قدر - به سکون دال (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَدْر (به فتح قاف و سکون دال) از
واژگان قرآن کریم به معنای
قدرت است.
قَدْر:
(بر وزن فَلْس)
قدرت است و مُقَدَّرَة به معنى توانائى است.
(ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ) «
خدا عبد مملوكى را مثل زده كه بر چيزى قادر نيست».
ايضا قَدْر به معنى تنگ گرفتن است، «قَدَرَ اللّه عليه الرّزق: ضيّقه». اين معنى از لفظ «بسط» كه در آيات در مقابل قَدْر آمده به خوبى روشن میشود،
(اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ) «خدا وسعت میدهد
روزی را به كسی كه میخواهد و تنگ میگيرد به آنكه میخواهد و
مصلحت اقتضا میكند».
ايضا قَدْر به معنى
تقدیر و اندازهگيرى و نيز به معنى اندازه است،
راغب گويد: «الْقَدْرُ و التَّقْدِيرُ: تبيين كمّيّة الشّىء».
طبرسی ذيل آيه «
لیلة القدر»
فرموده: قَدْر آنست كه شىء با شىء ديگر مساوى باشد بدون زياده و نقصان، «قَدَرَ الله هذا الامر يَقْدِرُهُ قَدْراً» يعنى: خدا آن را بر مقداری كه مصلحت اقتضا میكرد قرار داد.
راجع به
(إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ) مستقلا بحث خواهد شد.
(قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً) «خدا براى هر چيزى اندازهاى معيّن قرار داده است».
(وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ) «شكافتيم
زمین را چشمههائى پس آب
آسمان و زمين به هم رسيدند بر نحوی كه تقدير شده بود بدون زيادت و نقصان».
(وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ) اين تعبير در
سوره حجّ آیه ۷۴ و در
زمر آیه ۶۷ نيز آمده است در معنى آن گفتهاند: «خدا را نشناختند حق شناختنش» یا «خدا را تعظيم نكردند حق تعظيمش».
اين هر دو قابل قبول است، از راغب نقل شد كه قَدْر بيان كميّت شىء است.
آن در معانى غير محسوس نيز به كار میرود؛ گويند قدر فلان كس و از آن
احترام،
وقار،
عظمت و وزنه اجتماعى اراده میكنند، چنانكه در كتب لغت هست. پس مانعى ندارد كه بگوئيم: خدا را تعظيم نكردند تعظيم لايق؛ خدا را نشناختند، شناختن لايق.
آيهایكه نقل شد در ردّ
یهود است كه براى مقابله با
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) میگفتند: اصلا خدا به بشرى
وحی نكرده است در ذيل
آیه فرموده:
(قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتابَ الَّذِي جاءَ بِهِ مُوسى ...) و در صدر فرموده: «خدا را نشناختند حق شناختن (و گرنه میدانستند كه لازمه خدائى ارسال
رسل است و نمیگفتند: خدا به انسانى وحى نكرده است)».
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "قَدْر"، ج۵، ص۲۴۶-۲۴۷.