فلق (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فَلْق (به فتح فاء و سکون لام) از
واژگان نهج البلاغه به معنای
شکافتن است.
هشت مورد از آن در «نهج البلاغه» آمده است.
فَلْق شکافتن است. «
فَلَقَ الشّىء فَلْقاً: شقّه».
فالِق: شكافنده است.
فَلَق: (به فتح فاء و لام)
اسم مصدر، به معنى شكافته شده است. و به معنى «
الخلق كلّه» آمده است.
به برخی از مواردی که در نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
«أَمَا وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ ...» «قسم به خدائيكه دانه را شكافته و انسان را آفريده است.»
(شرحهای خطبه:
)
در وصف خودش فرمايد:
«فَاسْتَمِعُوا مِنْ رَبَّانِیِّکُمْ ... فَلَقَدْ فَلَقَ لَكُمُ الاَْمْرَ فَلْقَ الْخَرَزَةِ، وَ قَرَفَهُ قَرْفَ الصَّمْغَةِ» ، «از پيشواى ربانى خود بشنويد، كار را براى شما شكافت مانند شكافتن مهره و تراشيد آنرا مانند تراشيدن صمغ»
(شرحهای خطبه:
)
«ضَرْبٍ یَفْلِقُ الْهَامَ» «ضربتى كه استخوانهاى سر را بشكافد.»
(شرحهای خطبه:
)
درباره اختلاف طبايع مردم فرموده:
«إِنّمَا فَرّقَ بَینَهُم مبَاَد ِئُ طِینِهِم وَ ذَلِکَ أَنّهُم کَانُوا فِلقَة مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا» يعنى «فرق طبايع انسانها در اثر اختلاف طينت و گلهاى آنهاست كه در اوّل قطعهاى بودند از شور و شيرين زمين.»
(شرحهای خطبه:
)
فِلْقَه به كسر اوّل: قطعه شكافته شده .
از این ماده هشت مورد در «نهج البلاغه» آمده است.
•
بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله « فلق »، ج۲، ص۸۲۸.