فض (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَضّ (به فتح فاء و تشدید ضاد) از
واژگان قرآن کریم به معنای
شكستن و پراكندن است. از مشتقات این واژه در
آیات قرآن فِضّة (به کسر فاء و تشدید ضاد) به معنای نقره است.
فَضّ:
شكستن و پراكندن است. «فَضَ الشّىء: كسره متفرّقا».
راغب گفته: فضّ شكستن و پراكندن شىء است، مثل شكستن مهر نامه و به طور
استعاره گفتهاند: «انْفَضَ القوم» يعنى
قوم پراكنده شدند.
(وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ) «اگر بد رفتار و قسىّ القلب بودى حتما از اطراف تو متفرّق میشدند».
ايضا:
(هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا) «آنها كسانىاند كه میگويند به كسانی كه در نزد
رسول خدا هستند انفاق نكنيد تا متفرّق شوند».
در
نهج البلاغه خطبه ۱۲۲ در باره جمعى فرموده:
«اللَّهُمَّ إِنْ رَدُّوا الْحَقَ فَافْضُضْ جَمَاعَتَهُمْ»، «خدايا اگر حق را ردّ كردند اجتماعشان را متفرّق گردان».
فِضّة:
نقره است.
(وَ حُلُّوا أَساوِرَ مِنْ فِضَّةٍ) «
زينت شدهاند با دستبندهائى از نقره بهخصوصى».
در
مجمع ذيل
آيه ۳۴ توبه فرموده، علّت تسميه
زر به ذهب آنست كه میرود و فانى میشود و باقى نمیماند و علت تسميه نقره به فضّه آنست كه متفرّق میشود و نمیماند.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "فضّ"، ج۵، ص۱۸۲.