سلمانی و قهوه چی.
[۷۴] محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۶۳۱، سخن، دوره ۹، ش ۷، آبان ۱۳۳۷.
این اصناف در نوشته های درویشان عجم متفاوت ذکر شده اند.
[۷۵] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.

فرقه عجم در نقالی تبحر داشتند و شبهای ماه رمضان در قهوه خانه‌ها مراسم مشاعره ای به نام سخنوری اجرا می‌کردند.
[۷۶] محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۲، سخن، دوره ۹، ش ۶، شهریور ۱۳۳۷.

مراسم تشرف به آیین درویشان عجم «لسان دادن» نام داشته است.
[۷۷] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۸ برای شرح بیشتر، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
درویشان عجم به هر یک از مراتب سلوک (کودک ابدالی، غزاوت، مُفِرد ابدالی، درویش اختیاری، علمداری، دست نقیب، نقیبی) که می‌رسیدند، از پیر خود پروانه یا اجازه نامه ای به نام مُجَلّا همراه با ابزارها و جامه‌هایی خاص به نام وصله دریافت می‌کردند
[۷۸] فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۶۲-۲۷۶، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
و مشایخ خود را مانند حیدریه عهد صفوی، بابا می‌نامیدند.
[۷۹] پانویس ۵، فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، ج۱، ص۲۶۶، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.




(۱) هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه علی محمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
(۲) آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
(۳) مهران افشاری، «اهل حق»، چیستا، سال ۹، ش ۴ (دی ۱۳۷۰).
(۴) احمد اقتداری، «حاج مطهر علیشاه خاکسار»، آینده، سال ۹، ش ۳و۴ (خرداد و تیر ۱۳۶۲).
(۵) حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، (تهران) ۱۳۳۷ش.
(۶) عباس زریری، داستان رستم و سهراب: روایت نقالان، ویرایش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۶۹ش.
(۷) عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۳ش.
(۸) شاهزاده و بانو، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۷۸۴۰.
(۹) فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
(۱۰) مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، با اصلاح و ایوانف، بمبئی: انجمن اسماعیلی، ۱۹۵۰.
(۱۱) محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، سخن، دوره ۹، ش ۶، شهریور ۱۳۳۷.
(۱۲) محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، سخن، دوره ۹، ش ۷، آبان ۱۳۳۷.
(۱۳) عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش یا حدیقة العرفاء.
(۱۴) عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، تهران ۱۳۳۷ش.
(۱۵) عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، تهران ۱۳۳۸ش.
(۱۶) محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش.
(۱۷) حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.
(۱۸) ناصری سیواسی، فتوتنامه مولانا ناصری، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ ۱۹۴۴.
(۱۹) ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.


۱. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۱-۴۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۲. عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۵-۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.
۳. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۳، تهران ۱۳۳۸ش.
۴. عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.
۵. عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۳، تهران ۱۳۳۷ش.
۶. محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۱۷۱-۱۷۲، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش.
۷. محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۳، ص۵۳۳، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹-۱۳۴۵ش.
۸. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۰-۴۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۹. شاهزاده و بانو، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۷۸۴۰.
۱۰. شاهزاده و بانو، نسخه خطی کتابخانه (ش ۱) مجلس شورای اسلامی، ش ۷۸۴۰.
۱۱. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۲۱، تهران ۱۳۷۹ش.
۱۲. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.
۱۳. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۵۱، تهران ۱۳۷۹ش.
۱۴. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲، تهران ۱۳۳۸ش.
۱۵. عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۶، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۶. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱-۱۸۶، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۱۷. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۱۸۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۱۸. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۲-۲۹۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۱۹. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۲۰. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۲۴، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۲۱. ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۱۰۴، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.
۲۲. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۲، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۲۳. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۵-۲۱۸، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۲۴. عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۳ش.
۲۵. مجموعه رسائل و اشعار اهل حق، با اصلاح و ایوانف، ج۱، ص۱۸۳-۱۸۵، بمبئی: انجمن اسماعیلی، ۱۹۵۰.
۲۶. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۵، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۲۷. ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۸۵، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.
۲۸. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۰۸، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۲۹. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۷۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۳۰. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۹، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۳۱. آیین قلندری، ص ۳۱۴، ج۱، ص۳۰۰، آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۳۲. ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۸۵، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.
۳۳. ریچارد گراملیش، طریقه‌های درویشی شیعی در ایران، ج۳، ص۱۰۹، ویسبادن ۱۹۶۵-۱۹۸۱.
۳۴. عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۷، تهران ۱۳۶۳ش.
۳۵. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه، ص ۲۱۹-۲۲۰، ج۱، ص۴۳-۴۵، فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۳۶. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
۳۷. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۱۷۱-۱۷۴، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۳۸. ناصری سیواسی، فتوتنامه مولانا ناصری، ج۱، ص۲۴-۲۵ درباره جوانمردان قولی ناصری، چاپ فرانتس تشنر، لایپزیگ ۱۹۴۴.
۳۹. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
۴۰. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۸۸، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۴۱. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲، تهران ۱۳۷۹ش.
۴۲. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
۴۳. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۲-۱۵۳، تهران ۱۳۷۹ش.
۴۴. مهران افشاری، «اهل حق»، ج۱، ص۳۸۷-۳۸۸، چیستا، سال ۹، ش ۴ (دی ۱۳۷۰).
۴۵. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۸۹، تهران ۱۳۳۸ش.
۴۶. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵، تهران ۱۳۷۹ش.
۴۷. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۶۹، تهران ۱۳۳۸ش.
۴۸. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۳۰۱- ۳۰۳، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۴۹. عبدالحسین زرین کوب، جستجو در تصوف ایران، ج۱، ص۳۷۸، تهران ۱۳۶۳ش.
۵۰. هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶، ترجمه علی محمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
۵۱. عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش یا حدیقة العرفاء، ج۱، ص۹۶.
۵۲. عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۷۵، تهران ۱۳۳۷ش.
۵۳. عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۴، تهران ۱۳۳۷ش.
۵۴. آیین قلندری: مشتمل بر چهار رساله در باب قلندری، خاکساری، ج۱، ص۲۹۰، فرقه عجم و سخنوری، چاپ ابوطالب میرعابدینی و مهران افشاری، تهران: فراروان، ۱۳۷۴ش.
۵۵. هانری رنه د آلمانی، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ج۱، ص۱۷۴-۱۷۵، ترجمه علی محمد فرهوشی، تهران ۱۳۳۵ش.
۵۶. حسین پرتو بیضایی، تاریخ ورزش باستانی ایران: زورخانه، ج۱، ص۲۳-۲۵، (تهران) ۱۳۳۷ش.
۵۷. عبدالکریم مدرسی عالم، بیوگرافی هزار درویش یا حدیقة العرفاء، ج۱، ص۵۹-۶۰.
۵۸. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۷۳-۱۰۱، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۵۹. عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۱۱۹، تهران ۱۳۳۷ش.
۶۰. عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۲، ص۲۴، تهران ۱۳۳۷ش.
۶۱. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۶۸، تهران ۱۳۳۸ش.
۶۲. عباس زریری، داستان رستم و سهراب: روایت نقالان، ج۱، ص۳۷۵، ویرایش جلیل دوستخواه، تهران ۱۳۶۹ش.
۶۳. محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۳، سخن، دوره ۹، ش ۶، شهریور ۱۳۳۷.
۶۴. عبدالکریم مدرسی عالم، گنجینه اولیاء یا آئینه عرفا، ج۱، ص۴۷، تهران ۱۳۳۸ش.
۶۵. ۴۴، حسین منجمی، ج۱، ص۴۲، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، تهران ۱۳۷۹ش.
۶۶. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۸، تهران ۱۳۷۹ش.
۶۷. عبدالکریم مدرسی عالم، تحفه درویش، ج۱، ص۵۲، تهران ۱۳۳۷ش.
۶۸. حسین منجمی، مبانی سلوک در سلسله خاکسار جلالی و تصوف، ج۱، ص۴۹، تهران ۱۳۷۹ش.
۶۹. احمد اقتداری، «حاج مطهر علیشاه خاکسار»، ج۱، ص۲۸۰، آینده، سال ۹، ش ۳و۴ (خرداد و تیر ۱۳۶۲).
۷۰. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۷۱. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۵-۲۷۹ برای تفصیل بیش‌تر درباره آداب و مراحل سلوک فرقه عجم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۷۲. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۷۳. پانویس ۶، فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، ج۱، ص۲۸۲-۲۸۳، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۷۴. محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۶۳۱، سخن، دوره ۹، ش ۷، آبان ۱۳۳۷.
۷۵. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۲، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۷۶. محمدجعفر محجوب، «سخنوری»، ج۱، ص۵۳۲، سخن، دوره ۹، ش ۶، شهریور ۱۳۳۷.
۷۷. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۸ برای شرح بیشتر، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۷۸. فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۲۶۲-۲۷۶، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.
۷۹. پانویس ۵، فتوّتنامه‌ها و رسائل خاکساریه: سی رساله، ج۱، ص۲۶۶، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۷۵۷.    



جعبه ابزار