فرقه هاشمیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از فرق شیعی که پا به عرصه
تاریخ گذاشت، فرقه هاشمیه میباشد. در واقع این فرقه ادامه فرقه کیسانیه است.
یکی از فرق شیعی که پا به عرصه تاریخ گذاشت، فرقه هاشمیه میباشد. در واقع این فرقه ادامه فرقه
کیسانیه است؛ البته کیسانیه بعد از مرگ محمد بن حنفیه به دو گروه تبدیل شد، عدهای قائل به زنده بودن و
غیبت محمد شدند که ایشان همان فرقه کربیه را تشکیل میدهند و عدهای قائل به مرگ محمد شدند. این عده با انتخاب فرزند محمد به راه و
اعتقاد خویش ادامه دادند و از فروپاشی اعتقادات کیسانیه در قالب فرقه جدید جلوگیری کردند. اکنون با
اشاره به رهبر ایشان و اعتقادات و عملکرد آنها به بررسی اجمالی این فرقه میپردازیم.
بعد از وفات محمد بن حنیفه عدهای از کیسانیه
مرگ او را انکار نکرده و برای او جانشینی تصور نمودند و قائل شدند که او به بزرگترین فرزند خویش یعنی ابوهاشم عبدالله بن محمد وصایت جانشینی نموده و از این پس ابوهاشم امام ایشان است و به سبب
کنیه عبدالله بن محمد به ابیهاشم طرفدارانش این فرقه را هاشمیه نامیدند.
سید ابن المهنا (از شاگردان علامه حلی) در کتاب عمدة الطالب در فصل سوم از اصل سوم در مورد فرزندان محمد بن حنیفه گفته است: ابوهاشم معروف به عبدالله الاکبر، امام فرقه کیسانیه است.
در
کتاب مناقب ابن شهر آشوب آمده است که، اباهاشم مورد اطمینان است و از
علما جلیل القدر در طبقه تابعین میباشد و علمای بزرگ
اهل سنت چون زهری و عمرو بن دینار و...از او
روایت نقل میکنند
و همچنین گفته شده است که
واصل بن عطا بنیانگذار مکتب معتزله شاگرد ابوهاشم بوده است.
از ارتباطی که مغیره بن سعید رئیس فرقه
غلات در زمان خودش با ابوهاشم داشت میتوان پی برد که او نسبت به غلو حساس بوده و این نسبتها را برنمیتافته است و با برخورد شدید مغیره را از خود دور میسازد.
مغیرة بن سعید وقتی در خواستش نزد
امام باقر (علیهالسلام) رد شد و مطرود ایشان شدند نزد ابوهاشم عبدالله بن محمد آمد و اینگونه از ایشان درخواست کرد که، به مردم اعلام کن که من از
غیب آگاهم و من هم
عراق را در
اختیار تو میگذارم. اما ابوهاشم در جواب او را آنچنان زد که مغیره رو به موت شد و با معالجه بهبود یافت.
ابوهاشم در عملکرد و برخوردی که با علی بن دراج دارد نشان میدهد که صاحب
ولایت نیست؛ زیرا علی بن دراج در زمان حکومت
مختار به مالی دست یافته و در آن تصرفاتی داشته و اکنون برای
اذن ولایی آن تصرفات نزد ابوهاشم آمده تا با اجازه او
عمل خویش را حلال کند؛ در حالی که ابوهاشم در یک جمله به او گفت: «ما انا بصاحب ذاک» من متولی بر این امور نیستم و علی بن دراج از نزد او خارج شده و این مطلب را با امام باقر (عليهالسلام) در میان گذاشت و ایشان فرمودند: «انت فی حل» و با این حکم ولایی تصرفات او را جایز دانستند.
قائل به
امامت محمد بن حنیفه بوده و بعد از مرگ او فرزندش عبدالله را
امام میدانستند.
اسرار علوم به عبدالله رسیده است.
راههای تطبیق آفاق بر انفس و تقدیر تنزیل بر
تأویل و
تصویر ظاهر بر
باطن برای ابوهاشم عبدالله کشف شده است.
برای هر ظاهری باطنی است و برای هر شخصی روحی و برای هر تنزیلی تأویلی است و برای هر مثالی در این عالم حقیقتی در
عالم دیگر است و آنچه از حکمتها و آثار در
جهان منتشر است یک جا در شخص انسانی مجتمع است.
این مطالب علومی است که
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به فرزندش
محمد عنایت نمود و محمد این اسرار را به ابوهاشم عبدالله رساند.
هر کسی که در او این علوم جمع شود در واقع امام حق است.
از این جهت فرقه هاشمیه، فرقهای کلامی بوده و در واقع با این عقاید خواسته به توجیه
امامت برای ابوهاشم بپردازد.
فرقه هاشمیه را میتوان از گروه
غلات دانست؛ زیرا این فرقه با عقایدی خاص شأن حقیقی و جایگاه واقعی
ائمه اطهار (علیهمالسلام) و یا عدهای را فراتر از آنچه هست دانستهاند؛ البته این غلو در
حق ابوهاشم عبدالله بن محمد بعد از
مرگ اوست؛ زیرا همانطور که گفته شد خود او با غلو مخالفت میکرد؛ چنانچه در جریان او با
مغیره بن سعید آمد و همانطور که بعد از مرگ ابوهاشم فرقه هاشمیه در تعیین جانشین و یا
مهدویت او دچار
اختلاف شد، در غلو نمودن در حق او نیز
اختلاف شده، که در غالب
فرقه حارثیه و بیانیه و حربیه و عباسیه یا
راوندیه و .... تجلی کرد.
کسی که امام را بشناسد، هر کاری میتواند بکند. تمام کارها بر او رواست.
ابوهاشم زنده است و امام قائم
مهدی ابوهاشم است.
ابوهاشم مردگان را زنده میکند.
ابوهاشم
بیان بن سمعان را از طرف خدا نبی قرار داد.
عدهای از ایشان قائل به
تناسخ ارواح شدند.
روح ابوهاشم به عبدالله بن عمرو کندی منتقل شده است و... .
در کتاب فرق نوبختی آمده است که از فرقه عباسیه دو فرقه قائل به غلو در حق فرزندان عباس عموی پیامبر اکرم (صلياللهعليهوآله) هستند.
فرقه هاشمیه که اصحاب ابی هاشم عبدالله بن محمد بن حنیفه هستند قائلاند که امام به همه امور اگاه است و
امام در جمیع امورش به منزله نبی (صلياللهعليهوآله) است و کسی که او را نشناسد، خدا را نشناخته و چنین کسی مؤمن نیست؛ بلکه او
کافر و مشرک است و ایشان امامت را از فرزندان ابیهاشم به فرزندان عباس منتقل کرده است
فرق راوندیه که اصحاب عبدالله روندیاند قائلاند که امام عالم به همه چیز است و او
خداوند است (تعالی عن ذلک علوا کبیرا) و زندهکننده و میراننده است و ابومسلم نبی مرسلی است که عالم به غیب است که از طرف ابوجعفر منصور دوانقی به رسالت رسیده است
در سال ۹۹ بعد از هجرت ابوهاشم محمد بن عبدالله بن حنیفه در بازگشت از سفر
شام در سرزمین شراة در منطقه حمیمه
در نزدیکی معان وفات میکند؛ البته مرگ او طبیعی نبوده؛ بلکه از طرف عمال بنیامیه یعنی سلیمان بن عبدالملک مسموم شده و به خاطر سم از
دنیا رفته است.
با مرگ او فرقه
کیسانیه یا به عبارت دیگر
هاشمیه با تفرقه روبهرو شدند و طرفداران او به دستهبندیهای مختلف کشیده شدند. مرگ ابوهاشم به دلیل ناگهانی بودن آن توانست برای بسیاری از سودجویان و فرصتطلبان نقشهای برای به وجود آمدن فرقی دیگر تحت فرقه هاشمیه بشود و در این مرحله هر کس نسبت به
مرگ او زودتر آگاه شد زودتر توانست دست به فرقهسازی بزند و همین ماجرا موجب به وجود آمدن فرق متعددی شد و در همین زمینه بین فرق همسو بعد از مرگ ابوهاشم
اختلاف شدید حاصل شد بطوری که کار طرفداران عبدالله بن معاویه و طرفداران محمد بن علی بن عبدالله بن عباس به
حکم کشیده شد؛ زیرا هر دو ادعای وصایت از ابوهاشم را داشتند و شخصی به نام ابیریاح
شهادت داد که ابوهاشم هنگام مرگ به محمد بن علی
وصیت کرد و با این
عمل پیکره طرفداران عبدالله را از هم فرو پاشید و به فرقه راوندیه کمک کرد.
اینک به فرق بعد از مرگ ابیهاشم و فروپاشی فرقه هاشمیه اشاره میکنیم:
عدهای قائل شدند که ابوهاشم مهدی است و مرگ او را
انکار کردند و در مورد او این
غلو را نیز گفتند که او
مردگان را هم زنده میکند.
عدهای گفتند که او برادرش علی بن محمد بن حنیفه وصیت به
امامت نموده و علی بن محمد به فرزندش حسن به علی وصیت کرده و حسن به فرزندش علی بن الحسن وصیت کرده و او نیز به فرزندش حسن بن علی و همچنین وصیت در دودمان محمد بن حنیفه است تا
مهدی که از ایشان است، ظهور میکند.
عدهای قائل شدند که وصایت و امامت در فرزندان و دودمان محمد بن حنیفه تمام شده و
حسن بن علی، علی بن حسن بن علی بن محمد بن حنیفه به کسی در مورد امامت وصیت ننموده و امامت پایان یافته تا اینکه مهدی ایشان که همان محمد بن حنیفه است، رجوع کند.
عدهای قائلاند که ابوهاشم به فرزند برادرش حسن بن علی بن محمد بن حنیفه وصیت نموده است.
عدهای گفتهاند که ابوهاشم به عبدالله بن عمرو حرب کندی وصیت کرده و امامت از بنیهاشم خارج شده است.
عدهای قائل شدند که ابوهاشم به عبدالله بن معاویه بن عبدالله بن
جعفر بن ابی طالب وصایت نموده و چون او در زمان مرگ ابوهاشم کودک بوده از این رو ابوهاشم وصایت در مورد او را به صالح بن مدرک میدهد که بعد از بلوغ عبدالله به او برساند.
فرقهای قائل شدند که ابوهاشم به محمد بن علی بن عبدالله بن
عباس بن عبدالمطلب وصیت نموده و چون او صغیر بوده، وصایت او را به پدرش علی بن عباس تقدیم کرده است تا بعد از
بلوغ، امام باشد.
عدهای قائل شدند که ابوهاشم نص بر امامت،
بیان بن سمعان دارد.
[۸]