فیزیوکراسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فیزیوکراسی اوّلین مکتب اقتصادی
است؛ که به بیان قواعد علمی اقتصادی پرداخت و در شکلگیری اصول اولیّه
نظام اقتصاد سرمایهداری، بیش از سایر مکاتب اقتصادی اهمیّت دارد. دوران اوج این مکتب سال ۱۷۵۸ میلادی بود؛ ولی در سال ۱۷۷۶ با انتشار کتاب
ثروت ملل آدام اسمیت، پایههای مکتب به لرزه افتاد و میتوان گفت این سال، سال پایانی عمر فیزیوکراتها بوده
است.
فیزیوکراسی، در لغت بهمعنی تسلّط
طبیعت در اصطلاح، آموزه اقتصاد ملی طبیعت میباشد. این کلمه، از دو واژه یونانی physis یا طبیعت و kratos یا قدرت طبیعت مشتق میشود. فیزیوکراتها با نامهای "طبیعیّون" و "ارضیّون" نیز شناخته میشوند.
فیزیوکراسی در تاریخ عقاید از دو جنبه قابل برسی
است:
از جنبه اول، فیزیوکراسی بهمعنی
حکومت فیزیوکراتها براساس قانون طبیعی
است. روی این اصل، "قانون طبیعی"، اساس تفکّر علمی را در این مکتب تشکیل میدهد.
این مکتب در قرن ۱۸ و همزمان با پیشرفت فنون و علم مکانیک بهوجود آمد. پس از فروپاشی نسبی سوداگرایان و در آستانه سال ۱۷۵۶ زمینههای ظهور مکتب طبیعتگرایان در
فرانسه، بههمراه اندیشههای
دکتر کنه فراهم شد و در همان سال، اوّلین مقالهی اقتصادی از وی منتشر شد. یکی دیگر از زمینههای ظهور فیزیوکراتها، اندیشههای سنّتی
فئودالیسم و ناکارآمدی ناشی از دخالت وسیع
دولت در
اقتصاد، زمینه را برای بهوجود آمدن فیزیوکراتها آماده کرد.
نظام طبیعی، اساس فکر سیستم فیزیوکراتها بود. نظام طبیعی یک نظام اجتماعی، که مخلوق خواستهی انسانها باشد، نیست؛ بلکه نظامی
است حاکم بر اجتماع بشری؛ همانگونه که قوانین طبیعی در
علم فیزیک و
زیستشناسی حاکم
است.
از جنبه دوم، فیزیوکراسی، عکسالعملی در مقابل
مرکانتیلیسم و عقاید اقتصادی اجتماعی فرانسه
است.
فیزیوکراسی اوّلین مکتب اقتصادی
است؛ که به بیان قواعد علمی اقتصادی پرداخت و در شکلگیری اصول اولیّه نظام اقتصاد سرمایهداری، بیش از سایر مکاتب اقتصادی اهمیّت دارد. مبنای فکری این مکتب، بر پایه فلسفه "
دئیسم" استوار
است. براساس این فلسفه،
خدا منشا
جهان هستی است. او عالم طبیعت را براساس قانونمندیهایی بهوجود آورده، که طبق آنها، بهصورت خودکار به حیات خویش ادامه میدهد و پس از خلقت، در جریان عالم، هیچ دخالتی نمیکند. ارتباط خداوند با جهان هستی، مانند ارتباط ساعتساز و ساعت مصروف کلیسای شهر استراسبورگ فرانسه
است.
فیزیوکراتها با نگاه مطلقگرایانهای که داشتند، در واقع اولین بنیانگذار
اقتصاد کلان محسوب میشوند، اوّلین مباحث مالیه عمومی را سامان دادند، امور واقعی اقتصاد و امور مالی را تبیین کردند و در تکمیل حلقههای قبل از ظهور
مکتب کلاسیک خیلی مؤثر بودند.
مهمترین متفکران فیزیوکراسی که در گسترش اقتصاد، سهم مهمّی داشتند، عبارتند از:
فراسو کنه (۱۷۷۴-۱۶۹۴) پزشکی بود، که بهعنوان بنیانگذار مکتب فیزیوکراسی معروف شده
است. درسال ۱۷۵۶ میلادی، کنه اوّلین اثر علمی خود را در مورد اقتصاد در دایرةالمعارف بزرگ نوشت. او در سال ۱۷۵۸ میلادی، اوّلین تابلوی اقتصادی را که در تاریخ بهعنوان جدول "داده-ستاده" میشناسند، طراحی کرد.
او جریان
ثروت در اقتصاد را بهعنوان جریان گردش خون در بدن تشبیه کرده؛ که بهصورت خودکار بدون نیاز به مداخله از خارج انجام میپذیرد.
او همچنین در تابلو نشان داد، که
کشاورزی، تنها مولّدی
است که باعث ارزش افزوده میشود. مفهوم نظری جدول اقتصادی آن
است که تنها طبقه کشاورز، با کمک طبیعت میتواند "محصول ویژه" تولید کند و یک اقتصاد ایدهآل، تنها از فعالیّتی حمایت میکند، که مولّد باشد.
رابرت تورگو (۱۷۸۱-۱۷۲۸)؛ او یکی از چهرههای مشهور فیزیوکراسی
است؛ که در سال ۱۷۷۴ وزیر دارایی فرانسه شد. او معتقد بود که دخالت دولت و پارلمان در امور اقتصادی، باید به کمترین سطح ممکن برسد و نیروی بازار میتواند، بهطور خودکار، تعادل اقتصادی را ایجاد نماید. تورگو تاثیر فراوانی دراندیشه
آدام اسمیت (۱۷۹۰-۱۷۲۳)، پدر علم اقتصاد، داشته
است. او برخلاف کنه معتقد به حفظ قوانین
ربا و تثبیت نرخ
بهره توسط دولت نبود. او همچنین نقش کلیدی در تبیین قانون بازدهی نزولی دارد.
ژول دوپوئه (۱۸۱۷-۱۷۳۹)؛ او نیز در گسترش تفکر فیزیوکراتها نقش دارد. وی بهطور صریح از آزادی تجارت بحث میکند. آراء وی در طرّاحی بحث
تقاضا، نشان دادن مطلوبیّت و نزولی بودن شیب منحنی تقاضا، پیش از
مارشال نمایان میشود. دوپوئه، در مجمع اندیشههای فیزیوکراتها، حرکتی علیه اندیشهی سوداگرایان محسوب میشود.
اصول مکتب فیزیوکراتها بدین شرح هست:
یکی از پایههای اساسی اندیشه فیزیوکراتها نظام طبیعی بود. کنه و پیروان او با استفاده از استدلال منطقی کل به جزء، به جستجوی قوانین کلّی حاکم بر پدیدههای اقتصادی پرداختند. پایههای این قوانین، براساس نظام طبیعی استوار بود و شرط لازم برای طرح این قوانین، بهصورت نظری، استفاده از علم اقتصاد بهشکل یک نظام جداگانه بود. بنابراین، فیزیوکراتها اقتصاد را از دستورات مذهبی و سیاست جدا کردند و معتقد بودند که علم اقتصاد باید بهصورت یک "
علم تجربی" درآید.
بهبود در ظرفیت
تولید در بخش کشاورزی در اجرای برنامه مالیاتی، یک مساله مهم و اساسی بود. بر این اساس، آنها پیشنهاد کردند که در فعالیّتهای کشاورزی باید بیشتر، از روشهای سرمایهداری استفاده نمود. از اینرو این سیاست جدید، ایجاب مینمود که تعداد زیادی از مزارع کوچک، به کشاورزان سرمایهدار معدودی داده شود، تا آنها بتوانند روشهای تولیدی با صرفهتری را که تنها در مزارع وسیع قابل اجرا
است، عملی کنند.
آزادی کسب و کار و عدم مداخله دولت؛ فیزیوکراتها معتقد بودند که بر اجتماعات بشری،
تعادل و توازنی حکمفرماست؛ که منشا آن "نظام طبیعی"
است. بنابراین، بهتر
است اداره امور آنان بهطور دلخواه به خودشان واگذار گردد و تا آنجا که ممکن
است، حق هرگونه مداخلهای از دولت سلب گردد. البته نباید تصور کرد، که بهنظر آنها وجود دولت بیهوده
است؛ بلکه بدون آن زندگی اجتماعی دچار بینظمی و
هرج و مرج میشود. تنها نکتهای که فیزیوکراتها مورد تاکید قرار میدادند، این بود که دولت از حدود وظایف ذاتی خود تخطّی نکند و با پیروی از قوانین طبیعی، قوانین مدوّن تنظیم نماید.
فیزیوکراتها معتقد به ضرورت انباشت سرمایه و مولّد بودن بخش کشاورزی و تا حدودی بخش معدن بودند؛ چون زمین را منشا ثروت اقتصادی میدانستند. زمین خاصیّت تولید اضافی بهنام "محصول ویژه" را دارد و با طرح جدول اقتصادی، کشاورزی را عنصر اصلی در تولید میدانستند.
این اصطلاح مالیاتی فرانسه در اواخر قرن هجدهم ارائه شد. از آنجا که فرانسه اقتصاد کشاورزی داشت و با توجه به مسائلی که بر سر راه وضع
مالیات بر ثروت وجود داشت، طبیعتا درآمد دولت میبایست از محل مالیات بر زمین بهدست آید. لیکن موافق با سنّت قدیم فرانسه، روحانیّون از پرداخت مالیات معاف بودند. در نتیجه فشار پرداخت مالیات به طبقه کشاورز تحمیل میشد. فیزیوکراتها پیشنهاد کردند که افراد مختلف بههیچ وجه نباید از پرداخت مالیات بر زمین معاف شوند. از طرف دیگر یک نوع "مالیات واحد" باید جایگزین مالیاتهای گوناگون شود. بدینترتیب، تمام مالکین (ارباب، روحانیّون و غیره)، نسبت به سهمی که از تولید "محصول ویژه" در صنعت کشاورزی دارند، باید مالیات بپردازند. منطق آن این بود که تنها بخش کشاورزی میتواند مازاد تولید داشته باشد و لذا تنها باید از محصولات کشاورزی، مالیات گرفت.
فیزیوکراتها فعالیتهای بازرگانی را غیر مولّد میدانستند؛ زیرا معتقد بودند که این فعالیّتها صرفا متضمن مبادله ارزشهای مساوی
است؛ بنابراین چون در تولید و
خرید و فروش کالاهای صنعتی، محصول ویژه تولید نمیشود، چنین فعالیتهایی کمک نخواهند کرد. از طرف دیگر، معتقد بودند که چون در تجارت بینالمللی تقاضای کالای کشاورزی کاهش مییابد، ثروت کشورها کم میشود؛ ولی با اینحال، طرفدار آزادی در تجارت بینالملل بودند.
فیزیوکراتها با مصرف کالای لوکس مخالف بودند؛ زیرا بهنظر آنها این امر، مانعی در سر راه انباشت
سرمایه خواهد بود.
آنها گردش ثروت در جامعه را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدادند.
۱. ارائه یک نظام منسجم؛ فیزیوکراتها، نظام منسجمی ارائه دادند، که بسیاری از صاحبنظران و سیاستمداران مثل کاترین امپراتور روس، گوستاو شاه سوم سوئد و غیره تلاش کردند، آن را درک و در مواردی به آن عمل کنند.
۲. توجه به بخش کشاورزی.
۳. سه اصل از اصول نظام اقتصاد سرمایهداری؛ سه اصل "تعادل اقتصادی خودکار"، "عدم مداخله دولت در امور اقتصادی" و "
لیبرالیسم اقتصادی"، براساس مبنای فکری دئیسم در مکتب
فیزیوکراتیسم شکل میگیرد.
۴. آزادی کسب و کار و آزادی مبادله؛ که دو شعار اساسی سیاست اقتصادی و تجاری فیزیوکراتها در داخل و خارج بود، موجب گسترش و رونق امر تولید و
تجارت گشت.
۱) فیزیوکراتها افراد
جامعه را به سه طبقه تقسیم کردند: "تولیدکننده"، که فقط از کشاورزی و احیاناً از صیاد و کارگر معدن تشکیل میشد، "مالک و ارباب" و طبقه "بیحاصل"؛ که عبارت بود از صنعتگران، تجار و غیره
فیزیوکراتها فقط طبقه اول را منبع فیض و چشمه ثروت میدانند. عقیم دانستن تجارت و صنعت، فیزیوکراتها را مرتکب خطایی دیگر نمود.
۲) اصرار بر نوعی مالیات منحصر بهفرد و مطلق نمودن قانون طبیعی؛
۳) دفاع افراطی از آزادی اقتصادی، تاکید بیش از حد بر منافع و مالکیت خصوصی؛
۴) دخالت بسیار کم دولت در اقتصاد میتواند، توزیع درآمد و ثروت را بسیار ناعادلانه و بهزیان توده مردم سوق دهد.
دوران اوج این مکتب سال ۱۷۵۸ میلادی بود؛ ولی در سال ۱۷۷۶ با انتشار کتاب ثروت ملل آدام اسمیت (۱۷۹۰-۱۷۲۳)، پایههای مکتب به لرزه افتاد و میتوان گفت این سال، سال پایانی عمر فیزیوکراتها بوده
است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فیزیوکراسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۱۱.