فلسفه تاریخ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فلسفه تاریخ، شاخهای از
فلسفه است که با استفاده از روشها و مفاهیم و تحلیلهای فلسفی به بررسی وقایع گذشته و ماهیت اطلاعات تاریخی به دست رسیده از گذشته میپردازد.
«فلسفه تاریخ» به عنوان یکی از
علوم اسلامی و یکی از رشتههای
علوم انسانی در نزد متفکران و اندیشمندان
مسلمان خصوصاً کسانی که در زمینه
تاریخ دست داشته و دارند، علمی کاملاً جا افتاده و مهم میباشد. این
علم توسط یکی از اندیشمندان مسلمان پایهگذاری شده است. متفکران مسلمان در دورههای اخیر در این زمینه کتابهای زیادی نوشتهاند. هرچند تدوین این علم توسط دانشمندان غربی صورت گرفته است.
فلسفه تاریخ در حقیقت آشنایی با قواعد حاکم بر جامعه انسانی و تاریخ است.
شهید مطهری (رحمةاللهعلیه) در تعریف فلسفه تاریخ مینویسد: «علم به قوانینِ شدن، و صیرورت و تحول جامعهها «فلسفه تاریخ» نام دارد».
آیتالله سبحانی مینویسد: «آشنایی با قوانین کلی حاکم بر تاریخ و جامعه «فلسفه تاریخ» است».
«به عبارت دیگر فلسفه تاریخ،
علت و معلولها را در وقایع تاریخی کشف کرده و ارتباط و پیوند وقایع را جستجو مینماید. و سرانجام، هر نوع کاوش و جستجویی که دستاندرکار یافتن قوانین عمومی تکامل جامعههای انسانی هست فلسفه تاریخ نامیده میشود.»
بنابراین فلسفه تاریخ در حقیقت علم به تحولات جوامع و قوانین حاکم بر مسیر تحولات و تکاملها است. شهید مطهری مینویسد: «فلسفه تاریخ در
اسلام، فلسفه مجاهدت و فلسفه مبارزه میان
حقیقت و بطلان است».
پایهگذاری این علم توسط یکی از علمای اسلامی در
قرن هشتم بوده است. «کسی که این علم را پایهگذاری نمود دانشمند معروف اسلامی
عبدالرحمن بن خلدون (متوفای ۸۰۸ ه.) است. پس از وی این علم از طرف دانشمندان مغربزمین پیگیری شده و به صورت علم خاص مدون گردیده است».
دکتر هروی در زمینه پیشینه فلسفه تاریخ مینویسد: «اگر منظور و معنی فلسفه تاریخ در نظر گرفته شود، این یک اصطلاح قدیمی است. اصطلاحی که بیشتر در گذشتهها این مقصود را به دنبال داشته است که
انسان پس از آگاهی بر محیط زیست خود و ارتقاء آن، به مرحله تغییر در تحولات جهانی برسد و موفقیت خود را در پهنه
عالم تکوین و تکامل در یابد. معنای تحتاللفظی این اصطلاح نخستینبار در کتاب ولتر «
رسالهای در آداب و اخلاق» اشاره شده است».
با شناخت قوانین حاکم بر جامعه انسانی و شناخت راه تکامل میتوان زمان حال را شناخت، اهداف آینده را مشخص کرد و با هماهنگی با
جهان به
خیر و
سعادت نائل شد.
حسین کریمی بعد از اینکه فلسفه تاریخ را بهعنوان یک جریان معرفی میکند مینویسد: «کسی که این رودخانه (جریان) را خوب بشناسد و قوانینی که این حرکت را بهوجود آورده و مسیری که تاریخ در گذشته طی کرده بداند، میتواند هم زمان حال را بشناسد و هم آینده را. و با این شناخت میتواند از انحراف تاریخ جلوگیری کند و حرکتش را هدایت کند».
عزتالله فولادوند مینویسد: «به واسطه خصوصیت تاریخی که انسانها دارند نه فقط گذشته را به یاد میآورند بلکه آن را بازاندیشی میکنند و تعبیر و معنایی برای آن قائل میشوند و این بازاندیشی و معنا را مورد تحلیل و بسا اساس آینده قرار میدهند»
شهید مطهری نیز در این زمینه مینویسد: «
تفسیر الهی تاریخ یک نظریه علمی و نظریه بسیار دقیقی است... و آن این است که انسان و جامعه انسان در ارتباطش با کل جهان اینچنین نیست که یک حالت مجزا و منفردی داشته باشد. اگر بشر در جهت کمال و صلاح و
تقوی گام بردارد، روشی هماهنگ با جهان دارد و جهان عکسالعمل موافق با او دارد. یعنی جهان او را تایید میکند و
ضامن بقایش میشود «وَ لَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ».
و اگر برعکس حرکت کند ناچار طبیعت او را از بین خواهد برد. و اتفاقاً سازندهترین بینشها همین است».
فلسفه تاریخ به دو شاخه کلی تقسیم میشود: ۱.
فلسفه نظری؛ ۲. فلسفه علم تاریخ؛
در فلسفه نظری تاریخ، هدف، درک مسیر تاریخ بهطور کلی است به امید آشکار ساختن
اسرار و رموز درونی آن.
در فلسفه علم تاریخ هدف، تعمق جریانات فکری و بررسی اندیشههای فکری مورد نظر اندیشمندان است.
در این رابطه آقای فولادوند مینویسد: «ما در فلسفه تاریخ دو شعبه عمده و اساسی داریم. یکی «فلسفه نظری تاریخ» که ناظر است بر نفس فرایند حوادث و رویدادهای خود تاریخ. شعبه دوم «فلسفه نقدی تاریخ» یا «فلسفه تحلیلی تاریخ» است که ناظر است بر تعبیر و تفسیر و تغییر و بازگفتن و بررسی اشکالات
مندرج در آن است».
در فلسفه تاریخ بهطور کلی مباحث گوناگونی مطرح میشود. مثلاً آیا
تاریخ تکرار میشود؟ آیا از تاریخ میشود قانون استخراج کرد؟ آیا در تاریخ
جبر، حاکم است؟ آیا در تاریخ پیشبینی امکان دارد؟ محرک تاریخ چیست؟ نقش قهرمان در تاریخ چگونه است؟ و... در جواب هرکدام از این سؤالات و سؤالهای دیگری که در زمینه فلسفه تاریخ وجود دارد نظریات گوناگون و بعضاً متضادی وجود دارد.
در
اسلام و در
آیات و
روایات اسلامی به هر یک از این سؤالات پاسخ داده شده است که با مراجعه به متون اسلامی میتوان این پاسخها را دریافت. بهعنوان نمونه در زمینه «
جبر تاریخ» این مسئله در فلسفه تاریخ مطرح است که آیا انسان در قرار گرفتن و قرار نگرفتن در جهت تاریخ آزاد است یا مجبور. اسلام انسان را آزاد میشناسد و
اختیار را شخصیتدهنده انسانی و او را حاکم بر تاریخ و تعیینکننده و جهتدهنده آن میداند. در آیه ۹۷
سوره نساء، عذر و بهانه انسانها را به خاطر داشتن اختیار و آزادی برای عدم هجرت در
زمین رد میکند و میفرماید: «اَ لَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها».
آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن سفر کنید. در آیات ۷ و ۸
سوره بنیاسرائیل به صراحت قانونمندی تاریخ و ضابطه و قاعده داشتن آن را بیان میکند.
و یا در ارتباط با محرک تاریخ و اینکه محرک تاریخ چیست نظریات متفاوتی وجود دارد. در
مکتب مارکسیسم که
اقتصاد زیربنا و پایه است ابزار تولید را موتور محرک تاریخ معرفی میکنند. برخی محیط طبیعی را محرک تاریخ میدانند و برخی، شخصیتها را عامل محرک تاریخ میدانند. اما «در جهانبینی اسلامی، حوادث اجتماعی تابع علل و عوامل نفسانی مردم است. این مردماند که اگر به نیکی گرایند زندگی اجتماعیشان عالی و مقرون به
خیر و
سعادت است و اگر به
زشتی و
فساد رو آورند، زندگیشان مقرون به فساد و بدبختی و گرفتاری خواهد بود».
آیه ۱۱
سوره رعد و آیه ۳۰ سوره شوری
به این اصل اشاره دارند.
فلسفه تاریخ که در حقیقت احاطه بر قوانین کلی جامعه و جهان هستی است پایهگذار آن از
مسلمانان است. هرچند مدوِّن آن کشورهای اروپایی در
قرن ۱۹ بودهاند. در این زمینه متفکران اسلامی کتابهای متنوعی نوشتهاند. این امر نشاندهنده آن است که این علم جایگاه خویش را در
علوم اسلامی پیدا کرده است و رو به تکامل و پیشرفت میباشد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فلسفه تاریخ»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۱/۱۷.